کد خبر : 82768
تاریخ : 1403/2/30
گروه خبری : تیک

ما ایرانی‌ها کتاب خوانیم

 برای مثال گفته می‌شود که اغلب شهروندان در کشور‌های غربی دو کشور بزرگ منطقه غرب آسیا، یعنی ایران و عراق را با هم اشتباه می‌گیرند! خیلی‌هایشان اصلاً نمی‌دانند ایران کجاست! شاید خیلی‌ها این ندانستن‌ها را به پای تبلیغات منفی بگذارند که در این ۴۰ سال علیه ایران در رسانه‌های غرب قوت گرفته، اما مسئله این است که بالاخره تبلیغات منفی هم نباید باعث شود که خیلی از شهروندان غربی اصلاً ندانند کشور بزرگی مانند ایران وجود خارجی هم دارد یا دست‌کم کجای نقشه جغرافیاست. آیا این ندانستن‌ها ناشی از نخواندن نیست؟ حالا نخواندن روزنامه یا کتاب و به طور کل نداشتن مطالعه درباره جهان پیرامونی خود. اتفاقاً برخی معتقدند ایرانی‌ها درباره جهان و تنوع موضوعات بیش از سایر مردمان جهان اطلاعات دارند. 

برخی، اما نسبتی میان اطلاعات عمومی با سرانه مطالعه برقرار نمی‌کنند، اما مگر می‌شود این را پذیرفت؟ یعنی اطلاعات عمومی ایرانی‌ها از طریق شفاهی تکثیر می‌شود و کتاب در این میان نقشی محوری ندارد؟ به نظر می‌رسد موضوع این نیست. اگرچه تبادل و تعامل فرهنگ شفاهی میان ایرانیان و به‌طور کل کشور‌های شرقی نیرومندتر از مردمانی است که در کشور‌های غربی زندگی می‌کنند و آن هم به فرهنگ با هم بودن و در کنار هم بودن ایرانی‌ها بازمی‌گردد، اما نمی‌توان این آگاه‌تر بودن‌ها را صرفاً به این مسئله تقلیل داد. 

وقتی به آمار باسواد‌ها ودانشگاه رفته‌ها هم مراجعه کنیم شاهد این واقعیت هستیم که در نیم قرن اخیر و به واسطه انقلاب اسلامی رشد سوادآموزی و گسترش آن در نقاط مختلف کشور و نیز آموزش عالی به ویژه در میان زنان غیرقابل انکار است. 

آیا در کشوری که طی کمتر از نیم قرن رشدی چند برابری در عرصه تولید کتاب و انتشارات و دانشگاه و مراکز آموزش عالی را شاهد هستیم، می‌توان از کتابخوان نبودن مردم سخن گفت؟ اصلاً آیا مردمانی که بزرگ‌ترین انقلاب سیاسی اجتماعی فرهنگی قرن را رقم زده‌اند و همه معادلات را به سمت و سویی غیرقابل پیش‌بینی سوق داده‌اند را می‌توان کم مطالعه قلمداد کرد؟ نکته مهم‌تر اینکه اصلاً معیار کتابخوان بودن یا نبودن یک جامعه را چه مؤلفه‌هایی تعیین می‌کند؟

جامعه‌ای که بیشتر رمان می‌خواند کتابخوان‌تر است یا جامعه‌ای که بیشتر دانشگاه دارد؟ آن‌ها که بیشتر شعر می‌دانند و بیشترین و بهترین شاعران جهان را دارند و داشته‌اند بیشتر اهل مطالعه‌اند یا آن‌ها که بیشتر نگاهی اقتصادی به مسائل دارند؟ می‌گویند ایرانیان به نسبت سایر مردمان جهان سیاسی‌تر هستند. این سیاسی بودن از کجا می‌آید؟ آیا فرهنگی بودن جامعه ایران که از دل تاریخ این سرزمین نشئت می‌گیرد، می‌تواند بدون رجوع همگانی به کتاب نسل اندر نسل پیش برود؟ اگر ایران را یکی از تأثیرگذارترین کشور‌های نیم قرن اخیر بدانیم که همین‌طور هم هست، آیا این تأثیرگذاری می‌تواند از دل جامعه‌ای کتاب نخوان بروز و ظهور یابد؟ قطعاً اینطور نیست. پس این القائات درباره پایین بودن سرانه کتابخوانی ما ایرانی‌ها از کجا می‌آید؟ کدام آمار‌های دقیق و حساب شده و علمی مرجع چنین ادعایی بوده است و اصلاً اگر آماری هم وجود داشته باشد چقدر به لحاظ دقت و صحت قابل استناد است؟ آیا وقت آن نرسیده که درباره پایین بودن سرانه مطالعه ما ایرنی‌ها تشکیک شود؟ 

آیا نمی‌شود به این القائات نگاهی بدبینانه داشت و یک بازنگری شجاعانه درباره آن رقم زد؟ مگر در پی این همه سال جریان‌هایی مدام سعی نمی‌کردند به مردم ما القا کنند که سیاه‌بخت‌ترین مردم جهان هستیم و مگر همین حالا این گزاره غلط در ذهن بخشی از جامعه ما نهادینه نشده است؟ 

اینکه ما نمی‌توانیم، ما استعدادش را نداریم، ما غمگین‌ترین مردم جهان هستیم، ما ضدزن‌ترین جامعه هستیم و گزاره‌هایی از این دست که هیچگاه معلوم نشد مرجع انتشار آن کجا بود! آیا این سرانه مطالعه پایین را هم نمی‌توان جزو همین دسته دانست؟ دسته‌ای که مدام تولید محتوا می‌کند تا به جامعه ایرانی القا کند تو در برابر جوامع دیگر چیزی کم داری! حقیقت ماجرا این است که کتاب و کتابخوانی در جامعه ایرانی با رشد سوادآموزی از دوران امیرکبیر و قاجار و دوره معاصر و نیز جایگاه کتاب و مطالعه وضعیتی مناسب را نشان می‌دهد و همه نشانه‌ها هم بر همین حقیقت گواه است. فقط به نظر می‌رسد باید کمی منصفانه‌تر درباره خودمان بیندیشیم و قضاوت کنیم.

  لینک
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/82768