کد خبر : 78054 تاریخ : 1402/10/17 گروه خبری : فرهنگی |
|
تقلیل تماشاگر به بلیت، اجحاف بزرگی است |
|
از درِ شهرکتاب که بیرون زد، همان جا در خیابان نشست و یک نفس، کل نمایشنامه را خواند.
او متن بعدی خود را پیدا کرده بود؛ نمایشنامهای فرانسوی نوشته فیلیپ کلودل با ترجمه شهلا حائری. این نمایشنامه حالا با بازی خود او و بهنام تشکر و رامین ناصرنصیر در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است و با استقبال تماشاگران هم رو به رو شده. اجرای این نمایش فرصتی شد تا با این هنرمند گفتگویی مفصل داشته باشیم درباره حضورش در عرصه کارگردانی به صورت حرفهای که به حدود 10 سال میرسد و سبب شده تا او دیگر صرفا یک بازیگر نباشد. سلیمانی از ورودش به کارگردانی میگوید، بابت وضعیت فعلی تئاتر نگرانی دارد و متاسف است که تنگناهای اقتصادی سبب شده برخی اتفاقات روی صحنه تئاتر رخ بدهد که هیچ ربطی به این هنر ندارد. او که در 10 سال اخیر بیشتر به عنوان کارگردان در تئاتر حضور داشته، در آغاز این گفتگو درباره تمرکزش بر کارگردانی تئاتر در این سالها توضیح میدهد: «تحصیلات لیسانسم کارگردانی بود و ارشدم ادبیات نمایشی. یعنی بازیگری نخواندم ولی چون از سالها قبل در کرمانشاه بازیگری را آغاز کرده بودم، آن را ادامه دادم. در دوره دانشکده به عنوان بازیگر و کارگردان در جشنواره دانشجویی که جهاد دانشگاهی برگزار میکرد، حضور داشتم. بنابراین گرچه بیشتر مشغول بازیگری بودم ولی دغدغه کارگردانی هم داشتم. ولی این روند متوقف شد تا اوایل دهه 90 که ابتدا نمایشنامه «مسافران» آقای رحمانیان را در فرهنگسرای ارسباران اجرا کردم و بعد از آن، امیرعلی نبویان نمایشنامه «ناگهان پیت جلبی» را مطرح کرد و شروع کارگردانی حرفهای من در این 10 سال از همین کار بود که ابتدا در باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران و بعد در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفت و به عنوان پرتماشاگرترین نمایش این تماشاخانه در آن سال معرفی شد. شاید این توفیق و استقبال مردم و نقدهای مثبت بر من تاثیر گذاشت و فکر کردم حالا که درس کارگردانی خواندهام و تجربیاتی هم دارم، وارد فضای حرفهای بشوم.» او سالهایی را یادآوری میکند که تئاتر ایران چند سالن محدود داشت، مجموعه تئاترشهر، تالار مولوی که ویژه دانشجویان بود و تماشاخانه سنگلج که فعالیتش افت و خیزهایی داشت. ***به خودمان اجازه نمیدادیم به اجرای عمومی فکر کنیم سلیمانی با یادآوری فضای تئاتر در آن مقطع و با اشاره به ویژگیهای نسل خودش ادامه میدهد: «نسل ما خیلی هم عجول نبود. ما بعد از فارغالتحصیلی، به این فکر میکردیم که الان چه کسانی در جایی مانند تئاتر شهر کار به صحنه میبرند. چون آن دوره سالنهای تئاتر هم بسیار محدود بود و مانند امروز تماشاخانههای خصوصی وجود نداشت. از طرف دیگر در این سالنهای محدود، استادان بزرگی مانند بهرام بیضایی، حمید سمندریان، علی رفیعی، قطبالدین صادقی، خانم پروانه مژده یا نسل بعدی مانند آقایان رحمانیان، علیرضا نادری، یعقوبی، امجد و... مشغول به کار بودند که اصلا ما به خودمان اجازه نمیدادیم به اجرای عمومی نمایشی فکر کنیم. حالا درست یا غلط، نگاه ما چنین بود. توقع ما شرکت در جشنواره دانشگاهی بود و اجراهای 5، 6 روزه در پلاتو هنرهای زیبا.» بعد از «ناگهان پیت حلبی» که یک کار ایرانی طنز با مباحث جدی درباره مباحث فرهنگی بود، سال 96 نمایش «فالو می» را بر اساس نمایشنامه «چشم عمومی» نوشته پیتر شفر در تالار مولوی روی صحنه برد، نمایشی با موضوع عشق و اینکه چگونه روابط عاشقانه زوجها به سردی میگراید. سال 97 با اجرای «خرده نان» سپری شد که این نمایش نیز چون دو اثر قبلی با استقبال تماشاگران رو به رو شد. ***کارگردان، انتخاب میکند ولی بازیگر، انتخاب میشود با اجرای این آثار، کورش سلیمانی، دیگر خود را در مقام کارگردان تثبیت کرد. او درباره انتخاب این شاخه توضیح میدهد: «در کارگردانی، خودت انتخابگری ولی در بازیگری، انتخاب میشوی حالا یا شانس داری و برای کاری دعوت میشوی که مطابق سلیقه و نگاهت به جهان باشد که ممکن است کمتر پیش بیاید ولی در کارگردانی، دستت بازتر است برای اینکه مطابقه میل خودت کار کنی. این ویژگی کارگردانی سبب شد که از همان دوران دانشجویی درگیر این موضوع باشم. همچنانکه در دوره دانشجویی نمایش «چند و چون به چاه رفتن چوپان» را در جشنواره دانشجویی اجرا کردم که چند جایزه اصلی را برد ولی در آن سالها مثل الان، خیلی فضا برای دانشجویان باز نبود. الان یک کار موفق دانشجویی در فضای حرفهای هم اجرا میشود که خوبیها و بدیهایی دارد ولی آن سالها برای اینکه یک دانشجوی فعال بخواهد وارد فضای حرفهای بشود، شرایط خیلی دشوار بود. بنابراین با احتیاط میتوانستیم به کارگردانی فکر کنیم و این شد که بین خواسته و عمل، فاصلهای افتاد تا اینکه در دهه 90 سعی کردم به صورت جدی به این سمت بیایم.» ***همیشه خودم تهیهکننده بودهام سلیمانی که در اجرای نمایشهایش، تهیهکنندگی را هم بر عهده دارد، در این باره نیز میگوید: «در تمام این سالها خودم کارهایم را تهیه کردهام. به این صورت که در سریال یا پروژهای بازی میکردم و پولی میگذاشتم برای ساخت تئاتر و خدا را شکر که همه هزینهها باز میگشت.» او در پاسخ به این پرسش که آیا بنا دارد تا این رویه را ادامه بدهد، میگوید: «طبعا آدم وقتی فعالیتی انجام میدهد، به بازخوردش فکر میکند. خوشبختانه در تمام این کارها، ارتباط خوبی با تماشاگران داشتهام. بسیاری از تماشاگران همین اجرا، کسانی هستند که کارهای قبلی ما را هم دیدهاند. از طرف دیگر بحث گروه هم مهم است. بیشتر اعضای گروه، همدورهایهای من از دوران دانشکده هستند و ما تقریبا یک تیم ثابت هستیم. خوشبختانه نوع نگاه همکاران من هم این است که ما برای نان کار نمیکنیم. نمیگویم این کار بد است ولی هدفگذاریمان این نیست که از تئاتر پول دربیاوریم چون همه ما بنیه اقتصادی تئاتر را میدانیم. البته که همه نیاز داریم و خوشبختانه در حد خوبی بازگشت سرمایه داشتهایم و بچهها از نظر جایگاه حرفهای هم وضعیت قابل قبولی دارند و دنبال کسب نام هم نیستند و این گونه است که بر اصل کار متمرکز میشویم. یعنی اصل موهبتی به نام تئاتر که با آن آشنا شدهایم یعنی تئاتری که هم به خودمان حال خوبی میبخشد و هم سبب میشود با مردم روزگار خودمان که دردمند مشکلات گوناگونی هستند؛ از مسائل روانی تا اجتماعی و... گفتگویی برقرار کنیم. از این زوایه، تئاتر برای ما وظیفهای اجتماعی است. اگر قائل باشیم به اینکه هر یک از ما در جایگاهی که هستیم، مسئولیت داریم، این روند ما بر اساس این مسئولیت ادامه پیدا میکند. ***ادای دین به شاعران او البته از یک کار دیگرش هم یاد میکند؛ نمایش «فرودگاه پرواز شماره 745» که در قیاس با دیگر نمایشهایش شخصیتر است: «تنها کاری که در این مجموعه کمی شخصیتر بوده و با افتخار از آن یاد میکنم، همین نمایش است که متن آن نوشته استاد احمدرضا احمدی بود که نوعی ادای دین به شاعران بود و ادای دینی ویژه به شخص ایشان چراکه خیلی دوست داشتند این متن به صحنه بیاید. متن دشواری هم بود ولی با کمک همکاران و دوستان بازیگرم، خوشبختانه اجرای قابل قبولی داشت و ایشان و خانوادهشان بسیار خوشحال شدند و آنجا هم تلاش کردیم صدای شاعران را به گوش مردم برسانیم که چه شرایط دشواری دارند و البته بعد از بعد از آن دوباره به روال قبلی خود بازگشتیم. اگر پیگیر نمایشهای کورش سلیمانی بوده باشید، متوجه میشوید که او اغلب نمایشنامههایی انتخاب میکند که با حال و هوای مردم ما همسو باشند. او خود درباره انتخاب نمایشنامههایش میگوید: «این به همان مسئولیت اجتماعی برمیگردد. ما فقط برای دلخوشی خودمان کار نمیکنیم. هرچند کار تئاتر برایمان بسیار لذتبخش است و رویارویی با تماشاگر و دیدن حال خوب او، نهایت شادی من است. همچنانکه به بچههای گروه هم میگفتم برای من تئاتر مانند یک چشمه زلال است که دوست دارم هر کس به اندازه کف دستی از آن بنوشد. به همین دلیل در هنرهای دراماتیک، انتخاب متن خیلی مهم است. بگذریم که نمایشنامهنویسی در سالهای اخیر در فضای تئاتری ما بشدت تضعیف شده. یعنی اصلا شرایط شبیه دهه 70 نیست. الان چند نمایشنامهنویس اثرگذار مانند نمایشنامهنویسان آن دوره داریم. در میان نسل جدید، نخبگان بسیاری هست ولی آن جریان، دیگر وجود ندارد.» ***تئاترمان نباید ابتر شود سلیمانی در پاسخ به اینکه آیا این وضعیت میتواند به دلیل تضعیف تئاتر اجتماعی در دههای اخیر ایجاد شده باشد، تاکید میکند: «بله. بخشی از این ماجرا برمیگردد به اینکه دوستان سیاستگذار بدانند تئاتر اجتماعی موثرترین شکل تئاتر است و شکلگیری تئاتر از آغاز با رویکرد اجتماعی بوده. دوستان سیاستگذار از سالها پیش باید میدانستند که نباید تئاترمان ابتر شود و صرفا به سمت انتزاع برود و فقط بر فرم تکیه کند و تماشاگر را دست خالی به خانه روانه کنیم. هرچند در هنر زیبایی بسیار مهم و اصل است اما فرم و محتوا در کنار هم کامل میشوند. مانند یک لیوان بلوری زبیا که اگر خالی باشد، نمیتواند رفع تشنگی کند، آبی هم که در دست داریم اگر در ظرفی نباشد، قابل عرضه نیست. یعنی هر دو در کنار هم باید باشد ولی به نظر من این مشکل جدی وجود دارد که در این سالها بیشتر به آن لیوان توجه کردهایم و کوشیدهایم آنچه را در تئاتر روز دنیا در حال وقوع است، پیاده کنیم ولی الان معنا و معجزه تئاتر، کمرنگ شده. به همین دلیل برای اجرای یک اثر شاید بیشترین زمان را صرف انتخاب متن میکنم. برخی دوستان میگویند فقط متن خارجی کار میکنی در حالیکه ایرانی یا خارجی بودن برایم مهم نیست. بلکه حرفی که آن کار میزند و نسبت آن با روزگار ما مهم است. سلیمانی در صحبتهایش از هنرمندی مانند علیرضا نادری یاد میکند و همین یاداوری سبب میشود از او بپرسیم هیچ در فکر آن هست که نمایشنامهای از نادری اجرا کند. او در پاسخ به این کنجکاوی ما، نادری را یکی از مهمترین چهرههای نمایشنامهنویسی بعد از انقلاب مینامد و ادامه میدهد: «آقای نادری تجربه زیسته بسیاری دارد و چون از طبقهای آشنا با درد مردم به فضای تئاتر آمده، کارهایش بسیار اثرگذار است. در زمینه تئاتر اجتماعی، یکی از بهترین نمایشنامهنویسان ماست مانند محمد یعقوبی که متاسفانه از حضور هر دو آنان محرومیم ولی از نویسندگان مورد علاقه من هستند. امیدوارم بعد از تجربهای که در دوره دانشجویی داشتم، دوباره یکی از کارهای ایشان را به صحنه بیاورم.» این هنرمند تئاتر در این بخش از گفتگو از علاقهاش به اکبر رادی هم صحبت میکند: «یکی دیگر از نویسندگان مورد علاقهام، آقای رادی است که به نظرم نویسنده قدرنادیدهای است. با احترام به همه عزیزانی که کارهای ایشان را حتی گاه به خوبی به صحنه بردهاند، به نظرم چیز دیگری در متون ایشان هست که جا دارد نگاهی دوباره به آثارشان بیندازیم چون کارهای ایشان هم به شدت اجتماعی و بدون تاریخ مصرف است زیرا درباره انسان نوشته و آنچه را در نقدها درباره تاثیرپذیری ایشان از چخوف و ایبسن مطرح شده، مبارک میدانم چون به شدت اجتماعی هستند و بسیار مشتاقم شرایطی باشد که از همه این نویسندگان کار کنم. اینکه گفتم شرایط، باید یادآوری کنم که گاه شرایط اجتماعی بر کار ما تاثیر میگذارد. مثلا اجرای «سکوت سفید» همزمان شد با آبان سال 98 و گرانی بنزین یا «فرودگاه...» در زمان اوجگیری امیکرون روی صحنه رفت. ما با این چالشها کار کردهایم.» ***اگر خانه ما مشکلی داشت، رهایش میکنیم؟ سلیمانی در میان صحبتهایش از وظیفه اجتماعی هنرمند در توجه به روزگار خود سخن گفت و از او میپرسیم به دلیل همین وظیفه اجتماعی است که الان دارید کار میکنید؟ که پاسخ میدهد: «نکته بسیار مهمی است. به هر نظری احترام میگذارم. حق شماست که کار نکنید و حق من است که کار کنم. این محترم است اما دیدگاهی که برای کار کردن دارم، از اینجاست که به گفته آقای سمندریان، این صحنه، خانه ما است. آیا من باید این خانه را حتی اگر مشکلی دارد، مثلا در و پنجرهاش ایرادی دارند، رها کنم؟ منِ نوعی یک وظیفه اجتماعی دارم. آیا از تعطیلی تئاتر و کار نکردن ما مردم سود میبرند. میدانم همه دوستان ما دغدغه اجتماعی دارند اما این را هم میدانم که هرگز نباید تئاتر را تعطیل کنیم چون با تعطیلی هر نمایشی، چراغی در شرایط فرهنگی ما، خاموش میشود و من این را شایسته نمیدانم. البته در اینکه دشواریهایی وجود دارد و تئاتر ما دارد انحرافهای جدی پیدا میکند و شاید دلیل برخی از دوستان برای کار نکردن، همین باشد، شکی نیست.» ***به صِرف شهرت در فضای مجازی، نباید وارد تئاتر شد او در پاسخ به اینکه منظورتان از انحرافات جدی چیست؟، توضیح میدهد: «کارهایی را که روی صحنه میآید، رصد کنید، بردن تئاتر به سمت تجاریِ صِرف غلط است و این به خود ما برمیگردد. همچنانکه بیتوجهی دولت به بحث اقتصاد تئاتر و حمایت نکردن از گروههای تئاتری نیز برمیگردد. با قطع حمایت دولت، هنرمند تئاتر به ناچار، برای تامین هزینهها به روشها و ابزارهایی روی میآورد که اصلا ربطی به تئاتر ندارد. من به همه کسانی که علاقهمند به حضور در عرصه تئاتر هستند، احترام میگذارم اما دلیل حضور دوستانی که تازه به این عرصه وارد میشوند نباید صرفا شهرتشان در فضای مجازی و اینستاگرام و فضاهایی از این دست باشد. از سوی دیگر اطلاق عنوان «پرفروش» در تئاتر یکی دیگر از اشکالاتی است که در این سالها پدید آمده. تقلیل تماشاگر به بلیت، اجحاف بزرگی است. سلیمانی شرایط امروز تئاتر را با آنچه از استادانش در دانشکده هنرهای زیبا آموخته مقایسه میکند و این تفاوت را غمانگیز میداند و ادامه میدهد: «در دانشگاه یاد گرفتیم، تفکری را با زبان هنر و اصول زیباییشناسی با تماشاگر مطرح و با او دیالوگ برقرار کنیم. همه اهمیت تئاتر، برقراری همین دیالوگ است. انحرافهایی که میگویم، قابل رفع است. باید کمی برگردیم به اینکه کجا بودیم و کجا میرویم. استادان ما مثلا آقای سمندریان، تئاتر را ابزاری برای انتقال اندیشه میدانستند، این تلقی از تئاتر الان کجاست؟ نمیخواهم بدبین باشم ولی فکر میکنم کمی از این تلقی عقب رفتهایم. با این حال بر اساس همان وظیفهمان گفتیم در این بازار تئاتر، کالای خود را ارایه کنیم و خوشحالم که هنوز خریدار دارد و با تمام اتفاقاتی که رخ داده، هنوز کارهایی مثل کار ما تماشاگر دارد. ***متن، بدجوری قلاب انداخت حالا دیگر میرسیم به نمایش اخیر او؛ «توافقنامه». متنی که سلیمانی به توصیه اصغر نوری، مترجم تئاتر با آن آشنا شد. او در این باره میگوید: «تابستان سال 1401 در جست و جوی متنی بودم برای اجرا. میدانستم اصغر نوری مشغول مدیریت ترجمه چند اثر است و از او پرس و جو کردم که این نمایشنامه را که به قلم شهلا حائری ترجمه شده، معرفی کرد. به شهر کتاب مرکزی رفتم و همان جا در در خیابان نشستم و یک ساعته آن را خواندم و متن برایم قلاب انداخت. تیر ماه همان سال تقاضای اجرا در تئاتر شهر را داده بودیم که به نتیجهای نرسید و به ما زمانی را دادند که من و بهنام تشکر، دیگر بازیگر نمایش، درگیر فیلم بودیم و خواستار جا به جایی شدیم که نشد و عملا امکان اجرای ما در تئاتر شهر از بین رفت. من تئاترشهر را خیلی دوست دارم. هم برای اعتبار خودمان دوست داشتیم در آن کار کنم و هم اینکه فکر کردیم اگر نمایش ما موفقیتی به دست آورد، کمک کنیم تا تئاترشهر دوباره رونق بگیرد.» ***چالشی که هنرمندان بزرگ جهان تجربه کردهاند او که در این نمایش علاوه بر کارگردانی، ایفاگر یکی از نقشهای اصلی کار هم هست، درباره دشواری کارگردانی و بازیگری به صورت همزمان میگوید: «یکی از چالشهای بزرگم در این کار همین بود. به جز یکی دو تجربه دانشجویی، در کارهای خودم بازی نمیکردم. البته که بازیگرم و دغدغه بازیگریام همچنان سر جای خود باقی است ولی پرهیز میکردم از بازی در کارهای خودم. در نمایش قبلی به عنوان گوینده رادیو، فقط صدایم حضور داشت و دیدم میتوانم برای یک ساعت و اندی ذهنم را از کارگردانی دور کنم. در این نمایش سه بازیگریم و فکر کردم خودم یکی از نقشها را بازی کنم. هم چالش جذابی است و هم در دنیا خیلی از هنرمندان را داریم که همزمان در آثار خود بازی میکنند و اتفاق نویی نیست. نمونه موفقش در تئاتر خودمان کارهای آقای پارسا پیروزفر است که همیشه درخشان بوده. به هر حال کار کردیم و فکر میکنم تجربه ناموفقی نبود. سختی کار، با حضور دو بازیگر دیگر، بهنام تشکر و رامین ناصرنصیر آسان شد. بدون این دو عزیز، شاید اصلا نباید سمت این کار میرفتم. همراهیشان خیال مرا آسوده کرد. خوشبختانه فضای صحنه و پشت صحنه ما خیلی امن است و بازیگران برای یکدیگر کار میکنند و عوامل پشت صحنه هم همینطور.» ***حضور مغتنم بهنام تشکر و رامین ناصرنصیر سلیمانی که همچنان به چاپ بروشور و تمرینهای چند ماهه در تئاتر پایبند است، درباره وفاداری خود به این اصول میگوید: «همه جزییات برایم مهم است از پوستر و بروشور تا تمرین چند ماهه. اصلا یکی از دلایلی که تئاترشهر نرفتم این بود که مثلا بهمن به من گفتند اسفند اجرا کنید که گفتم اصلا مدل من این نیست که یک ماهه کار آماده کنم. با این دو بازیگری که هر کدام بیش از 30 سال سابقه تئاتر دارند و پرکار هم هستند، بیش از 50 جلسه تمرین داشتیم. سه نفره کار میکردیم. پروسه خیلی دلچسبی داشت که حالا دلتنگش هستم چون اصولا در تئاتر دوره تمرین خیلی مهم است.» از او میپرسیم از ابتدا انتخابتان همین دو بازیگر بودند؟ که پاسخ میدهد: «با بهنام تشکر دوست و همکار بودیم و به جهت نوع نگاهمان به هستی و تئاتر و اینها خیلی مترصد همکاری بودیم و اولین گزینهام بود. درباره نقش رامین ناصرنصیر گزینههای مختلفی به ذهن میآمد ولی به یکباره به ایشان رسیدیم که الان از این انتخاب خیلی خوشحالیم. بهنام و رامین با اینکه درگیر کارهای دیگر هم بودند ولی از آنجاکه بسیار متعهدند، کاملا در اختیار این کار بودند. شاید باورتان نشود که این دو بازیگر با اینکه خستهتر از من بودند، زودتر از من میآمدند سر تمرین؛ عاشقانهتر و با شوق بیشتر و جزو چند بازیگر خوبی هستند که قطعا برای این دو نقش مناسب هستند.» کورش سلیمانی با بیان اینکه اجرای نمایش «توافقنامه» تا اواخر دی ادامه دارد، تاکید میکند: «میخواهیم حال خودمان خوب بشود و این حال خوش به مخاطب هم تسری پیدا کند و چه چیزی از این با ارزشتر که به یکدیگر حال خوب ببخشیم.»
|
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/78054 |