کد خبر : 66909
تاریخ : 1401/12/15
گروه خبری : استان‌ها

«میرهاشم میری» مطرح کرد:

خلق آثار ادبی فاخر با گویش همدانی، تنها راه حفظ آن

در بخش نخست گفت‌وگو با میرهاشم میری نویسنده نام‌آشنای همدانی در صفحه دُرهای دری روزنامه سپهرغرب مورخ 23 بهمن‌ماه از وی در مورد چگونگی شکل‌گیری گویش‌ها و دلایل ضعف و قوت آن‌ها پرسیدیم که پاسخ داد:
مردمی که به یک زبان سخن می‌گویند، تحت تأثیر شرایط اقلیمی، جغرافیایی، ارتباط با گویش‌ها و زبان‌های دیگر، صحبت کردنشان با گویش اصل متفاوت می‌شود؛ به‌واقع هر زبانی زیرمجموعه‌هایی دارد که گویش نام دارند. تفاوت‌های زیرمجموعه‌ها با زبان اصلی آوایی، نحوی، واژگانی و غیره است.
رسانه‌ها به‌ویژه صداوسیما، بسیاری از گویش‌ها را با گسترش زبان معیار، تضعیف کرده‌اند؛ این مهم هرچند باعث نابودی گویش‌های مختلف می‌شود، اما در روی دیگر سکه باعث شده که اکنون بچه‌های روستایی هرچند که گویش متفاوتی داشته باشند، با گویش معیار نیز آشنا باشند که روی تحصیلشان اثر مثبت دارد.
از دیگر عوامل تضعیف گویش‌ها این است که برخی تعصب خود را به گویششان از دست می‌دهند و زمینه تضعیف آن را فراهم می‌کنند.
از طرفی زبان‌شناسان به این موضوع معتقد هستند که هرگاه خانواده‌ای از محلی که به یک زبان خاص صحبت می‌کنند، به محل دیگری که به گویش متفاوتی با زبان آن‌ها دارد بروند، نسل اول می‌تواند گویش خود را حفظ ‌کند، نسل دوم کمابیش این کار را می‌کند، اما نسل سوم عملاً نمی‌تواند گویش اصیل خود را حفظ کند و به‌کل آن را فراموش می‌کند؛ چون نسل سوم در اقلیم جدید رشد کرده‌اند و تحت تأثیر فرهنگی و زبانی آن بوده‌اند، اما در مواردی مهاجرت هم اتفاق نمی‌افتد و در همان محل گویش، زبان جغرافیایی یا اقلیمی تضعیف می‌شود؛ مثل گویش همدانی. متأسفانه در زمان‌های گذشته گویش همدانی را در شهر همدان، گویشی عوامانه می‌دانسته‌اند؛ تقریباً مباحثی همچون باید فرهنگمان را حفظ کنیم، مطرح نبوده و این مقوله در همدان مسئله جدیدی است.
از طرف دیگر باید گفت ترک، لر، کرد، لک و فارس در همدان کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و بافت جمعیتی همدان یک رنگین‌کمان متنوع شده، اما این هم‌زیستی مسالمت‌آمیز باعث تأثیرات زبان‌های مختلف آن‌ها بر گویش همدانی و تضعیف آن شده است.
همچنین بدانیم که اگر فرهنگ بومی واحدی در همدان شکل نگرفته، به‌دلیل مهاجرت‌های گسترده به آن است؛ اینکه ما لباس، موسیقی و آشپزی بومی نداریم، به این جهت است. همدان محل رفت‌وآمد اقوام بوده و هجمه‌های گسترده‌ نظامی که در طول تاریخ به آن شده، این مسئله را پیش آورده و مانع از شکل‌گیری یک فرهنگ خاص و همچنین حفظ گویش اصیل آن شده است.
حال در این شماره صفحه دُرهای دری روزنامه سپهرغرب گفت‌و‌گو را در بخش دوم آن پی می‌گیریم؛ با ما همراه باشید:
   جناب میری در بخش نخست مصاحبه فرمودید که مهاجرت‌های عجیب ‌و غریب و گسترده‌ای به همدان داشته‌ایم که تضعیف گویش همدانی را در پی داشته (به جهت زبان‌های مختلف مهاجران)، مهاجرت به همدان به‌خاطر آب‌وهوای آن بوده است؟
   همدان در روزگاری چهارراه ایران بوده است
به‌خاطر آب‌وهوا، موقعیت طبیعی و اقتصادی؛ چراکه همدان در روزگاری چهارراه ایران بوده است. ویلیام جکسون به همدان «انبار ایران» می‌گوید، چراکه از مراکز مهم تجاری کشور به‌شمار می‌رفته، سر راه عراق، آذربایجان و خوزستان بوده و همچنین به مرکز نزدیک بوده است. از طرفی در محدوده قدیم همدان که از یک‌طرف مرزش تا خیابان میرزاده عشقی و از طرف دیگر تا خیابان چاپارخانه بوده، 300 کاروانسرا داشته‌ایم که نشان از موقعیت تجاری بی‌نظیر و مهاجرت‌ها به آن دارد.
ما در همدان به‌دنبال مهاجرت‌ها کوچه‌هایی داریم یا بهتر است بگویم داشته‌ایم (چراکه اسم اصیل کوچه‌ها را گاهی تا چندبار عوض می‌کنند) که به اسم شهرهای دیگر است؛ برای مثال کوچه نراقی‌ها، آبادانی‌ها، اصفهانی‌ها، نیشابوری‌ها، تبریزی‌ها، کشمیری‌ها و غیره داریم؛ بنابراین در پی مهاجرت‌های مذکور تأثیر و تأثیر گویش‌ها از یکدیگر اجتناب‌ناپذیر می‌شود. مهاجرت از شهرهای دیگر یک نمونه بوده و باید بگویم در همدان شاهد حضور اقوام مختلف نیز بوده‌ایم؛ برای مثال محله بختیاری‌ها، زندی‌ها، کوروَندا، کلپا (ایل کلهر)، کبابیانیان (تیره‌ای از ترکان کبابیان منطقه دیواندره) و غیره داریم.
همچنین مهاجرت‌هایی از برخی روستاها به شهر داشته‌ایم که در اثر آن بعضی از کوچه‌ها هم به‌نام روستاهای مذکور است؛ برای مثال به خیابان شهید توپچی در انتهای خیابان اکباتان، کوچه مارانی‌ها می‌گفتند، یعنی اهالی روستای مهاجران در آنجا زندگی می‌کردند، یا کوچه چرچره را در پای مصلی داشتیم که اکنون به‌نام بلوار شهید بهمن جهانیان است، به این کوچه یالپانلو می‌گفتند، یعنی اهالی روستای یلفان در آنجا زندگی می‌کردند که اهالی این روستاها ترک‌زبان بودند و تأثیرات زبانی را طبیعتاً برجای گذاشته‌اند. اهالی این روستاها حتی در همدان برای خود حسینیه دارند و همان‌طور که می‌دانید، اکنون در شهرمان حسینیه انجلاسی‌ها، امزاجردی‌ها و غیره داریم.
   همدان یکی از زیستگاه‌های مهم یهودیان ایران بوده است
در آخر به این فهرست بلندبالای مهاجرت‌ها، مهاجرت پیروان ادیان و مذاهب مختلف را نیز بیفزایید؛ برای مثال مهاجرت یهودی‌ها. همدان یکی از زیستگاه‌های مهم یهودیان ایران بوده است که پیروان این دین در شهر ما محلات فراوان، راسته بازار، بارگاه پیامبر، گورستان و غیره داشته‌اند. هوگو گروته، جهانگرد آلمانی که سال 1907 به همدان آمده است، جمعیت شهر ما را 30 هزار نفر می‌داند که تخمین می‌زند 6 هزار نفر از این تعداد، یهودی هستند! یعنی حدود 20 درصد جمعیت. بنابراین گویش پیروان ادیان و مذاهب مختلف هم تأثیر خود را بر گویش همدانی گذاشته؛ حال جالب است بدانید یک نظریه می‌گوید ویژگی کسره دادن همدانی‌ها به کلمات در گویششان، وام‌گرفته از فارسی صحبت کردن یهودیان است.
همچنین مسیحیان آشوری‌، ارمنی و غیره نیز در همدان زندگی می‌کرده‌اند.
   جناب میری یک نظریه زبان‌شناسی می‌گوید که ازقضا راز بقا و رشد یک زبان، تعامل آن با سایر زبان‌ها است، نظر شما چیست؟
بله، تکامل زبان در تعامل است؛ به همین دلیل زبان اقوامی که ارتباطی با دیگر گویش‌ها نداشتند، ناقص است. واژه‌دهی و واژه‌گیری اقوام و گویش‌های مختلف به و از یکدیگر، باعث رشد زبان‌ها است.‌
   استاد در بخش دیگر پرسش‌های خودم از شما، می‌خواهم بدانم با قبول این شرایط، برای مثال آیا درست است در برنامه طنز پُرمخاطبی مثل «لیموترش» در شبکه استانی همدان، به همه گویشی جز گویش همدانی سخن گفته شود و یا وقتی اشاره‌ای به این گویش کنند که بخواهند سارق، رند و یا شخصیت منفی دیگری را به نمایش بگذارند؟
   نقش رسانه در جلوگیری از تضعیف گویش همدانی مشخص شود
خیر، این موضوع را باید به برنامه‌سازان و تهیه‌کنندگان اینچنین برنامه‌هایی گوشزد کرد؛ باید دید اگر قرار است گویش همدانی جایگاهی داشته باشد، آن جایگاه در رسانه کجا است؟ رسانه با چه هدفی باید به این مهم بپردازد و پاسخ به پرسش‌های دیگری در این رابطه (برای تقویت این مهم) لازم است که داده شود.
   با این تفاسیر به نظر می‌آید شما نیز با وجود پذیرفتن گویش‌های مختلف در همدان، اما حفظ گویش بومی و اصیل همدانی را هم لازم می‌دانید؟
اجازه بدهید به این پرسش این‌گونه جواب بدهم، ما نمی‌توانیم جلوی تحولات این گویش را به‌هیچ‌وجه بگیریم، اما چون هر چیزی که رو به اضمحلال و تضعیف می‌رود، دل کسانی که به آن علاقه دارند را به درد می‌آورد و به قول فرنگی‌ها افراد دچار نوستالژی و به قول خودمان دچار غم غربت می‌شوند، باید کاری کرد؛ خالی از لطف نیست که به شما بگویم بنده چندین‌سال زمان صرف تهیه کتابی با نام «فرهنگ نامجاهای همدان» کرده‌ام که یک کار پژوهشی در حیطه بوم‌شناسی است، گاهی که از محلات و کوچه‌های قدیمی همدان گذر می‌کنم و می‌بینم از هویت، مکان و حتی نام آن‌ها چیزی باقی نمانده است، دچار این حس می‌شوم؛ باری در حال پژوهش در محله‌ای روبه‌روی خیابان کبابیان که مدتی نامش مهر بود و اکنون تغییر کرده، (اسپرون‌کوبان سابق؛ اسپرون ماده‌ شوینده گیاهی بوده است) بودم که شخصی از بنده پرسید از این محل چگونه به خیابان باباطاهر بروم؟ بنده برای مزاح گفتم همین کوچه اسپرون‌کوبان را که مستقیم بروید، دست چپ شما کوچه آلیانس است که با آن کاری ندارید، پایین‌تر کوچه چشمه است که به قاشق‌تراشان می‌خورد، اما با آن‌هم کاری ندارید، پایین‌تر که بروید کوچه قورخانه است، با آن‌هم کاری ندارید، از این سمت از کوچه بدیع‌الحکما می‌روید و از بغل کوچه حمام جودها و فیل‌خانه می‌گذرید و از کوچه سیدعلی درمی‌آیید روبه‌روی کوچه سیدا، اما با آن‌هم کاری ندارید، دست راستتان را که بگیرید و بروید، می‌رسید به در پیر گرگ و آن را هم که رد کنید، می‌رسید به در حکیم‌خانه، پشت مسجد میرزا داوود که از همان‌جا به خیابان باباطاهر راه دارد! بنده خدا کلی تعجب کرد و به من گفت این‌ها که گفتی همدان است؟ گفتم بله، اما متأسفانه مردم با آن‌ها آشنایی ندارند و اینجاست که آن حس نوستالژی و غم گم شدن ریشه به آدمی دست می‌دهد. حال به نظر من این غم غربت یا نیاز به یافتن رد پای گمشده و ریشه را باید با خلاقیت از بین برد، می‌خواهید بدانید چطور؟
   بله، چطور؟
باید با خلاقیت اثر هنری خلق کرد؛ برای مثال وقتی نمی‌توان ریشه‌ها را به‌صورت فیزیکی بازیافت یا نجات داد، دست کم در عالم هنر آن‌ها را بازتاب داد و بازسازی کرد، حال چه در قالب داستان، چه در قالب شعر و غیره.
   به‌تازگی در برخی فیلم‌های سینمایی مثل «سگ‌بند»، «انفرادی» و یا سریال‌هایی مانند «علی‌البدل» (که در همدان ساخته شد) که مخاطبان زیادی هم داشته‌اند، از گویش همدانی استفاده شده و شاید این مهم اتفاق مبارکی در راستای حفظ گویش در قالب هنر باشد که فرمودید.
   برای استفاده از گویش باید بر آن مسلط بود
بله، آقای بهرام افشاری هم که همدانی هستند؛ اما برای استفاده از گویش باید بر آن مسلط بود و شناخت نسبت به گویش داشت، متأسفانه بعضی اوقات می‌بینیم که این اتفاق رخ نمی‌دهد؛ برای مثال در سریال ماه رمضان به‌نام خوشنام از همسایه‌ای همدانی استفاده شده بود که آن خانم با گویش همدانی آشنایی نداشت. حتی برای کار در زمینه شعر و داستان و غیره هم باید بر گویش کاملاً مسلط بود؛ اکنون بسیاری از شاعرانی که شعر همدانی می‌گویند، گویش را نمی‌شناسند و شعری که می‌گویند، یک‌دست نیست و اشکالات وزنی، واژگانی، آوایی و غیره دارد، حتی زیر و زبرهایی که برای شعر خود قرار می‌دهند، غلط است و نشان می‌دهد شناخت درستی از گویش ندارند؛ اما برای مثال آقای محمود شریفی‌امینا که شعر گویشی می‌گوید، گویش را کاملاً می‌شناسد و یک خطای گویشی در شعر او پیدا نمی‌شود.
   جناب میری به عقیده شما راهکاری برای زدودن نگاه منفی به گویش‌ها، به‌ویژه گویش همدانی وجود دارد؟
   محمود شریفی‌امینا، شاعر توانای حافظ گویش همدانی
تنها راه آن خلق آثار ادبی فاخر با استفاده از گویش همدانی است. یکی از دلایلی که اتفاقی که برای ما روی داد برای اصفهانی‌ها رخ نداد، این بود که از همان ابتدا آثار ادبی و هنری فاخر به گویش خودشان خلق کردند؛ اما در همدان این حرکت‌ها حدود 30 سال است که آغاز شده، البته اقدامات و تلاش‌هایی توسط آقایان ملاپروین همدانی، امین‌الله رضایی، شعبانعلی فرزانه و محمدحسین شیرین انجام شد و شعرهای خوبی گفتند، اما تکمیل‌کننده کار آن‌ها آقای محمود شریفی‌امینا است؛ چراکه شعر او روانی و زیبایی دارد و برخوردار از فرهنگ غنی پیشین است.
شعر باید اندیشه داشته باشد و اگر اندیشه‌ای را با گویش بومی به شعر تبدیل کنیم، ارزشمند می‌شود، در غیر این صورت در همان سطح اصطلاحات زنان بی‌سواد باقی می‌ماند و رشد نمی‌کند. برای مثال به این شعر آقای شریفی‌امینا دقت کنید: «یی تُکه پا بیا، به خدا بی‌قِرارتم/ چندساله آخه ماِطل قول‌وقِرارتم/ بوته شِنَفتِم و به خیالم خودت میای/ رو به درانه نِشتِم و چشم‌انتظارتم/ تا تو عروس بشی و بخندی میان باغ/ آگینه‌دار خلوت قَنجُ و قِجارتم»؛ یک بیان عاشقانه، لطیف، زیبا و اثرگذار. مقایسه بکنید با «دِواته هَشتم طَخچه/ جِواد سِرَخور زد شُر خورد آمد»! واقعاً این‌طور شعر گویشی گفتن که چیدن کلمات یک گویش کنار هم است و اندیشه‌ای پشت آن نیست، چه ارزشی دارد؟ بنابراین خلق آثار هنری فاخر آن نگاه‌های منفی به گویش‌ها که از عوامل تضعیف آن‌ها است را از بین می‌برد؛ به‌واقع اگر قرار است گویش همدانی جایگاه پیدا کند، باید در عرصه هنر جلوه کند، حال چه هنر شعر و داستان، چه فیلم و تئاتر و چه رمان، نقالی و غیره.
   از شعری که از آقای محمود شریفی‌امینا خواندید، لذت بردیم، اگر ضرب‌المثل همدانی هم در ذهن دارید، برای مخاطبان ما بیان کنید.
ضرب‌المثل چکیده تجربیات مردم است که مختصر، مفید و مؤثر ارائه می‌شود؛ برای مثال در همدان وقتی می‌خواستند عنوان کنند که فردی به‌خاطر رفتاری که می‌کند تقصیر ندارد، چراکه این‌گونه تربیت شده است، می‌گفتند: «درختی که سِرِ آلوشگوئه (زباله‌دانی) سبز کنه، بارش آفتابه لولنگه، گلابی چینی که نیمیده!» یا وقتی می‌خواستند از فردی که رازش را به آشنا نگفته ولی به غریبه گفته، گلایه کنند، می‌گفتند: «عالم بفهمه، خاله‌م نفهمه» و یا وقتی برای شخصی کارهای زیادی انجام داده بودند و منظور حاصل نشده بوده و فرد مذکور خواسته جدیدی داشته، می‌گفتند: «عمه، اینم سِرِ همه».
   استاد آیا در شهرمان به معرفی بزرگان ادب و ادیبان همدانی همچون عین‌القضات، فخرالدین عراقی، باباطاهر و دیگر افراد و یا حتی نویسنده‌ها و شاعران معاصر آنچنان که شایسته بوده، پرداخته‌ایم؟ اگر خیر، راهکار چیست؟
   هنوز منبع شناسایی بزرگان همدان کتاب دهه 40 مهدی درخشان است
خیر، نپرداخته‌ایم؛ هنوز که هنوز است، تنها منبع معتبر برای شناسایی بزرگان و مفاخر همدان، کتاب دوجلدی بزرگان و مفاخر همدان از مرحوم دکتر مهدی درخشان است که سال 1341 به چاپ رسیده؛ این کتاب مفاخر گویش پهلوی همدان که قبل از گویش دری کنونی در همدان وجود داشته را نیز دربر دارد و تا دهه 40 را هم پوشش داده، البته یک نکته لازم است بگویم که در این کتاب برای مثال از مرحوم مهدی دیجور که شاعر همدانی صاحب سبک بوده، فقط نام برده شده است و کتاب توضیحی در رابطه با زندگی و سبک وی به دست نمی‌دهد.
این کتاب علاوه‌بر شعرا به نویسندگان، وزرا، عرفا، سیاست‌مداران و غیره نیز پرداخته است. آقای دکتر اذکایی هم سال 1370 کتاب باباطاهرنامه را نوشته و تمام اطلاعاتی که در مورد این شخصیت وجود داشته چه از منابع ایرانی و چه از منابع خاورشناسان، جمع‌آوری و تحقیقات خود را هم اضافه کرده است که تک‌نگاری به حساب می‌آید، همدان‌نامه ایشان هم 20 مقاله است که تنها یک مقاله آن مربوط به وضعیت فرهنگی و ادبی همدان بوده که آن‌هم به‌صورت کلی است.
   به نظر شما برای معرفی این گویش که حتی همدانی‌های اصیل هم با یک‌سری از واژه‌های آن آشنا نیستند، برای مثال می‌توان برنامه‌هایی در صداوسیمای مرکز همدان تهیه کرد و مؤثر واقع می‌شود؟
بازهم تکرار می‌کنم باید شأن هنری فاخر داشته باشد، چراکه اگر این‌گونه نباشد، نه‌تنها اثر مثبت ندارد، ممکن است تأثیر منفی هم داشته باشد و باعث استهزا باشد؛ چراکه این ذهنیت را به‌وجود می‌آورد که این برنامه می‌خواهد ما را به آن اصطلاحات زنان بی‌سواد برگرداند!
   صحیح، سخن آخر اینکه ظرفیت‌های ادبی همدان در چه وضعیتی است و آیا جای کار دارد؟
   نخستین‌های ادبی در همدان
بدون شک ظرفیت‌های ادبی همدان بی‌نظیر است و کار در رابطه با آن‌ها ضرورت دارد؛ ما یک فصلنامه فرهنگ همدان چاپ می‌کردیم که پژوهشگری چند مقاله راجع به ادبیات در همدان نوشته بود و ما آن‌ها را چاپ کردیم که نام یکی از مقالات وی، «نخستین‌های ادبی در همدان» بود؛ در آن مقاله اشاره شده بود که نخستین حبسیه توسط مسعود سعد که ریشه همدانی دارد، سروده شده است، نخستین ترانه توسط باباطاهر که همدانی بوده، سروده شده است، از میرزاده عشقی به‌عنوان نخستین شاعر هنجارشکن و کسی که از شعر نو حمایت کرد (او نخستین کسی بود که شعر افسانه نیما را در روزنامه قرن بیستم خود چاپ کرد، همچنین در تحول شعر فارسی نقش داشت و کسی بود که با جسارت روبه‌روی صاحبان قدرت می‌ایستاد و حرف دلش را می‌زد؛ میرزاده عشقی در زبان شعر هم مبدع است) نام برده شده بود و موارد دیگر.

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/66909