کد خبر : 27796
تاریخ : 1399/6/12
گروه خبری : درهای دری

«گمشدگی» پیدا شد

کتاب داستانی «گمشدگی» به نویسندگی مصطفی جمشیدی به همت انتشارات «راه یار» منتشر و روانه بازار نشر شد. این کتاب روایتی داستانی براساس زندگی و فعالیت‌های علی‌اصغر حکمت، وزیر معارف دوره پهلوی اول است.

بنابرین گزارش، رضاشاه که پس از بازگشت از سفر ترکیه در خرداد 1313 و تحت‌تأثیر اقدامات غرب‌گرایانه آتاتورک، یکی از موانع پیشرفت و ترقی کشور را حجاب زنان می‌دید، در اندیشه تغییر لباس مردم و ممنوعیت حجاب بود.

سرانجام و پس از قیام خونین مسجد گوهرشاد در اعتراض به سیاست‌های تغییر لباس اجباری و کشف حجاب، در روز 17دی 1314 علی اصغر حکمت به عنوان وزیر معارف، به رضاشاه پیشنهاد می‌کند که همراه با اعضای خانواده خود و به صورت بی‌حجاب در جشن فارغ‌التحصیلی دانشسرای عالی حاضر شود. رضاخان نیز در این روز، همراه با اعضای خانواده‌اش به طور بی‌حجاب شرکت می‌کند و ممنوعیت حجاب به صورت رسمی اعلام می‌شود. در حالی که از این روز به مدت هفت سال یعنی تا زمان رفتن رضاخان، بسیاری از زنان مسلمان ایرانی برای حفظ حجاب خود مجبور می‌شوند در خانه‌ها بمانند و عده‌ای نیز در اثر بی‌حرمتی‌ها و تعرض مأموران پهلوی، شهید شدند.

علی‌اصغر حکمت که ظاهرا به شدت از رضاخان وحشت داشته، ایده و اجرای همه کارها و اقداماتش را به شخص شاه نسبت می‌دهد، اما بعدها در خاطراتش اعتراف می‌کند که همه آن‌ها طرح‌های خودش بوده است. او در پاسخ به اعتراض‌ها در پی اعلام قانون کشف حجاب، خودش را فقط مجری اوامر رضاخان می‌نامد، اما به شدت پیگیر اجرای درست قانون کشف حجاب و پشتیبانی فرهنگی از آن بوده است.

در بخشی از کتاب «گمشدگی» می‌خوانیم: «شما از جایی در وزارت معارف کار را شروع کنید و به بقیه هم کاری نداشته باشید... حتی به علی‌اکبر داور.... من بی‌آنکه فکری کرده باشم گفتم: «اعلی‌حضرتا... کار را باید از موطنم شیراز شروع کنم.»

رضاشاه تبسمی کرد و گفت: «از همان روز که علی‌اکبر داور شما را به من معرفی کرد و حزب رادیکال راه افتاد، قرار بود جای همه آن مزخرف‌ها را در بدنه دولت و حاکمیت شاهنشاه بگیرید فهمیدم آدم لایق هستید... موفق باشید...»

... اما در شیراز چه خبر بود؟ جشن نسوان راه انداختیم. در یک مدرسه دخترانه... برخی بانوان از پیش انتخاب و طراحی شده و دقیق به جشن آورده شدند. به عموم مستخدمین آنجا هم اعلام کردیم که جشنی برگزار خواهیم کرد و یکسره می‌بایست دفعتا و در هنگام حضور چادر از سر بردارید و کار را یکسره کنید و اینچنین شد... غافل از اینکه مشهد و علمای آنجا مخالفت خواهند کرد... و شد آنچه نباید می‌شد و مشهد در گوهرشاد خلاصه شد و همه چیز یکپارچه غرقه در خون شد!»

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/27796