کد خبر : 37945
تاریخ : 1399/12/23
گروه خبری : جامعه

پژوهشگر حوزه بوم‌نقد و مدرس زبان و ادبیات فارسی به‌مناسبت هفته درخت‌کاری مطرح کرد:

جشن‌های ایران باستان نمود سپاس‌گزاری از نگاهبانان طبیعت

ما ایرانیان جزء کهن‌ترین اقوامی هستیم که به اهمیت احترام گذاشتن به زیست‌بوم پی برده‌ایم

سپهرغرب، گروه دُرهای دَری - فاطمه فراقیان: یک پژوهشگر حوزه بوم‌نقد و مدرس زبان و ادبیات فارسی گفت: واژه جشن از ریشه «یَز» آمده که به معنای نیایش است و با واژه‌های یَسن و یَشت هم‌ریشه بوده؛ این هم‌ریشگی نشان از هم‌جنس بودن شادی و نیایش خداوند در آیین ایرانیان باستان دارد، گویی ایرانیان شادی را شُکر و سپاس نعمت‌های خداوندی می‌دانستند و به همین ‌روی در نیایش‌های خود شادی می‌کردند. از آن در گذشته این جشن‌ها اغلب نمود سپاس‌گزاری از ایزدان و امشاسپندانی بود که نگاهبان جلوه‌های مختلف طبیعت بودند.

در روزهای خوب توجه به طبیعت که بر اهمیت حفاظت از محیط‌زیست تأکید می‌شود، هستیم که طی این روزهای سبز، روز زیبای درخت‌کاری را نیز داریم؛ درختی که اگر تجربه کاشتنش را داشته باشید، حس بی‌نظیر خالق بودن را تجربه کرده‌اید. شاید شما هم حرف زدن برخی از افراد با گل و گیاه و درخت خود را دیده باشید، آری این موضوع در پی حس فرزندی داشتن آن‌ها است که با پرورش دادن گیاهان و درختان به آدمی دست می‌دهد. این نوع عشق ورزیدن به زیست‌بوم و طبیعت شاید به سرشت پاک ما انسان‌ها برمی‌گردد که با طبیعت عجین بوده و شاید از همین رو است که رفتن به مکان‌های سرسبز و طبیعت این‌روزها به‌عنوان نسخه شفابخش روح و روان تجویز می‌شود.

شاید تا اینجا برایتان این پرسش پیش آمده که در صفحه ادبی «درهای دری» چرا از طبیعت، درخت و محیط‌زیست می‌گوییم!

به این دلیل که در فرهنگ باشکوه ایرانی که قدمتی به بلندای تاریخ دارد، توجه به طبیعت و محیط‌زیست جایگاه ویژه دارد که این فرهنگ فاخر و کارآمد در جای‌جای آثار شاعران و نویسندگان ما آمده است؛ بنابراین رسالت حفظ محیط‌زیست همین‌طور که برعهده تک‌تک افراد جامعه هست، بر دوش ادیبان و ادب‌دوستان با معرفی آثاری که گفته شد، قرار دارد.

در فرهنگ ایرانی جشن‌های مهربانی با طبیعت همچون نوروز، سده، مهرگان، آبانگان و بهمنگان بوده که از توجه ایرانیان به محیط‌زیست حکایت دارد؛ برای نمونه مردم ایران در جشن بهمنگان به کوه و دشت رفته و گیاهان دارویی می‌چیده‌اند و یا در آبانگان، آب‌های رودخانه‌ها را پاس می‌داشته‌اند که اشاراتی از آن‌ها در آثار ادبی هست.

فرهنگ غنی ایرانی عامدانه یا غیر عامدانه به فراموشی سپرده شده و این مهم یقیناً پیامدهایی همچون بی‌توجهی به محیط‌زیست را داشته که اکنون به‌وفور در کشور ما دیده می‌شود؛ حال زنده کردن این فرهنگ با شناساندن آن که در آثار ادیبان فارسی‌زبان یافت می‌شود، بی‌شک می‌تواند رفته‌رفته به یادمان آورد که ما ایرانیان چگونه با طبیعت زندگی می‌کرده‌ایم و چطور برای آن احترام قائل بوده‌ایم.

دکتر هستی قادری سُهی یکی از نخستین پژوهشگران حوزه بوم‌نقد با مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه حکیم سبزواری بوده و در این زمینه کار کرده است که در ادامه جهت بررسی تأثیر ادبیات بر حفظ محیط‌زیست و طبیعت به سراغ وی رفتیم تا موضوع را به‌صورت مصداقی و شفاف‌تر واکاوی کنیم:

1. درود بر شما استاد، به‌عنوان نخستین پرسش بفرمایید که آیا در فرهنگ باشکوه ایرانی با قدمت بسیار بالای آن که در آثار شاعران و نویسندگان بزرگ ما انعکاس یافته، توجه به طبیعت دیده می‌شود؟

سلام و درود بر شما که با تکیه بر فرهنگ و ادب غنی ایران، در پی بهبود وضعیت زیست‌بوم هستید؛ در پاسخ پرسش شما باید عرض کنم که ایرانیان به گواه آثار کهنی که از روزگاران گذشته باقی مانده‌ است، با نگاهی محترمانه به طبیعت می‌نگریستند و در مواجهه با محیط‌زیست خود، طبق آداب و آیین‌هایی عمل می‌کردند که نشان از حرمت و ارجمندی زمین، آب، گیاهان و حیوانات در نگاه آنان داشت.

به گمان من مهم‌ترین اثری که در آن جلوه چنین حرمت و احترامی را می‌توان مشاهده کرد، اوستا است. به دو دلیل این متن مهم است؛ نخست ارزش اسطوره‌ای و دینی آن و دوم قدمت و کهن‌بودگی آن. درباره زمانه زندگی زردشت گمانه‌های مختلفی مطرح شده، پژوهشگران در گمانه‌های خود درباره زندگی او گاه از سده هجدهم پیش از میلاد سخن گفته‌اند و گاه از سده ششم پیش از میلاد، به‌هرروی اوستا و بخش گاهانی آن، چه مربوط به دو یک‌هزار و 600 سال پیش باشد و چه مربوط به دوره‌ای کهن‌تر، گزاره‌هایی بسیار آشکار درباره حرمت و قداست طبیعت دارد که تأثیر این گزاره‌ها بر فرهنگ و آثار ادبی سترگ ایرانیان مشهود است.

اینکه متنی تا این حد کهن از فرهنگ ما ایرانیان باقی مانده و در آن به‌صورت آشکار از قداست و حرمت طبیعت سخن رفته، گواه توجه ویژه ایرانیان به طبیعت است و اثبات می‌کند که ما ایرانیان جزء کهن‌ترین اقوامی هستیم که به اهمیت احترام گذاشتن به زیست‌بوم پی برده‌ایم.

2. آیا جشن‌های اصیل ایرانی همچون نوروز، سده، مهرگان، آبانگان، بهمنگان و غیره که با طبیعت عجین شده‌اند، نشانه توجه ویژه ایرانیان به محیط‌زیست خود بوده است؟

بی‌تردید همین‌گونه است؛ جشن‌هایی که نام بردید به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم با تقدیس طبیعت پیوند داشتند و آمیزه‌ای از شادی و نیایش بودند. خود واژه جشن از ریشه «یَز» آمده که به معنای نیایش است و با واژه‌های یَسن و یَشت هم‌ریشه بوده؛ این هم‌ریشگی نشان از هم‌جنس بودن شادی و نیایش خداوند در آیین ایرانیان باستان دارد؛ گویی ایرانیان شادی را شُکر و سپاس نعمت‌های خداوندی می‌دانستند و به همین ‌روی در نیایش‌های خود شادی می‌کردند. از آن درگذشته این جشن‌ها اغلب نمود سپاس‌گزاری از ایزدان و امشاسپندانی بود که نگاهبان جلوه‌های مختلف طبیعت بودند.

هرروز در ماه، نامی داشت و هنگام تلاقی روز با ماه هم‌نامش، جشنی برپا می‌شد؛ به همین روی افزون‌بر جشن‌های مشهوری که اکنون نیز برپا می‌شوند مانند نوروز، سده و غیره، در ایران باستان هرماه یک جشن و بدین‌ترتیب سالی 12 جشن برپا می‌شد. از فروردینگان (جشن روز نوزدهم فروردین) گرفته تا اسفندارمذگان که روز پنجم اسفندماه برپا می‌شد.

این سپاس‌گزاری شادانه در برخی از جشن‌ها پیوند آشکارتری با طبیعت داشت؛ برای نمونه در جشن‌های خردادگان (ششم خرداد) و امردادگان (هفتم مرداد)، دو امشاسپندی ستوده می‌شدند که پرستاران آب و گیاه بودند، خرداد در عالم مادی پرستار آب است و مرداد از گیاهان حفاظت می‌کند. در جشن تیرگان (سیزدهم تیر) تقدس آب مورد توجه قرار می‌گرفت؛ تیشتر یا همان تیر، ایزد و ستاره باران خوانده شده و نیروی نیکوکاری است که با اَپَوشَه (دیو خشک‌سالی و تباه‌کننده زندگی) درگیر می‌شود. پیوند تیر با باران و نیز نبرد نمادین او با دیو خشک‌سالی (اپوشه)، او را ایزدی نمادین و مقدس کرده که ستایش و درودهای اوستا بر او، نشان از اهمیت باران و آب در نگاه ایرانیان دارد.

در جشن آبانگان (دهم آبان) آناهیتا ایزدبانوی نگاهبان آب ستایش می‌شد؛ خود واژه آناهیت ازنظر واژگانی به معنی آب‌های نیرومند بی‌آلایش است. درمجموع این جشن‌ها به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم نشان از پیوندهای مستحکم ایرانیان با طبیعت داشت که خود برآیند شیوه زیست آنان بود.

3. گویا در جشن بهمنگان ایرانیان به کوه و دشت رفته و گیاهان دارویی می‌چیده‌اند که این مورد هم از توجه به طبیعت حکایت دارد.

گذشته از شیوه برگزاری جشن بهمنگان که در روز دوم بهمن برپا می‌شد، آنچه می‌تواند نشان از پیوند مستحکم این جشن با زیست‌بوم داشته باشد، آن است که این جشن با ستایش بهمن پیوستگی دارد؛ بهمن، وهمن یا وُهومَنَه به‌عنوان یک امشاسپند، موکل و پشتیبان حیوانات سودمند است. افزون بر این، معنای واژگانی آن درخور توجه بوده؛ وهمن به معنای اندیشه نیک، این واقعیت زیست‌بوم‌گرایانه را به ‌یاد می‌آورد که خرد و اندیشه نیک و درست، همواره پشتیبان حیوانات است. خرد حکم می‌کند که برای حفظ تعادل زیست‌بوم و حیات، از حیوانات پشتیبانی کنیم و جالب آن‌که این امشاسپند به‌عنوان جلوه‌ای از خرد آفریدگار، پشتیبان حیوانات شناخته می‌شود. بهمن در بخش‌های مختلف اوستا ستوده شده است (یسنا، هات 1: فقره 2) و در برخی بخش‌ها به ستیز این امشاسپند با اهریمن در راه حفاظت از گیاهان و آب‌ها اشاره شده است: «وقتی‌که اهریمن بر ضد آفرینش نیک راستی خروج نمود، آن‌گاه در آن میان وهومن و آذر به در آمدند. آنان خصومت‌های اهریمن نابکار را درهم ‌شکستند؛ به‌طوری‌که آب‌ها را از جریان و گیاه‌ها را از نمو نتوانست بازداشت. فوراً آب‌های قوی آفریننده توانا و شهریار مطلق اهورامزدا به جریان درآمد و گیاه‌ها بالیدن آغاز نمود» (یشت‌ها، فروردین یشت، کرده 54: فقره 77)؛ بنابراین این جشن نیز می‌تواند به‌عنوان یک جشن بزرگ برای یادآوری اهمیت محیط‌زیست، تأویل و احیا شود.

4. به فراموشی سپردن عامدانه یا غیر عامدانه فرهنگ فاخر ایرانی چه پیامدهایی داشته و اساساً این بی‌توجهی چرا صورت گرفته است؟

واقعیت آن است که این‌ آیین‌ها، متون و باورهای کهن اسطوره‌ای، پشتوانه کهن‌الگویی و ریشه در ضمیر ناخودآگاه جمعی ما دارند؛ اگر ما در پی آن هستیم که همدلی و همراهی مردم را با برنامه‌های زیست‌محیطی برانگیزانیم، باید از این جلوه‌های ادبی و فرهنگی بهره بریم. ما باید از تمام این آیین‌ها و متون سودمند کهن استفاده کنیم و البته در کنار آن حتماً نیاز است که از تمام جلوه‌های بارز دین اسلام نیز برای تقویت احترام به طبیعت بهره برد. هانری کوربَن، پژوهشگر برجسته و اسلام‌شناس مشهور کتابی دارد با عنوان کالبد روحانی و آسمانی زمین از مزدائیسم تا شیعه که در آن می‌توان جلوه‌هایی درخور توجه از توجه اسلام به طبیعت یافت. همچنین دکتر سیدحسن نصر نیز کتابی با عنوان دین و نظم طبیعت دارد که به این موضوع در دین اسلام پرداخته است. به گمانم ما باید با تکیه بر داشته‌های کهن فرهنگی، ادبی و اسطوره‌ای خود و نیز تمام گزاره‌هایی که در اسلام پیرامون طبیعت وجود دارد، وجدان جمعی را تحت تأثیر قرار دهیم تا حفاظت از زیست‌بوم و حرمت قائل بودن برای آن به امری درونی برای مردم تبدیل شود و نه امری که صرفاً با اجبار و محدودیت رخ می‌دهد.

5. چقدر یادآوری و بازنمایی فرهنگ ایرانی در همه موارد به‌ویژه طبیعت و حفظ آن که در آثار شاعران و نویسندگان انعکاس پیدا کرده، می‌تواند به بهتر شدن شرایط امروز کشور ما کمک کند؟

بی‌تردید متون و آیین‌های اساطیری ایرانی دارای نمادها و روایت‌هایی است که بازآفرینی آن‌ها می‌تواند همدلی گسترده‌ای میان ایرانیان برای حفاظت از طبیعت ایجاد کند. این بازآفرینی‌های هوشمندانه نباید محدود به ادبیات شود؛ دست‌اندرکاران تولید محتوا در رسانه‌های جمعی و اجتماعی می‌توانند از تمام نمادهای مثبت اوستا و دیگر آثار مشابه، برای زیست‌بوم بشر، بهره ببرند و مخاطبان خود را از تأثیرات ژرفی که این نمادها به سبب ریشه ‌داشتن در کهن‌الگوهای ضمیر ناخودآگاه جمعی دارد، بهره‌مند کنند.

ساخت پویانمایی‌هایی با بهره‌گیری از جای‌های نمادین اسطوره‌ای همچون فراخ‌کرت، چیچست، هرا و غیره برای کودکان، ساخت نماهنگ‌هایی با بهره‌گیری از شخصیت‌پردازی‌های نمادین امشاسپندان و ایزدبانوانی چون اسپندارمذ و آناهیتا، راهکارهایی است که می‌تواند بر ذهن و روان مخاطب فارسی‌زبان، تأثیراتی ژرف بگذارد و ذهنیت او را برای پذیرش باورهای زیست‌بوم‌گرایانه به‌گونه‌ای درخور توجه آماده کند. این شیوه‌ها و شگردها که کمتر مورد توجه اهالی رسانه و سازندگان پویانمایی‌های کودکانه بوده، می‌تواند در تغییر نگرش ایرانیان به سود زیست‌بوم، بسیار مؤثّر باشد و افزون‌بر علاقه‌مند کردن کودکان به زیست‌بوم، پیوند میان آنان و فرهنگ ایرانی را تقویت کند و از غرب‌زدگی یا شرق‌زدگی که پیامد مشاهده مکرر پویانمایی‌ها، فیلم‌ها و نماهنگ‌های تولیدی کشورهای دیگر است، جلوگیری کند.

6. در این رابطه چه کارهای نظری و عملی می‌توان انجام داد؟

در این زمینه کارهایی انجام شده، اما بی‌تردید کافی نیست. بنده در پایان‌نامه کارشناسی ارشدم با عنوان «بازشناخت انتقادی بوم‌فمینیسم با تکیه بر شعر شاعران برجسته معاصر فارسی» و نیز رساله دکتری‌ام با عنوان «تحلیل زیست‌بوم‌گرایانه باورهای اسطوره‌ای ایران در اوستا» که هردو به راهنمایی جناب آقای دکتر مهیار علوی‌مقدم (دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری) نگاشته شده است و نیز مقالات متعددم در نشریات علمی، به این موضوع با رویکردی علمی و زیست‌بوم‌گرایانه پرداخته‌ام و راهکارهایی برای تولید محتوا در این زمینه نیز ارائه کرده‌ام، اما بی‌تردید بازهم تأکید می‌کنم، کافی نیست.

ما نیازمند یک عزم و اراده استوار برای تغییر رویکرد به زیست‌بوم‌ هستیم که بر بنیاد آن بتوانیم نگاه مردم را به طبیعت تغییر دهیم؛ وگرنه تا زمانی که صرفاً در پی کنترل و مهار آلودگی‌ها با رویکردهای متکی بر مهندسی باشیم، ره به جایی نخواهیم برد. ما باید این گفتمان زیست‌بوم‌گرایانه متکی بر فرهنگ دیرین خود را وارد ادبیات و رسانه‌های جمعی خودمان کنیم و در این راه آثاری کهن همچون اوستا و نیز آثار ادبی معاصر، می‌توانند مورد بهره‌گیری قرار گیرند. تنها با این تغییر رویکرد است که انسان ایرانی درخواهد یافت که باید این شعر سهراب سپهری را آویزه گوشش کند:

«یاد من باشد، کاری نکنم که به قانون زمین بر بخورد...»

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/37945