کد خبر : 43371
تاریخ : 1400/4/22
گروه خبری : متن‌زندگی

عوامل بی‌نظمی و راهکار‌های نظم‌دهی به زندگی

منظـــــم باش تا کامــــــروا باشی!

گاهی اوقات افراد به نظم و ایجاد آن علاقه دارند، اما محیط برایشان آماده نیست. هرچند می‌توانند در همان حالت هم منظم و مرتب باشند. به طور مثال در فضای آموزشی مدرسه فضا مناسب نیست. سر و صدا یا نور بسیار کم است. انتظار داریم دانش‌آموز گوش کند، نظم داشته باشد و توجه کند یا مثلاً محیط منزل را محیط آرامی قرار نداده‌ایم و انتظار داریم فرزندان در منزل مرتب باشند. وقتی فضای منزل فضای دعوا و جنجال باشد، اصلاً در این منزل نمی‌شود زندگی کرد چه برسد به داشتن نظم که یکی از مقدمات آرامش است. نظم مستلزم شرایط و ضوابط خاصی است که در ادامه با هم می‌خوانیم.

راه نظم‌بخشی به زندگی این است که محیط را برای این کار آماده کنیم. یعنی عواملی که باعث بی‌نظمی می‌شود را از بین ببریم. مثلاً بدخلقی باعث لجبازی می‌شود و انسان لجباز به بی‌نظمی نزدیک‌تر است یا اینکه برای هر چیزی مکان مناسب خود را در نظر بگیریم. مثلاً با یک تدبیر ساده می‌توانیم وسایل در منزل را نظم و با یک برنامه مناسب خلق خود را تغییر دهیم.

روح و روان خسته تن به نظم نمی‌دهد. فشار بیجا به فرزند او را بی‌نظم می‌کند، بی‌حوصله می‌کند و. وقتی خلق و خوی انسان خلق و خوی مناسبی نباشد یا در اثر مشکلات زندگی فکر و ذهن او درگیر شده است، او در روند نظم و انضباط و انجام دادن کار‌ها در وقت خود کوتاهی می‌کند. زن و مردی که در زندگی از نظری روحی و فکری آرامش نداشته باشند، تن به زندگی نمی‌دهند چه برسد به اینکه بتوانند یک برنامه منظم داشته باشند.

باید برای زمان سختی هم مدیریت در حد و اندازه خودش را از دست ندهیم. درست است مشکلات باعث بدخلقی می‌شود، اما ما می‌توانیم بر مشکلات فائق آییم. یکی از راه‌های خروج از بدخلقی را همین نظم قرار دهیم و به خود تلقین کنیم. در همین مشکلات و سختی‌ها هم می‌شود نظم و مدیریت زندگی را به دست گرفت. وقتی وارد منزل شدی و اعصابت خرد بود سعی کن بر خود مسلط شوی. به آرامی سراغ مکانی که لباس‌هایت را می‌گذاری برو. بعد از آن وسایل شخصی خود را در جای خود قرار ده و بعد یک نفس عمیق کشیده و با اعضای خانواده هرچند سخت است، اما به خوبی صحبت کن. بعد از مدتی مشاهده می‌کنی که همه چیز در عین مشکلاتی که داشتی در جای خود است.

یکی از عوامل مهم بی‌نظمی یا به هم ریختن نظم در زندگی، اختلاف است. وقتی این اختلاف بین دو نفر اتفاق افتاد، اگر آن دو شریک هم باشند، کارهایشان با نظم پیش نمی‌رود. وقتی این دو شریک با هم تعهدی داشته باشند، این کار سخت‌تر می‌شود. وقتی زن و شوهر در زندگی با هم یکدل نباشند، در اختلاف‌نظر‌ها سعی نکنند راه درست را انتخاب کنند و زیر بار هم نروند، در این صورت کارهایشان با نظم پیش نمی‌رود.

وقتی انسان‌ها با هم اختلاف پیدا می‌کنند، آرامش در زندگی از بین می‌رود. در نتیجه هر کسی کار خودش را به خوبی انجام نمی‌دهد. گاهی اوقات بر اثر لجبازی و گاهی بر اثر بی‌میلی به زندگی که در آن اختلاف است شیرازه زندگی به هم می‌ریزد.

وقتی اختلاف و تفرقه باعث بی‌نظمی می‌شود، طبیعتاً اتحاد و همدلی باعث آرامش و آرامش باعث حرکت کردن قطار زندگی بر ریل اتحاد می‌شود. بعضی انسان‌ها هستند به جای اینکه دنبال مشترکات و نقطه مثبت یکدیگر باشند، دائماً دنبال اختلافات و دامن زدن به آن‌ها هستند. همین امر باعث می‌شود آرامش نداشته و همیشه دلهره داشته باشند و در نتیجه در زندگی به صورت کامل نظم نداشته باشند. در صورتی که وقتی یکدل شوند، در اختلاف‌نظر‌ها نیز سعی کنند حرف حق را از هم بپذیرند، این امر باعث نظم در زندگی به خاطر همدلی می‌شود.

پدر و مادر در زندگی می‌توانند بهترین الگو برای نظم در زندگی برای فرزندان باشند. از این رو علت بعضی بی‌نظمی‌ها سبک زندگی والدین و بی‌نظمی است. وقتی پدر و مادر نظم در زندگی را سرلوحه قرار ندهند، به طور طبیعی این روحیه به فرزند منتقل می‌شود. البته گاهی اوقات در زندگی نظم هست، اما در محیطی خارج از زندگی بی‌نظمی برای انسان روحیه می‌شود. مثلاً در منزل دقت می‌شود، اما در محیط علمی مثل خوابگاه دانشجویی این بی‌نظمی هست. بعد بر رفتار‌های دیگر انسان اثر می‌گذارد. خواب او هم بی‌نظم می‌شود.

وقتی به موضوع تربیت نگاه می‌کنیم، والدین به عنوان یکی از عوامل مهم تربیتی بیشترین اثر را روی فرزندان خود دارند. از این جهت برای انتقال صفت نظم در زندگی پدر و مادر مخصوصاً مادر در هفت سال اول که بیشترین حضور فرزند در منزل است، نقش مهمی را به عهده دارند. البته این به این معنا نیست که پدر از کمک به مادر در این امر غافل شود و همه اشتباهات به گردن مادر نوشته شود بلکه نقش اساسی را در این امر مادر دارد.

یکی از دلایل بی‌نظمی، اجتماع است. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، طبیعتاً حضور در اجتماع، لازمه‌اش رعایت نظم و قوانین مربوط به اجتماع است. وقتی بر اجتماع و محیطی نظم و قانون حاکم شد، مردم آن اجتماع نیز به اندازه اهمیت آن پرورش پیدا می‌کنند. اگر کسی قوانین اجتماعی را به خاطر اغراض شخصی خود زیر پا گذاشت، چه انتظاری هست که در محیط‌های کوچک‌تر مثل منزل ملزم به قانون باشد. علت اینکه دین اسلام به رعایت حق‌الناس بسیار تأکید دارد برای این است که مردم مراعات همدیگر و قانون را داشته باشند؛ چراکه در هر بی‌نظمی اجتماعی یک یا چند حق‌الناس نهفته است. وقتی کسی ملزم به رعایت قوانین رانندگی نباشد، چه بسا با یک بی‌احتیاطی جان خود و چندین نفر را به خطر می‌اندازد. وقتی شخصی در اجتماع مراعات مسائل اخلاقی را نکند، مثلاً در حفظ حیا و عفاف بی‌بند و بار باشد، یقیناً این بی‌بند و باری به خود و جامعه ضربه می‌زند؛ چراکه عفت و حیا یک قانون الهی است.

یکی از علت‌های قانون‌گریزی و رعایت نکردن نظم در زندگی ضعف فرهنگی و فکری است. لازم است فکر خود را رشد دهیم و از فرهنگ و تربیت دینی غافل نشویم؛ چراکه هرچه از این لحاظ تقویت شویم، نتیجه بهتری در زندگی می‌گیریم.

از دیگر عوامل مهم بی‌نظمی و بی‌برنامگی، غافل شدن از وقت و برنامه‌ریزی برای اوقات زندگی است. وقتی برنامه‌ریزی نباشد، طبیعتاً نظم هم در زندگی به هم می‌خورد. وقتی نظم نبود، کار‌های انسان بدون برنامه جلو می‌رود و عمر آدمی تلف می‌شود. یکی دیگر از دلایلی که باعث می‌شود نتوان از فرصت‌ها استفاده کرد، مشغول شدن به فرصت‌های از دست رفته و به خصوص مشغول شدن به گذشته است. در حالی که تأسف خوردن نسبت به گذشته نه اینکه سودی ندارد بلکه باعث بی‌رغبتی به آینده و عدم‌برنامه‌ریزی و تباه شدن عمر می‌شود.

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/43371