کد خبر : 20777 تاریخ : 1399/2/13 گروه خبری : فرهنگی |
|
علیرضا قزوه: سعدی گذرنامه فرهنگی ماست |
پرتوپلاهای شاعران امروز حکمتی ندارد |
سپهرغرب، گروه دُرهای دَری: شاعر و مدیر دفتر مطالعات زبان فارسی در شبهقاره هند میگوید: برخلاف بسیاری از پرتوپلاهایی که امروز بهنام شعر به مخاطب اهدا میشود و حکمتی ندارد، شعر و کلام بزرگانی چون سعدی هنوز گذرنامه فرهنگی ما ایرانیان است. اول اردیبهشت مصادف بود با روز بزرگداشت مقام سعدی شیرازی؛ شاعر و ادیب نامدار ایران که به او عنوان استاد سخن دادهاند و ادبیات فارسی قرنها یکی از ستونهای هویت خود را بر دوش اشعار و نثرهای وی گذاشته است. سعدی و کلامش همچون حافظ و فردوسی سالهای سال میان خانوادههای ایرانی جایگاه ویژهای داشته است. گلستان و بوستان سعدی ازجمله کتابهایی بود که در بسیاری از خانوادههای کهن ایرانی وجود داشت و تا کمتر از پنجاه سال قبل، حتی در سیستم آموزش مکتبخانهای سراسر ایران خوانده و به کودکان تعلیم داده میشد. بااینهمه، تغییر و تحولات نظام آموزشی و زیست و تفکر ایران در سالهای اخیر، نوع پیوند نسل جوان و حتی میانسال با آثار این شاعر گرانسنگ و نیز شاعرانی در زمره وی را تغییر داده است. به همین بهانه سراغ برخی از شاعران رفتیم که «حرف و کلام سعدی برای امروز ما چیست؟» این سؤال را با این منظور پرسیدیم که چهطور میتوان کماکان از کلام و سخن سعدی برای ساختار و بافت زندگی و زیست امروز ایرانیان بهره برد. علیرضا قزوه که اینروزها ساکن هندوستان است، در پاسخ به این پرسش میگوید: به باور من این سؤال مثل آن است که بگوییم چه شد که ما دوستانمان را به مادرمان و یا پدرمان ترجیح میدهیم؟ نمیدانم چرا بهشدت این مثل به ذهنم آمد؛ یک چیز دیگری هم به ذهنم آمد، در یکی از نامههای نیما نوشته شده «جوانک از من میپرسد علی بزرگتر است یا استالین؟ گفتم یکهزار و 400 سال گذشته و علی همچنان علی است؛ بگذار 50 سال بگذرد تا ببینیم استالین چه میشود.» وی افزود: سعدی شناسنامه و هویت و گذرنامه ماست؛ گذرنامهای که بیشترین اعتبار را در جهان دارد. هنوز وقتی ما گذرنامه ادبی خود که سعدی، فردوسی، حافظ و خیام از این بزرگاناند را رو میکنیم، حتی آن جهاناولیهای قدرتمند اروپایی و آمریکایی سرشان را پایین میآورند. سعدی حکمت است و کلامش از جنس معجزه؛ خیلی از ادبیات امروز بهخصوص پرتوپلاهایی که بهعنوان شعر و ترانه بر زبان نسل کمسواد ما و ترانهخوانان بیسواد جاری است، از جنس حکمت نیستند؛ از جنس جادو و جنبل و زرقوبرق بوده و تاریخ مصرفشان بهمراتب از تاریخ مصرف استالین هم کمتر است. سعدی تا هزارسال دیگر هم سعدی میماند، چون حرفش از جنس دردهای اصیل بشری بوده، غم و شادی، درد و رنج، اضطراب و آرامش توأمان انسان متفکر است. در ادامه از مدیر دفتر مطالعات زبان فارسی در شبهقاره هند درباره کاهش عجیب سطح ارتباط جامعه و نسل جوان با ادبیات کهن فارسی سؤال کردیم؛ اینکه سعدی و حکمتش میتواند کدامیک از نیازهای اینروزهای زندگی و جامعه ایرانی و حتی جهانی را ارتقا ببخشد؟ وی در پاسخ گفت: ادبیات کوچه که نباید ادبیات معیار ما را زمین بزند؛ شما اگر بخواهید نامهای به یک مصلح بزرگ یا یک رئیسجمهور و یا یک فیلسوف و حتی به معلمتان بنویسید، از کدام ادبیات استفاده میکنید؟ آیا راضی میشوید قباله ازدواجتان را با ادبیات کوچه و بازار بنویسند؟ اگر کسی از اصالتها و ریشهها دور شد، صاحب حق نمیشود. عیب ندارد آن ادبیات کوچه و بازاری و سطحی و دم دستی هم باشند، مثل بازاریهایی که جنس خود را روی زمین میریزند. قزوه ادامه داد: من اتفاقاً میخواهم بگویم که ادبیات کوچه و بازاری باشد و حتی تقویت هم بشود. این ادبیات ما را ضعیف نمیکند و حتی قویتر نیز میکند؛ ادبیات اصیل و معیار مثل پرچم کشور و سرود ملی، شناسنامه و گذرنامه ماست. ما به پادشاهان گذشته خود نمیتوانیم زیاد افتخار کنیم، حتی به وزیران و به هنرمندانمان، اما به حکیمان و شاعرانی چون فردوسی، سنایی، سعدی و غیره بهشدت نیازمندیم. در طول این هزار سال که از شعر پارسی گذشته، نسلهای قبلی از آن پاسداری کردهاند و در این میان سعدی چراغی نیست که مثل الایدیهای خیابان لالهزار دیروز و امروز بسوزد، ستارهای است نامیرا است. این شاعر در پایان گفت: ستاره را با چراغ نئون مقایسه نکنید لطفاً؛ حتی بسیاری از این شبههنرمندان، سلبریتیها، دولیبریتیها، خوانندگان، رقاصان، هیاهوگران و بازیگران چراغهای رنگارنگ بوده و تاریخ مصرف دارند که یکییکی میآیند، میروند و خاموش میشوند؛ اما ادبیات معجزه و پاک حافظ، سعدی و مولانا از جنس چیزی است که خود حافظ گفته: «سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار» و «سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد.» |
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/20777 |