عوامل ناامیدی اجتماعی از نگاه متون دینی
آنچه امید مردم را میبلعد
سپهرغرب، گروه اجتماعی: ناامیدی اجتماعی، خطر بسیاری بزرگی برای هر جامعهای است. جامعه اسلامی با توجه به پشتوانه غنی معرفتی و ایدئولوژیک میتواند و باید امیدوارترین جوامع باشد. برای دستیابی به این مهم لازم است، عوامل از بینبرنده امید اجتماعی، از جمله خلف وعده، تبعیض و بیعدالتی محو شوند.
آنچه امید مردم را میبلعد!
ناامیدی فردی، آثار زیانباری برای فرد به همراه خواهد داشت، اما اگر به ناامیدی اجتماعی تبدیل شود، جامعهای را متحمل خسارات غیرقابل جبران خواهد کرد. به هر حال ناامیدی بزرگترین بلا است، خواه فردی باشد و خواه اجتماعی. چنان که امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «أَعْظَمُ الْبَلَاءِ اِنْقِطَاعُ الرَّجَاءِ؛ [1] بزرگترین بلا، ناامیدی است.»
عوامل ناامیدی فردی به عوامل درونی و بیرونی تقسیم میشوند. از جمله عوامل درونی برای ناامیدی فردی میتوان به ضعف در برابر عوامل طبیعى، احساس پوچى، بدگمانی، خیالات واهی، دنیاپرستى و ترس از مرگ اشاره کرد.
عوامل بیرونی مانند گذشته تاریک، آینده موهوم و ناسپاسی از شخص نیز میتوانند، موجب ناامیدی در فرد شوند. اما مهمتر از ناامیدی فردی که تنها بر یکنفر یا تعداد محدودی از افراد مرتبط با او تأثیرگذار باشد، ناامیدی اجتماعی است که ویرانگر آینده اجتماع خواهد بود.
ناامیدی اجتماعی، ناامیدی متراکم در طیف گستردهای از جامعه است که از واقعیتهای نامطلوب موجود در جامعه نشأت گرفته است. در متون دینی و موضوع چگونگی رفتار حاکمان با مردم، نمونههای متعددی از این عناصر مأیوسکننده در جامعه بیان شده است. باید توجه داشت که احساس ناامیدی، چیزی متفاوت با ناامیدی است. به عبارت دیگر برخی از ناامیدیها القائی هستند و برخی دیگر واقعی، اما آثار و تبعات منفی در هر دو وجود دارد.
القا ناامیدی در جامعه
رفتار حاکمان، تأثیر جدی بر مردم جامعه دارد. امام علی علیهالسلام در روایتی میفرمایند: «اَلنَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ؛ [2] مردم، به دولتمردان خود شبیهترند تا به پدرانشان.» برخی رفتارهای خواسته یا ناخواسته مسئولان جامعه، احساس ناامیدی برخلاف آنچه در واقعیت وجود دارد، به جامعه القا میکند و صرفاً حاوی پیامهای نگرانکننده از طرف مسئولان است.
این واقعه بیشتر در زمانی اتفاق میافتد که مسئول موردنظر، دارای شخصیتی ناامید، ضعیف و ناکارآمد باشد. در این صورت است که بدون توجه به نقاط قوت و قدرت جامعه، رفتاری همراه با ترس و ناامیدیش، اثر خود را بر طیف گستردهای از جامعه خواهد گذاشت؛ حتی اگر دائم سخن از لزوم امیدواری بر زبانش جاری باشد.
عدالت؛ یعنی هر حقی را به صاحب آن بدهیم و تبعیض به معنای آن است که حق برخی را بدهیم و حق برخی دیگر را نه. با این توصیف، تبعیض نیز نوعی از بیعدالتی است.
ناامیدی واقعی اجتماعی
در بسیاری از موارد، چگونگی عملکرد دولتمردان یکجامعه، سبب ایجاد ناامیدی واقعی در جامعه میشود. در اینجا به دو عامل مهم در ایجاد ناامیدی در اجتماع اشاره میکنیم.
خُلف وعده
وعده یک مسئول جامعه دینی، انتظار به حقی را برای مردم جامعه بهوجود میآورد که عمل نکردن به آن وعده، موجب ناامیدشدن مردم میشود. امیرالمؤمنین علیهالسلام در اینباره میفرمایند: «اَلْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى یَعِدُ؛ [3] کسى که چیزى از او خواستهاند تا وعده نداده، آزاد است.» ازاینرو، وعدههای ناممکن و توخالی، تنها موجب بدبینی و ناامیدی مردم میشود.
امام صادق علیهالسلام در اینباره میفرمایند: «مَنْ عَامَلَ النَّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ کَانَ مِمَّنْ حُرِّمَتْ غِیبَتُهُ وَ کَمَلَتْ مُرُوءَتُهُ وَ ظَهَرَ عَدْلُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ؛ [4] هرکس در معامله با مردم ستم نکند و در سخن گفتن با آنان دروغ نگوید و در وعدههایش با آنان خلف و عهدشکنى نکند، پس وى از کسانی است که مردانگى و انسانیتش به حدّ کمال رسیده و عدالتش آشکار گشته و دوستى و برادرى با وى لازم آمده و غیبت او حرام شده است.»
امام صادق علیهالسلام به سه مورد از ویژگیهای اخلاقی اشاره میکنند که اتفاقاً نبود هرکدام از آنها در دولتمردان موجب ناامیدی مردم خواهد شد. در اینکه ظلم و دروغگویی مردم را ناامید میکند، شکی نیست. اما نباید نقش وعدههای تحققنیافته را دستکم و نادیده بشماریم. چراکه کارگزار یک جامعه با دادن یک وعده، وظیفهای را برای خود معین میکند که روی دیگر آن، انتظاری است که مردم از او دارند.
یعنی مردم روی وعده آن مسئول حساب کرده و به آن امید بستهاند. پس هنگامی که آن را از دست رفته ببینند، امیدشان و به همان نسبت، اعتمادشان به حکومت از بین میرود و درنهایت انباشتهشدن وعدههای محققنشده موجب ناامیدی جامعه خواهد شد.
تبعیض و بیعدالتی
عدالت؛ یعنی هر حقی را به صاحب آن بدهیم و تبعیض به معنای آن است که حق برخی را بدهیم و حق برخی دیگر را نه. با این توصیف، تبعیض نیز نوعی از بیعدالتی است. اجرای عدالت در جامعه، نقش اساسی در اصلاح زندگی و امور مردم دارد.
امام علی علیهالسلام در مورد نتایج عدالت میفرمایند: «جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْعَدْلَ قَوَاماً لِلْأَنَامِ وَ تَنْزِیهاً مِنَ الْمَظَالِمِ وَ الْآثَامِ وَ تَسْنِیَةً لِلْإِسْلَامِ؛ [5] خدای سبحان، عدالت را مایه برپایی انسانها [و ستون زندگانی ایشان] و سبب پاکی از ستمکاریها و گناهان و روشنی چراغ اسلام قرار داده است.»
ایشان تا جایی بر عدم تبعیض تأکید دارند که حاضر شدند، در ابتدای حکومت کوتاه خود با رد درخواست طلحه و زبیر در برخورداری بیشتر از بیتالمال، جنگ بزرگی مثل جنگ جمل را بپذیرند. درواقع این جنگ، جنگ علیه تبعیض بود.
منطق حضرت علی علیهالسلام در تقسیم منابع عمومی منطبق بر احکام اسلامی است. ازاینرو میفرمایند: «فَأَمَّا هَذَا الْفَیْءُ فَلَیْسَ لِأَحَدٍ فِیهِ عَلَى أَحَدٍ أَثَرَةٌ قَدْ فَرَغَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَسْمِهِ فَهُوَ مَالُ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ عِبَادُ اللَّهِ الْمُسْلِمُونَ وَ هَذَا کِتَابُ اللَّهِ بِهِ أَقْرَرْنَا وَ عَلَیْهِ شَهِدْنَا وَ لَهُ أَسْلَمْنَا وَ عَهْدُ نَبِیِّنَا بَیْنَ أَظْهُرِنَا فَسَلِّمُوا...؛ [6]
اما درباره این غنائم؛ هیچکس بر دیگرى حق تقدم ندارد. خداوند آنها را تقسیم کرده و کار از کار گذشته. این اموال مال خداست و شما بندگان مسلمان خدا. این هم کتاب اوست که ما همه به آن اقرار کرده، به حقانیتش گواهى داده و در برابرش تسلیم شدهایم. عهد و میثاق پیغمبر صلّیاللهعلیهوآله نیز هنوز در مقابل ماست. خدایتان رحمت کند (به کتاب خدا و سنت رسول) تن دهید و هر که (به این تقسیم عادلانه) راضى نیست، هرگونه خواهد روى گرداند، زیرا آن را که فرمان خدا برد و به حکم وى قضاوت کند، (از تنهایى و نارضایتى مشتى طماع و حریص) هیچ ترس و وحشتى نیست.»
جسارت حضرت علی علیهالسلام در عملیاتی کردن عدالت اجتماعی، الگویی تمام عیار است. کاری که اگر با جدیت تمام انجام شود، آرامش و امید اقتصادی را به جامعه بازخواهد گرداند.
پینوشت
[1] علی بن محمد لیثی واسطی، عیونالحکم و المواعظ (مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر: قم، 1376)، حدیث 2600
[2] حسن بن علی ابنشعبه، تحفالعقول (جماعةالمدرسین فی الحوزةالعلمیة بقم، مؤسسةالنشرالإسلامی: قم، 1363)، 208
[3] صبحی صالح و محمد بن حسین شریفالرضی، نهجالبلاغة (صبحی صالح) (مؤسسة دارالهجرة: قم، 1414)، 534, 336
[4] ابنشعبه، تحفالعقول، ص57
[5] عبدالواحد بن محمد آمدی، تصنیف غررالحکم (مکتبالإعلامالإسلامی، مرکزالنشر: قم، بیتا)، 99, حدیث 1697
[6] ابنشعبه، تحفالعقول، ص184
*محسن رفیعیوردنجانی
شناسه خبر 23737