کد خبر : 20132
تاریخ : 1399/2/3
گروه خبری : سلامت

اینجا برای از تو نوشتن، هوا کم است

سپهرغرب، گروه سلامت: از دغدغه‌های کادر درمان تا آرزوهایی که به دیوار خاطرات کرونایی می‌ماند.

هوای نفس‌کشیدن این روزهای کادر درمان زیر آن ماسک و شید و لباس‌هایی که برای محافظت از جانشان به تن کرده‌اند، کم شده است. راستش را بخواهی به‌گمانم هوای آسمان دلشان هم، ابری است. خستگی از دو ماه مبارزه نفس‌گیر با این بیماری و ویروس ناشناخته و سردرگمی از روندی که نمی‌دانند تا چند روز یا چند هفته یا چند ماه دیگر به طول خواهد انجامید، خسته می‌کند آدم را از ادامه‌دادن. اگرچه آن‌ها هنوز سرپا هستند، کم نیاورده‌اند، نشکسته‌اند، اما دلتنگ و ملول شده‌اند. بیشتر از من و تو که ماندن در خانه دلتنگمان کرده، بیشتر از ما که بهار را و تحویل سال نو را درک نکردیم، بیشتر از ما دلتنگ شده‌اند.

آخر آن‌ها علت بیشتری برای دلتنگی دارند، چون از خانه و خانواده‌ دورند و با فاصله زمانی آن‌ها را می‌بینند، چون نمی‌دانند وقتی به دیدن خانواده می‌روند، ناقل بیماری هستند یا دلشوره انتقال ویروس در وجودشان تمام شده. چون گاه شاهد بیمارشدن یا حتی فوت همکارانشان هستند. حتی همین که هر روز به تعداد مبتلایان بیماری افزوده می‌شود و مجبور می‌شوند، صحنه‌های دلخراش دیگری از دردکشیدن آدم‌ها را ببینند، غم و غصه‌شان بیشتر می‌شود.

نفس زندگی در هر بیمار که به شماره می‌افتد، با تک‌تک سلول‌های جانشان اضطراب و درد او را حسّ و لمس می‌کنند، هر بیماری که در بیمارستان وارد می‌شود، غصه ظرفیت‌ تجهیزات و توان پرسنل، قلبشان را به درد می‌آورد. بیشتر از هرکسی در این دنیا درک کرده‌اند که کرونا چیست؟ چه میزان عمق ناراحتی افراد را بالاتر برده است؟ با این حال هنوز هستند. هنوز در خط مقدم می‌جنگند و هنوز ما چشم در چشمشان که می‌شویم، لبخند ارزانی‌مان می‌کنند.

من امروز پای صحبت دو تن از کادر درمان نشستم تا ببینم پشت این لبخند و آن نگاه‌های معنادارشان چیست؟ بیا هم‌داستان شویم و قصه این روزهای زندگی با کرونا را از زبان یک پرستار و کمک‌پرستار بشنویم.

مجید محمودی هستم کارشناس پرستاری، در سال 68 وارد دانشگاه علوم‌پزشکی شدم و پس از گذران دوره‌ها و طرح‌های دانشجویی، وارد حرفه شریف پرستاری شدم. در حقیقت حالا 29 سال است که در این سیستم مشغول ارائه خدمت هستم.

در این سال‌ها در بخش‌های داخلی، دیالیز، پیوند کلیه، جراحی، اورولوژی و اورژانس مشغول بوده و همچنین در موقعیت سوپروایزر و مدیر خدمات پرستاری (مترون) بیمارستان‌های خصوصی و دولتی نیز ایفای نقش و وظیفه کرده‌ام.

     روزهای نخست شیوع کرونا

روزهای نخست شیوع کرونا در چین، در ایران و در بین همکاران ما نیز تکاپویی به جریان افتاد و نظرهای مختلفی هم مطرح شد، خوب آن روزها هیچ‌کس انتظار نداشت، موارد مثبت این بیماری در کشور نیز مشاهده شود. اما خبرها از قم به همه کشور و دنیا، از بروز موارد مثبت در شهر قم، مخابره شد و اضطراب و استرسی از این رویداد بین همه مردم و به طبع بین کادر درمان اشاعه یافت که اتفاقاتی مثل احتکار ماسک در روزهای نخست و کم‌شدن تجهیزات فردی برای عموم مردم و جیره‌بندی‌‌ شدن آن، در برخی مراکز درمانی به این نگرانی‌ها دامن می‌زد.

     تجربه بحران‌های گذشته به کمکمان آمد

اگرچه در ابتدای شیوع این بیماری، دستپاچگی‌ها و مشکلاتی وجود داشتۀ اما من بحران‌های مختلف و مشابهی نظیر سال‌های جنگ، بمباران شیمیایی حلبچه، سیل، زلزله و... را در کشور تجربه کرده بودم، وحشت فراگیر بین کارکنان نبود. اما روزهای بی‌استرسی نمی‌گذراندیم، شکر خدا با تدبیر مدیران در برخی نقاط با تهیه گان، ماسک، شید و وسایل حفاظت فردی، کمی از بار نگرانی‌ها کاسته و رفته‌رفته با مدیریت این شرایط، وضعیت روحی و فکری مردم و کادر درمان بهتر شد.

کم‌کم غربالگری‌ها و جداسازی بیماران کرونایی از دیگر بخش‌های بیمارستان فضای بهتری را در روند کنترل بیماری و بهبود روحیه کارکنان ایجاد کرد، به‌تدریج اطلاع‌رسانی از نحوه شیوع و مسائل مربوط به کنترل این فضا توسط سازمان بهداشت جهانی و مسئولان کشور بیشتر شد و مردم هم با ابعاد مختلف نحوه حمایت از کادر درمان آشنا شدند.

      همه بیماران را به یک چشم دیدیم

مواجهه ما با مبتلایان این بیماری از همان روزهای اول با پیش‌بینی این شرایط همراه بود، چون محل کار بنده اورژانس بود و در این فضا، اصل بر ابتلای مراجعان است، مگر اینکه خلاف آن به اثبات برسد. در ادامه روند شیوع، بیماران بسیاری با علائم کرونا به اورژانس مراجعه کردند که برخی به‌سلامت به منزل بازگشتند و برخی دیگر در چندین مورد لوله‌گذاری و CPR روی بیمار انجام شد. البته این موارد عمدتاً دارای بیماری زمینه‌ای، قلبی یا ریوی بودند. اما در هر صورت ما بیماران را به یک چشم می‌دیدیم و ارائه خدمت می‌کردیم.

     خسته بودیم اما کم نیاوردیم و کم نگذاشتیم

من در حال حاضر در یک مرکز درمانی خصوصی نیز مشغول کار هستم که در این بخش، برخی از پرسنل به‌دلیل داشتن والدین سالمند در خانواده، از ادامه روند کار استعفا دادند. اما عده بسیاری هم در بخش‌های مختلف ایثارگرانه و فداکارانه به کار و تلاش در این شرایط ادامه داده‌اند.

     تلخ و شیرین خاطرات روزهای کرونایی درهم بود

معمولاً در این دوران و این بیماری با شیوع و مرگ و میر، خاطرات شیرین کمترند. جز در مواردی که بیمار بهبود می‌یابد و در این بین شیطنت‌ها و شوخی‌های همکاران فضای کار را تغییر می‌دهد. البته تلخ و شیرین خاطرات روزهای کرونایی درهم بود و بیشترین حلاوت این روزها، با آرزوی ریشه‌کن شدن این ویروس گذشت.

اما یکی از خاطرات تلخ این‌روزها این بود که خانمی حدوداً 50 ساله که ساکن یکی از مراکز نگهداری بهزیستی بود. با مسمومیت جزئی به‌صورت هوشیار به اورژانس منتقل شد و پذیرش اولیه صورت گرفت. ولی در حین درمان و مدت زمانی که در اورژانس بود، دچار کاهش spo2 یا اکسیژن خون شد که بلافاصله لوله‌گذاری داخل ریه و اقدامات مربوطه انجام شد. اما متأسفانه در شیفت بعدی اعلام شد که نتیجه اقدامات احیا بر بیمار بی‌اثر بوده و فوت شده است، برای ما که تلاشمان در جهت زندگی است، فوت یک نفر هم، خیلی زیاد است.

     تحویل سال امسال، مثل هرسال نبود

سال نو رسید و هر روز منتظر بودیم که این ویروس کنترل شود و با حال نو، وارد سال جدید شویم. اما خوب تحویل سال جدید با توجه به شروع قرنطینه، رنگ‌وبویی از رونق و نوای سال‌های گذشته نداشت. اگرچه پرستاران و کادر درمان طی سال‌های گذشته، حتی در ایام نوروز هم شیفت‌بندی و حضور در بیمارستان داشتند، اما در خانه و در ساعات غیرشیفت، لذت کنارهم‌بودن و رونق دید و بازدیدهای عید، خستگی را از جانشان به در می‌کرد. متأسفانه امسال کرونا این دلخوشی‌های کوچک را از پرستاران و کادر درمان دور کرد و ما در بیمارستان کنار هم بودیم و در غیر زمان شیفت، مثل دیگر هم‌وطنان در خانه می‌ماندیم، گرچه امیدوار بودیم گذر از این روزها، با اتفاقی مبارک در رفع این ویروس منحوس رقم بخورد.

     این روزها کنارهم‌بودن یعنی هوای هم را داشته باشیم

خوب حالا کرونا دو ماهی هست که میهمان ماست، توصیه این‌جانب بعد از دوماه درگیری با بیماری، به مردم همچنان رعایت پروتکل‌های بهداشتی، شستن مداوم دست‌ها، استفاده از ماسک و دستکش و کاهش ترددها و تجمع‌هاست. این روزها همدلی و کنارهم‌بودن، معنای تازه‌ای به خود گرفته و تعبیر هوای هم را داشتن و جدی‌گرفتن مرگ‌ومیر در اثر شیوع این ویروس را دارد. پس توصیه‌های کارشناسان و متخصصین امر را در رعایت پروتکل‌های بهداشتی جدی بگیریم.

و سخن پایانی‌ام برای همه آرزوی سلامتی و تندرستی است. به‌ویژه برای مردم خوب کشورم و در رأس آن‌ها خدمتگزاران مردم، بالاخص همکاران کادر درمان در همه دنیا.

     کمک‌پرستاری عشق است، اما کمتر دیده می‌شود

راه گفت‌وگو را ادامه دادیم و به سراغ یکی دیگر از کارکنان کادر درمان، رفتیم که زحمتشان بسیار است. اما غالباً کمتر دیده می‌شوند و کمتر سخن از زحمات و تلاششان به میان می‌آید.

افشین اسدی، 29ساله و کمک‌پرستار بیمارستان بعثت است، جوان و پرآرزوست. اما همه آرزوهایش را در لباس خدمتی که به تن دارد، خلاصه کرده است.

از او هم که جوان است و شاید تجربه کمتری دارد، از خاطرات و تجارب روزهای کرونایی‌اش پرسیدم:

نزدیک به سه سال هست که در لباس کمک‌پرستار در خدمت مردم هستم و توفیق خدمت در این حرفه مقدس را دارم و در حال حاضر در بخش اورژانس بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی بعثت، مشغول به کار هستم.

     کرونا وسط برنامه‌ریزی‌های سال نو، پا به زندگی‌هایمان گذاشت

روزهایی که کرونا برای نخسین‌بار وارد کشور ما شد، همه دوستان و همکاران ما در حالی با این معضل روبرو شدند که داشتند برای تعطیلات عید نوروز برنامه‌ریزی می‌کردند. متأسفانه همه برنامه‌ها به‌هم ریخت و همکاران ما با همتی مضاعف و تلاشی بیش از پیش، به مقابله با این ویروس رفتند، چاره‌ای نبود باید می‌ماندیم و می‌جنگیدیم تا سال نو به خانه دلمان بیاید.

البته شرایط این چنینی، با توجه به ویژگی بخش محل کار ما زیاد اتفاق می‌افتد و به قولی ما همواره در آماده‌باش اورژانسی هستیم. اما این هماورد ناشناخته همت و توان و شرایط تازه‌ای می‌خواست، تا از میدان به در شود.

بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی بعثت، از همان ابتدا به‌عنوان مرکز تخصصی اطفال، برای پذیرش اطفال مبتلا به این بیماری، انتخاب شده بود و در روزهای اخیر هم، شاهد پذیرش افراد بزرگسالی بودیم که متأسفانه مبتلا به این بیماری شده بودند.

شکرخدا در مقابله با این بیماری، همکاران عزیز ما با توجه به حرفه‌شان از نظر روحی و روانی، در سطح آمادگی بالایی هستند. البته از نظر تجهیزات بالاخره همیشه کمبودهایی وجود دارد و این کمبودها را، نه می‌توان کتمان کرد و نه توجیه. امیدوارم با همت مسئولان و کمک‌های خیرین این نیازها هم مرتفع شود.

     کرمانشاه محک آزمون و تجربه همدلی بود

خاطرم هست که در زلزله اخیر کرمانشاه، سرپل ذهاب باتوجه به اینکه استان ما، استان معین کرمانشاه بود و مرکز ما هم مرکز تخصصی ترومای استان بود، بارها و بارها در ساعات مختلف از شبانه‌روز، بیماران از کرمانشاه توسط اتوبوس و آمبولانس به همدان اعزام می‌شدند و همکاران ما به‌خصوص کمک‌پرستاران که تعداد زیادی از آن‌ها هم، مثل همیشه به‌صورت داوطلبانه برای کمک آمده و با جان‌ودل پذیرای این عزیزان بودند. چون کمک‌پرستاران با حداقل امتیازات، مشغول کار هستند و بسیاری از آن‌ها داوطلبانه در بحران‌ها حضور دارند.

      ماندیم، شانه خالی نکردیم

شنیدم که در برخی فضاها گفته می‌شد، کادر درمان در برخی نقاط در روزهای کرونایی استعفا داده‌اند. اما حقیقتاً در بین همکاران ما در بیمارستان بعثت، چنین اتفاقی هرگز رخ نداد. همکاران ما با علم به مشکلات این حرفه، وارد کار شدند و دقیقاً مصداق بارز این شعر هستند که می‌فرماید:

سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی…

ما را ز سر بریده می‌ترسانی؟

ما گر ز سر بریده می‌ترسیدیم، در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم

در محفل عاشقان، خوشا رقصیدن…

دامن ز بساط عافیت برچیدن

      شیرینی خاطرات ما، منفی‌بودن تست‌ها بود

شغل ما پر از خاطرات تلخ و شیرین است. اما شیرین‌ترین خاطره یا خبری که من در بیمارستان بعثت، شنیدم این بود که یکی از همکاران ما که در بخش آی‌سی‌یو اطفال مشغول به‌کار هستند، یک روز به بنده گفتند: خدارو شکر، امروز پاسخ تست‌های اکثر بیماران مشکوک به کرونا در بخش ما منفی شد و با حال عمومی خوب ترخیص شدند.

و متأسفانه خاطرات تلخ ما هم، بیشتر به از دست‌دادن عزیزی از یک خانواده باز‌می‌گردد که پدر، مادر یا فرزند خانواده است. من در دفتر ذهن خود، ترجیح می‌دهم همه این روزها را، با همان خاطرات شیرین ثبت‌ و ضبط کنم و کمتر خاطرات تلخ را به ذهن بسپارم.

      تلفنی سال را کنار خانواده تحویل کردیم

تحویل سال امسال مثل سال‌های قبل نبود، من در خانه و کنار خانواده نبودم و تلفنی سال را کنار خانواده، تحویل کردیم. به دیگر اقوام و دوستان هم، از طریق تماس تلفنی سال نو را تبریک گفتم و همین شد سال نو و حال نو.

حرف آخر...

حرف‌های ناگفته بسیارند، اما من خواهشی کوچک از مسئولان بهداشت و درمان دارم و توصیه‌ای کوچک‌تر به مردم.

نخست اینکه نیروهای شرکتی شاغل در مراکز درمانی به‌خصوص کمک‌پرستاران، برای ادامه حضور در بحران‌ها نیاز به سروسامانی جدی دارند. بنابراین باید از این وضعیت نابسامان نجات یابند و شغل کمک‌پرستاری هم در زمره مشاغل حاکمیتی وزارت بهداشت قرار بگیرد. چون این شغل، همه مؤلفه‌های یک شغل حاکمیتی را دارد. اما در رسته مشاغل دولتی و حاکمیتی نبوده و از حداقل امتیازات برخوردار است. بنابراین از مسئولان تقاضا دارم برای افزایش انگیزه، در نیروهایی که کمتر از همه اقشار درمانی دیده می‌شوند، تدبیری بیندیشند.

و از مردم کشورم درخواست می‌کنم؛ این روزها کمی بیشتر حواسمان به عزیزانمان باشد. علی‌الخصوص بچه‌ها، سالمندان و افرادی که دچار بیماری زمینه‌ای هستند و جزء گروه‌های پرخطر یا در معرض خطر ابتلا به این بیماری محسوب می‌شوند.

در این ایام که طرح فاصله‌گذاری اجتماعی مطرح و اجرا می‌شود، خواهش می‌کنم برای سلامتی خود و خانواده‌هایشان بهداشت فردی را رعایت کنند و جز در موارد غیرضرور از خانه خارج نشوند.

     دیر یا زود قصه کرونا هم به پایان می‌رسد

تلخی داشت، اما دلهایمان را هم، به هم نزدیک‌تر کرد، ما را بیش از پیش، قدردان دوستی‌ها و داشته‌هامان کرد. بیا‌یید به هم قول بدهیم، به خاطر سلامت خود و عزیزانمان، این روزها در خانه بمانیم و باری بر دوش کادر درمان نیفزاییم، بیایید قول بدهیم از روزهای بودن با کرونا، خاطرات تلخ نسازیم. بیایید امروز قدر زحمات آن‌هایی که برای ما جان‌برکف هستند را، بدانیم.

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/20132