کد خبر : 45239 تاریخ : 1400/6/10 گروه خبری : اندیشه |
|
سپهرغرب با نگاهی به زندگی دکتر احمد حبیبیان مطرح کرد: از مبارزه علیه شاه در فرانسه تا عشق به نهج البلاغه |
|
اگر بخواهیم 43 سال گذشته و دوران پس از انقلاب اسلامی ایران را با چهرههای ماندگارش مرور کنیم، نامهای زیادی در حوزههای مختلف به ذهن میآیند؛ چهرههایی که فصلی از تاریخ هستند یا با اقداماتی که انجام دادهاند، جریانساز شدهاند. چهرههایی که در حوزههای مختلف سیاست، اقتصاد، فرهنگ و دیگر حوزهها در گذشته یا حال، اقدامات تأثیرگذاری انجام دادهاند و هنوز آثار این اقدامات در زندگی مردم جاری است اما ما مردم عادی از آنها شناختی نداریم. بسیارند کسانی که هرچه داشتند در عنفوان جوانی در طبق اخلاص گذاشته و مرارتها و سختیها را به جان خریدند و اکنون نیز همچون جهانی بنشسته در گوشهای مشغول خدمترسانی هستند. سپهرغرب در ادامه گفتوگوی خود با چهرههای شاخص و اثرگذار همدان اینبار به سراغ دکتر احمد حبیبیان رفته، چهرهای که به نهجالبلاغه شهره است و شاید کمتر کسی میداند قبل از انقلاب در فرانسه اسلامشناسی خوانده و بیش از 70 جلد کتاب تألیف کرده است. او متولد 11 آذر 1324 است؛ کودکی و نوجوانی خود را در همدان سپری کرده و به دلیل علاقه به آیین مقدس اسلام در دوران دبیرستان تحصیلات خود را در رشته ادبی ادامه داده که بیشترین قرابت را با فرهنگ اسلامی داشته است. پس از شرکت در کنکور هم در دانشکده الهیئت و معارف اسلامی فرهنگ و تمدن اسلامی خوانده است. در کنکور ارشد نیز رتبه نخست را کسب کرده و در سال 1353 در همین رشته و دانشکده فارغالتحصیل شده است. آنچه میخوانید نگاهی به زندگی مبارزاتی و علمی وی از فرانسه تا حضور در جبههها و ترویج نهجالبلاغهخوانی در طی این سالهاست که میآید؛ مرحوم آخوند فرمود در دستگاه شاه مبلغ دین باش به نام خدا؛ من در سال 1345 سپاه دانش بودم، سپاه دانش در واقع همان معلمی است؛ بعدازاینکه به کسوت معلمی درآمدم نزد مرحوم آیتالله ملاعلی آخوند معصومی همدانی رفتم تا کسب تکلیف کنم که با توجه به اینکه در رژیم پادشاهی به سر میبریم من میتوانم وارد این حرفه شده و آموزگار بشوم یا خیر؟ آقا صریحاً فرمود میتوانی وارد شوی و مبلغ دین باشی؛ با این حرف آقای آخوند من هم با همین نیت وارد این عرصه شدم و از اوایل خدمت چه در دبستان و دبیرستان و چه در دانشگاه آنی از تبلیغات دینی جدا نبودم. در سال 50 وقتی از اسدآباد به همدان برگشتم و معلمی را در هنرستان صنعتی معروف به دیباج ادامه دادم، همواره در افشاگری رژیم شاه میکوشیدم و دو بار هم توسط ساواک بهصورت غیرمستقیم توسط مدیر آموزشوپرورش دعوت شدم و هشدار دادند که شنیدهایم در کلاس درس حرفهایی میزنی که نباید! بههرحال با این روند ممکن بود دستگیر شوم که در همدان نماندم. همین فضا و حساسیت ساواک باعث شد من در ایران نمانم و با راهنمایی یکی از دوستان در سال 55 به فرانسه بروم و درسم را در مقطع دکتری در آنجا ادامه دهم. رشته اسلامشناسی فرصتی بود که با دیار غرب آشنا شده و بعدها در سخنرانیها و تألیفات از آن بهرهمند شوم که البته آنجا هم به خاطر درگیری با یک استاد صهیونیست نتوانستم دکتری بگذرانم و یک مدرک معادل دکتری گرفتم و سالها بعد در ایران تحصیلاتم را ادامه دادم. نحوه ورود به انقلاب اسلامی دو سال قبل از انقلاب اسلامی من به فرانسه رفتم و در گرماگرم آمدن امام به پاریس مسئول انجمن اسلامی شاخه فرانسه بودم. بعد از آمدن امام به پاریس و سکونت در نوفللوشاتو بهعنوان اولین گروه ملاقاتکننده با امام خدمت ایشان رفتیم؛ بعدازآن هم که فعالیتهای ما و توزیع تراکت و ترجمه سخنان امام به زبان فرانسه برای ایرانیهای مقیم آنجا و فرانسویها از اقداماتی بود که در راستای پیروزی انقلاب انجام میشد. حضور در جبهه و دانشآموزان شهید... دو سال بعد از انقلاب در سال 59 به ایران برگشتم و چون چهره شناخته شدهای بودم به کارهای اجرایی ازجمله مسئولیت در تربیتمعلم شهید رجایی و معاونت پرورشی آموزشوپرورش استان همدان دعوت شدم، علاوه بر آن پیوسته در سطح استان و برنامههایی که سپاه گذاشته بود سخنرانی میکردم و معلمی هم کار اصلی من بود. تعدادی از شهدای بزرگ همچون شهیدان جعفر حجازی، حسن ترک، حسن حقگویان و بسیاری از شهیدان زنده و سرداران اسلام هم از شاگردان من در آن سالها بودند. بعد از دو سال از معلمی استعفا دادم و با اولین گروههای اعزامی سپاه و بسیج به جبهه (سرپل ذهاب) رفتم. البته حضورم دائمی نبوده و بهتناوب میرفتم که از تدریس جا نمانم؛ علیایحال این رفتوآمدها ادامه داشت تا پایان جنگ و اگرچه بسیجی تکتیرانداز بودم اما کار تبلیغی میکردم و به نشر معارف نهجالبلاغه میپرداختم. سال 67 بود که به دانشکده ادبیات دانشکده بوعلی سینا دعوت شدم تا سال 71 در آنجا تدریس میکردم و از سال 71 تا سال 75 نماینده مردم همدان در دوره چهارم مجلس شورای اسلامی شده و به تهران رفتم. انصراف از ادامه حضور در مجلس بعد از چهار سال نمایندگی، دیگر به مجلس نرفتم و چهار سال بعد را در مرکز پژوهشهای مجلس که وابسته به مجلس است مشغول تحقیقات شدم که نتیجه آن تألیف مجموعه گستردهای کتاب تحت عنوان «تمدن در بینش نظری و عملی» بود که بعد از سالها اکنون شرایط چاپ آن مهیا شده که اگر در قطع رقعی و وزیری در 300 صفحه چاپ شود 12 جلد خواهد شد. سال 89 به همدان آمده و مجدداً به دانشگاه پیوستم. تحصیلات خود را در مقطع دکتری و در رشته فلسفه و کلام از مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد ادامه دادم. ضمن اینکه در فرانسه هم اسلامشناسی خوانده بودم. انس با نهجالبلاغه مسئله بعدی انس من با نهجالبلاغه است که آن را از عنایات ویژه امیرالمؤمنین و از تفضلات الهی میدانم؛ ازآنجاییکه در ایام جوانی و دانشجویی رشته من در دانشکده دینی بود علاقه زیادی به عربی پیدا کردم، با نهجالبلاغه مأنوس شدم که هم فال بود و هم تماشا؛ هم زبان عربیام تقویت میشد و هم متون اسلامی را مطالعه میکردم. کلمات دشوار را جداگانه استخراج میکردم که در مطالعه دچار سختی نشوم. در نهایت در سال 90 با عدهای دوستان و همکاران، به فکر نهجالبلاغه خوانی افتادیم و در سال 92 تصمیم گرفتیم مؤسسهای به این نام تأسیس کنیم که از آن سال رسماً ارتباط با نهجالبلاغه و تبلیغ را در سطح شهر بر عهده گرفتم. من افتخار نمیکنم که نماینده مجلس بودهام بلکه ابراز شرمندگی هم میکنم که نتوانستم آنطور که شایسته است خدمت کنم ولی زمانهایی که در کنار قرآن و نهجالبلاغه بودم را بهترین دوران زندگی میدانم که هنوز هم به لطف الهی ادامه دارد. نویسندگی و تألیف 70 جلد کتاب ثمره 76 سال زندگی یکی دیگر از اموری که به آن میپردازم نویسندگی است که بیشتر اوقات من را فراگرفته و توفیق در این عرصه را باید بهحساب الهی گذاشت؛ تاکنون بالغبر بیش از 70 جلد کتاب با موضوعات اسلامشناسی، ادبی (غزلیات عرفانی) و مسائل فلسفی (خاص و عام) نوشتهام که 50 جلد آن چاپ شده و مابقی هم زیر چاپ است، البته چون سرمایهای نداریم تصمیم بر این شد کتابخانه مجازی راهاندازی کنیم و علاقهمندان آثار بنده را در آنجا مطالعه کنند. امیدوارم خداوند عاقبت همه ما را ختم بهخیر کند. |
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/45239 |