کد خبر : 50815 تاریخ : 1400/10/18 گروه خبری : اندیشه |
|
هدف نهایی آفرینش انسان از زبان قرآن چیست؟ |
معمای آفرینش انسان از منظر قرآن کریم |
در گپوگفتهای سابق به این نتیجه رسیدیم که انسان مقصود اصلی خداوند در آفرینش بوده است و همه موجودات جهان و یا دست کم جهان مادی، برای فراهم کردن زمینه تکامل انسان آفریده شدهاند؛ «هُوَ الذّی خَلَقَ لَکُم ما فِی الأرضِ جَمیعاً». او کسی است که هرآنچه در زمین بوده، برای شما آفریده است (بقره، 29) و نیز به این نتیجه رهنمون شدیم که از میان انسانها نیز کسانی که به بالاترین مراتب کمال انسانی دست مییابند، هدف اصلی خداوند از خلقت هستند و سایر انسانها به تبع و به برکت وجود مقدس آنها آفریده شدهاند. حال نوبت به آن رسیده است که نگاهی هرچند گذرا به قرآن کریم بیندازیم و ببینیم خداوند در رابطه با آفرینش انسان چه اهدافی را بیان کرده است؟ در قرآن درباره خلقت انسان آیات متعددی وجود دارد که با آهنگهای مختلف، هدف خلقت انسان را بیان میکنند. این آیات را میتوان در سه دسته جا داد؛ دسته اول آیاتی هستند که هدف از آفرینش انسان را «آزمایش و امتحان» وی معرفی میکنند. براساس این ملاک، هدف خداوند از آفرینش انسان این است که بداند چه کسی عملکرد بهتری دارد: «الَّذی خَلَقَ المُوتَ و الحَیاةَ لِیَبلُوَکُم أیُّکُم أحسَنُ عَمَلاً» او مرگ و زندگی را آفرید تا شما را امتحان کند و بیازماید (تا روشن شود که) کدامیک از شما به نحو احسن عمل میکند (ملک، 2). براساس آیه مذکور مرگ و زندگی (دنیوی) هردو وسیله آزمایش انساناند و هیچیک از آنها از اصالت برخوردار نیستند. زندگی هرکس وسیلهای برای آزمایش او است و مرگش وسیله آزمایش نزدیکانش؛ آزمایش صبر و بردباری در برابر از دست دادن عزیزان، آزمایش استقامت در برابر شهادت همسر و فرزندان، آزمایش رعایت امانت در پرداخت حقوق واجب ایتام، آزمایش عبرت از مرگ دیگران در استفاده از فرصتهای باقیمانده و توبه، آزمایش خودسازی و قطع دلبستگیها در کشوقوسهای زندگی محدود دنیا و تقویت ارتباط با خدا. اساساً همه زندگی دنیوی صحنه کنکوری است که متناسب با اشخاص مختلف زمانبندی متفاوتی دارد و به همین جهت، در میان اهل معرفت رایج است که مرگ شیرینترین جریانی بوده که در طول زندگی برای عرفا و اولیای الهی اتفاق میافتد؛ چراکه با نوشیدن شربت شیرین مرگ از امتحانات متعدد و خطر رفوزه شدن خلاص میشوند و به فرموده بزرگی از اولیای الهی، انسانها نهتنها با مرگ «نمیپوسند»، بلکه «از پوست به در میآیند». انسان با مرگ، مرگ را میمیراند؛ زیرا روح انسان ابدی است و پس از مرگ به او میگویند تا ابد زنده و جاویدان خواهید ماند. براساس روایتی که مرحوم شیخعباس قمی (صاحب مفاتیحالجنان) در کتاب «منازلالآخره» بیان میکند، در روز قیامت ندایی خطاب به انسانها میرسد که آیا درصورتی که مرگ را با چشم سر ببینید، میشناسید؟ پاسخ میدهند: خیر (اساساً خود مرگ که دیدنی نیست، بلکه میت یا شخصی که درحال مردن بوده، قابل رؤیت است). سپس گوسفند سیاه و سفیدی را حاضر میکنند و میگویند: این مرگ است. سپس گوسفند را ذبح میکنند و ندا میرسد که «مرگ مُرد»! دیگر مرگی درکار نیست؛ هرکس اهل سعادت باشد، الیالأبد در بهشت متنعم خواهد بود و هرکس اهل شقاوت باشد، الیالأبد در جهنم معذب باقی خواهد بود (البته یک عده نیز براساس سایر روایات درصورتی که باایمان از دنیا رفته باشند اما گناهان زیادی داشته باشند، پس از عذاب وارد بهشت خواهند شد. اما بالأخره آنها نیز مرگی نخواهند داشت). براساس ایندسته از آیات، مرگ تنها در دنیا است و آزمایشی بیش نیست؛ همانطور که زندگی دنیوی نیز جنبه آزمون و امتحان دارد. درنتیجه انسانها برای آزمایش وارد عالم دنیا شدهاند. دسته دوم آیاتی هستند که «عبادت» را هدف از آفرینش جن و انسان معرفی میکنند: «و ما خَلَقتُ الجِنَّ و الإنسَ إلاّ لِیَعبُدونِ» من جن و انس را نیافریدهام جز برای عبادت (ذاریات، 56). و دسته سوم آیاتی هستند که هدف از آفرینش انسان را «رسیدن به رحمت ابدی» معرفی میکنند: «وَلا یَزالُونَ مُختَلِفینَ * إلاّ مَن رَحِمَ رَبُّکَ ولِذالِکَ خَلَقَهُم» خداوند همواره انسانها را (بهلحاظ استعدادها و امکانات مادی و معنوی) مختلف میآفریند، مگر کسانی که به آنها رحم کند، و (اساساً) برای همین رحمت آنها را آفرید (هود، 118 و 119). براساس این آیه هدف از خلقت انسانها، دریافت رحمت الهی است. با درنظرگرفتن این آیات، روشن میشود که در قرآن دست کم سه هدف کلی برای خلقت همه جن و انس بیان شده است: «آزمایش»، «عبادت» و «رحمت». اما در اینجا ابهاماتی پیرامون این اهداف باقی میماند؛ یکی از آن ابهامات این است که آیا میان اهداف سهگانه ارتباطی وجود دارد؟ درصورتی که پاسخ مثبت باشد، باید دید کدامیک از اهداف سهگانه اصلی و کدامیک فرعیاند؟ البته سؤالات دیگری نیز وجود دارد که به برخی از آنها پیش از این اشاره کرده بودیم. هماینک برخی از آنها را دومرتبه تکرار میکنیم تا حضور ذهن بهتری برای پاسخ داشته باشیم. سابقاً اشاره کردیم که اگر کسی ادعا کند هدف خداوند از آفرینش انسان این است که او را عبادت کند، فوراً سؤالی پیش چشم انسان خودنمایی میکند که مگر خداوند که کاملترین موجود است، احتیاجی به عبادتهای دستوپاشکسته ما دارد؟ در اینجا نسبت به نخستین آیه مورد نظر نیز مشابه این سؤالی مطرح میشود. یعنی اگر کسی بگوید خداوند آدمیزاد را آفریده است تا آنها را بیازماید و سپس بداند که کدامیک از آنها عملکرد بهتری دارند، این سؤال پیش میآید که مگر (العَیاذُ بالله) خداوند نسبت به شایستگیهای افراد نادان بوده؟ که این از ساحت کبریایی او دور است. چگونه امکان دارد خداوندی که دارای علم بیانتها است و سرنوشت همه موجودات را از پیش میداند، آنها را بیافریند و بهاصطلاح منتظر بماند تا هریک متولد شده و رفتارهایی از خود بروز دهند تا درنهایت بداند کدامیک بهترند؟ برای روشن شدن پاسخ مسئله باید توجه کنیم که خداوند با بیان اهداف بهظاهر پراکنده، مقصود مشخصی دارد؛ به تعبیر رساتر، با بیان اهداف سهگانه به اهداف ابتدایی، متوسط و نهایی خلقت انسان اشاره میکند. حال ارتباط اهداف مختلف را با یکدیگر مورد تعمق قرار میدهیم و نمونهای از نظام فکری منسجم و متعالی قرآنی را به نظاره مینشینیم. هدف نهایی آفرینش انسان از زبان قرآن چیست؟ هدف نهایی از آفرینش انسانها و خلقت آنها، کسب رحمت ابدی است. حدیث قدسی معروفی در رابطه با فلسفه آفرینش انسان در اکثر کتب عرفانی شیعه و سنی نقل شده که مطابقت داشتن قرآن با مضمون مذکور، مؤیدی بر اعتبار آن است. متن حدیث براساس معروفترین نقل این بوده: «کُنتُ کَنزاً مَخفِیاً، فأحبَبتُ أن اُعرَف، فَخَلَقتُ الخَلق لِکَی اُعرَف»؛ من (خداوند) گنج مخفیای بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، بنابراین موجودات را آفریدم تا شناخته شوم. مستحضر هستید که از یکسو براساس آیات، هدف خداوند از آفرینش انسان «افاضه رحمت» و به زبان سادهتر «رساندن رحمت» به انسان است؛ و از سوی دیگر، براساس حدیث فوق که درحقیقت تفسیری برای آیه مذکور بوده، قصد خداوند از خلقت انسان «شناخته شدن» است. حال وقتی این دو یعنی «رحمت» و «شناخته شدن» را کنار یکدیگر قرار میدهیم، درمییابیم نهتنها بایکدیگر منافاتی ندارند، بلکه هردو به امر واحدی اشاره میکنند؛ برای روشن شدن امر خاطرنشان کردن یک نکته فلسفی ضروری است: همه ما از دیدن تابلوی نقاشی که طبیعت زیبایی را به تصویر کشیده باشد، لذت میبریم؛ اما واضح بوده که حضور در دل طبیعت و مشاهده مناظر زیبای آن لذتبخشتر است. هرچه طبیعت زیباتر باشد، لذت بیشتری در اثر مشاهده آن برای انسان به ارمغان میآورد. مشاهده چهره انسان زیبا یا شیرینکاریهای کودکانه فرزندان نیز همین حکم را دارد؛ یعنی این قاعده فلسفی بدیهی را همه به خوبی درک میکنند که «درک موجود زیبا برای انسان لذتبخش است و درک موجود زیباتر، لذتبخشتر». حال درصورتی که انسان موجودی را درک کند که کمالاتش بیانتها است و به تعبیر دیگر بینهایت زیبا بوده، براساس حکم عقل سلیم لذتی که از درک چنین موجودی نصیب انسان میشود، بینهایت خواهد بود؛ یعنی «درک موجودی که زیبایی و کمالش بینهایت است، لذت بینهایت در پی دارد»؛ اما افزودن مقدمه دیگری به این یافتهها، حلقه مفقوده را در جای خود قرار داده و کار را یکسره میکند و آن این است که در عالم وجود تنها یک موجود بینهایت تحقق دارد و آن خدا است. براساس براهین فلسفی و عقلی امکان ندارد دو موجود بینهایت تحقق داشته باشند، زیرا در این صورت، هردو محدود خواهند بود؛ چراکه هریک فاقد وجود و کمالات دیگری خواهد بود. درست است که میتوانند «مشابه» کمالات یکدیگر را دارا باشند، اما از داشتن «عین» وجود و کمالات یکدیگر محروم میشوند. پس خداوند تنها موجودی است که دارای کمالات بینهایت بوده و بهاصطلاح «کامل مطلق» است. یکبار دیگر در این نکته تأمل کنید: امکان ندارد انسان از شنیدن موسیقیای یا خوردن غذای لذیذی یا ارتباط با دوستی یا هیچ امر دیگری به اندازهای که از درک کاملترین موجود لذت میبرد، خوشش آید و سرمست شود. نظاره طبیعت یا دختری زیباروی لذتبخش است، اما هردوی آنها ناقصاند؛ یعنی کاملتر از آنها هم وجود دارد یا دست کم امکان دارد وجود داشته باشد، اما تنها موجودی که کمالاتش بینهایت است، به گونهای که کاملتر از آن ممکن نیست، خدا است. نتیجه آنکه با درک خداوند که زیباترین و کاملترین موجود است، لذتی برای انسان حاصل میشود که از درک هیچ موجود دیگری چنین لذتی امکان ندارد حاصل شود. حتی اگر تمام عالم را با همه مناظر و آبشارها و دختران زیباروی و گنجها و خوراکیها و فلزات گرانبها بیمزد و منت در اختیار یک فرد قرار دهند و او را در استفاده از آنها آزاد بگذارند، بازهم لذت محدودی در اثر بهرهمندی از آنها میبرد؛ چراکه هرچه باشند، درنهایت محدودند و براساس قاعده فلسفی، «لذت حاصل از درک موجودات محدود، محدود است»؛ اما خداوند کامل مطلق بوده، به همین دلیل درک و ارتباط با او که از آن با عنوان «اُنس الهی» یاد میشود، لذتی در پی دارد که با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. با توجه به نکات یادشده، مقصود خداوند از خلقت موجودی بهنام انسان فراهم کردن زمینهای برای درک بیواسطه او توسط انسان بوده است تا در اثر درکش کام انسان به قدری شیرین شود که هیچ موجود دیگری توان درک چنین لذتی را ندارد. درک مستقیم خدا که در اثر عبادت حاصل میشود، بالاترین رحمتی است که خداوند میتواند به مخلوقات خود برساند. حدیث قدسی نیز به همین نکته اشاره دارد: خداوند گنج بیپایانی بوده که هیچ موجودی او را نمیشناخته است؛ چراکه اساساً موجودی غیر از خداوند وجود نداشته، به همین جهت انسانها را آفرید تا از آن گنج آگاه بشوند و در اثر درک او بیشترین رحمت و بالاترین لذت برای آنها حاصل شود. لذتی که در اثر مصرف هیچ نوشیدنی یا خوردن تنقلات یا اعتیاد به مواد مخدر سنتی یا صنعتی یا لذت حاصل از کسب شهرت و مقام یا مال و منال یا هرگونه لذایذ دیگری که عموم مردم معمولاً به دنبال آن هستند، برای انسان حاصل نمیشود. با توجه به مطالب یادشده، معلوم میشود که «لذت» یک روی دیگری از «رحمت» است؛ بنابراین بهجرأت میتوان گفت: «هدف از خلقت انسان دریافت رحمت ابدی است» و یا «خداوند انسان را به این منظور آفریده است که پس از مرگ و انتقال به جهان ابدی، لذت ابدی آنهم در بالاترین حد ممکن دریافت کند» و در یک کلام، «برای همیشه از حضور خدا و ارتباط با او کام خود را شیرین کند»؛ ازاینرو به طور خلاصه هدف نهایی از آفرینش انسان «رسیدن به رحمت و لذت ابدی با شناخت خدا و انس با وی» است. راه کلی رسیدن به چنین لذتی کاستن از اُنس با مادیات است که در عرف دینی از آن به «عبادت» تعبیر میشود. در شماره بعد به توفیق الهی ارتباط «عبادت» و «امتحان» با «شناخت خدا و دریافت رحمت ابدی» را بیان خواهیم کرد. |
لینک | |
https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/50815 |