کد خبر : 23327
تاریخ : 1399/3/25
گروه خبری : اندیشه

مسئول نهاد رهبری دانشگاه علوم پزشکی ابن‌سینا مطرح کرد:

آندلسی کردن ایران با پروژه نفوذ و اثرگذاری بر باور افراد

ریزش‌ها و رویش‌ها را باید در کنار هم دید / مدافعان حریم اسلام از رویش‌های کم‌نظیر انقلاب / دشمن در حوزه فرهنگ و هنر به بخشی از اهداف خود دست پیدا کرده است

سپهرغرب، گروه اندیشه - سمیرا گمار: مسئول نهاد رهبری دانشگاه علوم پزشکی ابن‌سینا گفت: دشمن تلاش خود را برای تغییر باورها و نگرش افراد از درون سیستم به‌کار می‌گیرد تا بر تصمیمات آن‌ها اثرگذار باشد.

پنجم مردادماه سالروز فتح آندلس به‌دست مسلمانان در سال 92 هجری قمری است؛ فتحی که بررسی دقیق پیروزی و شکست آن، می‌تواند برای وضع کنونی مسلمانان در هر نقطه‌ای از سرزمین‌های اسلامی درس‌آموز باشد.

در سال 92 هجری، مسلمانان تحت فرماندهی «طارق بن زیاد» برای فتح آندلس حرکت کردند و در طی چهار سال، پیروزی را در سرزمینی که اکنون، دو کشور اسپانیا و پرتغال را در خود جای‌ داده است، رقم زدند. کاری که مسلمانان برای پیروزی در آن روز انجام دادند، امروز نیز می‌تواند صرف‌نظر از فتح جغرافیایی کشورها، درس و روشی باشد، برای مواجهه در شرایط سخت و رویارویی با دشمنانی که با همه ابزارها آمده‌اند تا مردم کشور ما را از مسیر حق را منحرف کنند. اینکه فرمانده جوان عملیات فتح آندلس، پا به سرزمین ناشناخته‌ای بگذارد و برای ایستادگی تا پای جان سربازانش، کشتی‌های حامل سربازان و آذوقه‌های آن‌ها را آتش زده و امید ظاهری نیروی رزمنده این جنگ نابرابر را ناامید کند؛ تنها راه پیروزی را ایستادگی در مقابل دشمنی اعلام کند که تا بُن دندان، به تجهیزات و سازوبرگ نظامی روز مسلح است، فقط از یک انسان معتقد به آرمان‌ها برمی‌آید.

حال نکته اصلی، پاسخ به این سؤال است که چگونه در فاصله هشت قرن، سیادت مسلمانان پیروز در چنین عرصه‌ای، آنان سرتسلیم در مقابل دشمن خود فرود آوردند و دوران تلألؤ آن‌ها سپری شد؟

پاسخ این سؤال و چند سؤال دیگر را در گفت‌وگوی خبرنگار سپهرغرب با حجت‌الاسلام سعید کاظمی؛ مسئول نهاد رهبری در دانشگاه علوم پزشکی ابن‌سینا می‌خوانید:

      به‌عنوان نخستین سؤال بفرمایید: اسلام چگونه وارد اروپا شد؟

در جریان فتوحات و توسعه سرزمین‌های اسلامی در شمال آفریقا و پدید آمدن شرایط جدید از جمله اختلافات و کشمکش‌های سیاسی، مشکلات اقتصادی و خشک‌سالی آن ایام، مسلمانان به فکر رفع مشکل از طریق توسعه سرزمین و فتوحات جدید افتادند. خبرهای رسیده از جنوب غرب اروپا که حاکی از اوضاع نا‌به‌سامان سیاسی و اجتماعی اندلس بود و همچنین زمین‌های حاصلخیز و آب مناسب برای کشاورزی، حاکمان مسلمان را به فتح این منطقه تشویق کرد؛ نهایتاً مسلمانان در اواخر قرن اول هجری به تصرف این سرزمین اقدام کردند. آن‌‌‌ها حدود هشت قرن در این منطقه حکمرانی کرده و در دوران قرون‌وسطای سیاه اروپایی، آثار مدنیت و تمدن بسیاری از خود به‌جای گذاشتند.

      اوضاع اروپا پیش از ورود اسلام به آندلس چگونه بود؟

یک مرحله دوران شکوفایی تمدن غرب است که تمدن روم و یونان باستان در این زمره جای می‌گیرند، اما قرن‌های 5 تا 15 میلادی اروپا، دوران موسوم به قرون‌وسطی است که دوران اوج جهالت و تاریکی غرب بوده و دیکتاتوری دینی، مبتنی‌بر مسیحیت تحریف‌شده حاکم بود.

سده‌های نخستین قرون‌وسطی در غرب، مصادف است با بعثت پیامبر گرامی اسلام(ص) در شبه‌جزیره عربستان که مسلمانان با قوانین مترقی اسلام روزبه‌روز شکوفاتر می‌شدند، اما اروپا در آن ایام، در زیر یوغ خرافات و جهلی شبیه عربستان پیش از اسلام و دوران جاهلیت این سرزمین بود و البته روزبه‌روز در انحطاط بیشتری فرو می‌رفت.

به بیان دیگر، مسلمان از نظر علمی، فرهنگی و صنعتی پیشرفت‌های چشمگیری کردند و چراغ پرفروغ علم و صنعت در جهان اسلام روشن شد. کتابخانه‌ها و مراکز علمی رونق یافتند و اندیشمندان بسیاری تربیت شدند. درحالیکه همان‌طور که عرض کردم، غرب در قرون‌وسطی روزبه‌روز منحط‌تر می‌شد.

      آیا اسلام در اوج بالندگی بر اروپای قرون‌وسطایی حاکم شد؟

بله؛ آندلس بستر جهل، حاکمیت خرافات، اختلافات و خونریزی‌ها بود که اسلام وارد اروپا شد و چون ذیل تمدن اسلامی قرار گرفت به شکوفایی علمی، فرهنگی و صنعتی دست یافت. کتابخانه‌ها، مساجد، مراکز علمی و... رونق گرفت و دین مردم به اسلام تغییر پیدا کرد. از نظر ساختار سیاسی، این منطقه دارای نفوذ و قدرت شد، زبان عربی رایج شده و نژاد عرب در بخش‌هایی از این کشور ساکن شدند. کشور به سمت رشد، تمدن و شکوفایی سوق داده شد، درحالیکه سایر کشورهای اروپایی دوران جهالت خود را طی می‌کردند، آندلس به شکوفایی رسید و این وضعیت تا جایی پیش رفت که آندلس، از نظر تمدن به‌وضوح تفاوت آشکاری با سایر کشورهای اروپایی پیدا کرد.

      علاوه‌بر مواردی که در مترقی بودن آندلس تأثیر داشت، عوامل تمرکز دشمن بر روی آندلس چه بود؟ به‌عبارت‌دیگر آندلس از چه موقعیتی برخوردار بود که دشمن، تلاش خود را برای از بین بردن تمدن اسلام در این سرزمین به‌کار گرفته بود؟

عوامل تمرکز دشمن بر این منطقه ویژه است؛ ببینید حکومت از دست مسیحیان متعصب خارج‌شده و آن‌ها می‌خواهند؛ مجدداً این منطقه را به‌دست بیاورند. دو انگیزه مهم و قوی برای این کار دارند. نخست؛ انگیزه اعتقادی و مذهبی بوده و دیگری انگیزه‌های ملی و ناسیونالیستی است که به فکر بازپس‌گیری زمین‌های ازدست‌رفته خود هستند. همین عوامل، باعث می‌شود که قریب به چندین سال برای بازپس‌گیری آندلس بجنگند.

      چرا در این جنگ‌ها موفق نمی‌شوند؟

دو دلیل منجر به ناکامی آن‌ها در طول این سال‌ها می‌شود؛ نخست موقعیت ژئوپولتیکی و جغرافیایی منطقه که رشته‌کوه‌های اطراف آندلس، مانع پیشروی مسیحیان می‌شود؛ حتی خود مسلمانان هم به این دلیل نمی‌توانند سرزمین خود را گسترش دهند و دیگری انگیزه دینی و وجود روحیه شجاعت، مقاومت و شهادت‌طلبی نیروهای آندلسی در حفظ منطقه که جنگ بین مسیحیان و مسلمان را طولانی می‌کند. درنهایت دشمن می‌بیند که از طریق حمله نظامی نمی‌تواند این کشور را از آن خود کند و وقتی با ناکامی در این بخش مواجه می‌شود، پروژه بعدی خود را آغاز می‌کند و آن حمله فرهنگی است.

      این تهاجم چگونه اتفاق می‌افتد؟

براساس برخی از گزارش‌ها؛ نظیر آنچه در کتاب غروب آفتاب در آندلس آمده، پس از مقاومت مسلمانان در برابر مسیحیان، باب مذاکره، عقد قراردادهای تجاری، مراودات فرهنگی و روابط سیاسی مسیحیان با مسلمان در آندلس باز می‌شود و همین امر، بستر ارتباط مسلمانان با مسیحیان را فراهم می‌کند.

به‌تدریج، مشروبات الکلی وارد سرزمین آندلس می‌شود، کافه‌هایی فرهنگ غرب را در این سرزمین رواج می‌دهند و مصرف‌گرایی و علاقه‌مندی به اموری که در فرهنگ اسلامی تا آن زمان باب نبود، در بین مسلمانان رایج می‌شود. با این تفاسیر، تهاجم فرهنگی به‌جای تجاوز نظامی با قوّت پیشروی کرده و تا جایی پیش می‌رود که هیچ نام و نشانی از اسلام در آندلس باقی نمی‌ماند.

      برخی هشدار می‌دهند؛ مواجهه غرب با ایران، نظیر مواجهه مسیحیان با آندلس است. علت تعمیم این موضوع به ایران با کدام شواهد و استدلال، قابل استناد است؟

علت مطرح کردن این موضوع در شباهت‌هایی است که بین دو کشور ایران، آندلس و فرهنگ‌های آن وجود دارد؛ مردم ایران در سال 57 انقلاب کرده‌اند و سرزمینی که حیاط خلوت استعمارگران بوده است را از چنگ آنان نجات داده‌اند. دشمن، ایران را خانه خود می‌پنداشته که بعد از انقلاب این خانه را ازدست‌داده، چراکه آن‌ها پیش از انقلاب در ایران سیاست‌گذاری کرده و ایران را متعلق به خودشان می‌دانستند. پس با این تفاسیر، طبیعی است که بیکار ننشسته و برای بازپس‌گیری ایران و اِعمال قدرت در آن بخواهد کاری بکند.

دشمن ابتدا با تحرکات نظامی کار خود را برای به‌دست آوردن ایران آغاز کرد که نمونه بارز آن را می‌توان در غائله‌های تجزیه‌طلبی برخی نقاط کشور در سال‌های نخست انقلاب دید. پس از ناکامی در این بخش و در کنار حرکت‌های تجزیه‌طلبانه، تحریک صدام برای تجاوز به خاک ایران، حمله نظامی به کشور با تمام نیرو و تجهیزات و حمایت کامل جریان استکبار و استعمار دنبال شد که این گزینه هم با مقاومت، جهاد و شهادت‌طلبی ملت ایران، پس از هشت سال به بن‌بست رسید. دشمن که دید با حمله نظامی نمی‌تواند به اهداف خود دست یابد، تصمیم به اِعمال فشار برای پذیرفتن برخی از کنوانسیون‌ها و معاهده‌نامه‌های بین‌المللی، نظیر FATF، سند 2030 و نظایر آن‌ها گرفت تا برای نیل به اهداف، ایران را وادار به عقب‌نشینی کند.

بخشی از اهداف دشمن نیز از طریق پدیده نفوذ با ابزارهای داخلی و بین‌المللی دنبال می‌شود تا منجر به تغییر رفتار و باور مردم ایران با استفاده از شبکه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای پیچیده در وسیع‌ترین شکل خود شود.

قاعدتاً تلاش دشمن در این بخش‌ها تا زمانی که بین مردم ایران، روحیه جهاد و مقاومت فاصله بیاندازند، ادامه خواهد داشت و اگر این فاصله ایجاد شود، دیری نمی‌پاید که ایران، همچون گذشته به حیاط‌خلوت استعمارگران تبدیل می‌شود.

البته همیشه هم به این شکل نیست که یک سرزمین، وقتی استقلال خود را از دست داد، بیگانگان آشکارا بر آن حکومت کنند، بلکه گاهی، برحسب ظاهر حکومتی که مردم می‌خواهند، بر سر کار است. اما همه تصمیم‌گیری‌ها مطابق خواست دشمن و همان چیزی است که آن‌ها می‌خواهند. تصمیمات در چنین کشوری، تأمین‌کننده منافع دشمن است نه مردم خودش. البته این پایان ماجرا نیست و وقتی دشمن ببیند، مقاومتی وجود ندارد و حمله نظامی برایش هزینه ندارد یا اینکه سود حمله نظامی بر هزینه‌های آن می‌چربد؛ حتماً این کار را هم خواهد کرد، نظیر اتفاقی که در آندلس افتاد.

      کمی در مورد نفوذ توضیح دهید: وقتی نفوذی‌ها شناسایی می‌شوند، می‌بینیم آن‌ها خیلی به ما نزدیک بوده‌اند.

دشمن؛ عمدتاً پروژه نفوذ را به دو شکل پیگیری می‌کند، گاهی جاسوسی می‌آید، در مراکز حساس نفوذ می‌کند و به جمع‌آوری اخبار و اطلاعات محرمانه می‌پردازد.

راه دوم نفوذ به این شکل است که دیگرکسی از بیرون وارد نمی‌شود، بلکه دشمن تلاش خود را برای تغییر نگرش‌ها و باورهای افراد در درون سیستم به‌کار می‌گیرد تا افراد سیستم، خود نقش جاسوس را ایفا کنند. نظیر نفوذ بر دستگاه‌های محاسباتی؛ مثلاً در حوزه اقتصاد، محیط‌زیست، جمعیت و.... دشمن افرادی را تربیت می‌کند تا اخلالگری کنند، در این شیوه تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران براساس الگویی که دشمن طراحی کرده و در غالب اوقات، بدون آنکه خودشان بفهمند، آن‌طور که به‌نفع کشور و مردم است، نمی‌اندیشند و مطابق خواست دشمن، گام برمی‌دارند.

      با این توضیحات و وضعیت فعلی کشور ما، فکر می‌کنید دشمن به هدف خود دست یافته است؟

ما باید این را بپذیریم که نمی‌شود، در این حوزه با نگاه صفر و صدی یا نمره‌دادن مسئله را ارزیابی کرد؛ یعنی عباراتی مثل دشمن موفق بود، دشمن موفق نبود یا مثلاً n درصد موفقیت داشت، جملات دقیقی نیستند. رویش‌ها و ریزش‌ها هر دو را هم‌زمان داشته‌ایم. مسلم است که برخی از شخصیت‌ها و افراد که دل در گرو انقلاب و اسلام داشته‌اند، از مسیر خود خارج‌شده‌اند و با تغییر سبک زندگی و ترجیح منافع فردی بر منافع ملی، ازدسته ریزش‌ها بوده‌اند. در کنار این افراد، رویش‌هایی هم داشته‌ایم؛ به‌ویژه در عرصه بین‌الملل، شکل‌گیری مقاومت اسلامی و تربیت مدافعان حریم اسلام که از مصادیق بارز آن بوده و عمدتاً از نسل جوان هستند.

به‌صورت اجمالی می‌توان گفت، دشمن در بخشی از اهداف خود موفق بوده و توانسته در حوزه‌های فرهنگ و هنر به بخشی از مطلوب خود دست یابد، لذا محصولات این بخش؛ بعضاً همخوانی چندانی با موازین ایرانی اسلامی ندارد. اما در همین بخش، گرایش به فرهنگ اسلامی و تعمیق آن در بین جوانان هم دیده می‌شود. به‌طوری که بسیارند افرادی امام راحل را ندیده‌اند، اما برای آرمان‌های ایشان، همه‌ هستی خود را فدا می‌کنند. در پی این رویش‌ها، اتفاقات خوبی را در سطح جهان نیز شاهد هستیم. آنچنان ‌که ایستادگی و مقاومت اکثر ملت‌های آزادی‌خواه جهان به تأسی از جمهوری اسلامی ایران است.

درمجموع نمره دادن در این بخش، بسیار دشوار است و باید به هر دو بخش ریزش‌ها و رویش‌ها توجه کرد؛ اجمالاً باید این را پذیرفت که اگر مراقب نباشیم؛ قطعاً با فرآیند آندلس‌سازی ایران مواجه خواهیم شد.

      ضمن سپاس از شما و زمانی ‌که در اختیار ما قرار دادید، به‌عنوان سؤال پایانی، بفرمایید: در بخش مردمی، رسانه‌ای، دولتی و حاکمیتی چه باید بکنیم؟

رسانه‌ها، نخست باید مراقب خود باشند تا ابزار دست نفوذ و نفوذی‌ها قرار نگیرند و به وظیفه خود؛ یعنی توسعه آگاهی، دانایی و روشنگری عمل کنند. تکلیف مردم هم اینست که هرکس در کار خود در هرجایی که قرارگرفته به بهترین نحو عمل کند و تلاشش در جهت منافع مردم، نظام و اسلام باشد. به‌ویژه مراقب انتخاب‌هایی که در زندگی انجام می‌دهد، باشد. قاعدتاً در حکومت جمهوری اسلامی بسیاری از کارگزاران، مسئولان، سیاست‌های حکومتی و روش‌های اجرایی توسط مردم و منتخبان مردم، تصمیم‌گیری و اجرایی می‌شوند، لذا اگر رسانه‌ها و مردم درست عمل کنند، بسیاری از مشکلات موجود؛ قطعاً مرتفع خواهد شد.

حکومت هم باید به دین‌داری مردم با ایجاد بستر و تسهیل عمل به فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی اقدام کرده و علیه رفتارهای سازمان‌یافته مغایر با فرهنگ اسلامی ایرانی، اقدام مناسب کند و اجازه ندهد، عده‌ای مردم را به‌زور به سمت ضلالت سوق دهند.

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/23327