نو جوانی یکی از مهمترین دوران، در طول زندگی هر فردی است که احتمال دارد هر نوجوانی به علت جنبوجوش بالا، دست به انجام اعمال ناخودآگاهی بزند. نوجوانان در این دوران، با خود میگویند دیگر بزرگ شدهام و به کسی نیاز نخواهم داشت، ولی باید بدانند که اصلاً اینطور نیست. بسیاری از افراد در دوره نوجوانی با دریایی از تهدیدات و آسیبها مواجه شده و بهدلیل ناآگاهی سرگردان میشوند. نوجوان بهدلیل گذر از دوره وابستگی محض به والدین و تمایل به استقلال اجتماعی و تلاش برای ابراز وجود بهویژه میان همسالان و دوستان خود و میل و رغبتی که برای نشان دادن تواناییها و استعدادهای خود دارند، در مواجهه با مسائل مختلف اجتماعی، هنجارها و ناهنجاریهای جامعه دچار فراز و نشیبهای زیادی میشوند و اگر رهبری فکری و نقشه وجود نداشته باشد به دلایل مختلف و ازجمله نداشتن تجربه رویارویی با این آسیب ها، در اقیانوس بیکران اجتماع متلاطم، سرگردان شده و بی هیچ هدف مشخصی توانایی تشخیص راه از بیراهه را ندارند. بر این اساس با توجه به اهمیت موضوع برآن شدیم تا درخصوص آسیبهای اجتماعی دوره نوجوانی و راهحلهای پیشرو با دانشآموخته دکتری روانشناسی بالینی از دانشگاه روانشناسی حرفهای کالیفرنیا گفتوگویی ترتیب دهیم که در ادامه میخوانید: علیرضا عابدین با اشاره به اینکه بنا به حساسیت دوره نوجوانی این افراد نسبت به مشکلات و عوامل آسیبزای جامعه آسیبپذیرتر هستند گفت: یعنی در عین حالی که ما باور داریم در این فاز که وارد دوره انتقال به بزرگسالی از کودکی است لازم است فضای فرزندپروری استبدادی در کودکی وارد فضای اقتدارگرای فرزندپروری شود. وی با تأکید بر اینکه در فضای فرزندپروری اقتدارگرا، چهارچوبهایی باید از طرف والدین، نهادهای دولتی، اولیای مدرسه، دبیرستان و دانشگاهها تعیین و تعریف شوند ولی در داخل آن چهارچوبها که در آن قانون، اخلاق و فرهنگ تعریف میکنند باید آزادی عمل، آزادی انتخاب و دموکراسی بسیار زیاد شایع شده و این حق انتخاب به آنها داده شود. وی با اشاره به چرایی لزوم دادن حق انتخاب به نوجوان گفت: در این دوره است که اصول اولیه لیبرالیسم، دموکراسی، مردمداری، مردممحور زندگی کردن و حق انتخاب داشتن توسط نوجوان تمرین میشود. این روانشناس بالینی با ابراز اینکه این امر خود مستلزم آموزش و پرورش، بهویژه وقت گذاشتن همین اولیا، مربیان و نهادهای دولتی و غیره برای نوجوان است، تشریح کرد: بازهم تأکید میکنم باید برای نوجوان وقت گذاشت. عابدین افزود: با این وجود متأسفانه در جامعه شاهد هستیم که پدران نقش بسیار کمرنگی در فرزندپروری داشته و اصولاً غایب هستند؛ بنابراین نیازمند یک حرکت انقلابی ضربتی هستیم که در پی آن فرهنگی ایجاد شود تا در آن نقش پدران در عالم فرزندپروری بهخصوص در دوره نوجوانی پررنگتر شود زیرا نقش او که درواقع مسئول اجتماعی کردن فرزند است، بسیار اهمیت دارد. وی با ابراز اینکه وقتی بحث از مسئولیت اجتماعی کردن فرزندان است، درخصوص نسلهای بعدی جامعه ایرانی اسلامی سخن میگویم اذعان کرد: در این حوزه بازهم تأکید میکنم نقش والدین بهویژه پدران بسیار حائز اهمیت بوده و هست اما امروزه به دلایل مختلفی پدران آنطور که باید و شاید حضور ندارند پس بسیاری از شرح وظایف، نقشها و سمت پدر خانواده روی شانه مادر گذاشته شده و مادر علاوه بر مسئولیتهای شخصی و فردی خود و سمتی که در خانواده دارد، باید بخشی از کارهای مردانه و آموزشهای را لازم در حوزه اجتماعی شدن در اختیار بچه بگذارد. وی با بیان اینکه تأثیر آن فرایند همچون دومینو بوده و ممکن است مادر نتواند حتی نقش اصلی خود را در خانواده ایفا کند تصریح کرد: در این بین نیاز مبرم به انقلاب فرهنگی ضربتی داریم که در آن فرهنگ خودمان را در رابطه با فرزندان تغییر دهیم، بدان معنا که فرزندان ما در خانواده در عین حضور داشتن به لحاظ جایگاه، امکان ظهور نیز پیدا کنند، در این زمینه نیز راهکار پیشرو استفاده از رویکرد فرزندپروری اقتدارگرایانه است؛ چراکه این آزادی عمل در چارچوب به فرزند و نوجوان امکان میدهد که با تعارضهای پیش روی خود مسالمتآمیز برخورد و در مواجهه با آن کمترین میزان اضطراب را تجربه کرده و مسائل را حل و فصل کند. این متخصص روانشناس بالینی ادامه داد: علاوه بر این، این آزادی عمل در چارچوب به نوجوان در ساختن مولکولهای روانی و هویت اجتماعی نیز کمک میکند. عابدین با اشاره به اینکه از نظر فرهنگی، در مدارس به خصوص از کلاس ششم و هفتم به بعد و در دانشگاهها در چارچوب ترتیب دانشآموزان بر پایه فرزندپروری اقتدارگرایانه، رویکردهای تربیتی را تغییر داد افزود: این رویکرد پرورشی به ما کمک خواهد کرد تا بتوانیم جامعه مفیدتر، سالمتر و با کارایی بیشتری در آینده داشته باشیم. وی در پاسخ به این پرسش که چرا در شهر همدان در برخی از آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد در بین دختران و پسران، شاهد افزایش روزافزون بوده و آسیبهایی همچون خودکشی و غیره نیز رخ نمایان کردهاند؟ چرا این اتفاق میفتد، بهنظر شما چه باید کرد؟ گفت: یکی از دلایل این است که نسلهای قبلی، خود را نسل سوخته میدانند؛ بنابراین به جای رویکر فرزندپروری اقتدارگرایانه که در آن چارچوبها تعریف شده اما آزادی عمل لازم نیز به نوجوان داده میشود را کنار گذاشتهاند و با او سهلانگارانه برخورد کنند یا اینکه همچنان سبک استبدادی را دنبال میکنند یعنی همچون کودک با او رفتار کرده و به او حق انتخاب، حرف زدن و ابراز عقیده نمیدهند. وی مطرح کرد: این سهلگیری معمولاً به خاطر آن است که والدین در دوره نوجوانی و زندگی با مشکلاتی مواجه بوده و خود را نسل سوخته میدانند بنابراین فکر میکنند آن چیزی که خود نداشتهاند را باید فرزندشان بدهند، پس برای فرزندشان آزادیها مفرطی را در نظر میگیرند تا جبران مافاتی باشد بر کمبودهای فرزندپروری استبدادی اعمالشده بر خودشان. این روانشناس در ادامه تشریح کرد: نکته بعد اینکه والدین باید بدانند فرزندپروری رویکرد مقطعی نیست که با فرا رسیدن زمان مدرسه فرزندان متوقف شود بلکه تا مادامی که والدین زنده هستند ادامه پیدا میکند؛ چراکه بچه در فازها و مراحل مختلف رشد خود نیاز به والدین و نهادهای اجتماعی دارد اما متأسفانه امروز شاهد آن هستیم که آن حد از حضور و ظهوری که باید اولیا بهخصوص والدین در فرزندپروری داشته را ندارند و ما در این زمینه با خلأیی بزرگ مواجهیم. عابدین افزود: بنابراین فرزند برای پر کردن این خلأ از منابع دیگری استفاده میکند چراکه استوانه شخصیت فرد باید به هر طریق ممکن پر شود، اگر این استوانه شخصیتی با منابع درست تغدیه نشود دیگر عناصر به جای خانواده این جایگاه را پر خواهند کرد، در نتیجه فرد وقتی نتواند از خانواده یاد بگیرد که چگونه احساسات خود را تعدیل کرده، با تعارضات روبهرو شده و آنها را حل کند، الزاماً عناصر خارج از چارچوب خانواده و اولیا مدارس آن دلسوزی و خیرخواهی را نخواهند داشت؛ بنابراین استوانه شخصیت او آماده پر شدن از آسیبهای اجتماعی است. وی ادامه داد: نکته بعدی اینکه تقریباً در تمام فرهنگها نوجوان در طول تاریخ به بسیاری از اصول و ارزشهای نسل قبل خود نه میگوید و این بخشی از الزامات رشد نوجوان است؛ بنابراین والدین و اولیای مدارس باید به این امر واقف بوده و خود را برای مواجهه با این منش دوره نوجوانی آماده کرده و با آن مدارا کنند تا در پی رفتار مسالمتآمیز ما، شخصیت و هویت اجتماعی او به شکل منسجم شکل بگیرید و بتواند از این مرحله حساس زندگی عبور کند. معالوصف باید خطاب به والدین گفت؛ مسائل اجتماعی و بحرانهای دوران نوجوانی مشکلاتی هستند که بر گروه بزرگی از نوجوانان تأثیر میگذارند و میتوانند عملکرد آنان را در طول این دوران مختل کنند؛ درواقع نوجوانان نیز میتوانند دارای مشکلات فراوانی باشند و این تصور که مشکلات فقط مخصوص بزگسالان است کاملاً اشتباه است حتی میتوان گفت که نوجوانان بیشتر از همه افراد در معرض بحرانها قرار میگیرند، چراکه آنها در حال رشد هستند و به سرعت تغییر میکنند. آنچه که افراد بهعنوان بحرانهای دوران نوجوانی در نظر میگیرند، میتواند تأثیرات بسیار بزرگی روی جسم و روح نوجوانها بگذارد؛ بنابراین لازم است در این دوران نوجوانان در چارچوب تعریفشده خانواده مورد حمایت قرار گرفته و به او جایگاه لازم داده شود.
|