کد خبر : 22797 تاریخ : 1399/3/17 گروه خبری : فرهنگی |
|
مظلومیت «فرهنگ» در دولتها |
پیرامون ارتباط متقابل فرهنگ و توسعه |
سپهرغرب، گروه فرهنگی: معمولاً هروقت از توسعه در یک جامعه نام برده میشود، نخستین چیزی که به ذهن متبادر میگردد، توسعه در بخشهای عمرانی، سیاسی و اقتصادی است و معمولاً مقوله فرهنگ، مورد غفلت قرار میگیرد و به رابطه فرهنگ با اجزای دیگر توسعه، توجهی نمیشود. انسان از همان ابتدایی که خود را در زمین یافت، به جستوجوی روشی برای زندگی کردن پرداخت. او با انسانهای دیگر و طبیعت روبهرو بود و از آنجا که خداوند متعال، پدر همهی انسانهای امروزی را آدم ابوالبشر قرار داد و او را نبی خود در زمین، بنابراین ارتباط انسان با خدا، هماهنگکننده ارتباط او با دیگران و طبیعت قرار گرفت. این برخورد انسان با دیگران و طبیعت، در بهدست آوردن قاعدهای برای زندگی است. با گذشت زمان و رشد علمی و تکنولوژیکی، انسان به راههای جدیدی، برای به استخدام درآوردن طبیعت و مبادله با انسانهای دیگر دست یافت و همین طور تاریخی، در پشت سر خود و آیندهای، برای نسلهای خود یافت که در این معادله به زندگی پرداخت. این همان معادلهای است که میتوان به آن «فرهنگ» گفت. «انسان؛ اساساً موجودی فرهنگی است. فرآیند درازمدت انسان شدن، که حدود پانزده میلیون سال پیش آغاز شده است. بنابراین گذر از انطباقی ژنتیکی، با محیط طبیعی به انطباقی فرهنگی بوده است.» (دنیکوش، 1947، ص6) که البته بهنظر بنده، وجود انبیا و دین، تغییرات اساسی در زندگی انسان از زمان آدم ابوالبشر بهوجود آورده و نوع برخورد انسان با طبیعت را تغییر داده است. در جریان این تحول که به پدید آمدن انسان اندیشهورز یا انسان نخستین انجامید، بشر از زندگی؛ صرفاً حیوانی همراه با نیازهای اولیه مادی، فاصله گرفت و تمامی زندگی او در پرتو اندیشهای رشد کرد که فرهنگ او نیز همین است. پس دیگر نزد انسان، هیچ چیز طبیعی خالص نیست، حتی کارکردهایی که به نیازهای فیزیولوژیکی مربوط میشوند؛ مانند گرسنگی، خواب، میل جنسی و غیره که همگی تحت تأثیر فرهنگ قرار دارند. برای همین، جوامع گوناگون به این نیازها، بهشکلهای مختلف پاسخ میدهند. بنابراین «نه تنها فرهنگ، این امکان را به انسان میدهد که خود را با محیط خویش منطبق کند، بلکه این توانایی را نیز به او میبخشد که محیط را با خود، نیازها و برنامههایش انطباق دهد. به بیانی دیگر، فرهنگ تغییر شکل طبیعت را امکانپذیر میکند.» (همان) هر جامعهای در روند روبهرشد خود، در جهت تأمین نیازهایش، به تمام اجزای توسعه توجه دارد. توسعهای که در فرهنگ دینی ما، بهنام رشد و آبادانی از آن یاد میشود، شامل توسعه در عمران، توسعه در علم، در روابط دیپلماتیک، در فرهنگ و … است. معمولاً هروقت از توسعه، در یک جامعه نام برده میشود، آنچه به ذهن متبادر میگردد، توسعه در بخشهای عمرانی، سیاسی و اقتصادی است و معمولاً مقوله فرهنگ، مورد غفلت قرار میگیرد و به رابطه فرهنگ با اجزای دیگر توسعه توجهی نمیشود. لذا بهوجود آمدن مریضیهای فرهنگی در کشور ما، که روند توسعهای آن بعد از هشت سال دفاع مقدس، آغاز شده است و اکنون مقام معظم رهبری از آن، بهعنوان مظلومیت بخش فرهنگ یاد میکنند، (بیانات معظمله در دیدار رئیسجمهور و اعضاى هیئت دولت، به مناسبت هفته دولت، 4 شهریور 1386) دور از انتظار نیست. در نگاه توسعهای به کشور ما، بعد از انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس، روبهرویی فرهنگ ایرانی اسلامی با فرهنگ متجدد غرب، تضادهای زیادی را در فرهنگ عمومی کشور بهوجود آورده که توجه مقام معظم رهبری به تهاجم فرهنگی و ناتوی فرهنگی، ناشی از حملهی فرهنگ غربی به فرهنگ اسلامی است و همواره بعد از انقلاب، خلأ کشف تئوری توسعه پایدار با محوریت فرهنگ دینی، مشهود بوده است. برای این کار لازم است، مهمترین دستگاه متولی امر فرهنگ در کشور، یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی، همایشها و رسالههای دکتری را در جهت تئوریپردازی چنین مسئلهای که در رشد و بالندگی کشور نقش بسزایی دارد، معطوف کند. دراین میان، همهی دستگاهها و سازمانهای فرهنگی، موظف به برنامهریزی و اجرای سیاستهای نظام اسلامی در جهت تعالی فرهنگی مردم هستند که البته باید، هماهنگی منظمی میان این برنامهها وجود داشته باشد. برای داشتن یک برنامهریزی هماهنگ و کامل از جهت کلی و جزئی بودن آن، باید به شناخت کاملی از جامعه هدف در شاخصهای فرهنگی آن دست یابیم، تا با مشخص کردن نقطه متعالی، بتوان به ترسیم خطوط کلی و جزئی مسیر رشد و بالندگی فرهنگی دست یافت. شاخصبندی در امر فرهنگ، ما را در برنامهریزیها و مسیر توسعه فرهنگی یاری میرساند؛ خصوصاً که این شاخصها با ادبیات اسلامی و در قیاس با شاخصهای جهانی یونسکو تهیه شده باشد. در این نوشته اندک، بهعنوان شروع کار، به زوایای مختلف اهمیت فرهنگ در توسعه ایرانیاسلامی اشاره میکنیم. دستهبندی فرهنگ برای شناسایی فعالیت فرهنگی و فرهنگ در جامعه، باید به دستهبندی مردم، در استفاده از فرهنگ توجه کنیم. معمولاً سنجش فرهنگ در دو قسمت اقتصادی و غیراقتصادی انجام میشود (چنان که یونسکو، این دستهبندی را ارائه داده است.) از این حیث، به سه دسته از فرهنگ میرسیم: 1– فرهنگ عامهپسند (mass culture): فرهنگ عامهپسند همان فرهنگ روزمره مردم در مصرفگرایی و خوشگذرانی است. این فرهنگ توزیعشده بهوسیله رسانههای توده است که آدورنو و هورکهایمر و دو اندیشمند مطالعات انتقادی از آن، بهعنوان صنعت فرهنگ نام میبرند. اساساً این نوع فرهنگ به سمت پر کردن اوقات فراغت و بازار تمایل دارد. مردم برای آن چیزی پول میدهند که از آن لذت ببرند و خوششان بیاید. «Popular culture» هم در این تقسیمبندی شبیه فرهنگ عامهپسند است. 2– فرهنگ عامه (folk culture): در فرهنگ عامه، سنتهای جامعه بازنمایی میشود و در حقیقت، نشانی از گذشته فرهنگ در جامعه دیده میشود. در فرهنگ ایرانی، مراسم محرم را میبینیم که از درون عمق سنتهای دیرین ایرانیاسلامی برآمده است. شاید این فرهنگ را بهنوعی فرهنگ دینی جامعه بدانیم، اما باید توجه داشت که لزوماً سنتی بودن موافقت با دینی بودن ندارد؛ بلکه در عصر حاضر، شاهدیم محصولات فرهنگی با قالبهای عامهپسند و محتوای عامه تولید میشود. 3– فرهنگ عمومی (public culture): اساساً فرهنگ موردنظر نظم عمومی جامعه است. این فرهنگ ایدهآل جامعه و همهگیر است. فرهنگهای مضافی مثل فرهنگ آپارتماننشینی، ترافیک، موبایل، کامپیوتر و ازاین دست، در قالب همین فرهنگ تعریف میشوند. دراین فرهنگ تلاش میشود، برقراری نسبت درست میان افراد و رفتار در عرصهی عمومی برسیم. ویژگیهای فرهنگ فرهنگ و امر فرهنگی را میتوان، با ویژگیهایی شناسایی کرد. یونسکو برای فرهنگ، سه ویژگی برمیشمارد: آموزش، آرشیو کردن و نگهداری آن. آموزش، باعث انتقال در امر فرهنگ میشود که میتواند، آموزش حرفهای (اقتصادی) یا غیرحرفهای (غیراقتصادی) باشد. بهطور مثال؛ آموزش علوم میتواند، اقتصادی باشد و آموزش هنر تاریخی یک جامعه، از سوی دولت آن غیراقتصادی باشد. انتقالپذیری فرهنگ در واقع نتیجه آموزشپذیر بودن آن است. فرهنگ از طریق آموزش، از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشود و تداوم مییابد، که همان انتقال در بستر زمان است که بهنوعی میتوان آن را، انتقال طولی فرهنگ دانست. فرهنگ در پی جابهجاییها، تماسها و انواع گوناگون ارتباطات انسانی، در بستر مکان نیز جابهجا میشود و عناصر و اجزایی از آن، از قوم و جامعهای، به قوم و جامعهای دیگر انتقال مییابد که در این حالت، انتقال عرضی فرهنگ رخ داده است. انتقال زمانی فرهنگ، در سراسر حیات هر فرهنگ و با آهنگی کموبیش یکسان صورت میپذیرد؛ اما انتقال مکانی و حجم عناصری که انتقال مییابد، به میزان تماسها، شدت، ضعف روابط، حجم مبادلات و متغیرهایی از این قبیل وابسته است (آشنا، کلاس سیاستگذاری فرهنگی/ فریدون وحیدا، 1381، ص 2). آرشیو کردن: در حقیقت؛ با این ویژگی است که حافظه فرهنگی یک جامعه حفظ میشود. حوزه میراث معنوی فرهنگ در عرصه آرشیو میگنجد. بهطور مثال؛ بابت کتابخانههای عمومی و سازمان اسناد، دولت هزینه میکند. وقتی وارد میراث مادی فرهنگ میشویم، وارد بُعد حفاظت فرهنگ شدهایم. حفاظت؛ یعنی حفظ اموال غیرمنقول تاریخی که بهصورت موزهها تعبیه میشود. پیوند فرهنگ با گذشته و تاریخ، خود از طریق آرشیو، حفظ و نگهداری صورت میگیرد. فرهنگ در جمهوری اسلامی ایران بعد از گفتوگوهایی که در باب ویژگیهای فرهنگ و تقسیمبندی آن در یک جامعه داشتیم، لازم است به مقوله فرهنگ در جامعه جمهوری اسلامی ایران، توجه داشته باشیم و اگر بتوانیم تحلیلی از فرهنگ، در سه دسته آن در این جامعه داشته باشیم، به شاخصبندی مناسبتری از فرهنگ ایرانیاسلامی، دست خواهیم یافت. در ابتدا به نگاه رهبران ایران، بعد از انقلاب اسلامی در باب فرهنگ توجه میکنیم. از نگاه امام خمینی(رحمةاللهعلیه) فرهنگ خودی هر جامعه، مناسبترین فرهنگ برای رشد و بالندگی آن جامعه است و تلاش درجهت هرچه پُربارتر کردن این فرهنگ، موجب استقلال فرهنگی خواهد شد. در ادبیات امام، فرهنگ غربی ویرانگر فرهنگ شرقی است؛ ولی با این وجود، امام بر اخذ وجوه مثبت فرهنگ غربی تکیه دارد. خودباوری فرهنگی در اندیشه امام، یک اصل اساسی است. امام معتقد است؛ غرب، در پی استیلای فرهنگی خویش بر شرق است و این استیلا، نظم فرهنگی جامعه شرقی را بر هم خواهد زد. ایشان در پیام تاریخی خویش به گورباچف، به این نکته اشاره کرده و میفرمایند: «شما اگر بخواهید، در این مقطع، تنها گرههای کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایهداری غرب حل کنید، نهتنها دردی از جامعه خویش را دوا نکردهاید که دیگران، باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند.» (امام خمینی، صحیفهی نور، ج 21، ص 200) غربستیزی منطقی امام، همواره بر جهت خاص حفظ و کسب استقلال فرهنگی، استوار بوده است. از نگاه امام، غربستیزی فرهنگی در کنار تحول فرهنگی در چارچوب فرهنگ شرقی باید به استقلال فرهنگی بیانجامد. از نگاه امام خمینی(رحمةاللهعلیه) باید اصلاح یک جامعه را از اصلاح فرهنگی آن جامعه آغاز کرد. انقلاب اسلامی ایران، به رهبری امام نیز در پی تجدید حیات معنوی و فرهنگی انسان و جامعه بوده و هست. این شیوه اصلاح فرهنگی امام، الگویی از تحول فرهنگی در پرتو تعهد فرهنگی را به جهان امروز عرضه کرد. رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان، در تاریخ 7 اسفند 1386، مسئله فرهنگ و صفآرایی فرهنگی در دنیا را یک مسئله درجه اول و بسیار بااهمیت دانستند و افزودند: «فرهنگ، همانند هوای تنفسی در یک جامعه است که اگر این هوا سالم باشد، در رفتار، منش و جهتگیری افراد تأثیرگذار خواهد بود. مسائل فرهنگی، نیازمند بحثهای مبسوط، تأمل و تعمق بیشتر از جانب همه مسئولان است.» مظلومیت فرهنگ «…نکته بعدى که میخواهم سفارش کنم، اینست که از بخش فرهنگ رفع مظلومیت کنید. بخش فرهنگ؛ انصافاً بخش مظلومى است. الآن در گزارش آقاى رئیسجمهور؛ اصلاً اسمى از فرهنگ نیامد یا در اولویتبندیها، این اولویت، فداى اولویتهاى دیگر شد و آنها تقدم پیدا کردند که در کوتاهى وقت، بیان بشود. این مظلومیت است دیگر. واقعاً مسئله فرهنگ را دست کم نگیرید. خیلى از مشکلات جامعه ما، با فرهنگسازى حل میشود. توجه بکنید که امروز، عمده قواى دشمنان ما در جبهه فرهنگى دارد کار میکند. این جنگهاى روانى، این فعالیتهاى فرهنگى، این بودجههاى پنهان و آشکارى که براى منحرف کردن ذهنها میگذارند، همهاش مربوطبه مسئله فرهنگ است. فرهنگ؛ مثل هواست که انسان، وقتى که این هوا را استنشاق کرد، با هوایى که استنشاق کرده و با آن جانى که گرفته، میتواند دو قدم بردارد و جلو برود. بقیه کارها، همه برخاسته از آن چیزى است که شما استنشاق کردهاید. اگر چنانچه یک جایى، هواى مسمومى تزریق بشود، نتیجهاى که در اندامها دیده خواهد شد، تابع آن مسمومیتى است که در این هواست. اگر فضا را با دود یا مخدرى تخدیر کنند، وقتى شما آن را استنشاق کردید، رفتار شما متناسب با آن چیزى خواهد شد که استنشاق کردهاید؛ فرهنگ، یک چنین حالتى دارد. فرهنگ را دست کم نگیرید. خیلى مهم است. بنابراین وقت صرف کنید و در بودجه هم، برایش پول و فصول قابلتوجهى بگذارید، تا جهتِ ارزشى به فرهنگ بدهید. از جمله کارهایى که مسئولان فرهنگى دولت، خیلى باید به آن بپردازند و واقعاً یک دقیقه را در آن فروگذار نکنند، اینست که به فرهنگ عمومى جامعه، ابزارها و وسائل فرهنگى جهت ارزشى بدهند. چون تلاش زیادى شده تا جریانهاى فرهنگى و عاملهاى فرهنگى هنر، ادبیات، شعر و سینما و بقیه در جهت غیرارزشى حرکت کنند و راه بیفتند. شما باید کمک کنید و همه تلاشتان را بکنید که به تحرکات فرهنگى کشور، در جهت ارزشى جهت بدهید.» (بیانات معظمله در دیدار رئیسجمهور و اعضاى هیئت دولت به مناسبت هفته دولت، 4 شهریور 1386) بعد از اینکه مقام معظم رهبری در سال 1383 شورای عالی انقلاب فرهنگی را مسئول طراحی مهندسی فرهنگی دانستند، در شهریور سال 86، خطاب به هیئت دولت، موضوع مظلومیت فرهنگ را پیش کشیدند. این فرآیند دغدغههای رهبری در مورد فرهنگ، حاکی از بیتوجهی مسئولان به فرهنگ است. البته لازم بهذکر است؛ شاید فرهنگ در اولویت دغدغههای مردم نیز جایگاه مناسبی نداشته باشد و این، ناشی از مشکلات و مسائلی است که مردم در زندگی خود با آن روبهرو هستند. شاید عنوان کنیم که چون مسئولان در تأمین نیازهای اولیه زندگی که معیشت و مسکن بوده است، کوتاهی کردهاند و دیگر مردم، مقصر بیتوجهی به فرهنگ نیستند. در دورههای گوناگون انتخابات که در کشور ما برگزار میشود، شعارها، طبق خواستههای مردم است که تا چه اندازه، شعارها صبغه و رنگ فرهنگی دارد؟ تا چه اندازه مسئولیان به مشکلات فرهنگی مردم اشاره میکنند؟ تا چه اندازه، رسانهها از مسئولان مطالبات فرهنگی دارند و از دغدغههای مذهبی مردم پیروی میکنند؟ همان طور که به همه ما، گرانیهای اخیر فشارآور شده و دغدغه امروز ما معیشت شده است، بنابراین مسئولان و رسانهها نیز پیگیر مسئله معیشت هستند. راستی، نباید این نکته را فراموش کرد که قبل از انقلاب اسلامی در کشور ایران، 43 درصد مردم زیر خط فقر زندگی میکردند و در سال 1385 این آمار، به 11 در صد رسید، اما همه کارشناسان علوم سیاسی و حتی خود مردم، دلیل و علت انقلاب اسلامی را وضعیت اقتصادی نمیدانند، بلکه مردم بهخاطر خواستههای فرهنگی خود به رهبری علمای دین، دست به قیام زدند و تنهاترین انقلاب در جهان، از جنس فرهنگ را رقم زدند. بخش دولتی و سازمانهای دولتی که هرکدام در عرض دیگری، دست به فعالیت زده و هر عرصهای را در حوزه وظایف خود میداند، چقدر توانسته فرهنگ مطلوب انقلاب اسلامی را در فرآیند جامعه امروز ما جاری کند؟ این سؤال مهمی است که هرکدام از این سازمانها، از جهت عهدهدار شدن قسمتی از فرهنگ عمومی کشور وظیفه پاسخگویی به آن را دارند. چقدر مردم، فرهنگ دینی خود را مرهون فعالیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی یا پایگاههای بسیج در سراسر کشور میدانند؟ هرکدام از این سازمانها، بهطور مشخص، به چه فعالیت مؤثری در فرهنگ عمومی، میتواند اشاره کند؟ شاید قبل از همه این سؤالات باید گفت، آیا متولی فعالیتهای فرهنگی در کشور؛ تنها بخش دولتی است؟ مؤسسات خصوصی تا چه حد میتوانند، در این فعالیتها موفق عمل کنند و دوام و بقای خود را حفظ کنند. زیرا آنها به پول نفت وصل نیستند تا بودجه تضمینشدهای در سبد سالانه خود داشته باشند؟ امر فرهنگ از سوی مسئولان دولتی، مورد غفلت واقع شده است که دلایل متعددی میتوان برای آن برشمرد: 1– در اولویت قرار گرفتن امر فرهنگ بعد از امنیت، سیاست، اقتصاد، بهداشت و … 2– توجه کمتر مسئولان و مردم به مقوله فرهنگ با توجه به دغدغههای ناشی از مشکلات متعدد اقتصادی و دعواهای سیاسی در کشور. 3– عینی نبودن فرهنگ در بستر جامعه که معمولاً با عنوان هنر شناخته میشود. حضور فرهنگ در همه این مناسبات و منقشات؛ کاملاً واضح و مبرهم است، زیرا همچون همان هوای تنفسی، بهقدری با این واقعیت در تماس قرار گرفتهایم که وجود آن، از یادها رفته است. شاید دعوا هنوز بر سر برخی از تعاریفی همچون فرهنگ، فعالیت فرهنگی و مسئولیت امر فرهنگ باشد. اگر فرهنگ را با توجه به تعریفی که گذشت، مجموعه بینشها و کنشهایی بدانیم که نسلبهنسل در یک جامعه منتقل میشود، آنگاه فرهنگ دینی، فرهنگی است که بینش و رفتار آن، برخاسته از دین است و ارزشهای دینی بین نسلها منتقل میشود. دراین میان، فعالیت فرهنگی، آمادهسازی بستر رشد ارزشهای دینی و تقویت بینشها و آگاهی عمومی است. باتوجه به این تعاریف، نظام انقلاب اسلامی باید بستر آمادهای در جهت دستیابی به حیات طیبه باشد. سازمانهایی که در جمهوری اسلامی وظیفه فعالیت فرهنگی دارند، باید فعالیت ایشان در حوزه تخصصی خود، به بُعدی از ابعاد وجودی انسان توجه داشته باشد و در کل، نظام فرهنگی باید همه این فعالیتها در هماهنگی رشد و پرورش استعدادهای بشری باشد. حال تمام مشکل، همین هماهنگی در نظام فرهنگی است. یکی از بهترین راهکارهای اجرایی که میتوان در هماهنگی نظام فعالیت فرهنگی در کشور اجرایی کرد، تنفیذ قدرت تام این فعالیتها، به شورای انقلاب فرهنگی است که در خط مقدم ستاد فرهنگی کشور، با جهتدهی مقام معظم رهبری قرار دارد. اگر بودجه و نظارتبر فعالیتها در یک ستاد، و فعالیتها در سازمانها و نهادهای متعدد جریان داشته باشد، شاید قدمی مناسب، به سمت سازماندهی فعالیتهای فرهنگی برداشته شود. *سید عبدالرسول علمالهدی |
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/22797 |