کد خبر : 78716
تاریخ : 1402/11/2
گروه خبری : مشکات

هنر ایجاد انس با قرآن

بخش نخست- حجت‌الاسلام‌والمسلمین محسن ربانی، مشاور جامعه‌المصطفی العالمیه در امور بین‌الملل

«... آنک خداوند پیامبر را چنین کتابی فرو فرستاد، نوری که چراغ‌هایش را خاموشی نباشد، چراغی که روشنایی‌اش به خاموشی نگراید، اقیانوسی که کسی را به ژرفایش دسترسی نباشد، راهی که رهروش به گمراهی نرود، پرتوی که تابشش را تیرگی‌ای نیالاید، مرزگذاری که برهانش خمودی نگیرد، بنیادی که پایه‌هایش فرو نریزد، درمانی که از پیامدهایش جای نگرانی نباشد، عزتی که یاورانش شکست نپذیرند و حقی که یارانش تنها وا نمانند. آری قرآن معدن ایمان و گوهر ناب آن، سرچشمه‌ها و دریاهای دانش، بوستان‌ها و آبگیرهای عدالت، زیربنا و ساختار اسلام و وادی‌ها و دشت‌های گسترده حق است. قرآن آن دریایی است که هرچه از آبش ببرند، پایان نگیرد، چشمه‌ساری است که هرچه از آن برگیرند، فرو نخشکد، آبشخوری است که خیل واردان بر آن، از آن نکاهند. منزلگاهی است که مسافران، راهِ آن را گم نکنند، نشانه‌هایی است که رهروان با دیدن آن‌ها گمراه نشوند. جای‌جای راهش به‌ سرعت‌گیرهایی مجهز باشد که رهروان را تجاوز از آن‌ها امکان‌پذیر نباشد. خداوند قرآن را برای عطش عالمان، زلال و گوارا، برای قلب‌های ژرف‌اندیش، بهاران خرم و برای حرکت صالحان راهی روشن مقرر داشته است. این کتاب دارویی است که دردی برجای نمی‌نهد، نوری است که با هیچ ظلمتی همراه نباشد. ریسمانی است که دست‌آویزش اطمینان‌بخش است و دژی است که بلندایش تسخیرناپذیر است...» (نهج‌البلاغه، خطبه 189)

بخش نخست: انس با قرآن به چه معنی است؟

نخستین سؤال‌ها در ارتباط با شیوه‌های انس کودکان و نوجوانان و جوانان با قرآن این است که: چرا این گروه‌ها باید با قرآن انس داشته باشند؟ مقصود و هدف از ایجاد انس چیست؟ شاید در نگاه نخست پاسخِ این سؤال‌ها بدیهی به نظر برسد و دلیل وضوح آن نیز این باشد که جامعه مذهبی برای این پرسش‌ها، پیش‌فرض‌های ذهنی توافق شده‌ای را در افکار عمومی تصور می‌کند، اما هرگونه پاسخی که به پرسش‌های فوق داده شود، در تعیین مشی پرداختن به این مسئله تأثیر بسزایی خواهد داشت. نخستین پاسخ آن است که از آنجایی که جامعه ما یک جامعه اسلامی است و قرآن کتاب آسمانی ماست، افراد جامعه به‌خصوص کودکان و نوجوانان و جوانان می‌بایست قرآن را بیاموزند، آن را خوب تلاوت کنند و اگر حافظه خوبی داشتند، قرآن را حفظ کنند و برای تحقق یک جامعه قرآنی در همه حال با قرآن مأنوس باشند.

به نظر می‌رسد که این معمول‌ترین پاسخ به پرسش‌های فوق است، اما آیا منظور از انس با قرآن این است؟ اگر چنین است چه هدفی را مد نظر دارد؟ و این کار چگونه به تحقق جامعه قرآنی کمک می‌کند؟ آیا صِرف روخوانی، تلاوت و حفظ، فرهنگ قرآنی را گسترش می‌دهد؟ به یقین باید گفت: اگر معتقد باشیم که با این کار فرهنگ قرآنی را گسترش داده‌ایم، یا در شناخت واژه فرهنگ دچار مشکل شده‌ایم و یا آنکه به فرهنگ قرآنی ستم کرده‌ایم که نتوانسته‌ایم آن را به‌درستی بشناسیم. ممکن است برخی از همراهان ما که قلبشان برای قرآن می‌تپد، بر این سخن خُرده بگیرند که آنچه که تاکنون صورت گرفته، اعم از اشاعه آموزش‌های عمومی قرآن، حفظ، قرائت و غیره مقدمه‌ای است بر اشاعه فرهنگ قرآنی، اما سؤال این است که در طول این چندین‌سال که از عمر چنین فعالیت‌هایی می‌گذرد، چه نشانه‌هایی از اشاعه فرهنگ قرآنی بروز کرده است؟ توجه به نخبگان رشته‌های مختلف قرآنی اعم از حفظ، تلاوت، تواشیح و غیره در سال‌های گذشته نشان می‌دهد که آنان در دوره‌ای خوش درخشیدند، اما متأسفانه دولتِ مستعجل بودند و نتوانستند برای همیشه مشعل سرافرازی‌شان را زیر پرچم سبز قرآن عزیز روشن نگاه دارند. در اینجا این نکته قابل توجه است: چرا شیوه‌های رایج توجه به قرآن در زمانی خاص درخشیدند و سپس در کوتاه‌زمانی افول کردند؟ پاسخ به این سؤال می‌تواند به حل معمای هدف ما از مأنوس کردن کودکان و نوجوانان و جوانان با قرآن، بینجامد.

نخستین اشکال در شیوه مرسوم برخورد با قرآن عزیز، «تب انتقال اطلاعات» است. مربیان، مدرسان و کسانی که دست‌اندرکار تعلیم فرهنگ قرآنی هستند، به نخستین مسئله‌ای که می‌اندیشند، اطلاعات است. در کلاس‌های قرآن، شاگردان برتر کسانی هستند که اطلاعات بیشتری در زمینه مسائل مذهبی داشته باشند. وجود ده‌ها کتاب معما، سرگرمی و پرسش‌ها و پاسخ‌های قرآنی نشان‌دهنده ولع سیری‌ناپذیر متولیان فرهنگ قرآنی به دادن اطلاعات است. مشکل این نوع برخورد با قرآن (یعنی انتقال اطلاعات) این است که اولاً: مخاطبان را در سطح نازل بازی با الفاظ نگاه می‌دارد و ثانیاً از آنجا که اطلاعات مذهبی هرچه قدر هم که وسیع باشد بازهم محدود است، موجب می‌شود که ظرف منادیان چنین روشی در زمانی کوتاه خالی شود و برای آن که چیزی برای ارائه داشته باشند، به هر طریقی سعی می‌کنند اطلاعات جدیدتری به‌دست آورند؛ هرچند که آن اطلاعات مثل سؤال درباره نامِ اسب حضرت اباالفضل علیه‌السلام و ده‌ها و صدها پرسش دیگر باشد که چندان ارزشی ندارد. این روال که ادامه پیدا کند، موجب طرد مخاطبان این روش می‌شود و این، یکی از دلایل کوتاه بودن عمر شیوه‌های رایج توجه به قرآن است. اما اینکه به‌جای انتقال اطلاعات چه باید کرد، بحث مفصلی است که در ادامه این نوشتار خواهد آمد.

اشکال دوم آن است که: هر مفهوم دارای یک قالب است؛ به عبارت دیگر هر چیز یک پوسته یا ظاهر دارد و یک هسته یا باطن. توجه به ظواهر و پرداختن به آن، ممکن است برای مدت معینی جذابیت داشته باشد، اما اگر این پوسته متکی به هسته نباشد، پس از زمانی جذابیت خود را از دست می‌دهد. بارزترین نمونه این ادعا، قرآن کریم است. اگر این کتاب مقدس تنها در قالب الفاظ ارائه می‌شد، نه‌تنها پس از یک‌هزار و 400 سال همچنان سرزنده باقی نمی‌ماند، بلکه حتی برای دهه‌های بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز طراوت و تازگی خود را از دست می‌داد. آنچه موجب شد که قرآن همچنان سربلند و تازه باقی بماند، اتکای الفاظ بر معانی است. به عبارت دیگر چون الفاظ و ظواهر از معانی بلند و ماورای زمینی برخوردار هستند، رنگ آن معانی را گرفته‌اند و فراتر از زمان شده‌اند؛ ازاین‌رو هیچ‌گاه کهنه و خسته‌کننده نمی‌شوند.

در بحث مورد نظر ما نیز همین مسئله مطرح است؛ به‌عنوان مثال تلاوت قرآن به سبک‌های مختلف، حفظ قرآن با شیوه‌های مختلف، حفظ اعداد آیات و غیره در محدوده‌ای خاص جذابیت دارد؛ صرف نظر از اینکه این جذابیت آیا منشأ خیری هست یا خیر. پس از مدتی، چون جذابیت خود را از دست می‌دهد، موجب جلب توجه کمتری می‌شود. این خود دلیل دیگری است بر اینکه شیوه‌های رایج توجه به قرآن عمر کوتاهی دارند. اشکال سوم آن است که: این شیوه‌ها در ترویج قرآن، مقدمه‌ای است برای رسیدن به هدف اصلی و بنابراین توجه بیش از حد به آن، گم کردن راه و درجا زدن در مقدمه است. اگر قرآن کریم و پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار علیهم‌السلام به حفظ و تلاوت زیبای قرآن توصیه می‌کردند، برای آن بود که موجب توجه بیشتر و عمل به قرآن شود، نه آنکه ظاهری از قرآن مورد توجه قرار گیرد و به اهداف اصلی بی‌مهری شود. اکنون می‌توان دریافت که انس با قرآن نمی‌تواند جریان موجود فعلی باشد، چون با سه اشکال عمده مواجه است؛ پس به چند دلیل قابل تمسک نیست:

دلیل نخست: این شیوه ترویج قرآن با دو اشکال اولیه بالا، مقطعی است و نمی‌تواند دوام داشته باشد.

دلیل دوم: چون این شیوه مقطعی است، شیوه آرمانی در ترویج قرآن نیست. زیرا قرآن برای همه نسل‌ها است، درحالی که این شیوه فقط برای مدتی کوتاه کارآیی دارد.

دلیل سوم: این شیوه محدودیت مکانی نیز دارد؛ چون تنها برای مسلمانان که با فرهنگ قرآنی مأنوس هستند، جذاب است و نه برای همه انسان‌ها. درحالی که قرآن برای همه انسان‌ها نازل شده و کتاب هدایت همه انسان‌ها است. ازاین‌رو باید با بیانی فراتر از محدوده زبان، به آن پرداخت.

با مقدمه‌ای چنین طولانی، اکنون درمی‌یابیم که انس با قرآن، آنچه که تاکنون در جامعه ما صورت گرفته، نیست. پس انس با قرآن چیست؟ در فرهنگ دهخدا واژه «انس» این‌گونه تعریف شده است: «خو گرفتن و آرام یافتن به چیزی.» انس گرفتن یعنی همدم بودن، خو گرفتن، ارتباطی فراتر از یک رابطه معمولی. ارتباطی مستحکم که موجب تأثیرپذیری و تأثیرگذاری باشد. با تعریفی این‌چنین و آن‌گونه که در فرهنگ دهخدا آمده است، انس کودکان، نوجوان و جوانان با قرآن معنای ژرف‌تری به خود می‌گیرد که هدفی والاتر برایش قابل تصور است؛ هدفی که دلیل نزول قرآن است. براساس این تعریف آنچه که تاکنون انجام شده، مقدمه‌ای است برای رسیدن به این هدف. پس در جمله‌ای خلاصه می‌توان این‌گونه گفت: انس با قرآن یعنی آموختن قرآن، حفظ قرآن، فهم قرآن و عمل به قرآن. اما این زنجیره هنوز کامل نیست؛ زیرا کمال انس با قرآن زمانی حاصل می‌شود که موجب تغییر رفتار شود. به آن صورت که شخص و به تبع آن جامعه به آرامشی معنوی دست یابند و از دغدغه‌هایی که گریبان‌گیر افراد یا جامعه غیر دینی است، برهند.

بخش دوم: مبانی ایجاد انس با قرآن:

1. شناخت و برطرف کردن موانع:

مانع نخست: نشان دادن چهره‌ای ناشایست از دین.

چهره‌ای که گاه از مذهب در جامعه ما ارائه می‌شود، آنچنان مخدوش است که نه‌تنها موجب جذب افراد بی‌دین نمی‌شود، بلکه حتی بعضی از دین‌داران را نیز از خود طرد می‌کند. در چنین تعریفی دین دو گونه معرفی می‌شود: یا چهره‌ای منفعل و خنثی دارد که هیچ‌گاه در بحران‌های اجتماعی به کمک انسان‌ها نمی‌آید و دین‌داران، افراد وازده، عقده‌ای و ضعیفند که دیگر قدرت انجام کاری را ندارند. کاربرد قرآن در چنین تعریفی از دین تنها خواندن در بعد از مرگ کسی و یا کاربردهای ابتدایی دیگر است. خلاصه کردن دین در احکام غسل و نجاسات، معرفی ائمه معصومین علیهم‌السلام به‌عنوان افراد گوشه‌گیر، مانند معرفی حضرت زهرا علیهاالسلام با آن‌همه قدرت و درعین‌حال متانت به‌عنوان زنی فقط سیلی‌خورده و پهلوشکسته و نیز امام سجاد علیه‌السلام به‌عنوان فردی بیمار و ضعیف، از دیگر انواع معرفی چهره‌ای منفعل از دین است. این‌گونه معرفی، آن‌چنان گسترده است که گویی وجه غالب دین است. گرچه به برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی و رهبری‌های حکیمانه رهبر انقلاب این نگاه بسیار تعدیل شده است، اما هنوز هم وجود دارد و چنین چهره‌ای به هیچ عنوان نوجوان و جوان را که منشأ قدرت و سرزندگی و پویایی است، شیفته نمی‌کند. گونه دیگر از کاربرد منفی دین، ارائه چهره‌ای خشن از دین است. گویی دین تنها برای محدود کردن انسان‌ها آمده؛ البته این نکته بدیهی است که بدون محدودیت، زندگی در این جهان غیر ممکن است و آزادی با محدودیت معنا می‌دهد، اما همه محدودیت‌ها را به‌نام دین معرفی کردن، ظلم به دین است. این یک واقعیت بوده که هرگاه کسی پا را از محدوده شرعی‌اش فراتر بگذارد، دین در مقابل او قد علم می‌کند، اما آیا همه محدودیت‌ها شرعی است؟ متأسفانه ما در محدودیت‌های عرفی، قانونی و غیره نیز از نام دین مایه می‌گذاریم و استفاده نابه‌جا از دین موجب جدایی افراد از دین و مانعی در راه ایجاد انس با دین و قرآن می‌شود.

مانع دوم: دین‌داران آیینه‌ تمام‌نمای دین نیستند.

از آنجا که مفاهیم، همیشه با مصادیق معنا پیدا می‌کنند، افراد نیز برای شناخت دین، مصداق‌ها را مورد توجه قرار می‌دهند. به نظر مردم هر آنچه که افراد مذهبی انجام می‌دهند تطابق دقیقی با دین دارد؛ اگر مصداق‌ها یعنی افراد دین‌دار جذابیت لازم را داشته باشند، دین نیز جذاب می‌شود و اگر عیبی در افراد دین‌دار باشد، این عیب را به دین سرایت می‌دهند. زیرا افراد دین‌دار کسانی هستند که دین در آن‌ها بروز کرده است؛ اما مشکلی که وجود دارد آن بوده که در برخی موارد دین‌داران هیچ تطابقی با دین ندارند و از آنجا که افراد جامعه و از آن جمله نوجوانان و جوانان، دین را از رفتار دین‌داران می‌فهمند، عدم جذابیت و محبوبیت دین‌داران را به پای دین می‌گذارند و از دین گریزان می‌شوند. آنچه موجب می‌شود که دین‌داران افراد برجسته و جذابی نباشند، آن است که آنان در ظاهر دین دارند و به پوسته دین چسبیده‌اند، نه به روح دین. در اینجا فهرستی از رفتارهای دین‌داران که مخالف نص صریح قرآن است، بیان می‌شود:

الف: خود را از گناه مبرا می‌دانند: (سوره نساء، آیه 49)، (نحل، آیه 63) و (مریم، آیه 71).

ب: احکام دین را به بازی می‌گیرند: (سوره انعام، آیه 70).

ج: خانواده و چیزهای دیگر را بیش از عقیده خود دوست دارند: (سوره هود، آیه 47 -45)، (سوره توبه، آیه 24 -23)، (سوره تغابن، آیه 15)، (سوره منافقون، آیه 9) و (سوره فتح، آیه 26).

د: به‌خاطر مؤمن بودن، کبر می‌ورزند: (سوره شعرا، آیه 215) و (سوره آل عمران، آیه 24).

ه: منت دین‌داری خویش را بر دیگران می‌گذارند: (سوره حجرات، آیه 17).

و: براساس سلیقه به آیات خداوند عمل می‌کنند: سوره‌های (محمد، آیه 20)، (انعام، آیه 91)، (بقره، آیه 84)، (حجر، آیه 91)، (مائده، آیه 70).

ز: به‌دلیل ایمان، خود را بهشتی می‌پندارند: (سوره آل عمران، آیه 142).

ح: دیگران را خارج از دین می‌دانند: (سوره نسا، آیه 94).

ط: برای دین‌دار کردن همه به زور متوسل می‌شوند: سوره‌های (یونس، آیه 99)، (انعام، آیه 66)، (یونس، آیه 104)، (بقره، آیه 256)، (هود، آیه 122 -118)، (رعد، آیه 31)، (نحل، آیه 9، 37، 93، 82).

ی: دین را که قرار است مایه وحدت باشد، مایه اختلاف قرار می‌دهند: (سوره انبیاء، آیه 93).

چه زیباست که دین‌داران با توجه به قرآن و روایات، نقش خطیر دین‌داری را به‌خوبی ایفا کنند و در برخورد با مردم چهره بسیار زیبای دین را به نمایش بگذارند. آنچه گفته شد، یک واقعیت است که در جامعه ما وجود دارد، اما حقیقت آن است که انسان‌ها نباید در شناخت حق بر مناط و محور اشخاص عمل کنند. زیرا در طول زمان رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و پس از آن، دین‌داران بسیاری بودند که به‌تدریج از بدنه اسلام خارج شدند. درباره انقلاب اسلامی ما نیز این مسئله صادق است؛ ازاین‌رو اگر کسی بخواهد دین را با معیار اشخاص بسنجد، گمراه خواهد شد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «کسی که با واسطه یا تقلید از کسی وارد دین اسلام شود، همان شخص او را از دین خارج می‌کند، اما اگر به‌واسطه کتاب و سنت وارد دین شود، اگر کوه‌ها بلرزند، او نمی‌لرزد.» زیرا استحکام عقیده‌اش منوط به شخص نیست. این حقیقت اگر در جامعه ما فراگیر شود، از بدفهمی‌ها و خلط موضوع دین و دین‌داران جلوگیری می‌شود.

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/78716