کد خبر : 57846
تاریخ : 1401/4/28
گروه خبری : متن‌زندگی

خلوت کن، مرتب کن، احساس آرامش کن!

سپاس از وسایل اضافی زندگی و خداحافظـــی با آن‌ها

راهنمای «جنبش آشفتگی‌زدایی» در کمال تعجب، یک خانم جوان ژاپنی به اسم ماری کوندو است که مشاور خلوت‌کردن خانه‌ها از خرت‌و‌پرت است. ماری کوندو می‌خواهد با توصیه‌ها و ترفندهایش به ما آدم‌های مضطرب و پریشان کمک کند دوباره با زندگی‌های‌مان به صلح برسیم، بتوانیم زیبایی‌های اطراف‌مان را ببینیم و داشته‌های‌مان را قدر بدانیم، اما به همان اندازه که در نظم‌دادن به دنیای خصوصی افراد ماهر است، از نظم اجتماعی چیزی نمی‌داند. نه از تاریخ سردرمی‌آورد، نه از پیامد‌های ژرف اقتصاد و سیاست بر زندگی روزمره. او می‌خواهد ما را شاد کند، اما نمی‌داند چرا ماتم‌زده‌ایم.

 «مرتب‌سازی، جادوی زندگی‌عوض‌کن»

نخستین کتاب او با عنوان «مرتب‌سازی، جادوی زندگی‌عوض‌کن» سال گذشته شگفتی‌ساز شد و با فروش جهانی بیش از 3 میلیون نسخه به جمع کتاب‌های اَبَرپرفروش پیوست. شاید به نظر برسد انتقاد خاصی به کوندو و جنبشی که او آن را نمایندگی می‌کند وارد نیست. آموزه‌های ساده آشفتگی‌زدایی حقیقتاً فضایی آرامش‌بخش و روح‌نواز برای زندگی درست می‌کند که به شکل قابل ملاحظه‌ای سهل‌الوصول است. کوندو پیش از هر چیز توصیه می‌کند مصرف‌کنندگانی که اسیرِ آت آشغال‌ها شده‌اند، باید خودشان را یک بار در یک پاک‌سازی عظیم، از شر آن‌ها خلاص کنند، نه اینکه طبق روش سنتی مرتب‌کنندگان حرفه‌ای و مربیان زندگی به صورت تدریجی بخش‌های مختلف خانه را در زمان‌های مختلف تمیز کنند. کوندو در یکی از آن دستورالعمل‌های معروفی که به نشانه تجاری کار او بدل شده است، ادعا می‌کند: «اگر شما، به جای مرتب‌کردن جزء به جزء، این کار را در یک مرحله انجام دهید، قدرت آن را پیدا می‌کنید که به شکل چشمگیری طرز فکرتان را هم تغییر دهید؛ تغییری چنان عمیق که عواطف شما، شیوه تفکر شما و عادت‌های سبک زندگی شما را نیز به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد.».

اما کوندو در کنار این هوچی‌گری‌های کلی‌گویانه درباره سبک زندگی، به توصیه‌های بسیار جزئی درباره خانه‌داری نیز توجه دارد، مثل توصیه‌هایی درباره شیوه‌های بهینه نگهداری وسایل حمام یا فنگ‌شویی اتاق پذیرایی. او به خوانندگانش آموزش‎های مفصلی درباره قواعد جدید نگهداری و تاکردن لباس‌ها می‌دهد، مثلاً برای جلوگیری از چروک‌شدن و درهم‌ریختگی لباس‌ها باید آن‌ها را با دقت، به نحوی عمودی و به شکل بسته‌هایی لوزی‌شکل مرتب کرد که حجم بیشتری در مرکز داشته باشند و لبه‌های‌شان باریک باشد، سپس باید آن‌ها را به صورت ایستاده و پشت‌سرهم در ردیفی منظم در کشو‌ها و جعبه‌ها جا داد تا جای کمتری اشغال کنند.

  خانه‌ات که خلوت شد به درون خودت می‌پردازی

اما آنچه به مبارزه علیه خرت‌و‌پرت‌ها روح می‌بخشد، یک‌جور شور و حرارت معنوی است که او آن را صراحتاً بیان می‌کند. مهم‌ترین توصیه کوندو این است که وقتی شروع به تمیزکردن خانه‌تان از آت‌آشغال‌های آزاردهنده می‌کنید، ابتدا باید هر چیزی را در دست‌تان بگیرید و خوب نگاهش کنید. چیز‌هایی که با دردست‌گرفتن‌شان موجی از شادی به خاطر تملک آن‌ها در وجودتان جاری شود (هر چیزی که «برق شادی» در نگه‌دارنده‌اش ایجاد کند) حق دارند همچنان نگه داشته شوند. هر چیزی هم که از آزمون برق شادی سربلند بیرون نیاید، باید دور انداخته شود.

همچنین آشفتگی‌زدایی با منطق اجتناب‌ناپذیر و ضرورت‌آورش هواداران خود را به سوی زندگی جدیدی هدایت می‌کند که با درون‌نگری معنوی همراه است. کوندو می‌نویسد: «وقتی اتاق شما تمیز و مرتب است، هیچ چاره‌ای ندارید جز اینکه بر حال درونی خودتان متمرکز شوید... از لحظه‌ای که شروع به مرتب‌کردن می‌کنید... زندگی شما شروع می‌کند به تغییرکردن.»

از نظر کوندو، نتایج شگفت‌انگیزی از این معیار ساده درونی (معیار برق شادی) به دست آمده است. او در یکی دیگر از آن عبارات مشهور خودش که حتی تأکید بیشتری روی آن دارد، می‌گوید: «بازآرایی خانه و ایجاد تغییرات بزرگ در آن سبک زندگی و شیوه نگاه ما را هم به همین صورت دچار تغییرات بزرگ می‌کند» و در ادامه، تجربیات برخی از مشتریانش را نقل می‌کند که بعد از اینکه خانه‌های‌شان را آشفتگی‌زدایی کردند، جرئت این را پیدا کرده‌اند کار‌های جدیدی آغاز کنند.

 خانم کوندو! کتاب‌ها را مستثنی کن!

اما اگر نگاهی دقیق‌تر به هیجان مفرطی که کوندو مبلُغ آن است بیندازیم، متوجه می‌شویم مخالف انضباط مخصوص ذهن متعهد و مروج آزادی روح ناآرام و پرشور است. به طور خاص، می‌شود این را در دشمنی کوندو با فضای زیادی که کتاب‌ها در حالتی ساکن و بدنما اشغال می‌کنند، مشاهده کرد. در مقابل ستایشی که نثار آزادی روانی حاصل از خالی‌بودن فضای زندگی می‌شود، در مرتب‌سازی، کتاب‌ها کارکردی بیشتر از سایر لوازم خانه ندارند. کوندو می‌نویسد که وقتی می‌خواهیم آزمون برق شادی را درباره کتاب‌ها انجام دهیم، کار اشتباهی است که ارزش آن‌ها در ایجاد تحول در زندگی را با برداشتن و خواندن‌شان تعیین کنیم. ملاک این است که وقتی کتاب را لمس می‌کنید، موجی از لذت به شما منتقل می‌شود یا نه. به یاد داشته باشید که گفتم وقتی آن را لمس می‌کنید، لازم است شروع به خواندن آن نکنید. خواندن باعث می‌شود داوری شما دچار ابهام شود. در آن صورت، به جای اینکه از خودتان بپرسید «چه احساسی دارم؟»، به این فکر خواهید افتاد که «به این کتاب احتیاج دارم یا نه؟»

در واقع توصیه کوندو این است که ما باید از این عادت که به کتاب به عنوان کتاب فکر کنیم، دست برداریم: کتاب‌ها در اصل کاغذ هستند، برگه‌هایی از جنس کاغذ که کلماتی روی آن‌ها چاپ شده و به یکدیگر چسبانده شده‌اند. هدف واقعی آن‌ها خوانده‌شدن و انتقال اطلاعاتی به خوانندگان‌شان است. آنچه معنا دارد آن اطلاعاتی است که درون آنهاست. وجود صرف آن‌ها در قفسه کتابخانه شما به‌خودی‌خود هیچ معنایی ندارد. شما برای درک تجربه خواندن کتاب‌ها را می‌خوانید. کتاب‌هایی که قبلاً خوانده‌اید، قبلاً تجربه شده‌اند و محتوای آن‌ها حالا در درون شماست، حتی اگر آن‌ها را به خاطر نیاورید.

این دیدگاه نه تنها کتاب را به طور کلی به چیزی مصرفی مثل اشیای مادی تبدیل می‌کند بلکه همچنین کتاب‌هایی را که از آزمون برق شادی موفق بیرون آمده‌اند نیز در معرض یک تعدیل دیگر قرار می‌دهد، زیرا هر کتابی که یک بار خوانده می‌شود و به درون ما راه می‌یابد، دیگر فقط «لذتی متوسط» به ما خواهد بخشید. کوندو معیار‌هایی بسیار محدود و مشخص را در این مورد تعیین می‌کند و دلیلی که برای شروع مرحله بعدی پاک‌سازی کتاب‌ها بیان می‌کند نیز برخاسته از نوعی خودشیفتگی تنگ و محدود است.

کوندو کتاب را به چیزی در حد فرعیات و زوائد زندگی تقلیل می‌دهد که اگر بلافاصله بعد از خرید مصرف نشود، فاسد خواهد شد و خیلی بهتر است که آن‌ها را تکه‌تکه و از معرض دید خارج کنیم، نه اینکه به دوستان‌مان بدهیم یا به گروه‌های کتابخوانی توصیه‌شان کنیم یا برای نوشتن یک مقاله از آن‌ها استفاده کنیم (کاری که من در اینجا با کتاب کوندو کرده‌ام.)

 توصیفی از پاکیزگی همیشگی

در متن زیر، کوندو توصیفی از پاکیزگی همیشگی و ثابتی که به دست آورده است، ارائه می‌کند و با شور و حرارتی مبشّرانه آن را به خوانندگانش نیز توصیه می‌کند: زمان کافی دارم برای اینکه شادکامی را در محیط آرام و خلوت خودم تجربه کنم؛ محیطی که حتی هوای آن هم تازه و پاک به نظر می‌رسد. زمان کافی دارم تا بنشینم و دمنوش‌های گیاهی بنوشم و به روزی که گذرانده‌ام فکر کنم. وقتی به دور و برم نگاه می‌کنم، چشمم به نقاشی‌ای می‌افتد که آن را از خارج از کشور خریده‌ام و علاقه خاصی به آن دارم و همین‌طور گلدانی از گل‌های تازه که در گوشه اتاق گذاشته‌ام. هر چند محیط زندگی من خیلی وسیع نیست، اما سرشار از برکت و زیبایی است و این به خاطر وجود چیز‌هایی است که با آن‌ها ارتباطی قلبی برقرار می‌کنم. سبک زندگی من است که شادم می‌کند.

 اختلال تلنبارسازی فقیر و غنی نمی‌شناسد

عجیب این است که اگر اختلال تلنبارسازی را دقیق‌تر بررسی کنیم، متوجه می‌شویم افراد درگیر با آن معمولاً از هر دو سر طیف اجتماعی- اقتصادی هستند؛ هم کسانی که ثروتی افسانه‌ای دارند و آنقدر طولانی مشغول پول جمع‌کردن بوده‌اند که دیگر نمی‌دانند کی باید از این کار دست بکشند و اصلاً یادشان نمی‌آید که از اول چرا شروع به این کار کردند و هم کسانی که به شدت فقیر هستند و به سبب مشکلات شناختی حاصل از شرایط سخت‌شان، دیگر از یاد برده‌اند که چه چیزی ارزشمند است و چه چیزی نه. تلنبارکنندگان فقیر، به خاطر صدمات اساسی‌ای که به شخصیت‌شان وارد شده است (دست‌کم آن‌طور که در برنامه‌های فضولانه تلویزیون نشان داده می‌شود)، دیگر قدرت تشخیص اینکه چه کالایی دارای ارزش مبادله در بازار است را از دست داده‌اند و به همین خاطر بدون اینکه فرقی بین چیز‌ها بگذارند هر بنجلِ به‌دردنخوری را انبار می‌کنند.

تلنبارکنندگان معمولاً دچار این توهم هستند که دارند خرت‌و‌پرت‌ها را برای استفاده‌ای در آینده انبار می‌کنند. از این جهت، تلنبارکردن، به رغم کثرت فیزیکی آشکار و پر از خرده‌ریزه‌اش، بازتاب‌دهنده ذهنیتی است که از کمبود می‌ترسد، ترس از اینکه مثلاً یک روز همه مردم به قاشق چوبی یا ساک دستی احتیاج پیدا کنند و در آن روز ما این چیز‌ها را در انبار کالا‌های ضروری‌مان نداشته باشیم.

 صد‌ها رویکرد شجاعانه دیگر برای ایجاد برق شادی

همان‌طور که کوندو همیشه تکرار کرده است، هیچ نیازی به تهیه فهرست جدیدی از ضروریات نیست. لازم نیست خودتان را مجبور کنید سبک و سیاق جدیدی از مصرف را در پیش بگیرید. او با عباراتی که یادآور موعظه‌های تلویزیونی است، می‌نویسد: «کلید حل مشکل این است که تغییر را چنان ناگهانی ایجاد کنیم که احساس کنیم کل ذهنیت‌مان تغییر کرده است.» از اینجا به بعد دیگر آسان است: «از لحظه‌ای که شروع به مرتب‌کردن می‌کنید، مجاب می‌شوید کل زندگی‌تان را از نو سامان دهید، در نتیجه زندگی‌تان شروع به تغییر خواهد کرد... مرتب‌کردن فقط یک وسیله است، نه مقصود نهایی.»

در آشفتگی‌زدایی، تمرکز به‌هیچ‌وجه بر ارزش کاربردی اشیا نیست بلکه هنگامی‌که شیئی را در دست می‌گیریم تا بررسی‌اش کنیم، تنها معیاری که برای دورانداختن یا نگه‌داشتن آن داریم، قابلیتش برای گسترش منابع انرژی روحی ماست، همان چیزی که کوندو آن را «برق شادی» می‌نامد. برخلاف بیشتر تبلیغاتچی‌های بی‌حال و وارفته خودیاری که فقط به دنبال پول درآوردن هستند، کوندو وقتی به ما تضمین می‌دهد که «جادویی زندگی‌عوض‌کن» را برای هواداران آشفتگی‌زدایی محقق خواهد کرد، بسیار با حرارت و صادقانه حرف می‌زند. او به همین صورت درباره احترام متواضعانه به حیات معنوی خودِ اشیا هم موعظه می‌کند. کوندو در کتاب جدیدش با عنوان «برق شادی» به آشفتگی‌زدایان توصیه می‌کند که حتی در میانه بلوای مرتب‌کردن، باید «درنگ کنید تا خطاب به لباس‌هایی که پوشیده‌اید، به خودکار و رایانه، به بشقاب‌ها و ملحفه‌ها و به حمام و آشپزخانه بگویید سپاسگزارم. همه اشیایی که در خانه شما هستند، بدون استثنا، دوست دارند شما را خوشحال کنند.»

اگر این حرف را به تلنبارکننده مجربی بزنید که گرفتار جنون گردآوری- برای- استفاده است، واکنش او قهقه‌های تلخ و ناباورانه خواهد بود.

وقتی نام «ماری کوندو» را در گوگل جست‌وجو می‌کنید، با حجم عظیمی از کتاب‌ها و رساله‌ها در موضوع خودیاری و مرتب‌سازی مواجه می‌شوید، با این حال بسیار عجیب است که وضع درهم‌ریختگی و کثافت عمومی آشکارا روز‌به‌روز بدتر می‌شود و ما مجبوریم (به‌خصوص در ایام انتخابات) صبورانه و فروتنانه این وضع را به منزله نظم ابدی امور بپذیریم. شما همیشه می‌توانید، با پیگیری ده‌ها و صد‌ها رویکرد شجاعانه جدید برای بازآرایی محیط داخلی یا برای غلبه بر عادات شخصی نادرست، برای خودتان «برق شادی» ایجاد کنید.

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/57846