کد خبر : 63145
تاریخ : 1401/9/8
گروه خبری : خانواده

نگاهی به آسیب‌های دخالت والدین در زندگی جوانان ازدواج کرده؛

زوجین جوان از والدین خود انتظار رفاقت دارند

گاهی وقتی مسئله‌ای حل نشده در دل زندگی جای می‌گیرد، معمولاً نخستین واکنش‌ها بین اعضای خانواده، استرس و پیامد آن نیز رفتار‌های هیجانی است. در این هنگام، ما کمتر انتظار برخورد‌های منطقی را داریم. پس چه بسا به‌دنبال این رخداد معمولاً والدین که پاره تن خود را در جریان زیبای ازدواج به دست شریک زندگی سپرده‌اند، توان سکوت مقابل مشکلات فرزندان را ندارند هرکدام به نوعی تلاش می‌کنند مشکل پیش آمده را با روش‌های خود حل کنند و چنین استدلالی دارند که نمی‌خواهیم اشتباه ما را تکرار کنند. اما آیا مسائل تمام زندگی‌ها بناست با یک نسخه حل شود؟ آیا ما مطمئنیم که روشمان درست بوده است؟ و اگر درست بوده، آیا در زمان حال نیز با این همه تفاوت در نگرش‌ها، برای فرزندانمان هم مفید است؟ و آیا فرزندان دوست دارند با روش ما مشکلاتشان را حل کنند؟ به شکل تقریبی و آنچه محققان با آمار نشان می‌دهند، با این روش‌ها اکثراً اوضاع پیچیده‌تر می‌شود و متأسفانه گاه جریان به بن‌بست می‌رسد! اما چرا؟...

**همراه خوبی برای فرزندانمان باشیم

طی هر دوره اساس بسیاری از مبنا‌ها تغییر می‌کند. شیوه زندگی عوض شده و طرز فکر‌ها متفاوت می‌شود و این کاملاً طبیعی است. از طرفی گاهی ما به‌عنوان پدر و مادر، شجاعت و شهامت رها کردن فرزندان، در دل زندگی خودشان را نداریم! این به معنای بی‌تفاوت بودن نسبت به مشکلاتشان نیست. البته وقتی آن‌ها نیاز به همفکری و دلگرمی دارند، مناسب است حضور عاطفی خود را پر رنگ کنیم، مثل یک همراه! اما یک همراه خوب، هیچ‌گاه بار تمام مسئولیت‌ها را به دوش نخواهد کشید! به یاد داشته باشیم هر کدام از ما نقش و وظیفه‌ای داریم. یکی از وظایف مهم ما این است که از ابتدا فرزندان را به سمت مستقل بودن سوق دهیم، موردی که بیشتر وقت‌ها به فراموشی سپرده می‌شود.

  اجازه دهیم فرزندان بزرگ شوند

شاید بسیاری از ما به‌دلیل ترس از تنهایی خودمان دو دستی و به قول معروف با طناب‌های نامرئی خود را به فرزندانمان گره می‌زنیم. حال، این روال چه نتیجه‌ای به ارمغان می‌آورد؟ آیا تا به حال به کسانی برخورد کرده‌اید که حدود 50 یا حتی بیشتر از سنشان می‌گذرد و نمی‌توانند حتی در مورد جزیی‌ترین امور هم تصمیمی بگیرند؟ و فاجعه اینجاست که آن‌ها با چنین شخصیت وابسته‌ای باید نسل بعد را تربیت کنند. بنابراین شاید اغراق نباشد اگر از والدین بخواهیم برای کمک به بشریت، اجازه دهند فرزندان برای رفع اختلاف‌های بعد از ازدواجشان خود تصمیم بگیرند یا از مشاور که فردی کاملاً بی‌طرف است و بناست مبنا را بر پایه‌های علمی بنا کند، کمک بخواهند. یادمان باشد ما نباید به خود اجازه دهیم در تمام موانعی که فرزندان پیش‌رو دارند، نقش حل کننده مسئله را به دوش بکشیم. بیایید کمی منطقی به این جریان نگاه کنیم. آیا ما تا ابد زنده‌ایم و در کنارشان هستیم؟ آیا هنگام بروز مشکل، می‌توانیم بدون سو‌گیری به موضوع پیش آمده، نگاه کنیم و راه‌حل ارائه دهیم؟ نه! قطعاً اینطور نیست و از طرفی حقیقت این است که ما همیشه جوان و با همین اندازه از توان نیستیم. وقتی ما به دوره میان‌سالی از زندگی خود برسیم، به شکل کلی نیازمان به آسودگی خاطر و استراحت بیشتر است و به طور یقین مثل قبل نمی‌توانیم بار مسائل فرزندان را به دوش بکشیم. حال چه می‌شود؟ اینجا نقطه عطفی است برای فرزندانی که فقط از نظر سنی رشد کرده‌اند و حالا در برابر کوچک‌ترین مشکل، نه بلدند قدم مثبتی بردارند، نه فرصت صبوری دارند و نه اصلاً می‌دانند چه کنند! این یعنی فاجعه!

  با یک دوست واقعی مشورت کنید

زوج‌های جوان همیشه درنظر داشته باشند مواردی که آن‌ها را به چالش در زندگی زناشویی می‌کشاند، تا جایی که به شکل مشکل عمیق نرسیده کاملاً طبیعی است و به یاد داشته باشند، چنانچه هر بار سعی در ایجاد تغییر مثبت داشته باشند، قدمی در جهت گسترده‌تر شدن دامنه مهارت‌های خود برداشته‌اند.

معمولاً خانم‌ها هنگام استرس، مایلند صحبت و درددل کنند. پیشنهاد می‌کنیم در این مواقع با یک دوست (البته کسی که به او از هر جهت اطمینان داریم) کمی صحبت کنند. البته نیازی نیست حتی دوستان ما از کوچک‌ترین اتفاق‌های زندگی‌مان باخبر باشند. صحبت‌های کوتاه گاه مایه دلگرمی است، اما یادمان باشد، در هیچ شرایطی در صحبت‌ها شریک زندگی خود را کم قدر جلوه ندهیم. همین طور آگاه باشیم، نقش نفر سومی که با وی صحبت می‌کنیم، نباید تا حدی پررنگ باشد که ما را از همفکری با شریک زندگی دور کند. وظیفه ماست بعد از آرام‌تر شدن مسئله را با شریک زندگی خود حل کنیم.

  هنگام عصبانیت با والدین تماس نگیرید

چه خانم و چه آقا لطفاً هنگام اوج عصبانیت از گوشی همراه که سریع‌ترین راه اتصال به والدین است استفاده نکنید. هیچ پدر مادری، توان سکوت در مقابل ناراحتی فرزند را ندارد و معمولاً در این زمان است که آن‌ها هم با شما همراه شده و گلایه‌های خود را از عروس یا داماد خود عنوان می‌کنند! یا برای بهتر شدن اوضاع با استرس فراوان از شما انتقاد کرده و همسر را بی‌گناه جلوه می‌دهند. این‌ها همان چیز‌هایی هستند که اوضاع را حسابی به‌هم ریخته‌تر می‌کنند. پس لطفاً کمی صبور باشید. اگر مدتی است مسائل، حل نشده باقی مانده حتماً از متخصصی که در این حیطه فعالیت می‌کند کمک بگیرید. معمولاً والدین (حتی اگر ما مهارت خوبی برای پنهان کردن مشکلات داشته باشیم)، به راحتی متوجه وجود مسئله‌ای می‌شوند و در این موارد جویای احوالات و اوضاع ما هستند. یادتان باشد در حریم زندگی و مسائل همسران، گاه حتی والدین هم اجازه ورود ندارند. پس به آن‌ها اطمینان دهید که شما و همسرتان، توان کنترل اوضاع را دارید. به این ترتیب هم نگرانی آن‌ها را کاهش و هم اقتدار مثبت خود را نشان می‌دهید. اختلاف سلیقه و نظر با همسرتان را به رسمیت بشناسید. حتی دوقلو‌ها هم طرز فکر‌های بسیار متفاوتی با هم دارند.

  والدین گرامی! گذشته خود را مرور کنید

شما والدین گرامی! به گذشته برگردید. به زمانی که ازدواج کردید! آیا طی این سال‌ها هرگز بگو مگو با همسر خود نداشتید؟ البته که این تجربه را داشتید. پس چرا با شنیدن کوچک‌ترین ناراحتی در زندگی فرزندان آشفته می‌شوید؟ مگر دنیا به آخر رسیده است؟ بهتر است به آن‌ها زمان بدهیم. اجازه دهیم فرمول زندگی خود را بیافرینند. ما تجربه‌های خود را داریم و زندگی ما نتیجه رفتار‌هایی بوده که قبل‌تر انتخاب کردیم. حال، آیا از تمامی جنبه‌های زندگی خود رضایت کامل داریم؟ مسلماً این یک امر نسبی است. بسیاری جاها، اشتباه کردیم. پس کامل نبودیم. این قانون زندگی است. ما می‌توانیم به سوی کمال گام برداریم، اما به شکل مطلق زندگی بی‌نقصی نداریم. پس بپذیریم زندگی فرزندانمان هم طبق همین روال است. باید به آن‌ها اجازه رشد داد. شاید آن‌ها اصلاً مایل نباشند بعد از سال‌ها به جایی که ما هستیم برسند. پس راه را برایشان با نظر دادن‌های پی در پی نبندیم. بناست آن‌ها زندگی را به شیوه خود بسازند. اگر به یقین متوجه شدید شیوه‌ای که در نظر دارند، واقعاً اشتباه است، پیشنهاد دهید از مشاور و روان‌شناس کمک بگیرند. این بسیار مفید‌تر از اقدام کردن شماست.

  مثل یک دوست کنار فرزندان باشید

والدین عزیز! به فکر خودتان هم باشید. موردی که بسیاری از آن غافلیم. چطور می‌شود وقتی از بسیاری از والدین می‌پرسیم، از چه لذت می‌برند، جواب‌هایی از این دست زیاد می‌شنویم: (از هر چه فرزندانم لذت ببرند! خوشحالی فرزندانم و...) بله، نهایت مطلوب هر والدی خوشبختی فرزندان است، اما این (من) کجا خود را گم کرده که دیگر نمی‌داند خودش به شخصه از چه لذت می‌برد. وقتی تمامیت ما در فرزندداری خلاصه می‌شود قطعاً حل کردن تمامی مسائل او هم در ذهن ما امری ضروری است و این اشتباه محض است، زیرا به این ترتیب ما اجازه رشد به آن‌ها نمی‌دهیم.

در نهایت بدانیم، وقتی مدام به زندگی فرزندان سرک بکشیم و سعی کنیم اوضاع را به روش خود برایشان حل کنیم، به شکل غیرمستقیم، این پیام را به آن‌ها می‌رسانیم: «تو به حد کافی توانمند نیستی! تو از عهده مشکلات بر نمی‌آیی! کنترل اوضاع از دست تو خارج است.» بله! متأسفانه در بسیاری از موارد، با این نوع دلسوزی‌ها، پیام‌هایی تا این حد مخرب، به آن‌ها القا می‌کنیم. بنابراین اگر دفعه بعد متوجه شدیم فرزندان به مشکلی برخوردند، یادمان باشد مثل یک دوست کنارشان باشیم. دوستی که اجازه می‌دهد، دیگران هم به شیوه خودشان کار‌ها را انجام دهند.

مینا محمددوست

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/63145