کد خبر : 71778 تاریخ : 1402/5/1 گروه خبری : جامعه |
|
مسئله نسل «زِد» منصور ساعی |
|
در ابتدای این نشست که در کتابخانه مرجع کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد منصور ساعی، دکترای علوم ارتباطات و سخنران این جلسه گفت: رابطه والدین و فرزندان در پنج دهه گذشته در جامعه ایران به یک مسئله تبدیل شد. علت این چالش نیز نادیده گرفتن مسائل خانواده است که آن را به بحران تبدیل کرده است.
او ادامه داد: در خانواده گسترده ایران چند نسل در کنار یکدیگر زندگی میکردند. تعاملها و ارتباطها «میان فردی» سنت راهبر و عمودی و سلسله مراتبی بود و همچنان هم این سنت دیده میشود. علاوه بر این خانواده صرفا یک واحد اقتصادی نبود و اجتماعی هم بود و نداشتن تحرک جغرافیایی و مکانمندی خانواده از دیگر ویژگیهایش بود. امروز برای ازدواج، فرزندان خودشان انتخابکننده هستند و دیگر خانواده انتخاب ندارد. از سوی دیگر داشتن فرزندان زیاد به عنوان نیروی کار را در خانواده داشتیم، در حالی که امروز با کاهش شدید زاد و ولد مواجه هستیم، چرا که تعداد بازیگران خانواده کمتر و کنشهای ارتباطی نیز کمتر شده است. جامعه ایرانی در چهار دهه گذشته تغییرات سریع و متعددی را تجربه کرده است؛ چرا که با تغییر ساختار سیاسی خانواده خود را از مرجعیت جامعهپذیری کنار میکشد و همه چیز فرزندان را به مدرسه، جامعه و دولت میسپارد. ساعی همچنین افزود: توسعه شهرنشینی، توسعه فناوری، ورود ماهواره و گستردگی آموزش عمومی و جا افتادن خانواده هستهای و کوچک شدن خانواده از دیگر عواملی است که میتوان به آن اشاره کرد. به علت مسائل اقتصادی که وجود دارد والدین تعاملشان با فرزندان را کمتر کردهاند. او بیان کرد: هر فردی نخستین جایی که تعاملات میان فردی را تجربه میکند در کانون خانواده است و از طریق آنها یاد میگیرد که چگونه فکر یا گفتوگو کند. علاوه بر این فرد رشد و بلوغ هیجانی و عاطفی را در خانواده آموزش میبیند. هنوز هم در جامعه خانواده نهاد مهمی است و پیشران تغییرهای اجتماعی است. ***شب، فرصت طلایی خانواده این پژوهشگر درباره فرصتهای ارتباطی اعضای خانواده در یک روز گفت: گردهمایی خانواده در هنگام شب بیشتر است و در روز به دلیل اشتغال والدین ناپایدار است و اعضا فرصت تعامل کمتری با هم دارند. اغلب خانوادهها در هنگام صرف شام به دور هم جمع میشوند اما باز هم گفتوگوها کوتاه بوده و عمیق نیست، چرا که یا در رسانهای مجازی حضور دارند و یا به کارهای خود میپردازند. از سوی دیگر به دلیل شخصیسازی انجامشده، تماشای فیلم به شکل دستهجمعی کمتر است. خستگی والدین از کار و حوصله نداشتن والدین زمانی برای بحث و گفتوگو باقی نمیگذارد و همچنین به دلیل ناکارآمدی نظام آموزشی، والدین دغدغه آموزش را هم دارند؛ در صورتیکه خانواده صرفا باید وظیفه تربیتی را برعهده داشته باشد. به نوعی این وظیفه امروز جابهجا شده است و دولت کار خانواده را انجام داده و خانواده وظیفه دولت را که آموزش است برعهده دارد و این بار سنگین روی دوش خانواده وقتی برای ارتباطات باقی نمیگذارد. ***دورشدن خانواده از فراغت گروهی این دکترای علوم ارتباطات در ادامه به برنامههای فراغتی خانواده اشاره کرد و گفت: بازیهای گروهی، سینما رفتن، سفر رفتن و... سرشار از ارتباطات میتوانند باشند اما به دلیل درگیری معیشت، خانواده خیلی روی این امر نمیتواند برنامهریزی داشته باشد. در حالیکه در گذشته همه چیز در کنار هم بود و برنامهریزی برای فراغت داشتند. در برنامههای فراغتی، خانواده میتواند از آرزوها و آرمانهای نوجوانش باخبر شود و یا بالعکس نوجوان از آرزوها وآرمانهای والدین مطلع شود. او ادامه داد: در جامعه آماری 40 نفره پژوهش ما تنها هشت خانواده به شکل مشخص برنامه برای فراغت داشتند. بیشتر نوجوانان یا به شکل فردی و یا با همسالان خود اوقات فراغت را سپری میکردند. خانواده امروز تنهاست و احساس میکند کسی به او توجه نمیکند. از همین رو راهبرد خشونتآمیز بیشتر میشود. نهادهای بیرونی باید خانواده را بیشتر حمایت کنند که اینگونه نیست. وقتی خودآگاهی وجود نداشته باشد والد نقش تربیتی خود را به درستی ایفا نمیکند و برنامهای هم در این زمینه برایش وجود ندارد. ***خستگی و بیحوصلگی ساعی همچنین به عوامل کاهش گذراندن فراغت با والدین اشاره کرد و افزود: خستگی و بیحوصلگی از کار بیوقفه والدین، نداشتن عادت و برنامه سفر و بیرون رفتن خانوادگی، غرق شدن توامان والدین و فرزندان در دنیای مجازی و آنلاین، لذت نبردن از بودن و همراهی با والدین، شرکت فرزندان در کلاسهای هنری، مهارتی و توسعه فردی و مطالعه درسی و انجام تعهدات مدرسه از جمله مواردی هستند که در این زمینه موثرند. والدین از آنجایی که خود نصیحت شدهاند احساس میکنند در مقابل نسل جدید نیز به همین شکل باید رفتار داشته باشند در حالیکه نسل امروز که نسل «z» خوانده میشود از نظر دانشی از والدین جلوتر است و پذیرای این نصیحتها نیست. اینجاست که خانواده باید خود را از نظر دانشی با فرزند خود همسو کند. او درباره الگوی ارتباطات کلامی والدین و فرزندان نیز گفت: بیشتر الگوی ارتباطی جدلی است و والدین سعی میکنند بچهها را به مبارزه بطلبند و همین بحث و جدل ایجاد میکند. از سوی دیگر خانواده همچنان فرزند نوجوان خود را کودک میداند در حالیکه او تجربه کودکی را پشت سر گذاشته و خانواده باید این را بپذیرد. والدین باید خود را به جهان فرزندشان نزدیک کنند تا این فاصله کمتر شود. ***کمرنگشدن ابراز احساسات او افزود: درحالیکه نقل خاطرات والدین در خانواده بسیار اهمیت دارد، چرا که جنبه خودافشایی دارد و این به نوجوان یاد میدهد که اگر اشتباهی کرده و یا شکستی خورده است آن را بیان کند و بپذیرد بهنوعی این خودافزایی به صمیمیت رابطه والدین و فرزندان کمک میکند و نسل جدید یاد میگیرد که از تجربیات والدین استفاده کند. صحبت درباره کتاب یا فیلم میتواند به شکلگیری یک گفتوگو و بحث بین والدین و فرزندان نوجوان تبدیل شود درحالیکه امروز این اتفاق کمرنگ شده است، چراکه عمدتاً خانوادهها اهل مطالعه نیستند و فرزندان نیز اغلب کتابهای درسی خود را مرور میکنند و همین عامل جای بحث و گفتوگو برای موضوعات مختلف را باز نمیگذارد. در ادامه این نشست محبوبه نجفخانی مترجم کتابهای کودک و عضو شورای کتاب کودک به بازار نشر این حوزه اشاره کرده و گفت: نسل جدید، نسل کاملاً متفاوتی است و باید درباره آنها بازنگری کرد. نسل ما نسل تحکم بود، درحالیکه نسل امروز اینگونه نیست و باید گفتوگو کنیم و بیشتر از هر چیز شنونده باشیم. امروز باید با کودک و نوجوان از جزئیات صحبت کرد تا ارتباط بیشتری برقرار شود. او ادامه داد: امروز در بازار نشر ناشران نوظهوری آمدهاند که کارمند مترجم دارند و دیگر خبری از خانواده نشر نیست. متأسفانه نگاه به جوایز و فروش آن محصول بیشتر از محتوای آن است و همسویی با مسائل روز چندان قابلتوجه نیست. نجفخانی با اشاره به نبود مشاور در مدارس توضیح داد: متأسفانه در مدارس ما مشاور و یاریگر خوب حضور ندارد، درحالیکه این افراد نقش بسیار مهمی دارند و اگر هم باشند اغلب حرفهای نیستند. حضور مشاور موجب میشود تا بچهها به خودافشایی دست بزنند. به طور مثال در کتاب «کمی تا قسمتی معمولی» به نقش بسیار مهم مشاور اشاره شده است. او گفت: کارل گوستاو یونگ میگوید نسل جدید با اسطوره بیگانه است اگر اسطورهها را خوب بشناسد بسیاری از مسائل را راحتتر میتواند درک کند. اسطورهها نماد هستند و اگر خانوادهها در این باره با دانش با فرزندانشان ارتباط برقرار کنند بسیار نقش پررنگی خواهند داشت. در کتابها شاید بسیاری اوقات خانواده حضور نداشته باشد و یا فرزند تکوالد باشد؛ اما نقش افراد همراه باید در نظر گرفته شود. نمونه خوب آن در کتاب «ماتیلدا» به نمایش گذاشته شده که دقیقا این شخصیت یاریگر را که معلم است میبینیم.
|
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/71778 |