کد خبر : 51358
تاریخ : 1400/10/29
گروه خبری : درهای دری

عطش ترجمه به آفت تبدیل شده

محمد اسماعیل حاجی‌علیان، از جمله نویسندگان فعال و پرکار در حوزه ادبیات داستانی است که از جمله آثار وی می‌توان به « قربونی»، «آدمک چوبی، سوت بلبلی»، «اگه زنش بشم، می‌تونم شمر رو بغل کنم»، «سی‌ویک روز و پنج انگشت»، «ساعت دنگی»، «سمفونی بابونه‌های سرخ»، «ایوار»، «چهار زن»، «بیداری»، «مقام گورخانه»، «آتون‌نامه»، «ایرانشاه»، «اپرای مردان سبیل استالینی»، «نیستدرجهان»، «پاپیلو»، «دختری با روسری سرخ در پنجره روبرو» و «می نار» اشاره کرد. برگزاری چهاردهمین دوره جایزه جلال آل احمد بهانه‌ای شد تا دقایقی در گفت‌وگو با این نویسنده پرکار کشورمان به بررسی اولویت‌های نگارشی وی و نیز آسیب‌شناسی ادبیات داستانی معاصر بپردازیم. گفت‌وگویی که در ادامه می‌خوانید:

 پیش از اینکه به وضعیت ادبیات داستانی بپردازیم؛ یکی از آثار قابل توجه شما، مجموعه تریلوژی (سه‌گانه) ساعت دنگی است که سال گذشته منتشر شد. لطفا در ابتدا درباره این اثر توضیح دهید.

این کتاب نخستین مجموعه تریلوژی است که تعداد زیادی داستان را (27 داستان کوتاه در قالب 9 سه ‌) دربردارد و خوشبختانه از نظر فنی و موضوعی، اثری بدیع به حساب می‌آید. محور داستان‌های این اثر را که از سال 87 تا 93 برای نگارش آن وقت صرف کرده‌ام، زن، زمان و زمانه تشکیل می‌دهد و فضای داستان‌ها و اتفاق‌ها دوران اساطیری تا امروز را شامل می‌شود. برای من زن نماد روح آفرینش است و به همین سبب در بیشتر کتاب‌هایم از جمله این اثر به موضوع زنان توجه خاص نشان داده‌ام.

 اخیرا رمان جذابی را در حوزه ادبیات دفاع مقدس به نام « می‌نار» عرضه کرده‌اید؛ درباره این رمان نیز توضیح دهید.

در رمان «می‌نار» تخیل ادبی بر بال وقایع تاریخ معاصر نشسته و مخاطب را به دنیایی تازه می‌برد. ارامنه ایران، محور این رمان هستند و تجسم واقعگرایانه زندگی، آداب و رسوم، رفتارها و کردارهایشان در قالب حوادث متعدد، دستمایه این آفرینش ادبی شده است. آرتوش قهرمان اصلی داستان برای رسیدن به آرزویش یعنی نگهبانی بهشت راه پر فراز و نشیبی دارد. نام اثر یعنی «می‌نار» پیوندی با مینار یعنی روسری زنان جنوبی و می‌انار دارد و یاقوت دانه‌های سرخ انار نماد عشق و تراژدی است که به جام خون رنگ شهادت آرتوش اشاره دارد، ضمن اینکه با مینار یعنی روسری زنان خرمشهری ارتباط دارد. انگیزه اصلی من از نگارش این رمان دغدغه‌ام نسبت به زندگی اقلیت‌ها بوده است. این کتاب تا اندازه‌ای بر اساس تجربه دیگرم در اثری به نام «سمفونی بابونه‌های سرخ» درباره اقلیت‌ها نوشته شده با این تفاوت که سمفونی بابونه‌های سرخ رمانی تاریخی مربوط به روایت یک ارمنی از ترسیم نقاشی‌های کاخ چهل ستون بوده و «می نار» به دوران معاصر اشاره دارد. داستان می‌نار از سال 55 و تولد خواهر آرتوش شروع می‌شود و آرتوش به همراه خانواده زندگی در فریدن را ترک می‌کند و به نزد مادربزرگش «ماتوشکا» در اصفهان می‌روند. اولین بار نقاشی روز محشر را می‌بیند و با دیدن قلعه دروازه بهشت و تصویر دوزخیان آرزو می‌کند که نگهبان بهشت شود و این آرزو را پی می‌گیرد. پس از مدتی پدرش از کار اخراج می‌شود و به خرمشهر می‌روند و در آنجا نیز در جریان حوادث انقلاب و خلق عرب قرار می‌گیرد تا دوران جنگ تحمیلی که آرتوش در نتیجه مطالعات و تجربه‌هایش به درجه‌ای از تعالی روحی می‌رسد که دفاع از میهن را به دانشگاه ترجیح می‌دهد و سرانجام با حضور در جبهه‌های جنوب فیض شهادت می‌یابد و یکی از شهدای غواص کربلای پنج و در نهایت نگهبان بهشت می‌شود.

 گویا کتابی تاریخی با محوریت زنان مشروطه نیز در دست نگارش دارید. درباره آن اثر نیز توضیح دهید.

این اثر «بی سردار» نام دارد و روایت پنج زن از مشروطه اصفهان و حوالی فتح این شهر را شامل می‌شود. خواننده با خوانش این اثر با تاریخ مشروطه اصفهان و تفاوت‌های آن با مشروطه تبریز و تهران آشنا می‌شود. از جمله می‌توان به رویکرد منطق محور در این مشروطه اشاره کرد که از توان بختیاری‌ها استفاده می‌شود و فتح اصفهان به نوعی زمینه‌ساز فتح تهران است. همچنین محور این مشروطه علمای دین و نیز عنصر استکبارستیزی است که بازاریان اصفهان در دوران جنبش تنباکو همه اقلام حتی خرید کفن انگلیسی را ممنوع می‌کنند و نهضتی خاص را شکل می‌دهند. از سوی دیگر در مشروطه تبریز اقلیت‌های مذهبی از جمله کلیمیان، زرتشتیان و ارامنه حضور پررنگی داشته‌اند. این کتاب از زبان پنج زن از بی‌بی مریم بختیاری گرفته تا شخصیتی ارمنی و نیز دختری که به دلیل مبارزه با حکومت، انگ بهائیت را به وی می‌زنند به تاریخ و وضعیت فرهنگی عصر مشروطه اصفهان نیم نگاهی می‌اندازد.

 به نظر می‌رسد در آثارتان به تاریخ توجه خاصی دارید. آیا تاریخ، اولویت‌ اصلی شما در خلق رمان و داستان کوتاه است؟

یکی از اولویت‌های اصلی من تاریخ است. ما ملتی هستیم که تاریخ‌مان را فراموش می‌کنیم، درحالی که تاریخ دائم تکرار می‌شود. از سوی دیگر در آثارم تلاش دارم آداب و رسوم، زبان، متل‌ها و حماسه‌ها را نیز به تصویر بکشم، ضمن اینکه عنصر امید از بارزه‌های آثارم است.

 به نظر شما مهمترین آسیب ادبیات معاصر به‌ویژه در حوزه داستان‌نویسی چیست؟

ما منتقد خوب خیلی کم داریم و داستان‌نویسان در زیر ذره‌بین نقد علمی قرار نمی‌گیرند. برای ارتقای وضعیت داستان‌نویسی معاصر کشور به نهضت نقد ادبی نیاز داریم و باید منتقدان حرفه‌ای را تربیت کنیم. از سوی دیگر عطش ترجمه در سال‌های اخیر خود به آفتی تبدیل شده است و باعث شده بسیاری از افرادی که می‌توانند در عرصه نقد و تحلیل ادبیات صاحب اثر باشند وارد فضای ترجمه شوند.

 درباره نحوه تدریس واحدهای نقد ادبی در دانشکده‌های ادبیات چه نظری دارید؟

وضعیت تدریس نقد ادبی نیز مانند ویرایش نامطلوب است؛ برای هر یک از این دو حوزه مهم، تنها دو واحد درنظر گرفته شده که برای تربیت منتقد ادبی و ویراستار حرفه‌ای کافی نیست. متاسفانه زنگ خطر غفلت از نظریه‌پردازی ادبیات معاصر به صدا درآمده و هر سال در جوایز ادبی از جمله جایزه جلال می‌بینیم تعداد آثار حوزه نظریه‌پردازی و نقد ادبی کمتر می‌شود. در ادبیات آکادمیک نقد ادبی یک ماده مغفول شده و باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/51358