کد خبر : 58756
تاریخ : 1401/5/23
گروه خبری : فرهنگی

در نخستین همایش ملی سرودهای انقلاب اسلامی با محوریت شعر حمید سبزواری مطرح شد:

شعر حمید سبزواری در دل انقلابیان شوق می‌آفرید و در دل بیگانگان شور

«بخش دوم»

نخستین همایش ملی سرود و سروده‌های انقلاب اسلامی 22 خردادماه سال جاری به همت جمعی از اساتید در دانشگاه حکیم سبزواری برگزار شد؛ رئیس همایش محمدعلی زنگنه‌اسدی (رئیس دانشگاه حکیم سبزواری)، دبیر اجرایی امین کوشکی (عضو هیئت‌علمی دانشگاه حکیم سبزواری) و دبیر علمی علی صادقی‌منش (مدرس گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری و پسادکترای اسطوره‌شناسی) بودند.در گزارش بخش نخست این همایش گفتیم که: سرودهای ظلم‌ستیز حسین‌آقا ممتحنی، شهره به حمید سبزواری که در پایان این سده به سال 1395 چشم از جهان فرو بست، بخشی سترگ از هویت ما است.

رئیس دانشگاه حکیم سبزواری در این همایش با بیان اینکه بازشناخت سرچشمه‌های انقلاب اسلامی ایران جز با کاوش در اندیشه و هنر پیشروان آن امکان‌پذیر نیست، گفت: در این میان آنچه شالوده‌ای از اندیشه و هنر مبارزان راه آزادی و انقلاب اسلامی را به بهترین شکل به تصویر می‌کشد، سرود و سرودهای انقلاب اسلامی است.

دبیر علمی نخستین همایش ملی سرود و سرود‌ه‌های انقلاب اسلامی نیز با بیان اینکه در آغاز قرنی نو در پی واکاوی نیرویی هستیم که یک سده از غربی‌ترین نقطه آمریکای لاتین تا شرقی‌ترین نقطه چین پایه‌های اقتدار حکومت‌ها را به لرزه درآورد، گفت: نیرویی که ابزارش واژه بود؛ واژه‌ای که سوار بر بال موسیقی، هیجان می‌آفرید و از آه، فریاد می‌ساخت «سرود».

دانش‌آموخته دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سمنان نیز در این همایش با اشاره به رسم نظم خراسان در قصیده‌های حمید سبزواری، گفت: حمید سبزواری شاخص‌ترین چهره شعر انقلاب اسلامی است و به‌حق پدر شعر انقلاب نام گرفته؛ چراکه شعر او شناسنامه انقلاب اسلامی است. شاعری که تقریباً در تمام فرازوفرودهای تاریخ انقلاب اسلامی از آغاز نهضت امام خمینی (ره) در سال 42 تا زمان وفات در سال 95 حضور فعال داشته است و پُرکارترین شاعر انقلاب هم هست؛ مجموعه آثار چهارجلدی او با نام «این بانگ آزادی» در سال 97 به اهتمام نشر سیمرغ هنر منتشر شد.

حال در بخش دوم، گزارش این همایش را با گفته‌های مهیار علوی‌مقدم، عضو هیئت‌علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری در مصاحبه با هستی قادری سُهی، پژوهشگر پسادکتری زبان و ادبیات فارسی پی می‌گیریم:

* با سلام و درود بسیار، جناب آقای دکتر علوی‌مقدم بسیار سپاسگزاریم که دعوت ما را پذیرفتید. شما پژوهش‌های متعددی در حوزه ادب پایداری دارید و با مختصات سرود به‌خوبی آشنا هستید. اگر موافق باشید بحث را از ریشه‌یابی واژه سرود و دیرینه سالی آن آغاز کنیم؟

با درود بسیار به همه پژوهندگان و دانش‌پژوهان فرهنگ و اندیشه ایرانی. سرود با ریشه زبان پهلوی «سروت» و زبان اوستایی «سروانه» و در فارسی دری «سرور» قدمتی بسیار کهن داشته و با نغمه‌سرایی، صدای پرندگان، آواز و خوانندگی پیوند دارد. آنچه که امروز با تک‌سرایی و عمدتاً هم­‌سرایی و هم‌خوانی همراه است و به آن سرودهای دسته‌جمعی می‌گویند، در تاریخ ایران و جهان به‌گونه شنیداری رواج داشته و به‌صورت یک سرود واحد حماسی بود که در دوره باستانی و میانه ایران، به‌وسیله خنیاگران و نوازندگان دوره‌­گرد و رامشگران به آواز خوانده و با سازهای محلی همراه می‌شد و درون‌مایه‌های غنائی و حماسی داشت. در ایران باستان به این نغمه‌سرایان، گوسان می‌گفتند که خنیاگران دوره‌گرد و نوازنده بودند و در لشکرکشی‌ها و سفرهای پادشاهان از همراهان و ملازمان درباری به‌شمار می‌رفتند و وظیفه سرگرم کردن، تهییج و ترغیب پادشاه و درباریان و لشکریان را برعهده داشتند. از میان این خنیاگران، نکیسا و باربد در دوره خسروپرویز ساسانی سرآمد بوده‌اند. این خنیاگران علاوه‌بر خواندن سرودهای پهلوانی و روایت‌های حماسی، مناسب وضع مجلس و حال پادشاه، سروده‌های غنائی نیز می‌خواندند.

   در این میان، رودکی سمرقندی چه نقشی داشت؟

رودکی سمرقندی که در 329 قمری درگذشت، سه هنر سرایندگی، نوازندگی و خوانندگی را باهم داشت و او نخستین کسی است که شعر را از وزن هجایی به وزن عروضی هدایت کرد. البته متأسفانه ما تمام دیوان رودکی را در دست نداریم و از بین رفته و چه‌بسا او شعر و تصنیف به وزن هجایی نیز می‌سروده است. جالب آنکه آرام‌آرام به موازات جدا شدن این سه هنر از یکدیگر، هنر خنیاگری و گوسانی از ادب و هنر رسمی جدا و از این به بعد، به ادبیات و هنر توده‌های مردم تبدیل شد. این گسستگی در مورد رودکی سمرقندی و فرخی سیستانی نیز مصداق می­‌یابد و این دو به سرایندگی شهرت یافتند.

   بنابراین ما از این به بعد با هنرمندان توده‌های مردمی روبه‌رو هستیم، درست است؟

بله، ما از این به بعد و در دوره اسلامی ایران به افرادی برمی‌­خوریم که ادامه‌دهنده هنر حماسه‌سرایی شنیداری و بیانگر درون‌مایه‌های غنائی پیشین بودند که در ایران فرهنگی به آن‌ها دوتارنواز، کوراغلوخوان، عاشیق، نقال، دفترخوان و شاهنامه‌خوان می‌­گفتند. دوتارنوازها، کوراغلوخوان‌ها و عاشیق‌ها، ادامه‌دهنده گوسان‌­های باستان و دوره میانه و اساساً بدیهه‌سرا بودند و سواد اندکی داشتند و خط نداشتند و هنر خود را از نسل گذشته به‌صورت شنیداری و سینه‌به‌سینه فرا گرفته بودند. نقال‌ها، سوادی داشتند و وظیفه آن‌ها نقل آزاد طومارهایی بود که از استاد خود به ارث برده بودند و روایت‌ها را به‌صورت شفاهی و عمدتاً به نثر آمیخته با شعر نقل می‌کردند. کار نقالی، اجرای یک نمایش تک‌نفره و خواندن شعرها و نثر به‌صورت گاه منظوم و به‌صورت آوازی بی‌ساز بود. اما دفترخوان‌ها و شاهنامه‌خوان‌ها باسواد بودند و کتاب‌های داستانی را با صدایی زیبا و پسندیده و مناسب با محافل و مجالس می‌خواندند. این‌ها همگی هنرمندان، خنیاگران و سرودخوانان توده‌های مردم بودند.

   و این روند تا دوره تصنیف‌سرایی در سده‌های بعد ادامه می‌یابد، درست است؟

البته اصطلاح تصنیف با آنچه ریشه‌های آن به گوسان‌ها و خنیاگری بازمی‌گردد، تفاوت‌هایی دارد؛ اما در ماهیت به هم بسیار نزدیک است، چراکه تصنیف به معنای عام‌ آن هر موسیقی موزون آوازی را در برمی‌گیرد که به حدود سده 9 قمری و دوره تیموریان و عبدالقادر مراغه‌ای بازمی‌گردد و در سده دهم قمری رواج گسترده‌تری می‌یابد که این تصنیف‌ها در دوره صفویه اغلب وزن عروضی داشتند. این را هم اشاره کنم که تمام این‌ها دارای خاستگاه کهن‌­تری است و به گاث­‌های اوستایی بازمی‌گردد. در دوره زندیه هم نوعی تصنیف به نام «کار عمل» رایج بود که هدف آن‌­ها بیشتر نشان دادن مقام و گوشه‌های هر دستگاه موسیقی بوده است. اما از نیمه دوره قاجار و نهضت مشروطیت، تصنیف‌ها از رنگ و بوی غنائی صرف به سوی بازتاب وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه آن دوره روی می‌آورند که در این میان، عارف قزوینی در اوج تصنیف‌سرایی است. تفاوت بارز این تصنیف‌ها در سده 12 قمری به بعد با گذشته، در نقش بارزتر موسیقی در تصنیف نسبت به گذشته است.

   شما به عارف قزوینی اشاره کردید. نقش او در تصنیف‌سرایی چه بود؟

عارف قزوینی، ملقب به «شاعر ملی» چهره‌ای پُرآوازه در استعمارستیزی، آزادی‌خواهی و وطن‌دوستی است که شعرهای سیاسی خود را همراه با ساز برای مردم می‌خواند و برای نخستین‌بار از موسیقی برای تهییج و ترغیب مردم و آگاهی سیاسی استفاده کرد؛ این درون‌مایه‌­های مبارزه و آزادی‌خواهی عارف قزوینی در تصنیف‌های او بازتاب یافته است. عارف قزوینی تصنیف «دل هوس سبزه و صحرا ندارد» را با هدف تهییج و تشویق آزادی‌خواهان به ایستادگی در مقابل محمدعلی‌شاه قاجار و تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را به یاد شهدای راه آزادی و جنگ آزادی‌خواهان با روس‌­ها و کشتار آن‌ها در تبریز و رشت ‌خواند. بند دوم این تصنیف این‌چنین آغاز می‌شود:

از خون جوانان وطن لاله دمیده/ از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده

در سایه گل، بلبل از این غصه خزیده/گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

درحقیقت عارف قزوینی را باید بنیان‌گذار نوع ادبی جدیدی به نام تصنیف بدانیم که بعدها بر دو نوع «ترانه» و «سرود» تأثیراتی داشت. در دوره معاصر نیز بسیاری مانند محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، همایون شجریان، صدیق تعریف، سالار عقیلی و بسیاری دیگر تصنیف‌های او را به‌صورت ترانه خوانده‌­اند.

ـ شما اشاره‌ای کردید به سه نوع آوازـ موسیقی «تصنیف»، «ترانه» و «سرود». این سه نوع چه تفاوت‌هایی باهم دارند؟

درحقیقت اصطلاح ترانه و سرود، با وجود قدمتی که دارد، دو اصطلاح جدید است که تقریباً از حدود 1320 رواج یافت و ترانه‌سرایی به‌تدریج رونق و در ساختار موسیقی ایران جای گرفت. تفاوت اساسی تصنیف و ترانه این بوده که تصنیف، آهنگی است ریتمیک براساس موسیقی و شعر و سازهای سنتی. شعر تصنیف، برخلاف شعر سنتی دارای وزن‌های متنوع و مصراع‌های نامساوی است، برخی کوتاه و برخی بلند. نزدیکی اوزان عروضی شعر فارسی با ادوار موسیقایی، بین شکل اشعار سنتی فارسی و تصنیف شباهت ایجاد کرده است. تصنیف دارای وزن عروضی و قافیه بوده و برای مناسبت‌های مختلف ساخته می‌شود و بعد رواج پیدا می‌کند. تصنیف مملو از آرایه‌های ادبی است و گا‌ه غیر ریتمیک و عمدتاً غیر ملودیک بوده، اما ترانه آهنگی است بر مبنای سبک‌های گوناگون موسیقی و سبک‌های شعری گوناگون و عمدتاً با سازهای موسیقی فرنگی و یا حتی سنتی.

ترانه، سروده‌ای است کوتاه و برآمده از توده مردم. موسیقی ترانه برخلاف تصنیف، فاقد موازین علمی است و می‌تواند بنا بر نظر خواننده کوتاه و بلند شود و وزن معینی ندارد. ترانه برخلاف تصنیف، ساختمانی ساده دارد و فاقد آرایه‌های ادبی پیچیده است. ترانه، ریتمیک و ملودیک بوده و اغلب شامل یک قطعه ضربی است و سنگینی خاص تصنیف را ندارد. مثلاً «مرغ سحر» سروده ملک‌الشعرای بهار و با آهنگ مرتضی نی‌داوود، تصنیف است و آهنگ‌هایی که خوانندگان ایرانی ساکن در ایران و یا خارج از ایران می‌خوانند، ترانه است؛ حال چه می‌خواهد ترانه‌های عاشقانه باشد و یا بزمی، وصفی، حماسی و رزمی و حتی ترانه‌های لالایی.

   پس چرا بعضی اوقات برای اشاره به ترانه‌ها از واژه «سرود» استفاده می‌کنند؟

متأسفانه چنین است. پس از انقلاب به‌دلیل دیدگاه منفی برخی متدینان نسبت به پیشینه ترانه‌خوانی و نام ترانه در دوره پهلوی اول و پهلوی دوم، برای نامیدن تصنیف‌ها و ترانه‌هایی با موضوع انقلاب و یا جنگ عراق و ایران، از اصطلاح سرود و برای هر ترانه و آواز دیگری هم از واژه سرود استفاده کرده و همچنان استفاده می‌کنند. گویا ازنظر برخی تفاوتی بین ترانه‌ها و آواز زنده‌یاد استاد محمدرضا شجریان و سرودهایی که یک گروه سرود در مدرسه‌ای می‌خواند، نیست و هر دو را سرود می‌نامند! ویژگی ماهوی سرود، افزون‌بر موسیقی و شعر، جنبه هم‌خوانی و هم‌سرایی و کُر خواندن آن است. برای همین است گروه ارکستر سمفونیک تهران، گروه ارکستر سازمان صداوسیما، گروه ک‍ُر این فرهنگ‌سرا و یا آن فرهنگ‌سرا و گروه‌ها‌ی آوازخوانی هم‌خوانی کوچک و بزرگ در مدارس و دانشگاه‌ها، گروه سرود هستند و سرودخوانند.

   بنابراین سرود تعریفی خاص دارد که دارای مشترکاتی با تصنیف و ترانه است؟

درست است. سرود از آنجایی که با مؤلفه‌­های موسیقایی، آهنگین و عمدتاً هم­خوانی و هم­سرایی و دسته‌جمعی همراه است، جنبه تهییج‌کننده و ترغیب‌کننده‌ای دارد و به‌ویژه در رویدادهای گوناگون تاریخی که روند جریان‌ها و حوادث شتابنده است، کاربرد سرود دوچندان می‌شود. این موضوع دقیقاً از روزهای پیش از پیروزی انقلاب در 22 بهمن‌ماه 1357 تا به امروز، به‌روشنی و گستردگی دیده می‌شود. مثلاً آواز «ایران، رگبار مسلسل‌ها» که با تک‌خوانی رضا رویگری در آستانه 22 بهمن‌ماه 1357 و با سازهای کوبه‌ای مانند طبل و سنج آفریده شد، ترانه‌ای سرودگونه است و یا مثلاً سرود «خمینی ای امام» که در 12 بهمن‌ماه 1357 در فرودگاه و در حضور امام خوانده شد و یا «برخیزید‌ ای شهیدان راه خدا» که در ورود امام در بهشت زهرا اجرا شد، سرود است. بعضی از این سرودها، فقط توسط گروه هم‌سرایان و بدون همراهی سازهای موسیقی اجرا شده‌اند. «ایران، ای سرای امید»، «بوی گل سوسن و یاسمن آمد»، «بهاران خجسته باد»، «والا پیامبر، محمد (ص)»، «خلبانان»، «ای ساربان»، «ای ایران ای مرز پُرگ‍ُهر»، «کجایید ای شهیدان خدایی» سرود هستند که در همه آن‌ها از عنصر موسیقی، شعرهای انقلابی و از همه این‌ها مهم‌تر جنبه تهییج‌کنندگی و ترغیب‌کنندگی به گستردگی استفاده‌ شده است. سرود «والا پیامبر، محمد (ص)»، اثر جاودانه فرهاد مهراد که گروه هم‌سرایان، ارکستر و تک‌خوان در یک ترکیب عالی، مضامین والایی از شعر و حدیث را روایت کردند هنوز هم یکی از درخشان‌ترین سرودها و سروده‌های دوران انقلاب اسلامی است. ازاین‌رو هر نوع هم‌خوانی و هم‌سرایی، با ریتم و آهنگ و با هدف تهییج و ترغیب و عمدتاً با مضامین وطنی و یا درون‌مایه‌های اجتماعی و سیاسی را می‌توان سرود نامید.

   ازآنجایی که موضوع «نخستین همایش ملی سرود و سروده‌های انقلاب اسلامی» در بزرگداشت مرحوم حمید سبزواری است، ایشان چه جایگاهی در حوزه سرودهای انقلاب اسلامی دارد؟

عموم آثار مرحوم حمید سبزواری ازجمله سرود درد، سرود سپیده، سرودی دیگر، تو عاشقانه سفر کن و بانگ جرس، دارای ماهیت تبدیل شدن به دست‌مایه‌ای برای هم‌­خوانی و هم‌­سرایی با ریتم تند و آهنگین و با هدف تهییج و ترغیب است. سروده‌های حمید سبزواری به‌سادگی می‌توانند به «سرود» تبدیل شوند، چراکه تمام ویژگی‌های ماهیت سرود را دارند و بافت موضوعی آن‌ها ازجمله مضامین مربوط به انقلاب، جنگ ایران و عراق، هویت ملی و دینی و درون­‌مایه‌هایی ازاین‌دست، این فرآیند تبدیل سروده به سرود را آسان می­‌کند. مرحوم حمید سبزواری شعری سروده است با عنوان «‌همپای جلودار» با حدود 28 بیت که به سرودی با صدای حسام‌الدین سراج و دکلمه فرج‌الله سلحشور تبدیل شده است:

وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم/ دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم

گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است/ چاووش می‌گوید که ما را وقت تنگ است

گاه سفر شد، باره بر دامن برانیم/ تا بوسه‌گاه وادی ایمن برانیم

وادی پُر از فرعونیان و قبطیان است/ موسی جلودار است و نیل اندر میان است

از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم/ بانگ از جرس برخاست وای من خموشم

و یا «آمریکا آمریکا مرگ به نیرنگ تو» سروده حمید سبزواری است که با صدای اسفندیار قره‌باغی به سرودی متناسب با زمان‌هایی خاص تبدیل شده و رنگ و بوی سیاسی آن برتری دارد. سرود «خمینی ای امام» سروده حمید سبزواری و ساخته حمید شاهنگیان، سرود «این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد» سروده حمید سبزواری و به خوانندگی محمد گلریز و شماری دیگر در کارنامه سروده‌سرایی ایشان جای دارد که فرآیند تبدیل به سرود شدن را یافته است. برخی از سرودهای انقلابی دیگر در کارنامه سرود و سروده‌سرایی حمید سبزواری جای دارد و سرودهایی مانند «بیست و دوی بهمن روز شکست دشمن»، «بابا خون داد شعار ماست»، «ارتش برای ملت، ملت برای ارتش»، «بخوان هم‌وطن به نام آزادی»، «برخیزید ای شهیدان راه خدا» و غیره که از دیگر سرایندگان است، از سرودهایی بودند که با انقلاب اسلامی پیوند یافته‌اند. در میان این سرودها، «ایران ای مرز پُرگهر»، «ایران ای سرای امید» و نیز ترانه «یار دبستانی» در مناسبت‌هایی خاص خوانده می‌شود و از حلقه حاکمیتی خارج شده و کارکردهای مردمی یافته است.

   از فرصتی که در این گفت‌وگو در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزارم.

من نیز از شما و این مجالی که برای من پیش آمد تا نگاهی به موضوع سرود و سروده‌ها داشته باشم، سپاس دارم.

در بخش پایانی این همایش دانشجوی کارشناسی ارشد و پژوهشگر ادبیات پایداری دانشگاه حکیم سبزواری نیز گفت: فراموش نکنیم در روند انقلاب اسلامی افرادی با اشعار و سروده‌های زیبنده خود هم کشتی انقلاب و هم مسافران را در حالت آرامش قرار می‌دادند و شور و شوق انقلابی در مسافران ایجاد می‌کردند و حتی حرکت کشتی را با اشعار خود در دست داشتند و مهار می‌کردند. انگار نه انگار که مهلکه است و دشمنی پشت خط؛ یکی از این افراد برجسته که اشعار و سروده‌هایش روی این کشتی شکوهمند خودنمایی می‌کرد، استاد حمید سبزواری است.

اصغر قهرمان افزود: قلم او همیشه، هم پیش از انقلاب و هم پس از آن برای وطن‌دوستان و ایرانیان دوا و شفا و برای دشمنان تیری در چشم و خاری در گلو بود.

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/58756