کد خبر : 45285 تاریخ : 1400/6/11 گروه خبری : خانواده |
|
با اشتباهات رایجی که در مسیر تربیت کودک ممکن است اتفاق بیفتد، آشنا هستید؟ رمــــز و رازهای فرزنـــدداری |
|
برای این هفته رفتهایم سراغ یک سؤال مهم: «آیا راهی که در تربیت فرزند میرویم درست است؟» شناخت خود و شناخت فرزندان یکی از اصلیترین و مهمترین نکاتی است که باعث میشود با آگاهی بهتری روند تربیت و رشد فرزند را پیش گرفت اما این اتفاق چگونه رخ میدهد؟ از کجا بفهمیم روشمان درست است؟ خیلی از والدین نمیدانند کدام نشانهها را در فرزندشان باید جدی بگیرند و به کدام نشانهها باید بیتوجه باشند. با دکتر مهرنسا شهابی، رواندرمانگر درباره آنکه چطور میتوان فرزند خود، اخلاق و منشهایش را شناخت و برداشت از نشانهها، پیگیری و حل آنها به چه صورت باشد گفتگو کردهایم. فرزندانی که والدین میسازند بسیاری از والدین بهویژه والدین تکفرزند تصور میکنند فرزندان خود را باید براساس آنچه در کتاب نوشته شده تربیت کنند. در نتیجه روی تمام نشانههایی که از فرزندشان میبینند حساس هستند و نسبت به نشانههایی که مغایر با خواسته آنهاست واکنش شدیدی نشان میدهند. جواب این سؤال که «چرا در حال حاضر اکثر والدین میخواهند فرزندان نمونهای داشته باشند؟» را باید در درون والدین پیدا کرد. با توجه به شرایط و فضای رقابتی که در آن زندگی میکنیم؛ والدین دوست دارند برای فرزندان خود امکانات ویژه فراهم کنند و انتظار دارند بچهها در تمام کارها بهترین باشند. چون به نظر میرسد در زمانهای قرار داریم که نیاز به قدرت و نیاز به دیدهشدن بسیار بیشتر از هر زمان دیگری در حال جلوهگری است. درنتیجه بیشتر از آنکه به فرزند خود در این زمانه چگونه خود بودن و چگونه شاد بودن را بیاموزند به اینکه چطور دیده شوند توجه میکنند. دکتر شهابی به این نکته تاکید دارد در شرایط رقابتی که در سبک زندگیها و حتی تبلیغات به آن توجه زیاد میشود والدین هم در تلاش هستند در این رقابت کم نیاورند و همین رقابت ناسالم موجب میشود فرزندان همانی که میخواهند نباشند و آن چیزی باشند که والدین از آنها میسازند. اما ریشه و معلول این موضوع به چه علتی برمیگردد؟ خانم شهابی معتقد است این موضوع به ویژگی شخصیتی والدین و نحوه تعامل و رفتار والد با فرزند خود برمیگردد: «وقتی من به عنوان والدین نیازهایی همچون توجه، محبت و دوست داشته شدن را از خانوادهام نگرفتهام و به دلایل مختلف آن را احساس نکردهام و به این نتیجه رسیدهام که نادیده گرفته شدهام و این دلایل میتواند در ذهن باشد و حتی در واقعیت اینطور نباشد؛ حالا برای جبران میخواهم این ضعف را روی فرزند خود جبران کنم.» به عقیده او والدین این حس و خلأ را تا جایی پیش میبرند که دیگر فرزندشان را فراموش کرده و فقط بهدنبال پر کردن آن خلأ برای خودشان هستند. اما این تمام ماجرا نیست و این رواندرمانگر به این موضوع نیز تاکید میکند برخی نشانههایی که والدین در فرزندان خود میبینند و تصور میکنند با یک بحران مواجه شدهاند باز هم به خودشان و درونیاتشان برمیگردد: «برخی والدین خودشان آدمهای مضطربی هستند و برای هر اتفاق و هر رفتار فرزند، واکنشهای شدید و نامناسب نشان میدهند. برای همین این پدر و مادر نمیتوانند پاسخ همدلانه مناسب به فرزند خود بدهند. در نتیجه باعث میشود مبالغهآمیز واکنش نشان دهند. در واقع این مادر و پدر به درونیات خود واکنش نشان میدهند و فرزند خود را درست درک نمیکنند.» هیجان زیاد ممنوع هیجان و اضطراب زیاد والدین هم میتواند روی تربیت فرزندان تاثیر سوء داشته باشد. «وقتی پدر و مادری به جای بچهشان همه کارهایش را انجام میدهند به تصور اینکه مبادا سختی تحمل کند و حمایتهای نابهجا انجام میدهند معلوم است که آن فرزند بیمسؤولیت بار میآید. والدینی که خیلی به نشانهها حساس هستند در واقع در درون خودشان یک غلیان هیجان و احساساتی وجود دارد که باعث واکنش شدید و سریع در آنها میشود. در این زمان است که در هر دوره سنی اگر ببینیم کودکی دچار مشکلی است ابتدا سراغ پدر و مادر او میرویم تا ببینیم آنها چه رفتارها و واکنشهایی در برابر فرزند خود داشتهاند که باعث شده فرزند آنها از خود چنین رفتارهایی را بروز دهد.» به گفته دکتر شهابی مادری که خود نمیتواند هیجاناتاش را کنترل کند و سریع برانگیخته و بهشدت عصبانی میشود اضطراب دارد، فرزندش طوری بار آمده که تلاش میکند مادرش را آرام کند و با سرخوردگی و پذیرش اینکه تمام اشتباهات به گردن اوست تلاش میکند فقط مادرش آرام باشد و با پرخاش یا هر رفتار دیگر او را متهم نکند. مادری که تا این حد واکنش نشان میدهد نمیتواند مدیریت هیجان داشته باشد به سرعت برانگیخته میشود و هر نشانهای را مبالغهآمیز میبیند و این مشکل را به فرزند خود نیز با رفتار اشتباهش منتقل میکند. دردسرهای کمالگرایی دسته دیگری از والدین که به باور دکتر شهابی هر رفتار فرزندشان را نشانهای مشکلساز میدانند؛ والدینی هستند اصطلاحا کمالگرا هستند و همه چیز را ایدهآل میخواهند. از همین رو بسیار روی جزئیات حساس هستند و خیلی امر و نهی میکنند. این والد برای فرزندش ایدهآلی را ترسیم کرده است که این ایدهآل میتواند براساس گذشته خودش ترسیم شده باشد و حالا میخواهد فرزند خود را مانند خمیری درون این قالبی که برای خود ترسیم کرده بگذارد. اما اتفاقی که میافتد تلخ است. این والدین به کوچکترین نشانه نقصی واکنش نشان میدهند. در این زمان است که فرزند در یک حالت تعارض و بلاتکلیفی قرار میگیرد که نمیداند باید چه کار کند و در نهایت خودباوری چنین فردی منوط به تایید دیگران میشود و چنین فرزندی در آینده مستقل بار نخواهد آمد. از طرف دیگر والدینی که بیش از اندازه سختگیر و بدبین هستند به گونهای رفتار میکنند که باید فرزندشان طبق اصول و رفتار آنها عمل کنند و اگر عمل نکنند به فرزند خود برچسب میزنند. این کار هم اشتباه بزرگی است و این برچسبهایی که فرد در کودکی دریافت میکند تا همیشه همراه او خواهد بود. دکتر شهابی درخصوص چنین والدینی میگوید: «این انتظاری که خودشان هرطور هستند فرزندشان هم باید به همان صورت باشد باعث میشود یکسری انگها به فرزند خود بزنند و انتظاراتی از فرزندان خود دارند که متناسب با توانایی آنها نیست. والدین بدبین همیشه رفتارهایی همراه با ترس و اضطراب دارند و همیشه خودشان را کمتر از بقیه میدانند و نگرش منفی نسبت به خود دارند. در نتیجه تلاششان بر این است تا فرزندشان را بالاتر ببرند و فشاری که روی فرزند خود میآورند باعث میشود تا او نیز بهخوبی رشد نکند و همواره دچار اضطراب باشد که مبادا رفتارش مورد تایید دیگران و والدیناش نباشد.» والدینی که بیش از اندازه حامی هستند و بسیار اغراقآمیز از فرزند خود، رفتارهایش و حتی اشتباهاتش دفاع میکنند نیز در اشتباه بزرگی بهسر میبرند. چون فرزندان آنها در آینده هیچ اشتباهی را نمیپذیرند و همیشه بر این تصور هستند که قربانیاند و به همین طریق خودشیفتگی رخ میدهد. این رواندرمانگر تاکید دارد که توجه بیش از اندازه و حمایتهای بیش از اندازه و غیرمنطقی باعث میشود تا فرزند اصلا فرصت رشد پیدا نکند: «اصولا والدینی که بسیار بیشحمایتکننده هستند و بهجای فرزند خود تصمیم میگیرند کاری میکنند که او هیچوقت حق انتخاب نداشته باشد و آنچه برایش انتخاب میشود را بیچون و چرا پیش بگیرد. این والدین همیشه نگران هستند و نمیتوانند این اطمینان را داشته باشند که به فرزند خود استقلال بدهند.» معضل پدر و مادرهای ناآگاه اما فارغ از والدینی که به دلیل ویژگی شخصیتی خودشان در فرزندانشان نشانههایی میبینند بسیاری از والدین اطلاعات کافی و لازم درباره ویژگی سنی فرزندانشان هم ندارند. نکته مهمی که مهرنسا شهابی به آن اشاره کرده و بر این باور است فرزندان در هر مرحله سنی دارای رفتارهایی متناسب با سنشان هستند که برخی از والدین به دلیل ناآگاهی از آن بیاطلاعند: «وقتی والدین اطلاعات لازم را درباره ویژگیهای سنی ندانند به فرزندانشان واکنش شدید نشان میدهند و تصور میکنند رفتارهای آنها غیرعادی است. مخصوصا اگر مقایسهای هم صورت گیرد. چون با وجود ویژگیهای سنی مشابه ممکن است هر کودکی هم ویژگیهای خاص و منحصربهفرد خودش را داشته باشد. برای همین یکی از دلایلی که به نشانههای مبالغهآمیز واکنش نشان داده میشود به ناآگاهی نسبت به ویژگیها و خصوصیات فرزند در مراحل مختلف برمیگردد. از همین رو انگهایی که زده میشود به این علت است که شرایط سنی فرزندانشان را نمیشناسند. اگر بدانند آن وقت است که در صورت طولانیشدن آن نشانهها شاید نیاز باشد از مشاور کمک گرفت تا چارهای برای آن به دست آید.» اینکه والدین بتوانند با دنیای ذهنی و فکری فرزندشان و با احساسات و افکارشان ارتباط برقرار کنند بسیار مهم است. بسیاری از والدین بهویژه آنهایی که کمالگرا هستند و اطلاعات کافی درباره فرزندشان ندارند آنقدر خشک و غیرقابل انعطافند که با دست خودشان ضربههای جبرانناپذیری به فرزندشان میزنند. تا جایی که ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی خود والدین و ناآگاهی آنها در کنار شرایط ناسالم محیطی در دنیایی که در فضای مجازی نشان داده میشود باعث خواهد شد این واکنشها با شدت بسیاری رخ دهد. حتی بارها دیده شده والدینی از فرزندان خود طوری تعریف میکنند و او را به نمایش میگذارند که اصلا آنطور که آنها میگویند نیست و دیگران با شنیدن یا دیدن آنچه این دسته از والدین میگویند تصورشان به این سمت میرود که فرزند آنها عادی نیست. مهرنسا شهابی در این زمینه نیز میگوید: «باید این موضوع را بدانید زندگیای که نمایش داده میشود آن چیزی نیست که در واقعیت وجود دارد. در کل هم گفته میشود ظاهر زندگی دیگران را نباید با باطن زندگی خود مقایسه کرد. شناختنداشتن از ویژگی فرزندان، احترامنگذاشتن به ویژگیهای فرزند، درکنکردن آنها، خود را جای آنها نگذاشتن و مقایسههای بیمورد آنها با دیگران باعث خواهد شد نشانهها خیلی پررنگتر از آن چیزی باشد که دیده میشود و برای همین هم به نظر این دسته از والدین نشانهها غیرعادی میآید و واکنششان هم شدیدترمیشود.» *قبل از بچهدار شدن خود را بشناسید این نکته مهم نباید فراموش شود که این شناخت خود و کسب اطلاعات درباره هر دوره سنی فرزند، باید قبل از بچهدار شدن صورت بگیرد. بههرحال از قدیم هم گفتهاند پیشگیری بهتر از درمان است. گام بعدی که لازم است برداشته شود انتخاب درست کسانی است که قرار است با آنها مشورت شود: «دیگرانی که برای صحبت کردن انتخاب میشوند بسیار مهمند. اینکه چقدر حرفهای آنها علمی و صحیح و واقعیت است بسیار مهم است. خیلی وقتها ممکن است صحبتکردن با دیگرانی که به غلط انتخاب شدهاند یک موضوع بسیار جدی را بیاهمیت نشان دهد و برعکس. در نتیجه معتقدم صحبت کردن با دیگران راهحل اول نیست. کسی که در این زمینه اطلاعات و دانش دارد بهتر میتواند کمکرسان باشد. در بسیاری از موارد کودک مشکلی ندارد؛ اما به او انگ زده میشود. چون شاید شبیه بقیه رفتار نمیکند یا مطابق با استانداردهایشان نیست؛ اما این دلیل نمیشود که آن فرزند دارای مشکل است. یا برعکس مشکلی وجود دارد که اطرافیان به دلیل علاقهای که به آن فرزند دارند آن را بیاهمیت نشان میدهند و امیدواریهای واهی میدهند و به والدین میگویند به مرور زمان این نشانهها درست میشود اما همین بیتوجهی ممکن است اتفاقات جبرانناپذیری را به همراه آورد.» در هر صورت هر فردی موظف است قبل از فرزندآوری این مسؤولیت را بپذیرد که قبل از به دنیا آوردن یک موجود زنده اطلاعات کافی درباره او به دست آورد و ببیند میتواند مسؤولیتپذیر باشد یا خیر. بعد از آن اطلاعات کافی درباره اینکه آنها والدین خوبی برای فرزندشان خواهند بود و از نظر شخصیت درونیشان دارای این قابلیت هستند را به دست آورند. این کسب اطلاعات میتواند با کمک مشاور، فیلم، کتاب، پادکست و... باشد تا در قدم نخست این معضلات حل شود و در قدمهای بعدی اطلاعات کافی درباره سنین رشد و دیگر موارد به دست آورده شود تا در نهایت هم پدر و مادر خوبی بوده و هم فرزندان خوبی را تربیت و وارد جامعه و اجتماع کرد. |
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/45285 |