کد خبر : 65118
تاریخ : 1401/10/29
گروه خبری : استان‌ها

عضو هیئت‌علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه بوعلی‌سینا همدان مطرح کرد:

جنگ با مقدسات، نشانه بارز ضعف عقل سیاسی دشمن

ایران اسلامی طی چندماه اخیر شاهد یک جنگ تمام‌عیار در خیابان‌ها بود، آشوب‌ها و اغتشاشات همراه با خشونت در گوشه‌وکنار کشور که بی‌شک زوایای پیدا و پنهان بسیاری دارد و به‌وضوح از برنامه‌ریزی گسترده دشمنان نظام و ملت برای ضربه زدن به امنیت کشور، ایجاد آشوب و قرار دادن مردم در برابر نظام و دولت و استفاده از تنوع قومیتی در کشور در راستای نیل به هدف اصلی برای تجزیه کشور و درنهایت براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی حکایت می‌کند.
پس از کم‌رنگ شدن این التهابات که هزینه‌های گزافی هم برای آن پرداخت شد، دشمن اقدامات خود را به سمت وهن مقدسات برد. اقدامی که در میانه اعتراضات نیز با اهانت به مسجد و قرآن و نظایر آن، شاهدش بودیم. آنچه طی هفته گذشته رخ داد، توهین نشریه فرانسوی «شارلی‌ابدو» که سابقه طولانی در توهین به مقدسات اسلامی دارد، به رهبر معظم انقلاب اسلامی، مرجعیت دینی و مقدسات و ارزش‌های دینی و ملی بود که اگرچه دل محبان اسلام و وطن را آزرد، اما با همراهی پیاده‌نظام آن‌ها نیز همراه شد.
با ذکر این مقدمه آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی خبرنگار سپهرغرب با حسن رحیمی‌روشن، عضو هیئت‌علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه بوعلی‌سینا همدان دراین‌باره است که در ادامه می‌آید:
   به‌عنوان سؤال نخست تحلیلی از شرایط چندماه اخیر کشور در صف‌آرایی علیه ایران اسلامی بفرمایید.
قطعاً تحرکات و اغتشاشاتی که در چندماه گذشته شاهد آن بودیم، خلق‌الساعه نبود، یک صف‌آرایی بود که دارای چندلایه است؛ لایه‌ای در سطح بین‌المللی و جهانی که در رأس آن آمریکا، اتحادیه‌ اروپا، رژیم صهیونیستی و کشورهای عرب هستند. لایه دوم گروه‌های معاند انقلاب اسلامی و تجزیه‌طلب‌ها از مدعیان خلق ترک و کرد تا مدعیان خلق عرب و بلوچ که تاریخچه هریک را می‌توان جداگانه بررسی کرد؛ به‌عنوان مثال گروهک خلق عرب که امروزه به‌عنوان الاحوازیه شناخته می‌شود، در خوزستان تمایلات تجزیه‌طلبانه دارد و در سطح بین‌المللی از حمایت رژیم‌های عربی، آمریکا و اروپا برخوردار است. گروه‌های تجزیه‌‌طلب مدعی حقوق خلق کرد مثل حزب کومله، حزب دمکرات، حزب پاک و در سطح بالاتر حزب پژاک (که در ایران، عراق، ترکیه و سوریه فعال است)، برخی جریانات پان‌ترکیسم که به‌نوعی ریشه در آن‌ سوی مرزها دارند و از سوی خاندان علی‌اف تحریک می‌شوند را نیز می‌توان نام برد، این گروه‌ها همان‌گونه که خو‌د اذعان می‌کنند، جدایی‌طلب بوده و به موازات آن‌ها در پی تجزیه ایران هستند. دو گروه نیز در سطح ملی مدعی دست‌یابی به قدرت هستند؛ گروهک مجاهدین خلق (موسوم به منافقین) و سلطنت‌طلب‌ها که این دو باهم نیز مشکل‌ دارند.
لایه سوم، لایه میدانی بوده و در داخل کشور است که با عقبه خود یعنی لایه اول و دوم در ارتباط هستند. این لایه البته یک‌دست نبوده و به تبع گروهای چندگانه تجزیه‌طلب و برانداز که پیش‌تر اشاره شد، ترکیب یک‌سانی ندارند و هر بخش از آن به یکی از جریانات خارج‌نشین متصل هستند که در قالب گروه‌‌های کوچک 10 الی 15 نفره اما آموزش‌دیده، نقش برنامه‌ریزی میدانی، ایجاد اغتشاش و راهبندان را دارند. برای اینکه جمعیتی شکل بگیرد و در شلوغی جمعیت اقدام به کشته‌سازی از نیرو‌های نظامی یا غیر‌ نظامی کرده و با استفاده از فضای هرج‌ومرج، خود صحنه را ترک کرده و مردم عادی و مأموران امنیتی را در مقابل هم قرار دهند. البته بخشی از این لایه میدانی هم به هیچ گروهی در خارج یا داخل متصل نبوده، بلکه تحت تأثیر برخی هیجانات، متأثر از فضای مجازی یا از سر ناآگاهی از عواقب کاری که می‌کنند، بوده و برخی نیز برای تفریح و سرگرمی وارد خیابان‌ها می‌شوند‌. اراذل ‌و اوباش نیز بخشی از افراد کف خیابان هستند که الزاماً ایده‌ها و باورهای گروهکی ندارند، اما نظیر هر جامعه دیگری این افراد هم لاجرم وجود و حضور دارند که در جامعه‌شناختی آن‌ها را گروه‌های در حاشیه یا «لمپن‌ها» می‌نامند که معمولاً سابقه شرارت داشته و به‌راحتی در مقابل دریافت مبلغی ناچیز، حاضر هستند دست به تخریب یا خونریزی بزنند.
این سه جریان کلی در سطح جهانی، منطقه‌ای، ملی و میدانی درنهایت به یک نقطه ختم می‌شوند و آن برنامه‌ریزی استکبار جهانی و در رأس آن ایالات‌ متحده آمریکا، صهیونیزم بین‌الملل و اتحادیه اروپا است که در راستای تضعیف انقلاب اسلامی و تمدن ایران فعالیت می‌کنند؛ بنابراین اینکه‌‌ در برخی محافل گفته می‌شود مطالبات اقتصادی انباشته‌شده مردم علل این اغتشاشات بوده، با واقعیات تطبیق ندارد. برخلاف برخی تحرکات قبلی، اغتشاشات اخیر اصولاً جنبه اقتصادی نداشته و هیچ شعار اقتصادی‌ شنیده و خواسته منطقی مطرح نشد، بلکه آغاز اغتشاشات مبتنی بر دروغی رسانه‌ای بود که مرگ اتفاقی یک شخص را «قتل» معرفی کرد. اغلب قتل‌های بعدی نیز کشته‌سازی به دست خود جریان اغتشاشگر یا مرگ‌های طبیعی و حادثه‌ بود (مثل مرگ برخی دختران کم‌سن‌وسال در برخی شهرها) که به دروغ قتل نامیده شدند. بنابراین اغتشاشات اخیر که شهادت مظلومانه ده‌ها تن از مدافعان امنیت را در پی داشت، طرحی سازمان‌یافته و مهندسی‌شده‌ بود که نتیجه چندین‌سال برنامه‌ریزی بوده و باید با آغاز بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها، به اجرا درمی‌آمد که مرگ نابه‌هنگام دختری به‌نام مهسا امینی، چندروز آغاز آن را تسریع کرد و بهانه خوبی برای جریان رسانه‌ای دشمن بود.
   آیا می‌توان وهن مقدسات را ادامه‌ جنگ علیه ایران و ناکامی آنان در جبهه‌ شناختی دانست؟ واکنش درخور به اهانت به مقدسات چیست؟
پاسخ این سؤال مثبت است. به‌هرحال از دو زاویه می‌توان به این مسئله نگاه کرد؛ نخست این که این اقدامات در ادامه عدم موفقیت دشمن در به خیابان کشاندن مردم و ناشی از عصبانیت از این موضوع است که ناکامی در میدان و عمل از پیامدهای آن بوده است، از سوی دیگر بلاهت و حماقت جریان برانداز و حامیان آن را نشان می‌دهد. اگر اتاق‌های فکر دشمن از عقل سیاسی حداقلی برخوردار بودند، به جنگ مقدسات نمی‌رفتند، از خوش‌شانسی‌های جمهوری اسلامی ایران داشتن اپوزیسیونی است که به‌شدت ابله و احمق هستند. کسی که قرآن‌سوزی و مسجدسوزی کرده، به لباس روحانیت اهانت و با بی‌حیایی به مقدسات دینی اهانت می‌کند، درواقع جامعه را علیه خودش بسیج می‌کند‌! شما نمی‌توانید ریشه دینی که از یک نگاه 1400 ساله و از نگاه توحیدی چندهزارساله است را با نفی خدا، قرآن، پیامبران و مقدساتی که مردم برای آن جان فدا می‌کنند و به تجربه هم ثابت‌ شده، بزنید. از سوی دیگر با خشونت و سبعیت بی‌سابقه، پلیس حافظ امنیت مردم را در خیابان برهنه کرده و با زدن ده‌ها ضربه، بکشید و توقع داشته باشید مردم با شما همراه شوند. 250 هزار شهید برای چه آرمانی شهید شده‌اند؟ وصیت‌نامه آن‌ها حاوی چیست؟ دشمن از روی بلاهت به نمادهایی حمله کرد که مردم برای آن‌ها جان فدا کرده و می‌کنند. ازاین‌رو کسی که وهن مقدسات را انجام می‌دهد، جامعه را مقابل خود قرار می‌دهد؛ در اینجا است که باید گفت: الحمدالله الذی جعل اعداء من الحمقاء.
   ضریب دادن به آن یا نادیده گرفتنش چه تبعاتی دارد؟ برخی واکنش به این مسائل را منوط به اصلاح شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دانسته و برای آن اولویتی قائل نیستند، نظر شما در این زمینه چیست؟
این غلط است که واکنش به این مسائل را به اصلاح شرایط سیاسی و اقتصادی موکول کنیم. اگر منتظر اصلاح شرایط باشیم، این سؤال پیش می‌آید که در چه زمانی ما قانع خواهیم شد که شرایط اصلاح‌ شده است؟! این مفاهیم کلی و غیر قابل‌ اندازه‌گیری است. این اتفاقات و اهانت‌ها را نمی‌توان جدا از شرایط دانست، خود این موارد مشکل اجتماعی هستند و مسئولان در این زمینه نباید کوتاهی کنند. البته شیوه‌های مواجهه، طبیعتاً باید متناسب با مقتضیات باشد و با توجه به شرایط می‌بایست با آن‌ها روبه‌رو شد. الزاماً هم این برخورد، فیزیکی و قهری نیست، اما باید برخورد باشد. این فرار از مسئولیت است که بگوییم باید صبر کنیم اوضاع به‌سامان شود و بعد سراغ این مسائل برویم.
   عده‌ای به سکوت مراجع در این باب انتقاد دارند، نظر حضرت‌عالی چیست؟
این انتقاد هم دوجهی است! یعنی برخی گرو‌های داخلی که از نظام فاصله گرفته‌اند‌، می‌گویند چرا مقامات عالی دینی با ما همراه نیستند؟! وجه دیگر این انتقاد از سوی جریانات انقلابی و نیروهای مذهبی است که بنده از این‌ جهت پاسخ را عرض می‌کنم، بله بنده به‌عنوان یک شهروند انتظار دارم کسانی که مقامات مذهبی دانسته می‌شوند و مراجع تقلید هستند، در برابر مسئله‌ای مانند اهانت به مرجعیت یا رهبری اعلام موضع کنند، سکوت آن‌ها در این بخش مورد انتقاد است.
ما شاهد این بودیم که پس از فروکش کردن اغتشاشات در خیابان، ادامه پروژه در سطح بین‌المللی پیگیری شد، ازجمله تجمع هرازچندگاه ضد انقلاب خارج‌نشین‌ در برخی شهر‌های اروپا و همچنین کاریکاتور اخیر نشریه موهن شارلی‌ابدو علیه مرجعیت دینی تشیع که تاکنون متأسفانه مراجع عظام و روحانیون عالی‌رتبه واکنش‌های بسزایی از خود نشان نداده‌اند. واکنش‌ها عموماً در سطح گروه‌های مردمی بوده و مردم نشان دادند که مثل همیشه از مسئولان جلوتر هستند، گروه‌های مردمی در داخل و خارج از ایران (عراق، لبنان، یمن و غیره) نسبت به این مسئله واکنش نشان دادند، اما مراجع عظام تاکنون در این زمینه عکس‌العملی نداشته‌اند که مورد انتقاد بوده و سؤال‌برانگیز است.
   راهکار مقابله با اقدامات ساختارشکنانه و ایستادن در مقابل قانون را چه می‌دانید؟
در پاسخ به سؤال پیشین هم عرض کردم به اقتضای شرایط، باید دست به اقدام زد. نمی‌توان یک نسخه واحد تجویز کرد، هم ‌بستگی به موقعیت مکانی و زمانی دارد و هم ‌بستگی به فردی دارد که اهانت کرده و قانون را زیر پا می‌گذارد. اما مسلماً نباید بی‌تفاوت و منفعل بود، یکی از افراد رسانه‌‌‌‌‌‌‌ای ضد انقلاب گفته بود شکستن تابوی حجاب مثل فرو ریختن دیوار برلین است! این نشان می‌دهد دشمن سرمایه‌گذاری بزرگی برای این موضوع کرده، ازاین‌رو نادیده گرفتن و رها کردن موضوع، حتماً تبعاتی دارد. طبیعی است که نباید انتظار داشته باشیم که مردم به‌صورت فردی اقدامی بکنند، زیرا ممکن است سبب تنش بیشتر شود، اما اصلاح ساختارها با طمأنینه حتماً پاسخ خواهد داد. باید ساختارها را اصلاح و افراد هنجارشکن را متوجه اقدام خلاف قانون و تبعات آن کرد، سپس با توجه به اصل «ضمانت اجرای قانون»، قانون را با قاطعیت اجرا کرد.
   مسئله‌ای تحت عنوان مذهبی‌های صورتی در مناسبات این روزهای ایران باب شده، حضرت‌عالی چه نظری دراین‌باره دارید؟ آیا اساساً این اصطلاح به افراد و مصادیق خاصی اطلاق می‌شود یا خود حامل پارادوکس بوده و عینیت ندارد؟
گاهی افرادی هستند که به‌صورت نمایشی رفتار می‌کنند که برنامه‌ریزی‌شده است که با حجاب، علیه حجاب موضع بگیرند. بخشی از این‌گونه موارد، برنامه‌ریزی‌شده است؛ بخشی تطمیع شده‌اند و برخی هم به‌صورت فردی این گونه‌ هستند، اهل عبادات فردی هستند، اما سیاسی نیستند. شاید بتوان گفت سکولارهای مذهبی‌اند! بله قطعاً پارادوکس دارد، چون یا اعتقاد آن‌ها ساختگی است و نوعی نقش بازی کردن بوده که به‌عنوان بخشی از برنامه دشمن که به‌اصطلاح به‌نام دین، سر دین را ببرند، است یا اعتقادات و باورهای اشتباه بوده؛ این افراد معدود باید بدانند در برابر حکومت اسلامی قرار گرفتن به‌نام اسلام، قطعاً سرانجامی نخواهد داشت.

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/65118