کد خبر : 21730 تاریخ : 1399/2/28 گروه خبری : جامعه |
|
از درد سالمندی تا سالمندان دردمند |
|
سپهرغرب، گروه اجتماعی - عباس سریشی: با توجه به درپیش بودن بحران پیری جمعیت، شناخت نیازها و مشکلات این جمعیت و تلاش در جهت مرتفع کردن آنها از ضروریات دنیای امروز است. کارشناسان و صاحبنظران پیری را بهعنوان یک عارضه حتمی و قطعی در زندگی انسان عنوان و تأکید میکنند که این دوره پدیدهای است با جنبههای زیستی، روانی و اجتماعی مختلف و اینکه تخمین زده میشود تا سال 2025 جمعیت سالمندان جهان از مرز یک میلیارد و 100 میلیون نفر تجاوز کند که لاجرم شناخت نیازها و مشکلات این جمعیت و تلاش در جهت مرتفع کردن آنها از ضروریات دنیای امروز است. البته در کشور ما اگرچه مشکل سالمندی هنوز بهصورت حاد خود را نشان نداده، اما شکی نیست که در چند سال آینده با این موضوع بهشدت درگیر خواهد شد و لازم است که از هماکنون سیاست و برنامهریزیهای جامعی برای مدیریت آن صورت گیرد؛ گو اینکه تحقق این امر نیز قطعاً منوط به شناخت دقیق وضعیت موجود، نیازهای جمعیت مذکور و جامعه در سالهای آتی است. توجه به این موضوع از آن حیث دارای اهمیت است که درحال حاضر و براساس تخمین نسبت جمعیت پیر به جوان یک به 11 بوده و طبیعتاً بر این منوال در سال 1430 درصد جمعیت سالمند در ایران از میانگین جهان و آسیا بیشتر خواهد (بیش از 30 درصد) بود؛ این بدان معناست که تقریباً از هر سه نفر ایرانی، یک نفر سالمند خواهد بود. بررسیها نشان میدهد بیشتر سالمندانی که آن سال را تجربه خواهند کرد، متولدان دهه 60 هستند؛ زیرا ایران در آن دهه رشد جمعیتی بالایی را تجربه کرد و به اعتقاد برخی صاحبنظران، همین نسل است که میرود با موی سپید تا چند سال آینده بحرانی جدیدی را بهنام بحران پیری جمعیت برای ایران رقم بزند. هرچند از یک منظر خوشبینانه سالمندی در تمام دنیا دستاوردی خوب محسوب میشود و این امر مبین آن است که زیرساختهای حوزه بهداشت، درمان و پیشگیری بهقدری ارتقا پیدا کرده که طول عمر طبیعی افراد افزایش و درنتیجه تعداد افراد سالمند در کشورها روندی صعودی داشته است، معالوصف همین موضوع جدای از دیدگاه فوق وقتی با برآیندهای دیگری مثل افزایش بار تکفل و یا نرخ سرباری جامعه، افزایش میزان بازنشستگی، تنهایی، نداشتن منبع درآمد مستقل، کاهش درآمد، افزایش بیماریهای جسمی، ناتوانی در انجام فعالیتهای روزانه، افزایش نیاز به حمایت عاطفی و انواع حمایتهای اجتماعی، عدم آشنایی با فضای امروزی و حاشیهای شدن، شکلگیری انزوای اجتماعی، مشکل گذران اوقات فراغت، بیهودگی و عدم بهرهوری مناسب از عمر و زمان و غیره مواجه میشود، آن وقت است که ناخواسته مفهوم و نوستالژیهای سالمندی هم تغییر محتوا و معنا میدهد. البته جدای تمام مباحث پیشگفته اما به نظر میرسد که درحال حاضر (بهخصوص در کشور ما) این موضوع اقتصادی، میزان درآمد، تورم و افزایش قیمتها است که دارای بیشترین برجستگی و تأثیر بر زندگی سالمندان بوده؛ صرفاً به این دلیل که درآمدشان کفاف زندگیشان را نمیدهد و آنان را در مقابل درخواستهای مالی و حمایتی فرزندان و نوهها شرمسار و خجل میکند. این موضوع از آن حیث قابل تأمل است که امروزه بهجز معدودی از سالمندان طبقه برخوردار که اساساً هیچ نگرانی و دغدغهای درخصوص مسائل مالی و اقتصادی ندارند و یا جدا از آندسته سالمندانی که در دوره جوانی دارای شغل و درآمد مقبول بوده و با پرداخت حق بیمه اکنون از مزایای دوره بازنشستگی برخوردار بوده و مستمری بازنشستگی آنها کفاف هزینههای بالای دوره سالمندی و درمانی آنان را میدهد؛ اما واقعیت تلخ این است که برای آن طیف گستردهای که به هر علت از این مواهب بیبهره هستند، سالمندی و بازنشستگی به معنای واقعی اول مصیبت تلقی میشود. کلاف سردرگم سالمندی اگرچه سالمندی الزاماً به معنای بیماری و ازکارافتادگی نیست، اما به اعتقاد جامعهشناسان اگر در خیابان با مردان و زنان مسن مواجه شوید، به وضوح مشاهده میکنید که بسیاری از آنان از دردهای مختلف جسمی مینالند و شاید هم دهها درد نگفته و پیدا و پنهان جسمی دارند که باید در کنار مشکلات روانی، افسردگی، اضطراب، تنهایی و غیره، برایشان به فکر چاره بود. البته هنوز مردم ما از سنتهای ارزشمحور قدیم خود فاصله نگرفته، عموماً سالمندان را حرمت نگه میدارند و در مقایسه با کشورهای بهظاهر توسعهیافته، آمارها نشان میدهد که فقط کمتر از نیم درصد سالمندان خارج از خانواده و در خانههای سالمندان زندگی میکنند؛ اما نباید غافل بود که متأثر از علل گوناگون در آینده نهچندان دور (یعنی 30 سال دیگر) شاید دیگر شرایط اینگونه نباشد و سالمندان حرمت امروز را نداشته باشند. بنابراین از منظر بسیاری از تحلیلگران باید از هماکنون به فکر تدوین یک برنامه استراتژیک با توجه به جمیع جوانب، الزامات و بایستگیها اعم از جسمی، رفاهی، سلامت، درآمدی، اجتماعی و روانشناختی برای آینده ایرانی بود که یکچهارم تا یکسوم جمعیت آن سالمند است؛ زیرا ایشان جمعیت بزرگی خواهند بود که مانند هر انسان دیگری باید زندگی کنند و نه اینکه ثانیهها را برای رسیدن وقت مرگ بشمارند. البته برنامهریزیها برای سالمندان باید به نحوی باشد که نهادها و سازمانهای اجتماعی دولتی و مردمی توأمان برای پاسخگویی به نیازهای آنان ایجاد شوند و شرایط بهگونهای نباشد که شاهد انواعی از تبعیض و تفاوت و یا قوانین ناهماهنگ و دستورات اجرایی بیپشتوانه باشیم. همچنین نحوه پاسخگویی به این مسائل و نوع راهکارهای عرضهشده هم به امکانات موجود در جامعه بستگی پیدا میکند، بدین معنا که نظام طراحی شهرسازی و مدیریت شهر و بهداشت و درمان ما علاوهبر آنکه باید واقعیتهای امروز جامعه را درنظر بگیرد، درعینحال از هماکنون لازم است به دنبال تحقق بایستگیها و الزامات ورود به چنین دورهای باشد. بدیهی است که در غیر این صورت در آینده نهفقط شهر و جامعه آماده و متعاقباً سالمندان سالمی نخواهیم داشت، بلکه باید علاوهبر مشکلات فردی ایشان، متحمل تبعات بسیار شدید و نگرانکننده دیگری در حوزههای مختلف نیز باشیم. فهرست بلندبالای دلنگرانی و دغدغه بسیاری از کارشناسان سلامت با اشاره به اینکه وقتی سن افراد بالا میرود طبیعتاً خطر ابتلا به بیماریها زیاد میشود، معتقدند بااینحال مشکلات سالمندان در آینده صرفاً به درمان بیماری و نگهداری و مراقبت محدود نمیشود و به گفته رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان کشور درحال حاضر جامعه سالمندان دغدغههای دیگری نیز دارند که نباید از آنها غافل شد؛ برای مثال: - اگر در شرایط فعلی برای یک سالمند منابع مالی مشخصی تعریف نشود، بسیار سخت خواهد توانست با یک حقوق بازنشستگی و یا مستمری ازکارافتادگی زندگی کند. - در بسیاری از خانوادههای شهری زن و مرد هردو کار میکنند، بنابراین نه جایی برای نگهداری سالمندان دارند و نه وقت آن را. - سالمندان هم اوقات فراغت دارند، پس سؤال این است که اوقات فراغت آنان چگونه باید پُر شود؟ - مسئله دیگری که باید از هماکنون به فکر آن باشیم، آموزش نسل جدید برای مواجهه و رفتار مناسب با سالمندان است. - با توجه به اینکه زنان بیش از مردان عمر میکنند، از هماکنون با پدیدهای بهعنوان «زنان سالمند تنها» مواجه شدهایم. - سالمندان حتماً به ورزش و تحرک نیاز دارند، باید از هماکنون مراکزی برای ورزش سالمندان در محلات مختلف ایجاد شود. - زندگی مدرن با همه ویژگیهای جذابش، برخی از سنتهای زیبای گذشته را از بین برده، بنابراین سالمندآزاری چه از نوع فردی و چه از نوع اجتماعی با بیتوجهی مسئولان، پدیده نامیمونی است که اگر از هماکنون برای پیشگیری از آن در رسانهها و افکار عمومی آموزش نبینیم، فردا تبعات بسیاری را متوجه ما خواهد کرد. - بیتوجهی به بحث تنهایی سالمندان و ممانعت و مخالفت با ازدواج مجدد ایشان. - عدم توجه به تجربه و مهارتهای سالمندان برای بهکارگیری غیر رسمی ایشان در موقعیتها، مشاغل و مسئولیتهای اجتماعی. - فقدان و کمبود زیرساختهای رفاهی برای تسهیل حضور سالمندان در فضاهای زنده شهری. - عدم توجه به نیازهای روحی و عاطفی سالمندان چه در خانواده و چه در جامعه. - عدم قدرشناسی و تجلیل مناسب از زحمات سالمندان چه در خانه و چه در جامعه. پای درد دل سالمندان همدانی و اما چه بخواهیم یا نه، سرانجام سالمندی به سراغ همه ما خواهد آمد؛ گو اینکه نشانگان این حقیقت را هم میتوان در میان نزدیکترین آدمهای اطراف دید. پدر، مادر، عمو، دایی، برادر و غیره که موهایشان سپید و عضلاتشان ضعیف شده، زانوهایشان کم میآورد، دائماً از کمردرد مینالند، راه رفتنشان کُند و چشمهایشان کمسو شده، دندانها و معدههایشان دیگر تاب هر غذایی را ندارد، اشتهای کم، مشکلات گوارشی، فراموشی، حافظه کم و خلاصه این یعنی آنها پیر شدهاند، یعنی دیگر آن آدم قبل نیستند، یعنی دنیا عوض شده، زمانه تغییر کرده و درنهایت این صفحات آخر کتاب زندگی بسیاری از آنها بوده که درحال ورق خوردن است! البته جدا از همه این موضوعات، سالمندی زمانی است که بسیاری از افراد طی آن عموماً به گذشته نسبتاً بلند و آینده کوتاه خود بیشتر فکر کرده و واقعیتر از هرکس آن را تحلیل و تجزیه میکنند. گفتارها، قضاوتها و تعریفها عموماً صادقانهتر است و دیگر دلیلی برای تعارف و مصلحتاندیشی و یا غلو و خوشآمدگویی اینوآن ندارند. واقع امر این است که سالمندان درخصوص خود، جامعه و خانواده بسیار صریح، ساده و صادقانه حرف میزنند؛ یعنی همان چیزی که شما هماکنون نتیجهاش را در قالب گفتوگو با 50 خانم و آقای سالمند همدانی در ادامه این مطلب خواهید خواند. گو اینکه شاید این اظهار نظرهای بهظاهر سیاه، خاکستری و تلخ باشد، اما قطع یقین چون از دل برآمده، لاجرم بر دل نیز خواهد نشست. امیدواریم که تأمل در این نقطهنظرات تلنگری باشد برای نسل جوان و یا آندست افرادی که هماکنون در مقام مدیریتی و ریاستی وظیفه رسیدگی و رتقوفتق امور این جماعت را برعهده دارند. درد دلهایی از جنس سالمندی (آنچه در ادامه خواهید خواند نتایج گفتوگو با 50 سالمند خانم و آقای همدانی درخصوص مشکلات و مطالبات و شرح حال فعلی ایشان است که توسط خبرنگاران سپهرغرب در نقاط مختلف شهر جمعآوری شده) - به اعتقاد 42 نفر از این سالمندان واقعیات زندگی امروز ایشان با آنچه در گذشته از سالمندی فکر میکردند، مطابقت ندارد. - بیشتر آنان بر این باورند که دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی اقتصادی باعث بروز این وضعیت شده، البته گروه کوچکی نیز استحاله فرهنگی نسل جوان را در این موضوع دخیل میدانند. - 41 نفر بر این نکته تصریح دارند که امروزه جایگاه سالمندان در منظومه خانوادهها دیگر بهعنوان تکیهگاه و مرجع خانوادگی لحاظ نشده و درنهایت به یک نقش حاشیهای و حتی سربار و اضافه تنزل یافته است. - تعداد 46 نفر از سالمندان مصاحبهشونده معتقدند که امروزه مهمترین چالش مربوط به سالمندی پس از موضوعات جسمی و سلامت، بحث اقتصادی و معاش است. - تعداد 43 سالمند همدانی در پاسخ به این سؤال که تا چه میزان از وضعیت فعلی خود (گذران سالمندی در همه شئون و ابعاد آن) احساس رضایت و خشنودی دارید، آن را در سطح متوسط و رو به پایین توصیف کردند. - تعداد 38 نفر از پرسششوندگان با عنوان اینکه اساساً برای اوقات فراغت خود برنامه مشخصی نداشته و یا بهدلیل ضعف جسمی و مشکلات اقتصادی توان برآورده کردن آنها را ندارند، از تکراری بودن زندگی خود شکایت دارند. - نزدیک به همین تعداد معتقدند که فرزندان و نوهها (به دلایل مختلف) کمتر به آنها سر زده و سراغی از ایشان نمیگیرند. - 37 نفر از سالمندان همدانی با عنوان اینکه نمیتوانند با نوههای خود ارتباط عاطفی و احساسی برقرار کنند، معتقدند با بزرگ شدن نوهها فاصلههای بین ایشان بیشتر شده و این امر متأثر از شرایط فرهنگی و مدل زندگی نسل جدید است. - 36 سالمند با اشاره به مشکلات اقتصادی، تورم و سختی تردد عنوان کردند که با وجود علاقه به سفر و گشتوگذار، اما بهندرت به مسافرت میروند و مجبورند تا زمانی که فرزندانشان فرصت این کار را پیدا کنند، در خانه بمانند. - 34 سالمند با اشاره به اینکه مشکلات مالی و جسمی اجازه نمیدهد تا آنگونه که میخواهند همراه و همپای فرزندان و نوههایشان در میهمانیها و مراسمها باشند، عنوان کردند که بهنوعی در حاشیه زندگی قرار گرفتهاند و کسی وضعیت ایشان را درک نمیکند. - 32 سالمند با عنوان اینکه با وجود بازنشسته شدن اما هرگز نتوانستند به نوستالژیهایی مانند مسافرت، مطالعه، ورزش و غیره بپردازند، عنوان کردند که شرایط زندگی ایشان با آنچه در اذهان بسیاری از مردم است، تفاوت فاحش دارد. - حدود 35 سالمند شرایط عمومی شهر را بهلحاظ نیازهای رفاهی برای حضور سالمندان مناسب نمیدانند. - نزدیک به همین تعداد معتقدند که کلیت جامعه دیگر مثل گذشته به سالمندان و سالخوردگان احترام، ارزش و بها نمیدهد و اگر هم احترامی هست، صرفاً مربوط به درون خانواده است. - حدود 28 سالمند عمیقاً بر این باورند که در منظومه خانواده دیگر طرف حساب مشاوره و تصمیمگیری نیستند و نسل جوان مستقلاً و بدون لحاظ کردن جایگاه ایشان، اقدام به تصمیمسازی برای امور خانواده میکنند. - حدود 23 سالمند از تنهایی مفرط، تکراری بودن زندگی، فقدان همصحبت و غیره گلایه داشته و معتقدند که نباید در این شرایط از سوی خانواده مورد بیمهری قرار گیرند. - تعداد 15 سالمند با اشاره به اینکه هنوز در جامعه ما تابوهای زیادی وجود دارد، عنوان کردند که با وجود تمایل به ازدواج مجدد، اما در این خصوص با خانواده خود مشکلات زیادی دارند. - 14 سالمند با عنوان اینکه هنوز علاقهمند به کار و اشتغال مجدد هستند، عنوان کردند که متأسفانه بهدلیل پیری، دیگر کسی تمایل به استخدام آنها ندارد. - تعداد کمی از سالمندان با عنوان اینکه دیگر از شرایط فعلی خسته و آزردهدل شدهاند، از فقدان انگیزه برای زندگی سخن گفتند! |
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/21730 |