کد خبر : 45614
تاریخ : 1400/6/17
گروه خبری : فرهنگی

زندگی با دور ریختنی‌های کمتر از خریـــد هدفمنـــد سخن می‌گوید

این اثر درباره فلسفه گردآوری آگاهانه و خرید هدفمند سخن می‌گوید. روش‌هایی برای برنامه ریزی خرید به مخاطبانش ارائه می‌دهد و از راهکار‌هایی برای مقاومت در برابر خرید بدون فکر سخن به میان می‌آورد. این کتاب در زمینه چگونگی یافتن سلیقه سخصی خود به جای پیروی از مد خوانندگان را راهنمایی می‌کند.

در کتاب «زندگی با دور ریختنی‌های کمتر» توصیه‌هایی در زمینه شناسایی محصولات مرغوب و بادوام برای مخاطبانش مطرح می‌کند. همچنین در این اثر، تمرین‌هایی ذهنی دیده می‌شود و به ما کمک می‌کند تحت تاثیر آدم‌های معروف نباشیم. مواردی از مدگرایی را که به دردمان نمی‌خورد، شناسایی کنیم و بتوانیم از اشیایی که به دلیل ارزش احساسی آنها نگه داشتیم، اما در نهایت جز بر هم ریختن خانه و زندگی‌مان کاربرد دیگری ندارند، بگذریم.

 در بخش «پشت پرده تبلیغات» این کتاب آمده است:

«آن بیرون، هوا آفتابی و روشن بود؛ اما اینجا آدم روحش هم خبردار نمی‌شد. من در یک انبار بزرگ و تاریک، روی یک کاناپۀ چرم مصنوعی سیاه نشسته بودم. تنها منبع نور در انتهای اتاق قرار داشت، جایی که یک ماشین منتظر بود تا عکس‌های نمای نزدیکش را بگیرند. آن روز، نقطۀ اوج ماه‌ها تدارکات بود. وقتی به آن‌همه آدم دستپاچه و خسته از استرس نگاه کردم، یک‌باره متوجه شدم که‌چه شغل عجیب‌وغریبی دارم؛ بگذارید رویّۀ کار را برایتان توضیح دهم.

یک شرکت ماشین‌سازی، آژانس تبلیغاتیِ من را استخدام کرده بود و ما چندین هفته در‌مورد «بازار هدف» (چه عنوان نحسی)، تحقیقات انجام داده و جزئیات مربوط به فکر، احساس و رفتار مردم را عمیقاً مورد بررسی قرار داده بودیم. برنامه‌ریز‌های آژانس، راهبرد خود را به من که «عضو خلاق» بودم تحویل دادند و آن راهبرد چیزی نبود جز اینکه «کاری کنیم که مردم ماشین‌های خود را کالای مد بدانند». چندین هفته بعد و پس از ایده‌پردازی‌های فراوان، من و کارگردان هنری‌ام در‌مورد محتوای پوسترمان به نتیجه رسیدیم. حالا بخش عملیِ کار شروع شده بود. من با بیش از پنجاه مدل مصاحبه کرده و آن‌ها را برانداز کرده بودم تا ببینم کدامشان «ظاهر مناسب» را برای فروش یک هاچ‌بکِ سه‌دره، دارد. از‌قضا، اینکه مجبور باشید ظاهر دیگران را قضاوت کنید، فعالیت روح‌بخشی نیست. باعث می‌شود همزمان احساس قطع ارتباط از انسانیت خود، احساس منحرف‌بودن و احساس چاقی را با‌هم داشته باشید. هرچند سایز لباس مدلی که من انتخاب کرده بودم فوق کوچک بود، با‌این‌حال، کارفرمایی که روی کاناپه کنار من نشسته بود یواشکی به من گفت که نگران است که این مدل «زیادی خپل» باشد. تک‌تک جزئیات لباس این زن که اصلاً خپل نبود، مورد تحقیق، مباحثه و تأییدِ چندین نفر قرار گرفته بود تا اطمینان کسب شود که کیف پولِ بازار هدف را به‌خوبی نشانه می‌گیرد. همچنین، متخصصین مد، آرایشگران صورت و مو، نورپردازان، عکاسان و دستیارانِ همۀ آن‌ها، داشتند سخت کار می‌کردند تا مطمئن شوند که ماشین و مدل، هر دو به معنای واقعی کلمه، معرکه هستند.»

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/45614