کد خبر : 55556 تاریخ : 1401/3/1 گروه خبری : جامعه |
|
شکاف نسلی؛ از روایت نسل گذشته تا گفتمان نسل جدید |
|
شکاف نسلی در منابع کلاسیک به تفاوتهای میان نسل جوان و سالمند گفته میشود، اما این موضوعِ بهظاهر ساده، پیچیدگیهای بسیاری دارد، تا جایی که حتی نام و تعریف یکسانی از آن نمیتوان ارائه کرد. برای واژه شکاف نسلی معادلهای دیگری همانند گسست نسلی، انقطاع نسلی، تضاد نسلی، انسداد نسلی و تفاوت نسلی نیز بکار بردهاند. منابعی که درباره این مفهوم شکل گرفته است نیز به سه دسته کلی تقسیم میشوند؛ اول منابعی که از گسست نسلی سخن میگویند، دوم منابعی که موضوع آنها تفاوت نسلی است و سوم منابعی که درباره شکاف نسلی هستند. رویکردها به موضوع شکاف نسلی نیز متفاوت است، بهطوریکه برخی اساساً شکاف نسلی را به رسمیت نمیشناسند و برخی تمایل دارند از شکاف نسلی و حتی گسست نسلی که مرحله حادتری به نظر میرسد، سخن بگویند. در میزگردی که در ادامه میخوانید و با موضوع بررسی شکاف بین نسلی در جامعه ایران برگزار شد، مهدی ژیانپور جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی، رسول پیرهادی روانشناس و محسن طاهری آیندهپژوه به بحث و گفتوگو پیرامون این موضوع، راههای مواجهه با نسلهای آینده و چالشهای پیش رو پرداختند. کارشناسان به آینده نسلهای بعدی ایران خوشبین و امیدوارند نسلهای بعدی بتوانند اتفاقات بهتری برای ایران رقم زنند و در اینجاست که نسل قدیم باید با پذیرش، تعامل و تسهیلگری نسل جدید را برای رویارویی با آیندهای که ممکن است با آن مواجه شود آماده کند. شروع بحث با طرح این سؤال کلیدی بود که آیا جامعه ایران دچار شکاف نسلی شده، یا در حال نزدیک شدن به این مرحله است و یا اساساً بحث شکاف نسلی در جامعه مطرح نیست و صرفاً دچار تفاوت نسلی هستیم، یعنی همان چیزی که در بیشتر جوامع جهانی اتفاق افتاده است؟ شکاف یا تفاوت نسلها؟ رسول پیرهادی در پاسخ به این سؤال، به نتایج تحقیقاتی که در ایران انجام شده استناد و اظهار کرد: در ایران شکاف نسلی به شکلی که گفته میشود وجود ندارد، یعنی ما اختلاف فرهنگی و اختلاف فکری زیادی بین نسل کنونی و نسل قبل نمیبینیم. ازجمله این تحقیقات، بررسی است که از سال 1372 تا 1384 در جامعه ایران انجام شده و نشان میدهد شکاف آنچنانی بین دو نسل وجود ندارد و عمدتاً سبک فرزند پروری بین دو نسل یکسان بوده است. بهطور کلی اختلاف معناداری بین نسلهای جامعه ایرانی وجود ندارد و اگر هم تفاوتی میبینیم در چیزهای بسیار کوچک است، مثلاً سن ازدواج، روابط دختر و پسر پیش از ازدواج، نوع پوشش و برخی از آداب و رسوم. وی با بیان اینکه پژوهشهای دیگر نشان داده افسردگی در نسل جدید بیشتر شده است، گفت: این مسئله الزاماً به خاطر سبک فرزند پروری نیست، بلکه میتواند متأثر از عوامل بیرونی همچون عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه باشد، درعینحال که خانواده نیز میتواند نقش زیادی در این زمینه داشته باشد. در واقع نحوه تعامل و گفتگوی افراد در خانواده در کنار مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در این زمینه تأثیرگذار است، اما این موضوع را نمیتوان به تفاوت نسل ارتباط دارد. آنچه در جامعه امروز ایران میبینیم این است که اختلاف فاحشی در میان فرزندانی که در بستر یک خانواده رشد میکنند با والدین وجود ندارد، چون فرزندان غالباً فرهنگ خانواده را همراه خود دارند، اگرچه تفاوتهایی هم وجود دارد. گفتوگوی مشترک در مواجهه نسلها مهدی ژیانپور از زاویهای دیگر به موضوع شکاف نسلی پرداخت و توضیح داد: مفهومی که بحث نسلها را پیش میبرد بسیار تعیینکننده است. معتقدم به جای مفاهیمی همچون تفاوت، شکاف و گسست نسلی بهتر است از مواجهه نسلها صحبت کنیم. بهعنوان یک داده حداقلی و نقطه مورد اجماع، پذیرفتهایم که میان نسلها تفاوت وجود دارد و نسلهای مختلف بر مبنای این تفاوتها با هم مواجهه دارند. در این مواجهه رویکرد نسل قدیمیتر همیشه تعیین کننده است. به گمان من روح زمانه متناسب با نسل جدید است و مفاهیمی چون شکاف و گسست نسلی، داستان نسل قدیم است. از یک سو گفتمان نسل جدید تا چند سال بعد گفتمان غالب خواهد شد، و در سوی دیگر نسل قدیمیتر از منظر فضیلتهای اخلاقی و اجتماعی انتقاداتی به آنها دارند. این جامعهشناس با بیان اینکه در مواجهه نسلها با همدیگر نسل قبل بایستی با اتخاذ رویکرد تعاملی و پذیرش تفاوتها پیگیر گفتوگوی مشترک باشد، گفت: به لحاظ تاریخی جامعه ما دچار نقص در گفتوگو است، درحالیکه اهل گفتوگو بودن یا نبودن از ویژگیهای فرهنگی یک ملت و درعینحال مهارتی است که باید یاد گرفته شود. وی خاطرنشان کرد: در این ضعف تاریخی و فرهنگی هرچقدر به سمت نسلهای بعدی میرویم ممکن است این گفتوگوی میان نسلی بیشتر دچار خدشه شود، ضمن اینکه پیشرفت تکنولوژی و توسعه ارتباطات و اطلاعات نیز میتواند روزبهروز بیشتر به این گفتوگو صدمه وارد کند. بیشتر شدن چگالی تغییر در گذر زمان محسن طاهری دیدگاه خود نسبت به شکاف بین نسلی را با یک روایت آغاز کرد و گفت: سبک زندگی فردی که 300 سال قبل در اصفهان زندگی میکرد را با فردی که هزار سال قبل در اصفهان زندگی میکرد مقایسه کنید. آنچه شما تصور میکنید و واقعیات تاریخی نشان میدهد، سبک زندگی این دو نفر به همدیگر بسیار شبیهتر از سبک زندگی آنها با فردی در دوران معاصر است. از این واقعیت به «چگالی تغییر» یاد میشود. وی با اشاره به پشت سر گذاشتن چهار موج اصلی در زندگی بشر، تصریح کرد: پــس از مــوج اول (روی آوردن بــه کشــاورزی)، مــوج دوم (انقــلاب صنعتــی) و مــوج ســوم (فنــاوری اطلاعات)، توسـعه زندگـی بشـر در آسـتانه قـرن 21 بـا مـوج چهـارم توسـعه کـه همـان فناوریهـای همگراسـت مواجه اسـت. از اینجا به بعد چگالی تغییرات در همه وجوه زندگی انسان بهقدری زیاد میشود که کسی که 1 سال یا 10 سال بعد به دنیا میآید سبک زندگی متفاوتی با انسان امروز دارد. این درحالیکه است که انسان معاصر قطعاً ارتباطات و اطلاعات بیشتری دارد که هر روز دامنه آن وسیعتر میشود، پس لاجرم تغییر و فاصله میان نسلها میافتد، بنابراین نمیتوانیم بگوییم با موضوعی روبرو هستیم که نمیدانیم مسئله شده یا هنوز مسئله نشده، به مرحله بحران رسیده یا نرسیده، و آیا باید برای مواجهه با آن باید طرح و برنامهای داشت؟ این استاد دانشگاه اصفهان با اعتقاد بر اینکه هرچقدر به سمت آینده پیش برویم، چگالی تغییرات قابل ملاحظه در بازههای زمانی مختلف بیشتر میشود، افزود: بهعنوان نمونه میدانیم که در قرن چهاردهم میلادی ماشین چاپ اختراع شد و 200 سال بعد از آن تلسکوپ اختراع شد، یعنی در این مدت اتفاق خاص دیگری نیفتاد و اگر کسی 200 سال به عقب یا جلو برمیگشت میتوانست به راحتی زندگی کند. حالا تصور کنید نوجوان امروز اگر میتوانست با ماشین زمان به دهه 60 برگردد آیا میتوانست زندگی کند؟ وی ادامه داد: ممکن است چون ما در بطن ایجاد تغییر نیستیم متوجه بسیاری از این تغییرات نشویم، اما این تغییرات وجود دارد و چگالی و تعداد تغییرات در هر بازه زمانی بیشتر خواهد شد. بهعنوان نمونه پدر من سبک زندگی پدربزرگش را خوب میفهمید، اما برای من فهم سبک زندگی پدربزرگم سخت است و برای نوههای من بهشدت سختتر خواهد بود. پس بهمرور بازه زمانی نسلی که تجربه زیسته مشترک دارد کم میشود، به این معنی که در آینده با فردی که 10 سال فاصله زمانی دارید کمتر حرف مشترکی دارید و حتی علایق، رؤیاها و اهداف شما بسیار متفاوت خواهد بود. وی اما در پاسخ به بحث مطرح شده درباره اهمیت گفتوگو میان نسلها، گفت: برخلاف دکتر ژیانپور، من معتقدم پذیرش گفتوگو در نسلهای جدید بیشتر شده و تساهل و تشریک مساعی در آنها بیشتر از نسلهای گذشته است. البته شاید این نسل کمتر گفتوگو کنند اما پذیرش آنها برای گفتوگو خیلی بیشتر از نسلهای قبل است. این یک واقعیت است که هرچقدر نسلها عقبتر برود میزان بدبینی آنها نسبت به دیگران بیشتر است، درحالیکه نسلهای جدید این چالش را ندارند. پذیرش تفاوتهای نسل قدیم و جدید پیرهادی نیز با تایید تفاوتهای نسل جدید با نسلهای قبلی، اظهار کرد: آنچه در جامعه امروز میبینیم این است که نسل جدید از نظر دانش رشد زیادی داشته و تفاوت معناداری با نسلهای گذشته دارد، اما در ارتباط با باورها و اعتقادات تفاوت آنچنانی وجود ندارد، چون این باورها و اعتقادات ریشه در فرهنگ ایرانی دارد که نسل به نسل منتقل شده است، اگرچه جهانی شدن باعث میشود این فرهنگ دستخوش تغییرانی شود. وی در مورد گفتوگوی میان نسلها گفت: من هم مثل دکتر ژیانپور معتقد به فقدان گفتوگو در جامعه ایران هستم. در این زمینه، افزایش میزان خشونت و جرائم شاخص خوبی است که نشان میدهد در جامعه ایرانی نتوانستهایم با همدیگر تعامل و گفتگو داشته باشیم. تأثیر ابزارها بر باورهای نسلها ژیانپور با طرح این پرسش که سرعت تغییر ابزارها که در شیوه شناخت و تعاملات ما نیز مؤثر است، چقدر در بنیادها تأثیر گذاشته است؟ با اذعان به تأثیر استفاده از تکنولوژی و گسترش روزافزون فناوری ارتباطات و اطلاعات بر سطوح بنیادیتر وجودی و اجتماعی به روایتی از نوشتن نیچه اشاره و اظهار کرد: زمانی که به دلیل کمسویی چشمها نوشتن برای نیچه سخت شد دوستانش ماشین تایپی برای او خریدند تا با آن بنویسد. بعد از مدتی یکی از دوستانش به او نامه نوشت و گفت متوجه هستی از وقتی به جای نوشتن از ماشین تایپ استفاده میکنی نوشتههایت متفاوت شده است. این یک مثال ساده برای اثبات این موضوع است که ابزارها حتی میتوانند مدل شناختی ما را تغییر دهند، کما اینکه در فضای اجتماعی نیز میبینیم که فضای حاکم بر روابط اجتماعی در اتوبوس خیلی متفاوت از مترو است، اما درعینحال با نظر دکتر پیرهادی نیز موافقم، گاهی مواقع ما نباید فریب تأثیرات تکنولوژی را بخوریم. وی توضیح داد: تکنولوژی میتواند آنچه به آن میاندیشیم و باور داریم را تشدید کند، یعنی اگر در جهت راست حرکت میکنیم، تکنولوژی سرعت حرکت ما را بیشتر میکند اما نمیتواند جهت حرکت ما را تغییر دهد و به سمت چپ متمایل کند. بر همین اساس، معتقدم در سطح بنیادها، یعنی باورها و اعتقادات در جامعه ایران تفاوت زیادی بین 1340 تا 1390 وجود ندارد و ردپای این موضوع را میتوان در محتواهایی همچون ادبیات عامه، مثلها و متلها دید. تفاوت و تشابه بین نسلهای ایرانی طاهری در پاسخ به این پرسش اظهار کرد: قانونی داریم که میگوید ما ابزارهایمان را شکل میدهیم و ابزارهایمان به ما شکل میدهند. وی اضافه کرد: همانطور که پیشتر اشاره کردم تفاوتهای دو دهه 50 و 40 بسیار کم است و این دو نسل خیلی راحت هم را میفهمند، اما هرچقدر جلو میرویم این تفاوت بیشتر وجود دارد. شاید بتوان گفت تفاوت و یا شکاف، گسست و... اما گمان میکنم تفاوت یعنی تشابهی نیز هست، درحالیکه وقتی میگوییم گسست یعنی هیچ تشابهی وجود ندارد. این آیندهپژوه با بیان اینکه نمیخواهم در مورد خوب یا بد بودن این تفاوت بین نسلها صحبت کنم، افزود: در مورد نسل آینده مطمئنم راه خود را پیدا خواهند کرد اما به نظر من تعلیم و تربیت در کشور ما مرده، چون تعلیم و تربیت را کسی میتواند انجام دهد که شناختی نسبت به نسل جدید داشته باشد، درحالیکه ما میخواهیم برای نسلی که اصلاً از آنها شناختی نداریم برنامهریزی کنیم و آنها را رشد دهیم! معتقدم در شرایط کنونی بهترین کاری که میتوان انجام داد این است که نسل جدید را توانمند کرد، برای این کار باید با آیندهای که ممکن است با آن مواجه شوند آشنا شویم و آنها را برای رویارویی با آن آماده کنیم. فاجعهای به نام مهندسی نسلهای آینده وی یادآور شد: مدل تعلیم و تربیت کنونی برای نسل گذشته پاسخگو بود، درحالیکه نسل امروز بهواسطه پیشرفت تکنولوژی و دسترسی به اطلاعات گسترده، تفاوت زیادی با نسل قبلی دارد. به همین دلیل معتقدم هرگونه دخالت ما برای مهندسی نسلهای آینده فاجعه به بار میآورد. طاهری با تأکید بر اینکه امروز حتی اگر گسست نسلی اتفاق افتاده نامبارک نیست و این اتفاق در آینده بیشتر هم خواهد شد، تصریح کرد: از منظر جهانی، همیشه این شعار داده میشود که آینده مال نوجوانان است، اما قدرتمندان عمدتاً سالمندان هستند و این تناقضها باید حل شود. امروز میبینید که گرتا تونبرگ برای تغییرات اقلیمی و ملاله یوسف زی برای آموزش جنبشهایی به راه انداختهاند، اینها در واقع رهبران نسلهای خودشان شدهاند و صریح میگویند ما چیزی متفاوت از آینده میخواهیم و چیزی که شما برای ما برنامهریزی کردهاید دلخواه ما نیست. دانشی که ممکن است باعث طغیان شود طاهری ادامه داد: گاهی از سر دلسوزی و دانسته یا نادانسته فکر میکنیم نسل جدید دارد از دست ما میرود! درحالیکه آنها سبک زندگی خودشان را دارند و در واقع آنچه ما فکر میکنیم از طرز فکر ما نشات میگیرد. در دنیای امروز ما توسط انبوهی از دادهها بمباران میشویم، درحالیکه قدرت تحلیل آن را نداریم. اینجاست که تفاوت ما با نسل جدید مشخص میشود؛ آنها میدانند کاری که ما انجام میدهیم اشتباه است و اصراری روی انجام آن ندارند اما ما هنوز نمیدانیم این کار اشتباه است! وی توضیح داد: پدر و مادری که فرزند خود را به پزشک شدن اجبار میکنند به خاطر خلائی است که در زندگی خودشان داشتهاند و صرفاً با تقلید کورکورانه از فرزندشان میخواهند این راه را بروند، درحالیکه این نسل تا قبل از رسیدن به دانشگاه بسیار میداند، اگرچه ممکن است نتواند تحلیل کند، اما میداند و همین دانستن ممکن است باعث طغیان او شود. درک و احترام به انتخابهای نسل جدید پیرهادی نیز با تائید این دیدگاه، اذعان کرد: من هم نسبت به این تغییرات در نسل جدید همیشه خوشبینم، بهویژه با توسعه فناوری ارتباطات و اطلاعات به نظر میرسد یک همگرایی جهانی اتفاق افتاده و تغییرات و رفتارهایی که در کشورهای دیگر اتفاق میافتد در کشور ما نیز در حال رخ دادن است. البته نمیتوانم مشخصاً بگوییم خوب یا بد است، اما معتقدم در مسیر رشد است و آنچه اهمیت دارد همین رشد انسان است. وی با بیان اینکه تغییرات و تحولات اجتماعی همیشه وجود داشته، اما اینکه در بین نسلها اتفاق افتاده نیاز به بررسی دارد، تصریح کرد: همانطور که اشاره کردم برخی نظریهپردازان اعتقاد دارند ما چیزی به نام شکاف نسلی نداریم، بلکه تغییرات جامعه را داریم که پیشازاین هم وجود داشته و ادامه دارد، پس تفاوت نسلها را یک معضل نمیبینند، اما اینکه تلاش کنیم به نسل جدید جهت دهیم کار جالبی نیست. در واقع ما نباید تلاش کنیم آنچه میدانیم و باور داریم به نسل جدید منتقل کنیم، بلکه باید بستر را آماده کنیم تا جوانان خودشان انتخاب کنند. شاید به همین دلیل است که برخی روانشناسان اجتماعی میگویند اصلاً موضوع شکاف نسلی مطرح نیست، بلکه موضوع انتخاب نسل است. این روانشناس خاطرنشان کرد: نسل جدید دارد انتخاب میکند چه رفتاری داشته باشد و این انتخاب متأثر از عوامل متعددی است مثل ارتباطات و دهکده جهانی. در این شرایط ما میتوانیم انتخاب نسل جدید را درک کنیم، درحالیکه آنچه موجب تعارض ما با نسل قبل میشود عدم درک متقابل است و متأسفانه روش ارتباطی ما بهگونهای است که اجازه نمیدهیم این درک متقابل اتفاق افتد. ژیانپور با اظهار تردید در قطعی انگاشتن ارجحیت تمایلات نسل جدید بر نسلهای قبلی، با اشاره به تعبیر آلن دوباتن، فیلسوف سوئیسی-انگلیسی که معتقد است در دنیای امروز احمقها جای جاهلان را گرفتهاند، گفت: پیشازاین ما با نسلی مواجه بودیم که کمتر میدانست، اما امروز به لطف تکنولوژی با نسلی مواجهیم که زندانی اطلاعات است؛ پر از خالی است و در حقیقت هیچچیز نمیداند. خطر این احمقها بیش از آن جاهلان است. وی در واکنش به برخی ناهنجاریهایی که به نام نسل جدید زده و بزرگنمایی میشود، گفت: این هم از داستانهای نسل قدیمیتر است که نسل جدید را مظهر تمام بدیها و زشتیها میبیند. مثال اخیر این ناهنجاریها، رفتار دختر نوجوانی به نام هلیا بود، بیش از همه تمایل داریم هلیا را نماینده نسل جدید ببینیم درحالیکه معتقدم پدیده هلیا بیزمان است و لزوماً ارتباطی با نسل ندارد. بلکه یک ناهنجاری اجتماعی غیرقابل تعمیمم است که بهواسطه ابزارهای جدید بازتاب سریعتر و وسیعتری داشت. شاید 50 سال پیش همچنین ناهنجاریهایی در جامعه داشتیم اما تفاوت در این بود که بازتاب وسیعی مثل امروز پیدا نمیکرد. جای خالی گفتوگوی میان نسلی طاهری نیز با اشاره به انتخابهای نسل جدید، گفت: قطعاً نسل آینده برخلاف ما، خود را با نسبتهای فامیلی معرفی نخواهند کرد. آنها یک ترم هویتی بهعنوان خودِ متصل دارند که بهواسطه اتصال در شبکههای مجازی خود را معرفی میکنند، مثلاً میگویند من عضوی از فلان شبکه اجتماعی هستم. وی همچنین بر اهمیت درک متقابل مطرح شده از سوی دکتر پیرهادی صحه گذاشت و گفت: آنچه بهشدت در سطح جهانی فقدانش احساس میشود گفتوگو میان نسلها است. در واقع آنچه کمک میکند ما با کمترین اصطکاک امانتی که داریم به نسل بعد بدهیم گفتوگو است که اگر این گفتوگو شکل گیرد بدون اصطکاک میتوانیم امانت آینده را به صاحبان اصلی آن بدهیم، اما اگر گفتوگویی شکل نگیرد و آنچه تدوین شده را به نسل بعد دیکته کنیم، راه به جایی نمیبریم. برخلاف دکتر ژیانپور معتقدم جامعه ایران بسیار اهل گفتوگو است و به شرطی که ناامیدی به آن تزریق نشود، میتوان به گفتوگوی سازنده میان نسلها و درون یک نسل بهشدت امیدوار بود. ژیانپور لازمه گفتوگوی بین نسلها را شناخت تفاوتهای نسلی ازجمله مبانی هویتیابی نسلها دانست و گفت: هویتیابی انتسابی مبتنی بر خون و نژاد و قوم و قبیله بعدها به هویتیابی اکتسابی متکی بر شغل و مهارت تغییر کرد. در حال حاضر نیز هویتیابی در نسل جدید مبتنی بر مصرف در شکلهای گوناگون (کالا، زمان، مکان و بدن) است. این تفاوتها را باید بشناسیم، به رسمیت بشناسیم و اصرار نکنیم نسلهای جدید بیهویت هستند. این استاد دانشگاه با اشاره به مستند فوقالعاده بچهها (Babies) اشاره کرد: شاید در بسیاری از مواقع راهکار ما برای مواجهه با تفاوتها، بازگشت به ذاتها و اصول اولیه است. وی با بیان اینکه هیچ امتیاز و تضمینی برای کنترل نسلهای بعدی وجود ندارد، گفت: میزان کنترل و دخالت ما در طول سالهای متمادی در همه سطوح افزایش یافته و لازم است به روحیه تسهیلگرانه برگردیم و با مراقبت کلی، اجازه دهیم هر انسانی خودش دست به انتخاب بزند. رابطه تعاملی دوطرفه را با نسل جدید آغاز کنیم ژیانپور اما در واکنش به نظر دکتر طاهری درباره وجود پتانسیل گفتوگو در جامعه ایرانی، اظهار کرد: من معتقدم مهارت اصلی گفتوگو، شنیدن است در واقع گفتوگو وقتی شکل میگیرد که به حرفهای هم گوش دهیم، اگرچه مخالف باشیم اما شروع به فکر کردن کنیم، و این نقطه ضعف ما است. وی بر این اساس تأکید کرد: باید بتوانیم رابطه تعاملی دوطرفه با نسل جدید داشته باشیم و نگاه سلسلهمراتبی را کنار بگذاریم، چون در هر سن و سالی با گفتوگو میتوانیم چیزهای زیادی یاد بگیریم. بین دو نسل، دو نگاه و عقیده مخالف هم میتواند تعامل شکل گیرد، اگرچه سخت، اما بسیار راهگشا است. پیشقدم شدن نسل قدیم برای درک متقابل پیرهادی نیز گفتوگو را علاوه بر مهارت، یک هنر دانست و گفت: همانطور که دکتر ژیانپور اشاره کرد گفتوگو دو مؤلفه گفتن و شنیدن دارد و همانطور که مهارت در شنیدن مهم است، مهارت در گفتن هم مهم است، اینکه من چطور نظر خودم را ابراز کنم تا شنیده شوم و چطور حرف بزنم تا افکار و احساساتم را بیان کنم. شنیدن مهارت مهمی است اما لزوماً به معنای تائید یا عدم تائید آدمها نیست، بلکه به معنای پذیرش تفاوت است. این روانشناس با اشاره به اینکه درک واژه بسیار جالبی است که خیلی وقتها درست استفاده نمیشود، تصریح کرد: درک یعنی تفسیر پدیده و وقتی چیزی را درک میکنم یعنی تفسیر میکنم، تفسیر من وابسته به تجربیات من است و به همین دلیل درک ما از پدیدهها با همدیگر متفاوت است. درک متقابل یعنی من بتوانم خود را جای فرد مقابل بگذارم و از زاویه دید او نگاه کنم، درحالیکه معمولاً در گفتوگوها اصرار داریم خودمان را ابراز کنیم و وقتی حرفی میزنیم گوشهایمان بسته است و نمیشنویم و دائماً در حال ابراز خودمان هستیم. ممکن است این موضوع ریشه فرهنگی داشته باشد، چون از کودکی یاد گرفتهایم بچه نباید حرف بزند فقط باید به حرف بزرگتر گوش کند! بنابراین نه یاد میگیریم چطور حرف بزنیم و نه شنیدن را تمرین کردهایم. پیرهادی با اعتقاد بر اینکه والدین باید برای درک متقابل پیشقدم شوند، گفت: ما نمیتوانیم از والدین بخواهیم همگام با رشد دانش و تکنولوژی پیش بیایند چون با افزایش سن توان یادگیری کاهش پیدا میکند، اما در کودکان این موضوع برعکس است. بر این اساس، ما نمیتوانیم از بزرگسالان بخواهیم برای درک متقابل نسل جدید، به دنبال یادگیری تکنولوژی بروند، چون اصل مسئله این نیست، بلکه مسئله ارتباط با نسل جدید است. این استاد دانشگاه با تأکید بر ضرورت آموزش نسلهای گذشته، گفت: نسل قبل باید بداند باورها و اعتقادات ما ارزشهای ما نیستند، چون ارزشها، جهانشمول و در همهجای این کره خاکی پذیرفته شده هستند. با این تعریف بهعنوان نمونه میتوان گفت احترام به بزرگسال ارزش نیست و چیزی است که از نظام بردهداری به ما به ارث رسیده است، درحالیکه در دنیا احترام متقابل و برابری انسانها ارزش است. وی همچنین تفاوت ارزشها با باورها و اعتقادات و همینطور هنجارها را یادآور شد و افزود: هنجارها مجموعهای از باید و نبایدها در جامعه هستند، درحالیکه ارزشها الگوهای زندگی هستند. یکی از ارزشها نوعدوستی است که ما در هیچ کجای دنیا اختلافی بر سر آن نداریم و همهجا نوعدوستی و کمک به دیگران را ارزش میدانند، اما از خودگذشتگی یک باور است و بر روی آن اختلافنظر وجود دارد. باورها و اعتقادات استدلال ناپذیر هستند، به همین خاطر برای ترویج آن از قدرت استفاده میکنند. اینجاست که ما با نسل جدید مشکل پیدا میکنیم که دیگر قدرت را نمیپذیرد و زیر بار باورها و اعتقادات ما نمیرود. جایگاه رسانه در تسهیلگری تعاملات بین نسلی ژیانپور در پاسخ به این پرسش که جایگاه رسانه در این تعامل و گفتوگوی بین نسلی چیست؟ توضیح داد: معتقدم هر رسانه به میزانی که مؤثر است میتواند خطرناک هم باشد. رسانهها باید به این خطر آگاه باشند و اگر امروز گفتوگو را مهارت و هنر میدانیم باید دانش آن نزد اهالی رسانه هم وجود داشته باشند. نباید از این مهم غافل شویم که اگر رسانه بخواهد با مدل قدیمی با مخاطب خود رفتار کند قطعاً دچار مشکل میشود و ممکن است مغلوب شبکههای مجازی با سطح وسیعی از دادهها، اما بدون عمق شوند. وی ادامه داد: به بیان سادهتر رسانه باید وارد عرصه تسهیلگری شود و در جایگاهی قرار نگیرد که قضاوت کند، بلکه باید بتواند همهجانبه و عمیق به موضوعات نگاه کرده و به افراد جامعه این امکان را بدهد که تفسیر و انتخابهای خودشان را داشته باشند تا مسیر تعالی آنها، به اختیار و انتخاب خودشان مهیا باشد. طاهری نیز در پاسخ به همین پرسش اظهار کرد: رسانه را میتوانیم بهعنوان یک کانال ارتباطی در نظر گیریم و آن را به سمت معنا سازی ببریم. در مسئله گفتوگوی میان نسلی اگر بخواهیم به رسانه نقشی بدهیم دیگر نباید به رسانه بهعنوان ابزار انتقال یک مفهوم از قدرتمندِ صاحبِ رسانه به مخاطبِ بدونِ قدرت نگاه کنیم، بلکه باید رسانه را ابزاری برای خلق معنا قلمداد کنیم. این استاد دانشگاه با بیان اینکه ما اسطورههایی داریم که باید دمادم تازه شوند، گفت: اگر میخواهیم معنایی برای جامعه آینده خلق کنیم باید حتماً اسطورهای داشته باشیم، اما نه لزوماً اسطورهای که از دل گذشته دربیاوریم. اینجاست که رسانه باید خلق معنا کند و یکی از شروط خلق معنا این است که بتواند لباسی نو بر تن اساطیر کند. نگرانی از شکاف درون نسلی پیرهادی با طرح موضوع شکاف درون نسلی، گفت: نگرانی که داشتم و دارم شکاف نسلها نیست، بلکه شکاف درون نسلی است که از عوامل اجتماعی و بهویژه اقتصادی متأثر است. امروز میبینیم که در جامعه ایران عملاً طبقه متوسط در حال حذف است و یک طبقه ثروتمند و یک طبقه ضعیف داریم. در این شرایط جوانانی در یک نسل و گروه سنی داریم که یا غرق در ثروت هستند و یا بهسختی گذران زندگی میکنند؛ این شرایط باعث ایجاد تعارض در جامعه شده و همین تعارض است که جامعه را به سمت خشونت میبرد. این روانشناس به برخی از کنشهای خشونتآمیز در خانواده و جامعه اشاره و اظهار کرد: خشونت در جامعه بر خشونت در خانواده و بالعکس اثر میگذارد و این درحالیکه است که افزایش خشونت خود را به شکلهای مختلف همچون ناامیدی، دلسردی، افسردگی، اضطراب مزمن و فراگیر بین جوانان نشان میدهد. وی که معتقد است شکاف درون نسلی بیشترین آسیب را به یک نسل میزند، گفت: فقدان عدالت اجتماعی باعث میشود کسی که زور بیشتری دارد سهم بیشتری هم داشته باشد و کسی که راه پیشرفتی جلوی خود نمیبیند به فرار از این سرزمین فکر کند. پیرهادی با بیان اینکه فشارهای اقتصادی در کنار یکسری مسائل اجتماعی باعث تشدید مشکلات روانی در جامعه شده و سلامت جامعه را به خطر میاندازند، گفت: در اینجا من هم باید به نقش رسانه اشاره کنم که وقتی در راستای یک جریان و بهصورت گزینشی و نه منصفانه عمل میکند، اعتماد عمومی را از دست داده و در این شرایط قطعاً کارکرد اصلی خودش را برای افزایش آگاهی در میان نسل جدید از دست خواهد داد. این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه نسل جدید دانش زیادی دارد اما این دانش تبدیل به آگاهی نمیشود، گفت: اگر بخواهیم دانش نسل جدید به آگاهی تبدیل شود، باید به تغییر رفتار منجر شود، درحالیکه ما چیزهای زیادی میدانیم اما منجر به تغییر رفتار نمیشود و اینجاست که رسانهها میتوانند وارد عمل شوند و برای تبدیل دانش به آگاهی و تغییر رفتار در نسل جدید تلاش بیشتری کنند. |
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/55556 |