کد خبر : 79351 تاریخ : 1402/11/21 گروه خبری : سیاسی |
|
ماجرای دههای که از دست رفت! |
|
دکتر محمد نعمتی عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع) دلایل ناکامی اقتصادی در دهه 90 و سهم تحریمها را مطرح میکند.
***رهبر انقلاب در بیاناتشان به این موضوع اشاره داشتند که دهه 90 از لحاظ اقتصادی، دهه خوبی نبود و مشکلاتی هم برای کشور در بر داشت. از نظر شما نامناسب بودن شرایط در آن دهه، چقدر در نتیجه تدبیرهای داخلی و تا چه حد متأثر از تحریمهای خارجی بود؟
تحلیلی از فضای اقتصادی-سیاسی 50 سال اخیر ایران داریم و آن این است که ما از لحاظ اقتصادی در مسیری قرار گرفتیم که در فضای بینالملل برایمان جانمایی شده و خودمان آگاهانه آن را انتخاب نکردهایم. آن مسیر، اقتصاد مبتنی بر درآمدهای حاصل از فروش منابع طبیعی بهویژه نفت و گاز بوده است.
اقتصاد ایران از دوره دوم حکومت ناصرالدین شاه نفت را قبول کرد که من به آن خامفروشی قجری میگویم که ریلگذاری شده بود. اوج این درآمدها و قوت این نظام خامفروشی از دهه 50 درحال شکلگیری بوده است، چون قیمت نفت پنج-شش برابر و خیلی زیاد شده است.
حیات اقتصادی-اجتماعی ایرانیان خصوصاً در دهه 50 در شرایطی که ما خامفروشی داشتیم و نقشمان در محیط اقتصادی-سیاسی بینالملل بهعنوان کشوری بوده که به غرب منابع طبیعی میدهد و کالای ساخته شده دریافت میکند، با توجه به دلارهای نفتی شکلگرفته. بالاخره ایران کشور بزرگی بوده که نیازهای خود را برآورده میکرد، آحاد جامعه کار میکردهاند و با قوت و ضعفهایی که داشتهایم، اقتصاد ایران فعال بوده اما با ورود این درآمدهای قابلتوجه، همان تولید قبلی هم رو به کاهش و تعطیلی رفته است.
در دهههای 60، 70 و 80، این بدنه بیمار با همان پولهای نفتی یعنی 10-15 درصد از ستانده کل منابع طبیعی که کشورهای غربی در اختیارش گذاشتهاند حیاتی داشته است. وقتی آمارهای این سه دهه را میبینیم، دهه 60 زمان جنگ بوده و در دهههای 70 و 80، این بدن، این اقتصاد، این جامعه به مدد درآمدهای نفتی به زندگی خود ادامه میداده یعنی گاز و انرژی را میسوزانده، سرمایهاش را آتش میزده و خود را گرم میکرده و با باقیمانده آن که صادر میشده کالای خارجی مصرف میکردیم. نظام تولیدی در کشور شکل نگرفته و نحیف بوده است.
در دهه 90 که ما به آن دهه ازدسترفته میگوییم، وقتی کشورهای غربی نقطه ضعف ما را بهعنوان کشوری که شعارهای تمدنساز و الهامبخش برای کشورهای دیگر میدهد ولی در داخل خود دارای اقتصاد پرچالشی است، گویی که میخواستند همان 100 یا 150 میلیاردی را هم که سهم ما از ستانده کل نفت و گاز بوده به ما نپردازند؛ بهنوعی مثل بیماری که اکسیژن به او وصل است و همان را هم از او بگیرند. بنابراین، از طرفی بهعلت ضعف ما و عدم شکلگیری تولید داخلی و از سوی دیگر با نگاه تمدنی که انقلاب اسلامی داشته و درگیریاش با نظام سلطه و استکبار، تقابل آنها بسیار جدی بوده که وقتی آن مبلغ را ندهند ما نمیتوانیم کاری انجام دهیم و با چالش مواجه میشویم.
ما هم که سیاستها و نگاهمان به شکلگیری نظام تولید نبوده و ساختارهای متناسب با نقش جدید که داشتیم شکل نداده بودیم، در دهه 90 این وابستگی و وادادگی خیلی بیشتر اتفاق افتاد و شد دهه ازدسترفته؛ یعنی بستر تاریخی آن با داشتن نقش خامفروشی ما و عدم شکلگیری نظام تولیدی فراهم بود و مگس نظام سرمایهداری روی این زخم نشست.
سهم عمده از قصور متوجه خودمان بود که نتوانستیم نظامهای اقتصادی-سیاسی متناسب با نقش یک کشور مستقل تولیدی داشته باشیم. وقتی نقش اقتصادی خود را در فضای بینالملل در پیرامون نظام سلطه تعریف کردیم، وقتی نظام سیاسی ما درگیر میشود قطعاً از طریق نظام سیاسی خود فشار میآورد یا نمیخواهد با شما همکاری کند.
دهه 90 نوعی اوج تقابل نظام اسلامی با نظام سلطه بود. چون متأسفانه نظام اقتصادی متناسب با نظام سیاسی در چند دهه بعد از انقلاب شکل نگرفته بود و با همان ریل قجری و پهلوی اداره میشد، کشور با بحران مواجه شد، یعنی زمینه آن در دهههای گذشته وجود داشت که اجمالاً میگوییم خامفروشی قجری و ابتدای آن در گام اول در دوره پهلوی امتداد داشت که وقتی تقابل نظام سیاسی به حداکثر رسید، چون خودمان را بازسازی نکرده بودیم او از آن فرصت استفاده کرد.
نمیتوان به اینها سهم دقیق داد. با توجه به کار تکنیکی که روی دهه ازدسترفته انجام شده، بیتدبیری داخلی هم نوعی باور به آن نظام خامفروشی یا اندیشه اقتصادی غیربومی و غیراسلامی بود، چون در غیر این صورت، نظام اقتصادی باید تغییر میکرد.
الگوی پیشرفتی که رهبر انقلاب در ابتدای دهه 90 گفتند ولی کسی آن را جدی نگرفت و در حد برگزاری جلسات بود و متأسفانه پس از گذشت دوازده سال، نه از الگو خبری شده و نه از الگوکاران که در این دوازده سال چه کردهاند؛ بنابراین نقش عمده را ریشه تاریخی و بعد وادادگی جریان مدیران اقتصادیمان داشتهاند و اینکه نتوانستهایم بازسازی اقتصادی و یک نظام تولیدی مبتنی بر امکانات و منافع ملی تشکیل دهیم، که به نفع غربیها بوده است، به قول آقا خوب طراحی کردهاند، خیلی دقیق دستشان درد نکند فکر کردهاند.
***یکی دیگر از مطالب مورد تصریح رهبر انقلاب این است که ما در دهه 90 یک تعطیلی نسبی در مسائل اقتصادی داشتهایم. از نظر شما، دقیقاً نقاطی که دچار این مسئله شدهاند کدام حوزهها بودهاند؟
مهمترین بحث این است که اگر دانشگاه و اندیشه رونق داشته باشد و درست شود، کشور میتواند تغییر کند. در بخشی از دهه 90 نامگذاریهای اقتصادی رهبر معظم انقلاب موجب بحثهای گفتمانساز و چارچوبسازی مانند فضای اقتصاد مقاومتی، الگوی پیشرفت اسلامی و بسیاری موضوعات دیگر شد.
در آن سالها، آقا با وجود نقش رهبری، بهعنوان یک نظریهپرداز تلاش میکردند ولی سرریز عدم همراهی و رکود نظام آموزش عالی ما، شامل دو بال حوزه و دانشگاه در نگاه و انتخاب مردم و فضای حاکم بر کشور نمایان بود. این دولتها از ناکجاآباد نیامده بودند. بهدستآوردن آرا و بخشی از بدنه متأثر از فضای علمی و نخبگی شکل میگیرد که میگوید به طریقی باید با نظام سلطه کنار بیاییم، ما نمیتوانیم و باید در همان منظومه اقتصاد بینالملل کار کنیم و آن ادبیاتی که بهنوعی ادبیات مقابل گفتمان انقلاب و آقا بود.
این فضا را در دهه 90 بیشتر داشتیم که نتیجهاش آن سیاستهای اقتصادی و همان فعالیتها در حوزه بینالملل بود و درمجموع بهعنوان یک شاخص کلی دههای که از نظر رشد اقتصادی و عدم حل شدن بسیاری از مسائل بنیادی و عدم توازن شرق و غرب از دست رفت. باید ادبیات جدیدی تولید میشد. به تعبیر رهبر انقلاب، یک الگوی پیشرفت و نقشه راه باید برایشان تدوین میشد. وقتی جامعه آموزشی و دانشگاهی شما همراه نیست، رکودی در آن هست یا رهبری برای آن دغدغه داشت اما این برای بقیه و برای اندیشمندان دغدغه و مسئله نبود، جامعه و سیاستگذاران شما در مسیر مقابل این حرکت کردند که خروجی آن مسیر، ادامه خامفروشی و بهنوعی همکاری یا دیدن مضمحل شدن در نظام سلطه بود. من مهمترین بخش را رکود نظام آموزشی-حوزوی-دانشگاهی برای فکر کردن به مسائل بنیادین انقلاب اسلامی میدانم.
***کاهش قیمت نفت را چقدر مؤثر میدانید با توجه به اینکه طی سالهای آخر دهه 80 فروش نفت با قیمت خوبی از سوی دولت انجام میشد. ارز حاصل از آن فروش در دهه 90 چه سرانجامی پیدا کرد؟
وقتی در مسیر خامفروشی قجری حرکت میکنید یعنی سهم ما طی این 60 سال، از سال 1265 یعنی دوره قراردادها، در بازی اقتصادی-سیاسی بینالملل، 10-15 درصد از ستانده بخش نفت و گاز بوده و نشان داده که خواه کم بفروشید و خواه زیاد، وقتی تولید ندارید حالتان خوب نیست؛ چه دورهای که وفور باشد مثل دوره دولتهای نهم و دهم و چه زمانی که کم بود مثل دوره اصلاحات که قیمت نفت به 8 دلار هم رسید ولی تأثیر چندانی نداشت. یعنی آن اقتصاد رانتی یا اقتصادی که مبتنی بر درآمدهای بادآورده حاصل از فروش منابع طبیعی شماست، نمیگذارد ساختارهای تولید شکل بگیرد.
خوشگذرانی آن بچه پولدار کم یا زیاد میشود اما آحاد جامعه و طبقات و دهکهای پایین، در این 50 سال کمتر از منافع منابع طبیعی نفت و گاز بهرهمند بودهاند؛ بنابراین نوسانات قیمتها اجمالاً برای دهکهای اول و دوم تهراننشینان و مدیران دولتی بهخاطر پولپاشیها و مخارجی که دارند سخت است.
در اقتصاد سیاسی-رانتی، کسی که به تعبیر آقا مثل بچهپولدارها زندگی میکند، کم و زیاد شدن را از جیب پدرش یا مردم اداره میکند. فشار این مسئله روی طبقات پایین است؛ بنابراین در اقتصاد رانتی وقتی تولید نداشته باشیم، پنج درصد بالا یا پایین چندان جدی نیست. هرچند چون اقتصاد ایران به آن درآمدها معتاد شده بوده و کمتر آن را به دست آورده، در دهه 90، کسانی که مصرف بیشتری داشتهاند کمی درد بیشتری دارند و چهار-پنج دهک پایین که برخورداریهایشان به نسبت خیلی کم بوده است. ولی وقتی قیمت کم میشده بریز و بپاش بچهپولدارها و مدیران دولتی دهکهای بالا کمتر بوده و در موقع وفور، این بریز و بپاشها زیاد بوده بدون اینکه در رشد اقتصادی و ساختارهای تولیدی کشور اثر قابلتوجهی بگذارد.
***بحث تمرکز سیاست خارجی کشور روی موضوع هستهای را چقدر در اقتصاد این دهه مؤثر میدانید که باعث شد بخش قابلتوجهی از تمرکز کشور معطوف مسئله دیگری باشد؟
در مورد فضای انرژی همینطور که رهبرانقلاب فرمودند یک تصویری از نفت در همان دوره ناصرالدین شاه داشته باشیم. مثل همان دورهای که میگفتند نفت عجب ماده بدبو و کثیفی است و غربیها میخواهند همهاش را ببرند، اگر کشور مقاومت میکرد و خودش میخواست فناوری داشته باشد و خامفروشی نکند، مثل اقتصاد انگلستان که واردات میخ بهعنوان یک کالای ساختهشده جزئی در همان زمان ممنوع بوده، میگفتیم بهجای نفت به شما کالای ساختهشده میدهیم.
بحث انرژی هستهای را هم اینطور ببینید. بله برای نظام سلطه یا کشورهای غربی خیلی سنگین است که کشور ما وارد فناوریهایی شود که انرژی خود را بدون وابستگی به آنها تأمین کند و سرمایه اصلی خود یعنی نفت و گاز را به چرخه تولید زنجیره ارزشی کالا وارد کند. به اطراف خودتان نگاه کنید. پیویسیها، پلیمرها، رنگها، سموم، لپتاپ من و گوشی شما همه و همه از نفت و گاز است ولی غربیها بهصورت گرمی با ما حساب میکنند و به ما میفروشند که اصطلاحاً میگوییم دانشبنیان هستند اما ما نفتمان را کشتی کشتی ارزانتر از آب باید به آنها بدهیم. در فضای انرژی هستهای هم همین است.
اگر این فناوری را به دست بیاورید، دیگر آن نقش قبلی و آن وابستگی نیست و بنابراین برای بلوک غربی خیلی سخت است که شما وارد یک بازی شوید که دانش است و به شما قدرت میدهد. قطعاً این دستاورد هزینه دارد ولی من این هزینهها را آنقدر قابلتوجه نمیبینم و هزینهای است که باید برای استقلال و قدرت داشته باشیم.
در همان تحلیل خودمان، آن دهه ازدسترفته است یعنی انرژی هستهای نداشته باشیم و نفتمان را هم به غربیها بدهیم و بگوییم هرچه شما میفرمایید. به این شکل لقمه نانی از سفره بزرگ دانش و علم و تولید به ما میدادند و میگفتند شما به علم و تولید نیاز ندارید. قیمت نفتتان را به صورت دلاری پرداخت میکنیم و این هم در حسابهای خودمان میچرخد و اگر میخواهید با اجازه خودمان هم خرج کنید.
یعنی نظام پولی بینالملل و نظام گردش کالا به این صورت است. اگر بخواهیم در این بازه باشیم اصولاً انقلاب اسلامی بیهوده اتفاق افتاده است. یک تحلیل از انقلاب اسلامی این بود که میخواست مستقل باشد و روی پای خود بایستد. اگر قرار بود همان نقشهای قبلی را ایفا کنیم لازم نبود 200-300هزار شهید بدهیم. انرژی هستهای را هم میتوانید در همان منظومه ببینید.
قطعاً در فضای بینالملل، کشورهای غربی و چین و روسیه هم خوششان نمیآمد که ما یک کشور مستقل باشیم. اگر ایران بخواهد دوباره ایران شود و نظام تولیدی شکل بگیرد، اینها هزینههای استقلال است ولی اینکه بگوییم بهخاطر انرژی هستهای که به درد نمیخورد وارد تقابل شدهایم، مثل همان ادبیات مظفرالدینشاه در مورد نفت است که نفت هم به درد نمیخورد و زحمت میکشند پولش را به ما میدهند و خودشان هم استخراج میکنند و میبرند، دستشان درد نکند باید دستبوسشان باشیم. میشود با همان مدل قجری فکر کرد اما این همان مدل گاو شیردهی است که نگاه غربیها در مورد بسیاری کشورهای دیگر هم اینگونه هست. اگر میخواهیم گاو شیرده برای آنها نباشیم و روی پای خود بایستیم، باید نظام تولیدی شکل بگیرد و در ابتدا استقلال فکری نیاز دارد که ما در این حوزه بسیار ضعف داریم.
***شما به شکلگیری نظام تولیدی اشارهای کردید. برای رفع این عقبماندگی دهساله در حوزه اقتصادی چه اولویتهای دیگری باید مدنظر و در دستورکار قرار بگیرد؟
این بحث مفصلی است و بهاندازه یک درس سه واحدی توسعه مطلب دارد. اگر این سه واحد یا 50 ساعت را در یک دقیقه خلاصه کنیم، اگر بخواهیم از اقتصاد رانتی که امرارمعاش براساس رانت منابع طبیعی توسط کشورهای غربی بدون هیچ ارتباطی به اقتصاد ملی، مسیر کارمان بوده، به یک اقتصاد سیاسی تولیدی برگردیم، اولین موضوع بحث الگوی پیشرفت است یعنی این یک ضرورت است که فکر کنیم مدل اداره کشور چگونه باید باشد تا این تولید شکل بگیرد.
علیرغم اینکه پروژه مرکز الگوی پیشرفت شکست خورد ولی اندیشه نیاز کشور به الگوی پیشرفت هنوز پابرجاست. این اولویتی است که گذشت دوازده سال از پیام رهبری برای فکر کردن به الگوی پیشرفت، چیزی از اهمیت آن کم نمیکند. پروژه مرکز شکست خورده است ولی پروژه فکری نظام خیر. اما بعد از این مهمترین اولویتی که بخشی از آن در حال پیگیری در وزارت اقتصاد است، تغییر اقتصاد از رانتی به تولیدی با تسهیل تولید است که شعار سال اول آقا بود.
ما به تسهیل تولید و خدمت به تولیدکننده و در کنار آن به تضییق بر غیرمولدها نیاز داریم. در این چند دهه عکس این جریان داشت. در گیرودار انواع مجوزها و بوروکراسیهای دولتی و نظام پولی و مالیاتی همان تولید نحیف ایرانی را به خستگی و خفگی و مرگ کشاندیم و پا بر گردن تولیدکننده گذاشتیم. تولیدکننده باید آزاد شود و از سوی دیگر این فشار به غیرمولدها، مفسدان و مجرمان آورده شود. نظام اقتصادی، نظام پولی و بانکی بوروکراسی دولتی و شهرسازی ما در خدمت غیرمولدها و دلالها و سفتهبازهاست.
یک بحث این است که ماهیت بیثباتیها و تورمها این است که اگر میگوییم نقدینگی، چه کسی طالب و تشنه نقدینگی است؟ همین دلالیها و مفتخواریها. وزارتخانه در حال پیگیری ایجاد فضای شفافیت اقتصادی یا تنظیمگری مالیاتی است. امکان فعالیت غیرمولد در این اقتصاد باید ریشهکن شود. اگر نتوانید غیرمولدها را خفه کنید، باز هم جاذبه مجوز تولید کارگشا نخواهد بود. این دو باید همزمان اتفاق بیفتد. یعنی بهعنوان مهمترین اولویت باید کاری کنیم که بهراحتی بساط دلالیها، سفتهبازیها، زمینفروشی و سکه و طلا و ارز از این کشور جمع شود. این مسائل مربوط به یک نظام رانتی است که در آن دلارهای نفتی بین غیرمولدها دست به دست میشوند و تولیدکننده واقعی در گیرودار مالیات و تأمین اجتماعی و عدم دسترسی به تسهیلات بانکی گیر کرده است.
بانک، بوروکراسی اداری، شهرسازی، زمین و مسکن شما در اختیار آن یک درصد غیرمولد دلال مفتخوار است. آن باید خفه و از اقتصاد ایران حذف شود و کسی جرأت انجام آن را پیدا نکند و اینطور نباشد که وقتی دارد شفاف میشود کسی پشت دوربین بگوید که نظام سیاسی میخواهد دارایی مرا بداند تا از من مالیات بگیرد. بخشی از این ناشی از جهل و بخشی از پررویی غیرمولد است.
همه جای دنیا به فعال اقتصادی سالم کمک میکنند و داراییاش مشخص است و کسی که مفسد و دزد است باید هم تگدار، مشخص و برچسبدار باشد و هم به او اجازه فعالیت داده نشود. منشأ ورود و خروج پول به اقتصاد سالم باید مشخص باشد. در مسیر شفافیت که سامانه مؤدیان پایانههای فروشگاهی است باید نقشه درآمد و ثروت در این کشور مشخص و از افراد سالم حمایت شود. جریان پول، کالا و قرارداد در آن مشخص است. افراد غیرسالم هم چون سیستم شفاف شده جرأت فعالیت غیرمولد، دلالی، سفتهبازی و فساد نخواهند داشت و این امکان و احتمال وقوع جرم را بسیار کم میکند، چراکه احتمال کشف آن زیاد است.
الان به این دلیل افراد غیرمولد و مجرمان و مفسدان آزادند که احتمال کشفش را بسیار کم میدانند و چون هیچ سامانه داده و جریان اطلاعاتی کاملی نداریم. این مسیری است که وزارت اقتصاد بخشی از آن را شروع کرده، چه در تسهیل تولید از طریق مجوزها و سیستم بانکی و مالیاتی و گمرکی FIU که مبارزه با پولشویی است و چه از طریق تضییق غیرمولدها و جریان شفاف گردش اطلاعات. این راه باید با قدرت در کشور پیش رود که شرط اول برای شکلگیری نظام تولیدی است. موارد دیگری هم هست که بسیار مفصل است.
***موضوع دیگر پیشرفت اقتصادی توأمان با عدالت است که از طرف رهبر انقلاب بهعنوان اولویت اصلی برنامه هفتم مطرح شد. این موضوع چقدر میتواند در ترمیم چالشهای اقتصادی دهه 90 مؤثر باشد؟
این پیشرفت اقتصادی توأم با عدالت همیشه مدل میخواهد؛ همان مدلی که شخص رهبر انقلاب در ابتدای دهه 90 گفتند. ما به یک الگوی پیشرفت نیاز داریم. درست است که متأسفانه در دهه 90 بزرگترین ناکامی ما این بود که موفق نشدیم به خاطر کجفهمیهایی که بعضیها داشتند الگوی پیشرفت کشور را تدوین کنیم. لازمه پیشرفت اقتصادی توأم با عدالت داشتن مدل و تبیین آن است.
تا این تبیین و گفتمان وجود نداشته باشد، همین حرکت زیگزاگی که حضرت آقا گفتند اتفاق میافتد و هر دولتی از یک مسیر حرکت میکند که به هدر رفتن منابع و درجا زدن میانجامد. بنابراین پیشرفت اقتصادی توأم با عدالت میشود همان الگوی پیشرفت ایرانی-اسلامی. در فضای اجرایی مسائلمان بسیار زیاد است و همه هم مشغول تلاش هستند اما چرا درجا میزنیم؟ چرا در دهه ازدسترفته پسرفت داشتهایم؟ چون وقتی بخواهید گنجی را پیدا کنید، از مسیری بروید یا به قلهای برسید به نقشه نیاز دارید و رفتن بدون نقشه و کسی که مسیر را بشناسد موجب سردرگمی در درهها و فراز و نشیبها و درجا زدنها میشود. پیشرفت اقتصادی توأم با عدالت آرمان ماست و چگونگی و پیششرط اول آن یعنی گفتمان الگوی پیشرفت اسلامی باید نه به یک سند و مقاله و یادداشت، بلکه به گفتمان غالب نظام فکری کشور تبدیل شود. باید روی این موضوع بهعنوان مسئلهای که روی میز ماست مخصوصاً در دانشگاهها کار کنیم.
یکی دیگر از مسائلی که ایشان فرموده بودند این بود که اگر طی این سالها، مسئولان دولتی همراهی بیشتری میکردند، وضع بهتر از این پیش میرفت و بسیاری از این مسائل و مشکلاتی که شاهدش بودیم اتفاق نمیافتاد. با عنایت به این جمله به نظر شما کدامیک از هشدارها و تذکرات رهبری اگر بهطور جدی موردتوجه دولتیها قرار میگرفت شرایط اقتصادی طور دیگری رقم میخورد و بهتر میشد؟
اگر از الگو یا نقشه راه بگذریم، مسیر بعدی همدلی است. بسیاری اوقات حتی در فضاهایی که یک راهکار یا تکلیف قانونی هست، همراهی و همدلی بین مسئولان وجود ندارد و منیتها بسیار زیاد است. دستگاهها نمیتوانند دور یک میز بنشینند و با هم کار کنند. این مساله هم به کشور آسیب جدی میزند. مثلاً فرض کنید تورم موضوعی است که اقتصاد ایران با آن درگیر است اما کمابیش مسئله هنوز حل نشده، چراکه یک سطح از حل مسائل به هماهنگی نظام اداری-اجرایی دولت و حتی سه قوه کشور نیاز دارد و بدون آن، حل مسئله دور از دسترس است.
در همین بحث تورم، بانک مرکزی، وزارت اقتصاد، سازمان مالیاتی با تنظیمگریهای مقابله با سفتهبازیها، سامانههای اطلاعاتی و نظام جامع آماری مربوط به سازمان برنامه و جاهای دیگر، آمایش سرزمین و نظام تولیدی در وزارت صمت و جهاد کشاورزی، هر کدام یک طرف قضیهاند. این مسائل معمولاً در سطح سیاستگذاری کلان، بیندستگاهی، فرابخشی و بینرشتهای میشود.
اگر این همدلی و وفاق و هماهنگی نباشد مسئله حل نمیشود؛ بنابراین هرچه تیمهای اقتصادی دولتها با هم همراه و هماهنگ بوده و زبان مشترک داشته باشند، حتی در صورت نقص نقشه و سختی مسیر، خود این همدلی بخشی از مسائل را حل میکند. در دورههایی که این تشتت نظر یا عدم همراهی و هماهنگی دستگاهها وجود دارد، مسائل ما بیشتر قفل میشود و بهنوعی پسرفت است. این مسئله از موضوعات اساسی است که در تنظیم روابط سه قوه در قوه مجریه به آن بسیار نیاز داریم و باید به این فکر کنیم که چگونه این هماهنگیها بیش از پیش میشود.
***علیرغم اینکه در دهه 90 شاهد این عقبماندگی در حوزه اقتصادی بودیم، درحالحاضر به یک رشد سریع و مستمر نیاز داریم. ضرورت و الزامات اصلی این رشد از نظر شما چیست؟
بسیار بدیهی است که وقتی یک دهه را از دست دادهاید و جامعه جوانتان انتظار رفاه و شغل دارد، اگر نتوانید آنها را برآورده کنید، این بحرانهای اقتصادی به بحرانهای اجتماعی و سیاسی تبدیل میشود. وقتی دارید کشور را اداره میکنید اما نتوانید به نیازهای جامعه پاسخ دهید. علیرغم حرفها و شعارهای خوبی که دارید وقتی نتوانید در حوزه اقتصاد خوب عمل کنید، جامعه حتی نسبت به شعارهای خوبی که در حوزههای فرهنگ، سیاست، استقلال کشور و در حوزه بینالملل میدهید بدبین میشود؛ بنابراین وقتی میگوییم دهه ازدسترفته 90، بهنوعی زمینه بدبین کردن جامعه و مردم به آرمانهای انقلاب و ارزشهای اسلامی را متأسفانه تشدید کرده است.
بازسازی این سرمایه اجتماعی و نگاه مثبت در درجه اول بهوسیله رشد اقتصادی ممکن است. با جامعه بیکاری که در آن فقر هست، از ارزشهای الهی و انسانی و اسلامی نمیتوان صحبت کرد. متأسفانه وقتی از دهه 90 صحبت میکنیم، سخن از سست شدن بسیاری از باورها و ارزشهاست. برای جبران این خسارتها به یک حرکت جهادی و سرعتی بیشازحد معمولی که در دهههای 70 و 80 داشتهایم نیاز داریم و اگر نتوانیم بحث محرومیتها، عدم توازنی را که بین مناطق و استانها، بین تهران و سایر مناطق کشور هست بازسازی کنیم، زمینه تضعیف سایر ارزشها و باورها میشود. اصلاحات و پیشرفت اقتصادی از ضروریات تداوم جریان انقلاب اسلامی است تا انشاءالله بتوانیم به سمت دولت، جامعه و تمدن اسلامی گام برداریم. |
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/79351 |