سپهرغرب، گروه زیستبوم: آنچه امروز به وقوع پیوسته قطعاً حاصل خطاهای گذشته ما در عرصه نادیده گرفتن توسعه پایدار است که محیطزیستمان اینگونه با خشکسالی و سیل و زلزله و طوفانهای گردوغباری به جنگ سخت و نرم با ما آمده و کوتاه هم نمیآید، یادمان نرود از گذشته معروف بوده رودخانه خشکشده را هم نمیتوان تغییر مسیر طبیعی داد چراکه حتماً روزی طغیان خواهد نمود.
در جریان دو محیطبان زنجانی که با تیر خلاص به شهادت رسیدند و سه محیطبان مازندرانی نباید اجازه داد صورتمسئله مخدوش شود. اگر احیاناً سازمان محیطزیست به وظایف سازمانیش طبق قانون حمایت قضائی و بیمهای از مأموران یگان حفاظت محیطزیست و جنگلبانی خوب عمل نکرده، اگر دستگاه قانونگذاری در بران بودن، صراحت و بازدارندگی و تفسیرناپذیری قوانین درست عمل نکردهاند، شاید اگر قضات دستگاه قضا در هر گوشهای از کشور بنا به مصلحتی خاص قوانین را بهگونهای تفسیر میکنند، اگر حقوق مادی و معنوی محیطبانان در حفاظت از انفال و اموال عمومی رعایت نمیشود، اگر با توجه به نبود تصاویر و دوربینهای ماهوارهای جهت حفاظت از مناطق تحت نظارت و حفاظت سازمان محیطزیست، تعداد محیطبانها به نسبت مساحت و حجم اراضی پاسخگو نیست، اگر فقر و یا بیماریهای روحی و روانی برخی شکارچیان در مناطق حاشیهای این اراضی حفاظتشده سبب این رفتارهای پلید و شکارها میشود نباید یادمان برود که دستدرازیهای دستگاههای دولتی با اهدای مجوزهای آشکار شکار به شکارچیان داخلی و خارجی و همراه کردن همان محیطبانان حامی حیاتوحش با آنها به جهت مراقبت از مجوز در تعداد شکارهای انجامشده، چه بلایی بر سر وجدان و روح این محیطبانها میآورد، حال قطع درختان در اماکن حفاظتشده محیط زیستی آنهم با مجوزهای دولتی همچون جنگلها و مناطق زیستکره و یا خاکبرداری و برداشت سنگ در تالابها و رودخانهها به بهانه ساماندهی و جادهسازی آنهم در جلوی چشمان محیطبانهایی که در سرما و گرما بدون تجهیزات لازمه از این انفال عمومی حفاظت میکنند بماند در جای خود.
آنچه امروز به وقوع پیوسته قطعاً حاصل خطاهای گذشته ما در عرصه نادیده گرفتن توسعه پایدار است که محیطزیستمان اینگونه با خشکسالی و سیل و زلزله و طوفانهای گردوغباری به جنگ سخت و نرم با ما آمده و کوتاه هم نمیآید، یادمان نرود از گذشته معروف بوده رودخانه خشکشده را هم نمیتوان تغییر مسیر طبیعی داد چراکه حتماً روزی طغیان خواهد نمود.
آلودگیهای هوا در پاییز و زمستان در کلانشهرها، هوای سرطانزا و غبارآلود و آغشته به گردوخاک در جنوب و مرکز و غرب کشور، خشکی دریاچه بزرگی همچون ارومیه و رودخانههای کارون و زایندهرود، نشستهای زمین و روبه انقراض بودن بخشی اعظمی از حیاتوحش و بسیاری نمونه دیگر قدرتهای سخت طبیعتاند که در غفلت و دستبردهای انسانی ما به آن در بلندمدت و میانمدت با سیل و بیمارهای سرطانی و تنفسی پاسخ داده میشوند و قابل رؤیت شدهاند و به ما هشدار میدهند که حاصل این بیتوجهی و بیتدبیریهای دولتی و انسانی به قدرت سخت طبیعت و قدرت نرم آن در درازمدت مشکلات بزرگ فرهنگی و فقر اجتماعی و اقتصادی هم ایجاد کرده که شاید آن را امروز با شلیک تیر مستقیم شکارچیان به محیطبانان میتوان دنبال کرد.
آنچه نگارنده به مدت 20 سال مستندسازی در گوشهگوشه طبیعت ایران و بازدیدهای منطقهای در سراسر کشور ثبت کرده این بوده که شکارچیان به سه دسته تقسیم میشوند:
عده معدودی که برای تفریح به شکار میروند، عدهای که به دلیل فقر برای رزق و روزی و تأمین گوشت قرمز خود اقدام به شکار میکنند و سوم عدهای که هم دلال گوشت شکارند و هم به گواه فیلمهای منتشرشده شخصی در اینترنت برای خودبرتربینی و یک اقدام تلافیجویانه و یا هشداری و تهدیدی دست به شکار میزنند، این عده که قبلاً شکارچی حرفهای بودهاند امروز یک شکارچی اعتقادی و انتقامی شدهاند آنهم نه از طبیعت که بهجایش حق خود را از اینها خواهد گرفت بلکه از مسئولانی که بهزعم برخی روانشناسان برخوردهایی با این شکارچیان داشتهاند که نهتنها موجب سلب تصمیم به شکار آنها نشدهاند بلکه آنها را وادار به شکارهای انتقامجویانه کردهاند.
مناطق شکارگاهی این شکارچیان عمدتاً تحت حفاظت سازمان محیطزیست بوده و ورود هر فرد بدون مجوزی بدان جا ممنوع است مگر با هماهنگی نهادهای ذیربط و ازآنجاییکه این مناطق حفاظتشده ملی بومی محسوب شده و عمدتاً در محلهایی دور از شهرهای بزرگ هستند انتظار میرود تا مردم محلی بدان جا دید قداست داشته باشند و خود از آن مراقبت و محافظت کنند اما بهوفور دیده میشود که عمده شکارچیان از همین مناطق بومی و منطقه بلدهای بومی بوده و متعلق به اقوام حاشیهنشین این محیطهای حفاظتشده هستند که شاید اگر با طرحهای مشارکت محوری دستگاههای دولتی و سایر سازمانهای مردمنهاد محیط زیستی جذب میشده و آموزش متدهای کارآفرینی با چرخه اقتصادی توریستمحوری و طبیعتگردی را میدیدند برای معیشت و تفریح بهجای شکار و این جنایتها راه دیگری را برمیگزیدند.
بسیاری از کارشناسان حقوقی و علوم اجتماعی معتقدند برخورد برخی مدیران محیط زیستی استانها و مراکز مختلف محیط زیستی هم خود عامل دیگری شده است که به این جنایات در درازمدت دامن زده میشود، این کارشناسان معتقدند از ضعفهای سازمان حفاظت محیطزیست در انتخاب مدیران کل و مدیران ادارههای ذیربط در استانها نمیتوان بهراحتی گذر کرد و این ضعفها در انتخاب سبب شده تا ضعفهایی دیگری در این در استانها پدید آید همچون، نگاه بومی نداشتن و عدم بومیسازی کارکنان و نگاه خودی و غیرخودی به مردم منطقه در جذب کارکنان در این مناطق که شاید حاصلش اینگونه رفتارهای انتقامی و خشن برخی بومیان بلد منطقه شده است که شاید در منطقه هاشان هیچ کاری برای گذران معیشت هم به دست نمیآورند؛ و در آخر این یادداشت باید از خوانندگان بخواهم به این موضوع کمی تأمل کنند، بهراستی تاکنون بررسی شده است که چند درصد از مدیران سازمان حفاظت محیطزیست از کارکنان این سازمان هستند؟ آیا افرادی که از بیرون از این سازمان به عنوان مدیر مشغول به کار میشوند همان کارایی و درک درست از مسائل اجتماعی، بومی، قومی، محیط زیست و کارکنان آن اداره کل را دارند که وضعیت از این بهتر شود؟
*سعید نبی
شناسه خبر 41669