کد خبر : 43828
تاریخ : 1400/5/5
گروه خبری : فرهنگی

مشکل زخم‌کاری با سانسور حل نمی‌شود

علی مرادخانی در هفت‌راه نوشت: بحث تاثیرگذاری سینما بر ضمیر ناخودآگاه گزاره‌ای شناخته شده در روانشناسی ارتباطات و سینما است. چیزی که به‌طور خلاصه می‌گوید: بیشترین اثرگذاری یک فیلم نه در اراده و خودآگاه ما، بلکه در جایی است که خود ما متوجه‌اش نیستیم، جایی که ضمیر ناخودآگاه می‌خوانیمش.

این یعنی زاویه دوربین و تفاوت بین سوبژکتیو و ابژیو، ژست‌ها و رفتارهای فرعی کاراکترها، جزئیات موسیقی در سکانس‌ها، جزئیات درام در داستان، تصویر بازیگر در ذهن مخاطب و کیفیت بازی او و حتی نور و رنگ فیلم همه و همه چیزهایی است که در برساخت یک فیلم در ضمیر ناخودآگاه ما تاثیر مستقیم می‌گذارد.

و حالا ما با زخم کاری طرف هستیم که مدعی ترسیم دنیای کثیف یک طبقه خاص است برای رسیدن به یک حرف خوب. خب آیا چنین اتفاقی افتاده؟ آیا تصویری که کارگردانی مهدویان در ذهن مخاطب از مالک (جواد عزتی) ساخته تصویری یک آدم بد است؟ یا نماهای لوانگل، موسیقی پرحجم و غرورآمیز و بازی خوب جواد عزتی باعث شده مخاطب با شخصیت مالک همذات‌پنداری کند؟ ساده است. از کسانی که زخم کاری را دیده‌اند بپرسیم حس‌شان در سکانسهای سیگارکشیدن مالک چیست؟ بدتان می‌آید یا برایتان جذاب است؟

مخاطب دوست دارد مالک- ولو با همخوابگی همسرش با یک پیرمرد- با به هدفش برسد. پس روشن است نمی‌توان توقع عبرت آموز بودن برای این شخصیت (که قرار است عبرت‌آموز باشد) داشت. مشکل بزرگ کارگردانی آنجاست که مخاطب مالک را با تمام رفتارهای منفی‌اش دوست دارد و معلوم است که سقوط چنین کاراکتری عبرت‌آموز نخواهد بود.

بله، زخم کاری آنقدر کاشت‌های غیراخلاقی و اروتیک دارد که با سانسور چند سکانس نمی‌شود آن را کنترل کرد. مشکل جایی است که به داستان پرحاشیه محمود حسینی‌زاد اجازه ساخت داده شده و حیرت‌انگیزتر این ادعای سازنده است که برای قضاوت درباره کاراکترها باید صبر کرد و چنین و چنان. حال آنکه مالک تا همین حالا زخم کاری لازم را در ضمیر ناخودآگاه مخاطبان زده است و مثلا با یک هپی‌اِند عبرت‌آموز نمی‌توان اثرگذاری مبسوط یک سریال را نادیده گرفت.

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/43828