کد خبر : 28802 تاریخ : 1399/6/31 گروه خبری : فرهنگی |
|
فرماندهی از جلوترین نقطه جنگ |
|
یکی از دغدغههای رهبر انقلاب حفظ و گسترش فرهنگ دفاع مقدس است. ایشان در جایی فرمودند: «این دغدغه در ذهن من هست که فرهنگ جنگ و فرهنگ و روحیه انقلاب، آن روحیهای که در جنگ، میدانی برای رشد و بالندگی پیدا کرده بود، از بین برود. این یک گنج است. آیا ما خواهیم توانست این گنج را استخراج کنیم؟ این هنر ماست که بتوانیم استخراج کنیم.»(1370/04/25). برای آشنایی با روحیه فرماندهان و سبک فرماندهی در دفاع مقدس گفتاری از سردار علی فضلی منتشر میشود.
**اینها اسوهاند سلام و درود خدا به روح مطهر امام(ره)، سلام و درود خدا به محضر ولی امر مسلمین فرمانده معظم کل قوا حضرت آیتاللّهالعظمی امامخامنهای عزیز و سلام و درود خدا به ارواح طیبه همه شهیدان خصوصاً شهدایی که در مقطع پایانی سال، سالگرد شهادتشان است. ازجمله شهیدان باکری، حاجعباس کریمی، حاجهمت و شهید سنبل دفاع و مقاومت؛ برادر بزرگوارم شهید حاجقاسم سلیمانی آن سردار بلندمرتبه، متعالی و یار صادق امامین انقلاب اسلامی. همواره اینها برای ما اسوهاند. اینها برای ما الگویند. کار عملی و اقدام آنها ستودنی است و حقیقتاً واژگان، قادر به بیان شناخت عمیق از این شهیدان و بهویژه این فرماندهان و اخلاص، باورها، اطاعتپذیری، شجاعت و میدانداریشان در خطوط مقدم نیستند. **فرماندهی باکری در جلوترین نقطه جنگی یک روز در محضر شهید بزرگوار همت در سپاه 11 قدر، مأموریت پیدا کردم به یگانهای خودی که مشترک بین سپاه و ارتش در منطقه عملیات والفجر یک بود، سرکشی داشته باشم. در موقع عزیمت به سمت خط، برادر بزرگوارم؛ سردار حاجصادق آهنگران متوجه شدند که من باید به خط سرکشی کنم و خواستند که همراهم بیایند. شهید بزرگوار، همت فرمانده قرارگاه اجازه دادندکه در این رفتن به خط، همراه من باشند. خب ما به تیپ حضرت رسول(ص)، به تیپ سیدالشهدا(ع)، به لشگر 84 لرستان و به تیپ 31 عاشورا باید سر میزدیم. حالا حجم سنگین آتش توپخانه دشمن هم در آن عملیات، شاید با خیلی از عملیاتهای دیگر هم قابلمقایسه نیست و چندباری هم به نزدیکی خودروی ما گلولههایی اصابت کرد و بعضاً هم به ماشین و به چند نفری که در این جیپ بودیم، ترکشهایی برخورد کرد. رسیدیم به محل تیپ 31 عاشورا و حالا باید دنبال فرمانده دلاور این تیپ بگردیم و آقامهدی باکری را برای هماهنگی، صحبت و اخذ گزارش پیدا کنیم. از برادرهای تیپ عاشورا سؤال میکردیم سنگر آقامهدی؛ سنگر فرماندهی کجاست؟ جلو و جلوتر را نشان میدادند. خطوط مقدمی که رزمندگان آنروز پیشروی کرده بودند، ارتفاعات 146 بود و یک سلسله رشته ارتفاعاتی که درواقع بهصورت کنگرهکنگره برادرها خط دشمن را تصرف کرده بودند. مابه محل اصلی نزدیک شدیم که درواقع آقامهدی استقرار دارند. ما از دامنه 146 که ارتفاع خیلی بلندی نیست، داریم میرویم و یکییکی صدا میزنیم، اینجا سنگر آقامهدی است؟ گفتند: نه؛ مثلاً از این جلوتر است و... رسیدیم و سنگر شهید والامقام؛ آقامهدی باکری را پیدا کردیم. برای اطمینانخاطر از پایین ارتفاع صدا کردیم. صدای خفیف و نحیفی از آقامهدی به گوش رسید که دیگر از بس پشت بیسیم صحبت کرده بود، تن صدایش کاملاً کاهش یافته بود و بر روی چهرهاش گرد و خاک نشسته بود. قرارگاه شهید باکری، دقیقاً در خط مقدم و در جلوترین نقطه جنگی، کنار رزمندگان عزیز اسلام قرار داشت. این رویه و روحیه در دفاع مقدس برای تقریباً همه فرماندهان شبیه بههم بود. در سپاه اسلام اینگونه نبود که فرماندهان از انتهای نیروها، فرماندهی کنند. حتماً نزدیکترین فاصله به دشمن را انتخاب میکردند و وقتی این فرماندهان در کنار رزمندگان اسلام استقرار داشتند، مانند اینکه هرکدام از این افراد، خود به تنهایی بهمثابه یک لشگرند، که مصداقهای فراوانی از این موضوع را در طول هشتسال دفاع مقدس داریم. **سردار سلیمانی هرگز بهدنبال انتشار کارهایش نبود در دوران دفاع مقدس در پیشانیهای عملیاتهای لشگر 41 ثاراللّه، شهید حاجقاسم سلیمانی حضور داشت. ماها معمولاً یگانهایمان کنار هم عمل میکردند یا از خط همدیگر عبور میکردیم و لذا قبل از شروع هر عملیاتی، هماهنگی فراوانی باید انجام میشد. خدا میداند ایشان چه در آن دوران هشتسال دفاع مقدس، چه عمده عملیاتها که شرف حضور داشتند، فرهنگ و مکتبشان را در میدان عمل پیاده کردند. بعد هم توفیق مضاعف ایشان که برتری نسبت به خیلی از فرماندهان دیگر پیدا میکنند، توفیق مضاعف فرماندهی و میدانداری جبهه مقاومت بود. جبهه مقاومتی که مستضعفانی از کشورهای مختلف را ایشان با آن نگاه رفیع، بلند و آیندهنگرشان پیشبینی کردند و خیلی از این رزمندهها را در قالب یگانهای مختلف با همدیگر کاملاً نزدیک کرد و این جبهه مقاومتی که استکبار، آمریکا، صهیونیستها و جبهه مستکبران را به زانو درآورد. این الگویش را از دفاع مقدس گرفته بودند. محبوبیت ایشان در سایه بیتوقعی بهدست آمد. هرگز بهدنبال ثبت و انتشار اقدامات و کارهایشان نبودند. من هم که سالیان طولانی از سال 60، در محضر این عزیز بزرگوار توفیق برادری و رفاقت پیدا کردیم و چندسالی هم در جوارشان در همسایگی دیواربهدیوار، نفس گرمشان را لمس میکردیم، چیزی غیر از اخلاص، تواضع، کمحرفی و شجاعت ندیدم. توفیقاتشان فقط در جغرافیای خاورمیانه نیست. فقط جبهه مقاومت در اینجا سامان پیدا نکرده، بلکه از 20 سال پیش در دیگر قارهها هم، با آن نگاه بلند و رفیعشان پیشبینی اقدامات بلندی را داشتهاند که به این اقدامات در فرصت مناسب باید پرداخته شود. در دیگر قارهها هم زیرساخت و برنامهریزی کردهاند و حتماً خروجی آن، خروجی خداپسندانهای خواهد بود که عزّت و اقتدار نظام اسلامی و ولایی ما را در پی خواهد داشت. **خواب در لابهلای جعبه مهمات! از شهید حاجعباس کریمی فرمانده دلاور لشگر 27 محمدرسولاللّه(ص) کمتر نام برده شده است. او شهیدی است با ویژگیهای اختصاصی و انحصاری. من سالهای طولانی محضرش ارادت داشتم. خدا میداند یکبار هم از کارکردش سر سوزنی احساس ریا نمیشد، کار زیادش را کم میگفت. یکی از عزیزان برای من نقل کرد که حاجعباس قبل از شهادت چندشبی بود، استراحت اندکی داشتند. یکساعتی از شب از سنگر که میآیند تا بروند برای سرویس، میبینند که باید چنددقیقهای را در نوبت بمانند. میرود محلی که جعبههای خالی مهمات آنجا انباشتهشده مینشیند و از فرط خستگی خوابش میبرد. برادران داخل قرارگاه میبینند که حاجعباس دیر کرد. میآیند مشاهده میکنند که در سرویس بهداشتی هم نیست، چراغقوه میاندازند میبینند که حاجعباس در لابهلای این جعبهها که تیزی این جعبهها هر گوشه و نقطهای از بدن را آزار میداد، در یک آرامشی خوابش برده بود. خدا حق این شهیدان را به گردنمان حلال کند. **همت میگفت: تا فرصت خدمت هست باید استفاده کنیم من توفیق جانشینی شهید برادر همت را در لشگر آنروز عهدهدار بودم و منطقه عملیاتمان برای کار شناسایی سمت منطقه سرپلذهاب و آن جغرافیا بود و لشگر هم در حال بازسازی و ساماندهی برای انجام عملیات. بعد از عملیات والفجر یک در دوکوهه بود. ایشان چندروز یکبار تشریف میبردند دوکوهه و چندروز یکبار هم ما میرفتیم سرپلذهاب و درواقع همه اطلاعاتمان با هم تبادل میشد. یکی از شبها که ایشان به پادگان دوکوهه رسیدند، محضرشان عرض کردم: برادر همت! فردا ممکن است در صبحگاه شرکت کنید؟ گفت: بله؛ حتماً. گفتم: ممکن است در دو، نرمش و ورزش بچهها هم شرکت کنید؟ گفت: با کمالافتخار. جمعیت لشگر، جمعیت قابلملاحظهای بود. جلوی کاروان لشگر، شهیدان والامقامی همچون شهید همت، شهید حاجیداللّه کلهر، مردان الهی و اسطورههای کمنظیر دفاع مقدس، شهید حاجیپور، شهید دستواره، شهید حاجعباس ورامینی و... قرار داشتند. باید نرمش میکردیم، کار یومیه و هرروز رزمندگان عزیزمان بود. برادر شهیدم حاجهمت چندجمله کلیدی فرمودند. فرمود: فلانی! این بچههای رزمنده آقا بالاسر نمیخواهند. اینها آمدهاند اطاعت امام بکنند و آمدهاند تکلیف الهی، اسلامی و انقلابی خودشان را در جبهه انجام بدهند. حال که ما توفیق پیدا کردیم خادمی، نوکری و حمالی این رزمندهها را عهدهدار باشیم، من به این توفیق نوکری و حمالی رزمندهها افتخار میکنم. این حرف بزرگمردی همچون شهید همت است. یک تعبیر کمنظیری هم که در یکی از بیاناتشان داشتند و فرمودند: بسیجی خستگی را خسته کرده. به واللّه قسم! من که از نزدیک محضر این شهید بزرگوار بودم، در طول یکسال به اندازه انگشتهای دو دست، من ندیدم ایشان شبی را از ساعت مرسوم مثلاً 11 یا 12 تا اذان صبح بخوابد، به واللّه ندیدم. همت میگفت: بعدها فرصت استراحت پیدا میشود، ولی الان که فرصت خدمت هست، باید از فرصت استفاده کنیم. خدایا حق همه شهیدان را، شهدای دفاع مقدس، شهدای دفاع از حرم، شهدای تأمینکننده امنیت و شهدای جهاد سلامت را به گردن همه ما حلال بگردان! |
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/28802 |