کد خبر : 56902
تاریخ : 1401/4/1
گروه خبری : جامعه

کودکان کار حسرت‌ها را می‌خورند و زندگی را بردگی می‌کنند

آینده مبهم و همراه با آسیب در انتظار بزرگ‌مردان کوچک

حوالی ساعت هفت شب بود که برای پیاده‌روی رهسپار خیابانی طولانی و بی‌انتها شدم؛ در فکر مشکلاتم بودم که صدای پسربچه‌ای و گرفتن لباسم باعث شد توجه‌ام به او جلب شود؛ می‌گفت: خاله خاله؟ جوراب نمی‌خری؟ توروخدا، یه دونه، مادرم مریضه و من قول دادم امشب براش داروهاشو بخرم، چند روزی میشه که داروهاشو نخورده و حالش بد شده. این‌قدر در کلمات و حالت صورتش درد و فقر نهفته بود که مشکلات خودم را از یاد بردم؛ جورابی خریدم و جلوتر رفتم، تمام ذهنم را کودکان کار پُر کرده بود، کودکان معصومی که به دلایل مختلف مجبور هستند در سنینی که باید بازی کنند، کار کنند. نیمکتی که دقیقاً روبه‌روی یکی دیگر از این فرشتگان زمین بود را انتخاب کردم و روی آن نشستم، عبورومرور مستمر و نادیده گرفتن او توسط مردم، دلم را به رحم آورد؛ بعد از دقایقی بلاخره یک خانم مسن کنار او ایستاد و با نگاه تحرم‌آمیزی گفت: یک بسته آدامس بده، کودک با عجز و ناله گفت خاله میشه دو بسته بخری؟ آخه خواهرم سرطان داره، خاله حالش خیلی بده، بغض امانش نداد و بقیه حرفای خود را بریده‌بریده زد، خاله دکترش گفته اگر داروهاشو نخوره زنده نمی‌مونه... پیر زن مسن که گویی دلش به حال پسرک سوخته بود، یک تراول 50 هزار تومانی در دست او گذاشت و بدون ردوبدل کردن کلمه دیگری، به راه خود ادامه داد؛ کودک اما چندین‌بار چک‌پول را برانداز کند و سپس در نهایت دقت آن را در جیب خود گذاشت.

کودک که در کنار یک دستگاه عابربانک بساط پهن کرده بود، این‌بار از یک مرد قدبلند و هیکلی خواست که از او آدامس بخرد، مرد قلچماق اما با نگاهی غضبناک و فحش‌های رکیک درخواستش را رد کرد و کودک دوباره زانوی غم بغل گرفت و در لاک خود فرو رفت؛ اما با آمدن خانمی که او را مادربزرگ خطاب می‌کرد، گل از گلش شکفت، مادربزرگ خانم پیری بود که چند بسته کلوچه و خوراکی در دست داشت و گویی کودکان کار به‌دلیل آنکه هرازگاهی این خانم به آن‌ها سر می‌زند و برایشان خوراکی‌های خوشمزه می‌آورد، او را مادربزرگ خطاب می‌کنند. کودک از مادربزرگ خواست خستگی در کند و با او کلوچه بخورد؛ مادربزرگ هم با نگاهی مهربان پذیرفت، آن‌قدر غرق صحبت شدند که کودک برای دقایقی فارغ از دنیا به درد دل با زن مهربان پرداخت:

+ پسر قشنگم کلاس چندمی؟

- کلاس سومم

+ کی درس می‌خونی؟ اصلاً می‌رسی بخونی؟

- صبح‌ها می‌رفتم مدرسه، الانم تازه امتحانمون تموم شده و قبول شدم، وقتی مدرسه باز بود زنگ آخر که می‌خورد پیاده می‌اومدم اینجا، بعضی وقتا هم داداش دوستم که موتور داره می‌رسوندم.

+ یعنی دوستات می‌دونن که تو کار می‌کنی؟

- خاله تو محل زندگی ما بیشتر بچه‌ها کار می‌کنن و اصلاً عیبی نداره؛ نگاه به این بچه‌های لوس بالای شهر نکن، من خودم تا الان تونستم دارو‌های خواهرمو بخرم.

+ مگه خواهرت بیماره؟

- با بغض گفت، آره سرطان داره، اما خوب میشه، داداشش که نمرده به‌خاطر هزینه دارو و دکتر بمیره.

در این حال‌وهوا خانمی که پیش نیمکت ایستاده بود، کنارم نشست و سلام داد؛ به او گفتم: ببینید در کلمات این پسر چقدر غرور، غیرت، فقر و بغض هست؛ کلماتش را طوری محکم ادا می‌کند که احساس کردم بزرگ‌مردی درحال صحبت کردن است.

خانم جوان گفت: حرفاشونو باور نکن، اینا یه باندن!

گفتم: چطور؟ مگر شما اطلاعاتی در این خصوص دارید؟

گفت: من فروشنده یکی از مغازه‌های بالای خیابان هستم، تمام این کودکان توسط خانمی شبیه کولی‌ها به این خیابان آورده می‌شوند؛ تقریباً تمام مغازه‌دار‌ها آن زن و این کودکان را می‌شناسند، این کلمات که شنیدی به آن‌ها دیکته شده، غصه نخور.

گفتم: یعنی هیچ‌کدام از سر ناچاری کار نمی‌کنند؟

گفت: از سر ناچاری که هست، وگرنه کار نمی‌کردند، آن‌هم در این سن؛ اما راستش را بخواهید من از چند نفر شنیده‌ام که تمام این کودکان با چند زن اطراف اسلامشهر زندگی می‌کنند.

صحبت‌های این بانو و رفتار دلخراش کودکان کار باعث شد که به سراغ یکی از جامعه‌شناسان مطرح کشوری بروم و با او درخصوص این معضل به گفت‌وگو بنشینم که نتیجه را باهم می‌خوانیم:

مصطفی اقیلما با بیان اینکه کودکان کار به افرادی گفته می‌شود که در سنین کودکی برای گذراندن امور زندگی و معشیت خود مجبور هستند کار کنند، عنوان کرد: این کودکان به کارهایی مثل دست‌فروشی، گل‌فروشی، کار در مکانیکی و کارهای یدی دیگر می‌پردازند.

اقلیما با بیان اینکه فرضیه‌های بسیار زیادی درخصوص کودکان کار وجود دارد، ابراز کرد: برخی فرض می‌کنند خانواده‌های این کودکان آن‌ها را به یک باند فروخته‌اند، برخی دیگر فکر می‌کنند این افراد به‌صورت نمادین فعالیت دارند و خیلی پول‌دار هستند.

وی با بیان اینکه بسیاری از فرضیه‌ها که در مورد این کودکان مطرح می‌شود اشتباه است، عنوان کرد: این کودکان به‌دلیل فقر خانواده مجبور هستند از سنین کودکی و در زمانی که سایر بچه‌ها به بازی و شادی می‌پردازند، کار کنند.

نویسنده کتاب مددکاری فردی با بیان اینکه تاکنون هیچ اقدام اساسی برای این کودکان انجام نشده است، اذعان کرد: اکثر مردم به خرید و یا کمک ناچیز به این کودکان اکتفا می‌کنند و تاکنون کمتر کسی پیگیر مشکلات این کودکان و خانواده‌های آن‌ها شده است.

اقیلما با بیان اینکه هیچ خانواده‌ای دوست ندارد که فرزند او از بچگی کار کند و طعم فقر و نداری را بچشد، عنوان کرد: تاکنون هیچ مسئول و ارگانی به دنبال حل مشکل و علل اصلی این که چرا کودکان کار می‌کنند، نبوده و گویی حل مشکلات آن‌ها اولویت آخر مسئولان، خیرین و سازمان‌های مردم‌نهاد است.

وی افزود: رفتار‌های متفاوت مردم با کودکان کار آن‌ها را آزرده و گستاخ می‌کند و این کودکان بیشتر از سایر افراد در معرض آسیب‌های اجتماعی قرار می‌گیرند.

پدر مددکاری اجتماعی ایران با بیان اینکه هیچ کودکی از همان ابتدا دزد، قاتل، خلاف‌کار و غیره به دنیا نمی‌آید، اظهار کرد: شرایط زندگی، محیط اجتماعی و اقتصادی باعث می‌شود که او در گذر زمان به کار خلاف روی بیاورد و قاعدتاً دچار آسیب‌های اجتماعی شود.

اقلیما ابراز کرد: کودکان سرمایه‌های کشور محسوب شده و آسیب خوردن این قشر باعث عقب‌ماندگی کشور می‌شود.

وی با بیان اینکه تعداد زیادی از کودکان کار بازمانده از تحصیل هستند و اغلب آن‌ها انواع بزهکاری را می‌آموزند و تعدادی هم طعمه قاچاقچیان برای توزیع مواد مخدر شده و توسط باندهایی در این حوزه کنترل می‌شوند، اظهار کرد: ازنظر سلامتی هم به‌دلیل حضور دائم در محدوده‌های دارای ترافیک یا حتی فعالیت در حوزه بازیافت زباله، در معرض خطر بوده و به امراض مختلفی مبتلا می‌شوند؛ ضمن اینکه این کودکان به‌هیچ‌وجه کودکی نمی‌کنند و از این جهت نیز در معرض آسیب‌های روحی قرار دارند.

اقلیما اظهار کرد: هم‌اکنون نمی‌توان آینده خوبی برای کودکان کار متصور شد و سرنوشت آنان مبهم بوده؛ کما اینکه ممکن است تعدادی از آن‌ها در دام باندهای قاچاق مواد مخدر و حتی قاچاق اعضا گرفتار شوند.

این جامعه‌شناس با بیان اینکه اغلب کودکان از راه‌های دشوار درآمد کسب می‌کنند، گفت: این کودکان در هوای گرم یا سرد گونی بر دوش داشته و زباله که طلای کثیف است را جمع‌آوری می‌کنند، اما تنها سهم ناچیزی به آن‌ها تعلق می‌گیرد و این یک برده‌داری نوین در عصر فناوری است.

اقیلما با بیان اینکه تاکنون هیچ اقدام تأثیرگذاری برای کودکان کار انجام نشده است، اذعان کرد: تنها کاری که شهرداری و بهزیستی برای کودکان کار انجام می‌دهد این است که آن‌ها را به حواشی شهر و جایی که در معرض دید نیستند، می‌فرستد که این امر سبب بروز مشکلات بیشتری برای آن‌ها می‌شود.

وی در مورد حقوق کودکان کار بنا بر قانون گفت: در ماده 79 قانون کار آمده که کار برای کودکان زیر 15 سال ممنوع بوده، اما ماده 80 این قانون رسماً افراد 15 تا 18 سال را به‌عنوان کارگر نوجوان قلمداد کرده است؛ حتی در ماده 84 آمده که این کودکان با نیم ساعت کار کمتر و کاری که به جسم و روحش آسیب نزند، از حمایت‌های تأمین اجتماعی نیز برخوردار می‌شوند. بنابراین ما کار افراد 15 تا 18 سال را به رسمیت شناخته‌ایم، مگر مشاغلی که کودکان از آن منع شده باشند.

این جامعه‌شناس با بیان اینکه آیین‌نامه منع فوری اشکال کار کودک در هیئت دولت مصوب و ابلاغ شد، ادامه داد: براساس مقاوله‌نامه 182 سازمان بین‌المللی کار، کشورها متعهد شدند تا متناسب با شرایط فرهنگی کشورشان مشاغلی را برای کودکان منع کنند که ایران هم این کار را کرده است، کما اینکه در گام اول گفته شده از نظر قانونی کار کودک هیچ منعی ندارد، مگر اینکه کار موجب آزار، استثمار و بهره‌کشی کودک شود.

وی تصریح کرد: گروه دوم کودکانی هستند که طبق آیین‌نامه سامان‌دهی کودکان خیابانی برای تأمین معاش خانواده مجبور به کار کردن هستند. تا وقتی عواملی که باعث ‌می‌شوند کودکان مدرسه، خانه و جای گرم و نرم را بر کار ترجیح ندهند (که بخش عمده آن به فقر برمی‌گردد) از بین نروند، ما به شکل‌های مختلف کودکان کار و خیابانی خواهیم داشت؛ بنابراین در ابتدا فقر و بعد هم موضوع فراگیر نشدن نظام رفاه و تأمین اجتماعی مانع از سامان‌دهی این کودکان می‌شود.

این پیشکسوت اجتماعی اظهار کرد: هم‌اکنون خط فقر در شهر تهران چند است؟ ضمن اینکه مبلغی که در قانون حمایت از خانواده‌های نیازمند داریم، یک‌سوم حداقل حقوق کارمندان دولت است؛ ما چه میزان برای یک خانواده پنج‌نفره و بیشتر پرداخت می‌کنیم؟ بنابراین نظام تأمین و حمایت اجتماعی کشور یک نظام فراگیر، جامع و کامل نیست.

­ اقلیما یادآور شد: چنین شرایطی و مشکلات اقتصادی حضور کودکان کار را در جامعه و خیابان پُررنگ‌تر می‌کند و طبیعتاً کار کردن این کودکان در خیابان تبعات دیگری را نیز برای آن‌ها به همراه خواهد داشت.

وی با بیان اینکه تا وقتی عواملی که در گسترش فقر تأثیرگذارند و باعث می‌شوند کودک در این سن مجبور شود به خیابان بیاید و به‌صورت طولانی‌مدت کار کند و آسیب جسمی و روحی ببیند مدیریت نشود ما به اشکال مختلف کودکان کار را در خیابان خواهیم داشت، گفت: در شرایط کنونی این کودکان بر سر چهارراه‌ها و گاهی زیر زمین فعالیت می‌کنند و اگر آن‌ها را از سطح خیابان جمع‌آوری کنیم، به زیر زمین‌ می‌روند و در آن صورت شرایط بدتری خواهند داشت؛ برای این کودکان خیابان امن‌تر از جاهای دیگر خواهد بود.

باید گفت کودکانی هستند که کودکیشان را زیر سنگ‌فرش خیابان‌ها دفن کرده و قدم‌های کوچکشان را بر آن کوبیده‌اند تا یادشان برود کودک هستند؛ آن‌ها در خیابان‌ها و حتی در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر کودکی خود را فدا می‌کنند. خیابان‌های شلوغ شهر را که قدم می‌زنیم، حتی اگر عجله داشته باشیم و حواسمان به اطراف و آدم‌ها نباشد، یک چیز از دیدمان پنهان نمی‌ماند، حتی اگر مکث نکنیم، نگاه‌شان نکنیم و بی‌تفاوت و سریع از کنارشان عبور کنیم، بازهم متوجه حضورشان می‌شویم؛ حضور پُررنگ اما بی‌رمق کودکان کار.

آنچه مشخص است اینکه تاکنون هیچ اقدام جدی درخصوص رفع مشکلات کودکان کار انجام نشده و این امر باعث می‌شود افراد مذکور در آینده نه‌چندان دور با مشکلات ریز و درشتی دست‌وپنجه نرم کنند که حق آن‌ها نبوده؛ مشکلاتی که ریشه اصلی آن‌ها فقر است، بنابراین باید مسئولان اقدامی جدی برای ریشه‌کن کردن فقر انجام دهند.

از طرفی بزرگ شدن پیش از موعود این کودکان و آسیب‌های اجتماعی که آن‌ها می‌خورند، باعث می‌شود در آینده با انواع اختلال‌های روانی همانند خشم، بدبینی، عدم اعتماد به دیگران، کمبود اعتمادبه‌نفس و غیره مواجه شوند؛ درواقع در اکثر موارد آینده خوبی در انتظار این کودکان نخواهد بود.

اگرچه برنامه‌ها و فیلم‌های مختلفی در این زمینه ساخته شد، اما فقط ساخت یک برنامه و فیلم نمی‌تواند گره‌ای از مشکلات آن‌ها باز کند، لازم است همه مردم و مسئولان کودکان کار را کودکان خود بدانند و برای حل مشکل آن‌ها قدم‌های جدی‌تر و اثرگذارتری بردارند.

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/56902