با رشد و شکلگیری موجوداتی خبیث و پلید به نام داعش در منطقه خاورمیانه، هالیوود که آن را باید رسماً دستگاه رسانهای بوقچی تبلیغاتی لیبرالیسم دانست، شروع به بازنمایی هدفمند آن در فیلمها و سریالهای خود کرد. علت اینکه چرا داعش در سینمای آمریکا بازنمایی پیدا کرده، دارای علل و رویکردهای مختلفی است که مطرحترین و معروفترین آن توجیهی برای حضور نظامی خود در منطقه به عنوان ناجیان جهان است. این رویکرد قدیمیترین شکل است که از زمان جنگ سرد آغاز شد که در آن ایالت متحده آمریکا تلاش کرد تا با اصرار بر داشتن دشمنانی در دنیا، عملیات نظامی و امنیتی-اطلاعاتی خود را توجیه کند. حملات نظامی آمریکا به بلوک شرق و کشورهایی مانند ویتنام که یکی از طولانیترین جنگهای تاریخ معاصر است، مبتنی بر همین رویکرد است. البته کاخ سفید نسبتی عمیقتر با اشاعه نظامیگری خود در جهان دارد چراکه اساساً اقتصاد آمریکا، اقتصادی نظامی است. حضور ترامپ در عربستان سعودی و فروش چندین میلیارد دلار اسلحه به آن نمونه روشنی از نیاز آمریکا به زمینهسازی و توجیهمند کردن فعالیت نظامی خود در جهان است. رقیبان هویتساز از شوروی تا اسلام اما با دید عمیقتر میتوان علت اصلی توجه هالیوود به اسلامهراسی و داعش را تلاش آمریکا برای دشمنتراشی و ایجاد رقیبی هویتساز برای خود دانست که سابقه دیرینهای حتی قبل از شکلگیری انقلاب اسلامی دارد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دشمن و رقیب هویتساز برای آمریکا، نظریهپردازان آن نیاز به طرح تئوری جدیدی برای ایجاد دشمن و رقیبی ایدئولوژیک داشتند که بتواند برای آمریکا هویتسازی کند. اینجا بود که نظریهپردازان آن مباحثی همچون "جنگ تمدنها" و "جنگهای صلیبی" را مطرح نمودند. از سوی دیگر در بازه زمانی که شاهد فروپاشی شوروی هستیم جهان نظارهگر طلوع قدرت جدیدی به نام انقلاب اسلامی ایران بود که زمزمههای برتری آن در مقابل آمریکا شنیده میشد اما با یک تفاوت بزرگ. این تفاوت عبارت بود از اینکه اسلام دارای پیشینه تاریخی چندین هزارساله، مبانی معرفتی ریشهدارد و هویتی ایدئولوژیک و الهی بود که گذشتهای سرخ مانند عاشورا را داشت و آیندهای سبز به نام مهدویت. مفاهیم و موضوعاتی که کمونیسم از آنان بیبهره بود و نتوانست در مقابل نظام سرمایهداری دوام بیاورد. با توجه به این مباحث استراتژیستها و نظریهپردازان غربی فهمیدند که اعلام رسمی و گسترده ایران و انقلاب اسلامی آن به عنوان جنگ سرد دیگر اساساً اشتباه است زیرا معلوم نیست که بتواند همانطور که در مقال شوروی پیروز شد در مقابل انقلاب اسلامی ایران نیز فاتح باشد اما در عین حال بهترین گزینه برای اعلام دشمن و رقیب هویتساز است؛ چیزی که آمریکا بیش از 40 سال است آن را بیان و در عمل نشان داده است. پاتریک بیوکنن نظریه پرداز سیاسی که از مشاور ریگان و نیکسون است در این باره میگوید: «برای بعضی از آمریکاییها جستجوی دشمنی جدید برای غرب که بتواند پس از مرگ کمونیسم قدرت و توانشان را در ارتباط با آن به کار گیرند، اسلام بهترین انتخاب است، اما اعلام اسلام به عنوان دشمن ایالات متحده اعلام جنگ سرد دومی است که به هیچ وجه معلوم نیست مانند جنگ سرد اول با موفقیت آمریکا پایان یابد.» (نظرآهاری، رضا (1375)، «نقش و اهمیت سیاسی اسلام در عرصه روابط بینالملل»، فصلنامه سیاست خارجی، سال دهم، شماره دوم.) بنابراین بیجهت نیست که در بسیاری از محافل و رسانههای غربی سعی میشود ازاسلام بهویژه بنیادگرایی اسلام به عنوان دشمن جدید بعد ازکمونیسم تلقی گردیده و ازآن به عنوان برهم زننده صلح، ثبات وامنیت بینالمللی یاد شود. باید گفت آمریکا به این جنگ برای رقیبتراشی نیاز دارد و البته جنگهای او همواره نظامی نیستند. مارشال مک لوهان به این موضوع اشاره کرده بوده و گفته که در آینده جنگهایی رخ خواهد داد که دیگر توسط تسلیحات جنگی و در میدان نبرد نخواهد بود بلکه توسط رسانههای جمعی به مردم القا خواهد شد. (دپلماسی رسانهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در دوران پسا داعش) آتش توپخانه هالیوود علیه اسلام و انقلاب ایران بنابراین اینجا است که هالیوود به مثابه دستگاه بزرگ تبلیغاتی غرب علیه اسلام تلاش گسترده خود را آغاز میکند و هرچه در توان دارد برای تخریب چهره اسلام به کار میگیرد. فیلمهایی مانند "بدون دخترم هرگز" ساخته "برایان گیلبرت" محصول 1991 که به صورت صریح و آشکار تخریب چهره انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است و «دروغهای حقیقی» محصول 1994 به کارگردانی «جیمز کامرون» که مسلمانان را در آن تروریست معرفی میکند و میگوید که باید آنان را از صفحه روزگار محو کرد، «پسران ابوغریب» ساخته لوک موران محصول 2014، «موصل» محصول نتفلیکس، «لندن سقوط کرده است» ساخته «بابک نجفی» محصول 2016، «13 ساعت: سربازان مخفی بنغازی» ساخته «مایکل بِی» محصول 2016 و دهها فیلم و سریالی که در ژانر اکشن و هیجانی ساخته شده است. ***در دروغهای حقیقی آرنولد دشمنان مسلمان زیادی دارد که باید نابودشان کند همینطور فیلمهای قدیمیتری مانند مجموعههای 007 به روشنی دال بر مخابره کردن این پیام به دنیا است که در جهان دشمنان بشریت و جاهلانی مشغول عملیات و نقشهکشیدن برای نابودی آن هستند و اینچنین باید نیروهای امنیتی و ضدجاسوسی ما برای نجات بشریت حضور داشته باشند. پیرس برازنان در نقش مأمور 007 شرور روسی را در کشورشان با تانکهای خودشان از پا در میآورد در کنار این اما ژانر وحشت به شکل دیگری دست به کار شد و تلاش کرد تا با تصویری رازالود و ترسناک از اسلام و مسلمانان آنان را موجوداتی وحشتناک نمایان کند که باید از آنان دوری و نابودشان کرد. در این دست فیلمهای سینمایی هالیوود با دست گذاشتن روی منطقه و سرزمین، کشورهای عربی و اسلامی را هدف میگیرد. به عنوان مثال در جنگیر، پدر مرین با بازی ماکس فون سیدو با سفر به الحضر شهری باستانی در نینوای عراق مجسمهای اهریمنی میبیند که متوجه وجود نیروی اهریمنی و شیطانی در او میشود؛ پیامی که میگوید نیروهای اهریمینی در کشور عراق به عنوان کشوری اسلامی وجود دارد. رویارویی پدر مرین با مجسمه اهریمنی در عراق یا در فیلمهایی مانند عقربشاه و یا مومیایی نیز عموما موجودات شیطانی در سرزمینهای عربی و اسلامی حضور دارند و مایه شر در جهان اند یا فیلم ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی با برجستهسازی شخصیتی مانند شاه آرتور که از جنگجویان صلیبی و جستجوگر جام مقدس بوده است در مسیر تبلیغ مسیحیت و جنگهای صلیبی که علیه مسلمانان رخ داده دست میزند و پیام مبارزه با جهان اسلام را در اواخر قرن بیستم مخابره میکند. پس فیلمهای هالیوودی در شکلها و شقوق مختلفی که در اینجا نمیتوان تمام آنها را بیان کرد علیه اسلام به عنوان رقیب و هویتساز ایدئولوژیک خود دست به تولید فیلم میزند. داعش و فرصتی بزرگ برای هالیوود در این میان داعش و تروریسم خودساخته سلفی-آمریکایی بهترین بهانه بود برای اینکه هالیوود بار دیگر خود را به عنوان ناجی در کشورهای جهان نشان دهد. فیلمی مانند «تکتیرانداز آمریکایی» ساخته «کلینت ایستوود» یا «سیدقیقه پس از نیمهشب» به کارگردانی «کاترین بیگلو» محصول 2013، «12 نیرومند» ساخته «نیکولای فوسی» محصول 2018، «حمله به اسامه بن لادن» ساخته «جان استوکول» و «پیمان شجاعت» ساخته «روزلین سانچز» و «نستور سرانو» هر دو محصول 2012، نمونههای مطرح سینمای ضدداعشی و قهرمانی-آمریکایی است. هالیوود، داعش و هراس از فردایی که میآید رویکرد دوم هالیوود نسبت به داعش نگاهی گرهافکانه در ذهینت و عمق فکر انسان هراسان کنونی است که همواره از فردای خود میترسد. انسانی که به علت حضور قدرتمندانه نهیلیسم در زیرپوست زندگی و حیات او معنای زندگی و وجود برایش کمترین رنگ ممکن را دارد. هالیوود با هراس آخرالزمانی از موجوداتی اهریمنی که شباهت بیمثالی با داعش دارند و از قضا حاکمان و قدرتمندان روزهای واپسین زمین هستند، بشریت را از اینکه فردای ما نباید دست اسلام و یا حتی بنیادگرایانی که نگاه مذهبی و دینی دارند باشد، میترساند. چیزی که باید آنرا سینمای آخرالزمانی ضد اسلامی دانست. فیلمهای آخرالزمانی در سالهای قبل و تقریباً همزمان با پیروزی انقلاب با ساخت فیلمهای فراوانی ارجاعاتی تأویلپذیر در خود دارند که در آنها میتوان رد پای استعاره و سمبلیسم را تا دنیای اسلام دنبال کرد که نمونههایی مانند «بیگانه» ساخته «ریدلی اسکات» محصول 1979/1358 یکی از آنان است که توسط کارگردانان بنام دیگری مانند «دیوید فینچر» و «جیمز کامرون» تا چهار قسمت ادامه پیدا کرد. فیلمهای زامبی آخرالزمانی مانند جنگ جهانی زد با بازی براد پیت نیز اگرچه که به روشنی عامل ویروسی را معرفی نمیکند اما اسرائیل را مکانی امن برای در امان ماندن از دست زامبیها معرفی میکند. اما آنچه که به طور روشن هدف نگارش این متن است نگاهی است به بازنمایی داعش در سینمای آخرالزمانی اخیر که در آن نیروهای اهریمنی و شرور جهان از جزئیات و عناصر شخصیتی داعشیها بهرهمندند. فیلمهای مورد اشاره امر شرور را بر خلاف امور شروری که در سالهای قبل سکولار و بینسبت با خدا، دین و مذهب معرفی میکردند، آن را دارای ریشه مذهبی و دینی تلقی میکنند و به طور مشخص ذهن بیننده را به سمت داعش و بنیادگرایان اسلامی و گروهکهای تروریستی و تکفیری مانند بوکو حرام، القاعده، طالبان و داعش هدایت میکنند. بیشتر کاراکترهای آنان مانند داعش از مشخصات زیر برخوردارند: تعلیق میان سنت و مدرنیته، استفاده نامأنوس و برساختی متفاوت و عجیب از تکنولوژی، خشونت و توحشی مهیب، ریش و موی بلند و ژولیده، لباسهای مشکی، مردانی با چهرههایی خشن و زمخت و مدعی برای تسخیر جهان و حکومت بر آن. داعش و مدرنیته واژگون شده در این میان باید ویژگی نسبت عجیب و غریب میان داعش و مدرنیته را تبیین کرد تا بتوان علت رویکرد هالیوود از داعش را که مبتنی بر زیست واقعی داعش است را تشخیص داد. در این مورد صحبتهای اسلاوی ژیژیک استاد فلسفه اسلوونیایی بسیار جالب است. او در مورد نسبتی که میان داعش و مدرنیته وجود دارد برخلاف آنچه که به نظر میرسد داعش ماهیتی ضد مدرن داشته باشد، آن را دارای نسبتی واروونه و نه نافی مدرنیسم میپندارد. او میگوید که داعش نیز از مدرنیته بهرهمند است و البته از آن به عنوان ابزار استفاده میکند. داعش به محتوای قدیمی و سنتی باور دارد اما آن را با فرم مدرن تعریف و بیان میکند. ژیژیک یک زاویه دید جدید از نسبت داعش و مدرنیته ارائه میدهد و میگوید: به جای آنکه داعش را یک مخالفت افراطی با مدرنیته ببینیم، بهتر است آن را به عنوان یک مدرنشدگی منحرف شده بفهمیم. عکسهای شناخته شدۀ البغدادی، رهبر داعش، با یک ساعت نفیس مچیِ ساختِ سوئیس در دستش، نمادین است: داعش پروپاگاندا (تبلیغاتِ) به خوبی سازماندهی شده، مبادلات اقتصادی و بسیاری خصیصههای دیگر یک گروه کاملاً مدرن را دارد؛ علیرغم این واقعیت که تمامی این شیوههای مدرن برای تبلیغ و تقویت یک نگاه سیاسی-ایدئولوژیک به کار برده میشود. (داعش مدرنشدگی منحرف است، ترجمان) بنابراین به تعبیر منتقدین عرصه هنر، داعش از یک ناهمگونی میان محتوا و فرم برخوردار است و این ناهمگونی در زمینه فیلمهای سینمایی با صورتی وحشتناک، چندشآور و عجیبوغریب تصویر میشود که البته در میسر و هدف شکلی ترسناک از حاکمان شرور آخرالزمانی بسیار مناسب و کارآمد است. ژ نمایی از فیلم مکس دیوانه؛ گویا داعشیها در حال فتح قلمروی جدید هستند در مکس دیوانه شرور فیلم با ماشینهایی بسیار شبیه به ماشینهای عملیات انتحاری داعش که به صورت زرهپوشی درآمده است، همراه با دیوانگانی با صورت و ظاهر خشن و وحشتناک نمایان هستند. ماشینها و ابزاری که به آن متصل است چیزهایی عجیب و دیده نشده است که در واقع اختراعات و ساختههای جدید و غیرمعقولی برای ابراز خشونت و ارعاب است. داعشیانی که حاکمیت پایان جهان را در دست دارند اما ویژگی بسیار مهم دیگر داعش در هالیوود حاکمیت آخرالزمانی آنها است. سریال SEE نیز به عنوان یکی از محبوبترین سریالهای سالهای اخیر که نظرات مثبت منتقدین و کاربران را به دنبال داشت نیز شامل همین سبک و سلیقه در مورد شرور آخرالزمانی است. حتی سریال بینایی را باید از مکس دیوانه در مسیر تصویر و القای نمایی از داعش در روزهای پایانی دنیا صریحتر معرفی کرد. در سریال «بینایی» روزهایی را میبینیم که جهان به علت حادثهای از هم پاشیده و ویروسی انسانها را دچار نابینایی کرده است. انسانها به صورت قبایلی زندگی میکنند و دشمن بدذات، شرور و ظالمی دارند که در واقع حاکمان روزگارند. آنان به صورت واضحی داری گرایشات مذهبی و دینی و به شدت سنتی و ضدمدرناند و البته ستایشگر تاریکی. خبرِ اینکه فرزندانی در قبایل به دنیا آمدهاند که بینایی دارند باعث میشود که مأمورین حکومتی به دنبال یافتن بچههای بینا راهی شوند تا آنان را پیدا کنند. تصویری که از آنان به عنوان حاکمان و قدرتمندان روزهای پایانی دنیا معرفی میشود، بسیار به مأمورین ارتش سیاه در مجموعه فیلمهای ارباب حلقهها نزدیک است. در آنجا نیز لردهای تاریکی سایه ترسناک خود را بر سراسر سرزمینها انداختند و یاران حلقه که در واقع ناجیان زمین بودند نیز در میسر برای نابودی حلقه شرور. لردهای تاریکی در ارباب حلقهها در هر دوی آنها و همینطور دیگر فیلمها و سریالهای این خصوصیات وجوه مشترک میان حاکمیان شرور آخرالزمان است که چیزی جز ارعاب و زور بر سر مردم دنیا ندارند و از قضا عموماً گرایشات مذهبی و دینی دارند. در SEE ارتش «ملکه کین» با هیمنهای شامل سواران بر اسب، ریشهای بلند، علائم و نشانههای مذهبی و فرقهای، چاقو و شمشیر، بیرحم و ارعاب آفرین گسیل میشوند. بنابراین تفکر هراس از پایان جهان با حاکمیت قدرتهای واپسگرای مذهبی-دینی به صورت روشن و جدی در هالیوود دنبال میشود. داعشیان آخرالزمانی در SWEET TOOTH اما نسخه جدید داعش در هالیوود به تازگی با زیرکی و به صورت پلکانی رونمایی شده است. سریال SWEET TOOTH/شیرینی خور ماجرایی متفاوت در ژانر آخرالزمان دارد. در سالهای اخیر سبکی به فضای آخرالزمانی اضافه شده است که در آن ویروسی مرموز و کشنده مردم دنیا را به خود مبتلا میکند. ویروسهایی که یا انسانها را میکشند، نابینا میکنند، حس چشایی آنان را از آنان میگیرند، زامبی یا دیوانه میکند و یا هرگونه انحراف از سلامت جسمانی و عقلانی! فیلمهایی مانند قفس پرنده، حس کامل، شیوع و... نمونههایی از این دست فیلمهای سینمایی هستند. در شیرینیخور نیز که با فضای کرونایی امروز ما شباهت بسیار روشنی دارد و همه در آن برای عدم ابتلا به ویروس ماسک میزنند و دستان خود را با الکل ضدعفونی میکنند، فرزندانی که به دنیا میآیند دو رگهاند. دو رگههایی از حیوان و انسان. بچههایی که یا شاخ گوزن دارند، یا مانند پرندگان بال و پر. برخی دیگر مانند خارپشتاند و برخی دیگر گوش و بینی مانند خوک و خلاصه برخی از بچهها مشخصاً در DNA شان خصوصیات حیوانی وارد شده است. نمایی از شیرینی خور که در آن مردم از ترس ابتلا ماسک میزنند در کنار این، ویروس کشندهای به نام H5G9 شایع شده است که افراد مبتلا به آن انگشت کوچشان دچار لرزش میشود و سپس نشانههای دیگری مانند کرونا یعنی تب، بدن درد، سرفه و... را دارند. معلوم نیست که آیا دورگهها نتیجه این ویروس باشند یا نه. افرادی که تست بیماری آنان مثب شود دچار سرنوشت وحشتناکی میشوند. آنان را در خانهشان حبس میکنند و منزل را به آتش میکشند تا ویروس در هر جای آن که باشد نابود شود. اما در این دنیای آخرالزمانی عدهای حکومت خود مختار تشکیل دادهاند. بار دیگر انسانهایی با ریش بلند، صورتی وحشتناک و رعبآفرین که چاقو و شمشیر سلاح ثابت آنان است. تحجر آنان با نشانهگذاریهایی که حاکی از زیست سنتی و قدیمی است در کنار رعبآفرین بودنشان ذهن مخاطبین را به داعش به عنوان مؤخرترین مدعیان حکومت واپسگرای دنیا نزدیک میکند. هالیوود حتی در القای تهدید حاکمیت تفکرهای بنیادگرا، سنتی، مذهبی-دینی پا را از این هم فراتر گذاشته است و در سریال معروف سرگذشت ندیمه مردم ایالت متحده آمریکا را از کودتا و قدرتگیری جریان رادیکال مذهبی آمریکایی میترساند و هشدار میدهد. نظامیانی که با زنان مانند حکومت روم مثل برده برخورد میکنند و از آنان برای فرزند آوری استفاده میکنند. حکومت نظامی خشنی که مردم را زیر چکمههای فاشیستی و دیکتاتوری له میکند. برای همین باید گفت هالیوود تنها دیگر از حضور و قدرت اسلام به عنوان رقیب و دشمنی ایدئولوژیک که برای او هویت میسازد هراس ندارد بلکه این تفکر دینی و مذهبی در مقام حاکمیت است که به صورت کلی یک هشدار و تهدید بزرگ برای لیبرالیسم و سکولاریسم محسوب میشود. نمایی از سرگذشت ندیمه؛ سایه سنگین حاکمیت دینی بر سر زنان بنابراین بار دیگر شاهد نگرشی هستیم که به فضای دینهراسی، اسلامهراسی و القای تهدید از حضور و قدرتگیری نیروهای مذهبی و دینی در پایان جهان نزدیک است. علاوه بر این باید یادآور شد که از آنجایی که داعش در ساخت و تولید فیلمهای دلخراشی که از خود برجای گذاشت و رسانهای کردن آن به شدت تحت تأثیر هالیوود و فیلمهای اسلشر (قصابی) بود و این را در برخی از ویدیوهای خود مانند فیلم کشتاری که یک داعشی به صورت بازی CALL OF DUTY انجام داد، عملاً فضاحتی روی دست خود هالیوود برجای گذاشت: خروجی و نتیجه هالیوود و رسانههای سرگرمیساز آمریکا ابزار دست داعش شد و ماهیتی به مراتب ضدانسانی و مفتضحانهتر برجای گذاشت و به خود هالیوود بازگردانده شد. به تعبیردیگر که عدهای فکر میکنند که داعشیان همگی از کانون تحجر برآمدهاند بسیاری از آنان از قضا متولدین و ساکنین متروپلهای همان تمدن بزرگاند؛ درسخوانده «آکادمی»های لندن و واشنگتن. موجوداتی سراپا غیرایدئولوژیک، روانپریش و عاصی از تحقیر نگاه خیره غربی. محصولات پرورشیافته در زیر 14میلیون دوربین مداربسته. دملهای چرکین سیاستهای وحشیانه و ضدانسانی مهاجرت و کار. داعش به قدری برای دیده شدن به کمک ویدیوهای اعدام خود دیده شد که گوی سبقت را از هالیوود ربود و به نقطه اوج رسید. حال هالیوود باید با دروغگویی از داعش و اینکه همه آنان نتیجه تمدن اسلاماند و ما یعنی غرب در ساخت و پرورش آنان هیچ نقشی نداریم، در موج اول یعنی زمانی که داعش و تروریسم تکفیری در منطقه قدرت جدی داشت، خود را به عنوان ناجیان مهربان، اسطورههای پرزرق و برق بلوند و حامیان دلگرمکننده و امیدوار به حیات معرفی کرده و داعش را نابود کند و در موج دوم یعنی بعد از نابودی هیمنه قدرت مرکزی داعش به عنوان دشمن هویتساز برای کاخ سفید، از اسلام و دین و مذهب با صورتی داعشی که یادآور صورت وحشتناک ضدتمدنی و انسانی آن است، در آخرالزمان و پایان دنیا برای آمریکا و جریان سیاسی و ایدئولوژیک خود، رقیب و دشمن هویتساز بسازد تا رگهای اصلی ایالت متحده آمریکا در دراز مدت و تا پایان جهان، بتواند ادامه حیات داشته باشد. البته نگاه دیگری نیز میتوان داشت که برخواسته از این منظر است که برای جلوگیری از ایجاد یک دشمن خیلی بزرگ دشمن کوچک را حفظ کن. کسینجر مدعی چنین نظری است او در مقالهای که در سال 1396 و با بروز نشانههای اضمحلال داعش نوشته بود نوشته بود که ایران در حال احیای تمدن ایرانی-شیعی خود است و برای جلوگیری از آن باید داعش را حفظ کرد. بنابراین هالیوود از منطقه خاورمیانه و دنیای واقعی اکنون به جهان آخرالزمانی و خیالی آینده سفر کرده تا با برساخت دیگری از اسلامهراسی و داعش بتواند موجودیت پوچ و توخالی خود را پر کند و توجیه و ضرورتی برای موجودیت بادکنکی خود بسازد.
|