کد خبر : 44967 تاریخ : 1400/6/4 گروه خبری : درهای دری |
|
خاطراتی از شهید حججی به روایت نزدیکان دوباره خواندنی شد |
|
در بخشی از کتاب به نقل از همسر شهید آمده است: «وقتی محسن از سوریه برگشت، خانواده خودم و خانواده محسن را برای شام به خانه دعوت کردم و ولیمه دادم. آن شب محسن کمی عجیب شده بود. مهمانها که رفتند، رفتم رو به رویش نشستم و با گریه گفتم: «محسن! چی؟ چرا دستت حالت سوختگی داره؟ چرا صدای منو خوب نمیشنوی؟ به من بگو چی شده.» سرش را انداخت پایین و گفت: «وقتی بهت میگم من لیاقت شهادت ندارم، یعنی همین! به تانک من موشک میخوره ولی من هیچیم نمیشه!» گفتم: «چی شده؟» بغض کرد و گفت: «چند شب پیش که رفتم بودیم عملیات، بعد از این که چند تا شلیک موفق داشتم، یه موشک اومد خورد به تانک ما. وقتی دیدم از بالای تانک آتیش میاد، تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که دستم رو بگیرم جلو صورتم. همه گفتن که صد در صد من شهید شدم، اما دریغ! فقط دستام این طوری شد و یکی از گوشام هم سنگین شده.» بعد با حسرت گفت: «زهرا! لابد یه جای کارم میلنگه و یه جای کارم اشکال داره که شهید نمیشم.» این اثر از مجموعه کتابهای «لبیک یا زینب» که شامل وصیتنامه، 28 دست نوشته شهید و 142 عکس است. «زیر تیغ» به اهتمام علیاکبری مزدآبادی در شمارگان 3 هزار نسخه، چاپ 4 و با قیمت 39 هزار تومان به همت انتشارات یا زهرا چاپ شده است. |
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/44967 |