![]() |
کد خبر : 60522 تاریخ : 1401/7/2 گروه خبری : جامعه |
هیولاها، چرا شبها نمیخوابند؟! |
![]() |
|
آنها میخواستند من را با خود به دنیای تنبیهها ببرند. نمیدانم چرا هیولاها برای تنبیه کردن، شب را انتخاب میکنند. من دوست دارم بخوابم، اما آنها اجازه نمیدهند. میدانید چرا؟ چون هر وقت شروع میکنم به دویدن در خانه و بلندبلند شعر خواندن، مامانم میگوید: بس کن! الان میگویم تو را به دنیای بچههای بد ببرند، چقدر حرف میزنی! چقدر الکی این طرف و آن طرف میپری. بشین سر جات و کارتونت را ببین! مگر من چی کار میکنم؟ فقط دلم میخواهد مثل یک دختربچه پنج ساله شاد باشم، اما مامان و بابا دوست ندارند. شاید حق با آنهاست و دخترهای خوب فقط یک گوشه مینشینند و با عروسکهای خود آرام حرف میزنند. درست است. آنها حق دارند. تمام روز را به خاطر من کار میکنند و شبها نیاز به آرامش دارند، اما خب پس من چه میشوم؟ من اگر بخواهم با آنها صحبت و بازی کنم، باید چگونه رفتار کنم؟ آنها شاید من را دوست ندارند، چون خیلی سر و صدا میکنم و پدر و مادر دختر بهتری هستند که در یک صفحه نورانی زندگی میکند! چون هر وقت خواستهام با آنها صحبت کنم، دیدهام که دارند به یک صفحه نورانی کوچک با لبخند نگاه میکنند. آنها به این صفحه نورانی، گوشی موبایل میگویند. بعضی وقتها سعی میکنند برای ساکت کردن من با بازیهای درون این صفحه نورانی من را سرگرم کنند. اما اصلاً جالب و سرگرمکننده نیست و فقط بیشتر و بیشتر دهان من را میبندند. بعضی وقتها بابا میگوید: «برو یک گوشه بنشین و به کارهای بدت فکر کن.» من که کار بدی نکردهام. فقط غذا را روی لباسم ریختم. آخر دستهای کوچک من گاهی از نگه داشتن قاشق خسته میشوند. من که کار بدی نکردهام. فقط تمام عروسکهایم را روی میز چیدهام تا بابای من بتواند بابای آنها هم باشد. آخر عروسکهایم هم مانند من تنها هستند و لبخند نمیزنند. من با خودم فکر کردم شاید به بابا نیاز دارند... |
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/60522 |