کد خبر : 67337
تاریخ : 1401/12/25
گروه خبری : ریحانه آفرینش

جایگاه زن در دنیاى کنونى غرب

زن به مجردى که ازدواج کند، تغییر اسم می‌دهد، یعنى نام و نام خانوادگی‌اش را از دست می‌دهد و رسماً در اسناد، کارنامه‌‏هاى تحصیلى، شناسنامه، گذرنامه و در همه جا نام خانوادگى شوهر، جانشین نام خانوادگی‌اش مى‏شود. این بدان معناست که زن، خود هیچ است، وجود ذاتى ندارد، تا وقتى که در خانه پدر است، با نام او زندگى مى‏کند و زمانى که به خانه همسرش می‌آید، باز هم از داشتن نام و ارزش و اعتبار محروم است.
در دفاتر رسمى مربوط به زنان متأهل اروپایى از دو نام سؤال می‌شود: نخست می‌پرسند نام فعلی‌اش که پس از ازدواج گرفته است و نام خانوادگى همسرش چیست؟
سؤال دوم اینکه وقتى که دخترى جوان و مجرد بود، نام خانوادگی‌اش چه بوده است؟
در حقیقت، زن متعلق به صاحبخانه است. در خانه پدر که بود، نام خانوادگى پدر،و به خانه شوهر که آمد، نام خانوادگى شوهر را به خود گرفت. (1)
در فرانسه، زن پس از جدا شدن از شوهرش، کوچکترین حقى نسبت به فرزندش ندارد.(2) این‏گونه قوانین ظالمانه، هم‏اکنون در فرانسه که مهد تمدن اروپایى است، اجرا مى‏شود. تمدنى که به غلط، نام آن تمدن گذارده شده و در حقیقت توحش، ددمنشى و دیوسیرتى است. کدام وجدان بیدار مى‏پسندد که عواطف مادرى یک مادر را بشکنند و او را از ساده‏‌ترین و طبیعی‌‏ترین حقوق که همان رابطه یک مادر با فرزند است، بازدارند؟ حقى که حیوانات هم از آن برخوردارند.
تورات فعلى، زن را تلخ‏تر از مرگ معرفى می‌نماید و معتقد است که زن نمی‌‏تواند به کمال برسد. (3)
این همان یهودى است که به غلط خود را نسل برتر و از نژاد پاکتر می‌داند و معتقد است که یهود در میان ملل متمدن، پاک‌ترین نژاد است.
به قول «ناهوم گلدمن» که از بنیان‏گذاران نظام کنونى اسراییل است: «مردم یهود یک پدیده تاریخى و استثنایى هستند.» (4)
با این وصف، او براى زن نقص ذاتى قایل است و معتقد است که هیچ‏گاه زن عامل نیکبختى نبوده است، بلکه همانند مرگ براى آدمى، شرنگ تلخ و ناگوار است.
مجله «اسلامیک ریویو» چاپ لندن می‌‏نویسد: «وضع اسلام در مورد زن از این لحاظ جالب است که اسلام در هزار و 400 سال پیش براى زنان حقوقى تثبیت کرد که زنان انگلستان فقط در نیمه‏ نخست قرن بیستم، به وسیله طرحى که در پارلمان به تصویب رسید، از آن برخوردار شدند.» (5)
«صدرالدین بلاغى» در کتاب «برهان قرآن» می‌نویسد: «طبیعت اروپایى به خاطر خودخواهى و غرور، هیچ‏گاه به مرد اجازه نمی‌‏داد که از روى میل و رغبت و به پیروى از فضیلت و مروت، از زن در وضعى آبرومند نگهدارى و سرپرستى کند. انقلاب صنعتى، زنان و کودکان را به کار در کارخانه‏‌ها واداشت و در نتیجه، روابط خانوادگى ازهم‌گسیخت و زن ناچار شد براى تأمین معاش خود، در کارخانه‏‌ها وارد عرصه مبارزه و رقابت شود و آبرو و نیازهاى روحى و مادى خویش را بر سر این کار بگذارد، زیرا مرد از او نگهدارى نمی‌‏کرد و کارخانه‏‌ها نیز ضعف و بیچارگى و احتیاج او را مورد سوءاستفاده قرار دادند و با آنکه ساعات کارش بیشتر از مرد بود، دستمزدى بسیار کمتر از دستمزد مرد برایش تعیین کردند.» (6)
در هندوستان، زن «هندو» تا زمانى که در خانه پدرش زندگى مى کند، تابع پدر است و اگر به خانه شوهر برود، تابع او خواهد بود، اگر پسر نداشت، تابع خویشاوندان پدرى و در صورت نبودن آن‌ها تابع پادشاه یا حاکم عصر خودش است. (7) بنابراین، یک زن «هندو» هیچ‏گاه استقلال و آزادى ندارد و همیشه محکوم به تبعیت از دیگران است. مشرکین عرب، شیر و بچه‏‌اى را که در شکم بعضى از چهارپایان بود، به مردان اختصاص می‌دادند و بر زنان حرام می‌دانستند و زنان نمی‌توانستند از آن استفاده کنند.
(8)پی نوشت
1 ـ فاطمه، فاطمه است، ص 60.
2 ـ همان، ص 61
3 ـ اسلام و اجتماع، ص 67
4 ـ بلاى صهیونیسم، ص 63
5 ـ مجله مکتب اسلام، سال هشتم، ش 9، ص 62.
6 ـ برهان قرآن، ص 115
7 ـ اسلام چنان که بود، ص 123.
8 - جاهلیت قرن بیستم، ص 73

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/67337