سپهرغرب، گروه اجتماعی - عباس سریشی: نهفقط نهادهای قانونگذار وضعیت زباله جمع کنها را درک نمیکنند بلکه در بده بستانهای سیاسی هم کسی بهدنبال راهحل درست و درمانی برای ساماندهی و تعیین تکلیف وضعیت آنان در جامعه نیست.
و اما برخلاف نظر آندسته افرادی که پسماندها را به مهمترین مشکل و معضل جوامع امروزی تعبیر میکنند اما برعکس و از منظر برخی دیگر همین زبالههای دردسرساز بهعنوان طلای کثیف شناخته شده که میتواند سالیانه میلیونها دلار درآمد را برای بسیاری از کشورها به همراه آورد.
این بدان معناست که با تأمین مالی، بالابردن آگاهی، ارائه راهحلهای فنی و مدیریت شهری و با رویکردهای زیستمحیطی بر پایه سیستمهای علمی و کارشناسی نهفقط میتوان به ساماندهی پسماندها اقدام کرد بلکه حتی از آنها نیز استفاده مجدد به عمل آورد. کما اینکه کشورهایی مانند چین علاوه بر تبدیل زبالههای داخلی کشور خود به ثروت اقدام به خرید زباله از کشورهای دیگر نیز میکنند و طبق برخی آمار منتشرشده، ارزش بازیافت زباله در چین 40 میلیارد دلار است.
موضوع اینجاست که در دنیای امروز مدیریت پسماندها ( هم از حیث دفع و هم بازیافت ) یکی از ضروریترین محورهای توسعه پایدار محسوب میشوند. بنابراین کارشناسان براین باورند که در مبحث مدیریت پسماند، تولید به معنای هماهنگی تولیدکننده با مدیریت در جهت تولید کمتر و ساخت کالاهایی است که قابل بازیافت هستند.
بهعبارتدیگر مدیریت پسماند در زمینه مشخص شدن جریان تولید مواد در جامعه و کاهش تولید، ساخت کالاهای قابل بازیافت، ایجاد تسهیلات لازم برای تولید و مصرف کالاهایی است که بازیافت آنها سهلتر است. چراکه یکی از بهترین راههای کاهش میزان مواد زائد جامد دفع شده، کاهش مصرف مواد خام و افزایش سرعت بازیافت و مصرف دوباره مواد زائد است. ازاینرو برنامهریزی در جهت آموزش و اطلاعرسانی به مردم باعث حصول موارد فوقالذکر شده و عامل مؤثری در تولید پسماند کمتر است. ازاینروست که امروز زباله هم مانند بسیاری از بخشهای دیگر نیز صاحب اقتصاد شده است.
در واقع و درحالیکه در سالهای نهچندان دور خلاصی از شر زبالههای شهری و صنعتی به یک معضل زیستمحیطی برای کشورها تبدیل شده بود، ولی اکنون همین زبالهها در خدمت رشد و توسعه کشورها قرار گرفته و سالانه میلیاردها دلار ارزشافزوده برای اقتصاد جهان خلق میکند. اینکه براساس تازهترین آمارهای اعلام شده سالانه در جهان حدود دو میلیارد تن زباله صنعتی و شهری تولید میشود که ارزش بازار آن از مرحله جمعآوری تا بازیافت، به بیش از نیم میلیارد دلار میرسد.
مثلث نامتوازن، فرهنگ، مدیریت و زباله...!
و اما جالب است بدانید که براساس اعلام سازمان بهداشت جهانی در سال 2020 سرانه تولید جهانی زباله برای هر فرد در هر روز برابر با 300 گرم است، که این رقم برای ایرانیها به بیش از 710 گرم، یعنی 2.5 برابر متوسط جهانی است.
حالا البته جدا از تبعات منفی این موضوع اما در منظر دیگر هم میتوان اینگونه عنوان کرد که ما ناخواسته صاحب کوهی از طلای کثیف هستیم مشروط به آنکه بتوانیم از آن استفاده صحیح کنیم که البته فرقی هم نمیکند که این پسماندها صنعتی باشد یا انسانی زیرا تجربه بسیاری از کشورهای توسعهیافته نشان داده که همه این زبالههای به ظاهر دردسرساز و بیارزش درصورتیکه براساس یک برنامه مدون و کلان اجتماعی و اقتصادی مبتنی بر بستری از علم و فنّاوری حرکت کرده و درگیر و دار و قبضه فعالیتهای غیرمنطقی، خُرد و محدود و صدالبته پرحاشیه اسیر نشوند میتوانند به محصول جدیدی تبدیل شوند که از ارزش دهها یا صدها برابر زباله برخوردارند.
موضوع اینجاست درحالیکه امروزه بیشتر کشورهای توسعهیافته به لطف فرهنگسازی نهادینه شده و نیز ایجاد بسترهای موردنیاز به موضوع مدیریت پسماندهای دیگر نه بهعنوان یک بحران و معضل بلکه به یک فرصت و غنیمت افزوده مینگرند و متعاقب تفکیک پسماندها توسط مردم از درب منازل تشکیلات و سیستمهای مکانیزه جمعآوری تفکیک نیز در اسرع وقت و با استفاده از تجهیزات به روز و مدرن اقدام به بازفرآوری و امحاء آنها میکنند اما در کشور ما و بهرغم همه تلاشها و وضع قوانین مختلف اما هنوز داستان پسماند و مدیریت آن در کج دار و مریض روشهای سنتی بعضاً غیراستاندار جمعآوری و امحاء و نیز دستوپا زدن در حاشیههای پررنگتر از متن قرار دارد.
البته طرح این موضوع بدان معنا نیست که در کشور ما تلاشی در این خصوص صورت نگرفته و یا نهادها و سازمانهای متولی در پی فرهنگسازی و ایجاد زیرساختهای موردنیاز آن نیستند بلکه فهوای کلام این است که اگرچه طی سالهای گذشته و با ورود علم و فنّاوری در مسیر مدیریت شهری، وضعیت بهینهسازی زبالههای شهری روند بهتری را به خود گرفته اما هنوز به نسبت کشورهای پیشرفته دنیا و جایگاهی که انتظار میرود در آن باشیم فاصله زیادی مانده و ظاهراً جامعه و نظام مدیریتی هم به هر علت علاقه چندانی به ایجاد تغییر و تحول نوین و توسعهمحور در این حوزه را ندارند.
شاید به این دلایل که سازمانها و نهادهای مربوطه بهتنهایی نمیتواند موضوعات این حوزه را پوشش دهند و در حوزه آموزش و جلب مشارکت نیز آموزههای لازم به شهروندان ارائه نشده درحالیکه استفاده درست و اصولی از زباله بهعنوان یک سرمایه اولیه برای تأمین برخی نیازهای کشور نظیر کودهای ارگانیک و بدون مواد شیمیایی موردتوجه کشورهای پیشرفته و توسعهیافته دنیا قرار داشته و نهفقط از این راه درآمدهای کلانی نیز نصیب این کشورها شده بلکه جامعه هم با سرعت بیشتری بهسوی پاک شدن در حال حرکت است.
واقع امر اینجاست وقتی در حوزه آموزش و فرهنگسازی ضعف وجود دارد و شهروندان با بیاطلاعی مشارکت کرده و یا مشارکت آنان به معنای واقعی آگاهانه نیست وقتی هنوز در بحث توسعه زیرساختها و نگاه به رویکرد مکانیزهگری و یا کمیت و کیفیت فعالیت پاکبانی حرف جدیدی نداریم و طرفین این معادله بهدلیل یک ناهمگرایی کامل و فقدان برنامه و ضعف آگاهی، ناخودآگاه بیشتر از دستاوردهای مثبت باعث شکلگیری جریان غیررسمی جمعآوری زبالهها و پسماند و حتی زمینهسازی برای بروز برخی معضلاتی میشوند که نه در شأن جامعه ماست و نه درخور فرهنگ مردم لاجرم نمیتوان به آینده این حوزه شهری چندان دلخوش بود.
زبالهگردی مولود ضعیف در مدیریت پسماند...!
امروزه کارشناسان با اشاره به ضرورت ایجاد تحول بنیادین در شیوههای جمعآوری و مدیریت زبالهها تصریح میکنند که افزایش روزافزون جمعیت و گسترش مداوم شهرهای کشور ما از یکسو و ازدیاد و توسعه فعالیتهای صنعتی، تجاری و خدماتی از سوی دیگر منجر به تولید مقدار زیادی مواد زائد و پسماند در شهرها شده که لازم است نحوه جمعآوری دفع و یا بازیافت آنها با شرایط جدید زندگی شهرنشینی متناسب گردد.
بااینحال اما وجود ضعفها و کاستیهای گوناگون در فرآیند مدیریت پسماندها در کشور و متعاقباً شهری همچون همدان نهتنها منجر به تحقق شهری قابلقبول به لحاظ نظافت و پاکیزگی نشده بلکه برعکس سبب گردیده تا فضا برای جولان عدهای افراد سودجو (با نامهای چون زبالهگرد، زباله دزد، ضایعات جمعکن و...) جهت جداسازی غیرقانونی و غیربهداشتی مواد بازیافتی از میان مخازن پسماند سطح شهر فراهم شود که نهفقط اساس محل اعتنا و اعرابی در حوزه اقتصاد و اشتغال ندارد بلکه بهدلیل برخی پیامدها هم موجب نازیبایی بصری شهر میشود و هم با انبارداریهای غیرمجاز و بازیافت غیراصولی این مواد پسماندی موجبات به خطر افتادن سلامت عمومی شهروندان هم فراهم میگردد.
صاحبنظران براین نکته تأکید دارند که شاید بتوان افزایش تولید زباله و متعاقباً بیکاری و فقر را از مهمترین علل بسترسازی برای فعالیت زبالهگردها قلمداد کرد اما واقع امر اینجاست که نبود برنامهای منسجم برای مدیریت پسماند و اجرای طرحهای ناموفق شهرداری در مدیریت پسماندها نیز در این امر بسیار مؤثر بوده بنابراین اکنون این موضوع بهمانند سرطانی بدخیم در حال ریشه دواندن در بدنه و نازیبایی چهره شهری همدان شده است.
واقع امر اینجاست که پدیده زبالهگردی، ضایعات جمعکنی و یا هر نام دیگری که دارد ازنظر بهداشتی چه برای فردی که آن را انجام میدهد و چه برای اهالی شهر مشکلساز است؛ زیرا فرد زبالهگرد به آن علت که خود را مستقیماً در تماس با پسماندها قرار میدهد در خطر ابتلا به انواع بیماریها و حتی مسمومیتها است و از طرف دیگر این فعالیت باعث جمع شدن و رشد حشرات موذی و حیوانات شده و تهدیدی رسمی برای آسایش و حتی بهداشت و سلامت مردم ایجاد میکند. حالا بحث تحمیل خسارت به شهرداری و درگیری با پاکبانان و ایجاد مافیای خریدوفروش پسماند و یا پاتوقهای خلاف و رواج ناهنجاریهای خاص هم بجای خود.
برخی صاحبنظران مسائل اجتماعی با عنوان اینکه بسیار از افرادی که در این حوزه کار میکنند، عموماً دارای مشکلات و بیماریهای خاصی مانند اعتیاد، ولگردی، فرار از خانه، بیخانمانی و فقر هستند معتقدند که زبالهگردی هم بهمانند بسیاری از معضلات و آسیبهای اجتماعی داری لایههای پیدا و پنهان است که فقط این زبالهگردها هستند که در جلو صحنه قرار میگیرند و در پشتصحنه مسائلی است که بعضاً ما از آنها خبر نداریم؛ و البته جای بد ماجرا هم اینجاست که نهادهای قانونگذار هم این افراد را درک نمیکنند و در بدهبستانهای سیاسی کسی بهدنبال راهحل درست و درمانی برای ساماندهی و تعیین تکلیف وضعیت آنان در جامعه نیست.
البته گروهی از آسیبشناسان نیز معتقدند که وقتی از عبارت طلای کثیف استفاده میشود خودبهخود انگیزه ایجاد میشود که برخی برای کسب درآمد به این حوزه روی آورند درحالیکه نباید گذاشت زبالهگردی بهعنوان شغل شناخته شود اما این یک حقیقت غیرقابلانکار است که امروزه و ماحصل از همین دست تعابیر غلط و غیرواقعی؛ سازمان غیررسمی زبالهگردی قوت گرفته و تشکیلات آن رشد کرده درحالیکه هنوز نه بهعنوان یک آسیب و نه بستری برای تولید آسیب هم شناخته نمیشود که در اینجا لازم است مراجع ذیصلاح برای مقابله با این شکلگیری غیررسمی سازمان زبالهگردی وارد میدان شوند.
از منظر این جامعهشناسان و آسیبشناسان اجتماعی باید به این باور رسید که جریان پسماند تهدیدزا است و با تولید فساد کارش را پیش میبرد و البته برایش هم فرقی نمیکند از زنان و کودکان برای جمعآوری زباله استفاده کند یا افراد مسنی که شب و روز، در میان سوز و سرما زمستان یا تبسوز گرمای تابستان انواع و اقسام زبالههای عفونی، انسانی و یا صنعتی و... را با دست برای چند هزار تومان جستجو میکنند که البته فقط خدا میداند که گاهی نیز چه بلاهایی که بر سرشان نمیآید.
زباله جمعکن در برزخ حذف یا ساماندهی...!
و اما در بررسیهای صورت گرفته در خصوص وضعیت زباله گردهای همدان نیز بهصورت معمول و در تابعی از کل کشور همان داستان مشکلات اقتصادی، فقر، بیکاری و اعتیاد و … ازجمله عوامل مهم گرایش و بروز این پدیده محسوب میشود، ضمن اینکه حضور زنان و مردان و حتی نوجوانان بیشتری به نسبت گذشته در این فرآیند نیز قطعاً دلیل گسترش و تعمق آن قلمداد میشود که لاجرم از هماکنون و با هر تدبیر ممکن باید به کاهش تبعات آن همت گمارد.
البته زبالهگردهای همدان در شکل شیوه کار خود نیز دقیقاً شبیه دیگران هستند و بیتوجهی به تبعات آن و یا آسیبهای احتمالی عموماً بهصورت فردی و طی 24 ساعت شبانهروز در بهترین حالت با وانتبار و موتور سهچرخه و گاری دستی و در بدترین شکل با کیسه و گونی و پای پیاده به هر سطل زباله و مکانی که احتمال میدهند در آن ضایعات یافت شود سرک میکشند.
البته به گفته خودشان هم فرقی نمیکند این مواد بازیافتی کاغذ باشد یا پلاستیک، شیشه و آهنآلات زیرا مهم مقدار حجمی و وزنی آن است و اینکه هرچه زباله بیشتر باشد قطعاً درآمد هم بیشتر خواهد بود مضاف بر اینکه چون کار آنها بهصورت غیررسمی است و تحت نظارت یا رصد خاصی هم قرار ندارد، خود را مجاز به هر عملی میدانند از وارونه کردن سطلهای زباله در کف خیابان تا کندن و بریدن و بردن هر چیز که قابلیت فروش بهعنوان ضایعات را داشته باشد...!!!
حالا البته همه این افراد که نه اما...! برخی از آنها (عموماً معتادان و بیخانمانها) ید طولایی هم در سرقت و دستدرازی به اموال مردم دارند که همین موضوع باعث میشود تا بیشتر مردم به این جماعت بهعنوان یک طیف ناهنجار بنگرند و قضاوتهای سیاهی درباره آنها داشته باشند.
درحالیکه شمار زیادی از این افراد ضمن گفتگو با خبرنگاران سپهرغرب مدام تأکید دارند که جامعه باید بداند همه زبالهگردهای معتاد یا افراد ناهنجار و سارق و... نیستند بلکه بیشتر آنها افراد مستأصل و درماندهای هستند که از سر ناچاری و عموماً بیپولی و بیکاری برای یافتن مواد قابل بازیافت و تأمین مخارج زندگی خود و خانواده این کار را انجام میدهند و بهقولمعروف نان خود را از زباله درمیآورند نه از راه خلاف و حرام.
همچنین این افراد در خصوص میزان آگاهیشان از مشکلات بهداشتی و بیماریهایی که ممکن است به آنها دچار شود نیز عموماً عنوان میدارند که آگاه بودنشان از این مسائل دردی را درمان نمیکند زیرا درهرصورت برای چرخاندن چرخ زندگی مجبور به انجام این کار هستند در واقع فشار زندگی و مشکلات اقتصادی باعث میشود تا آنها در هر سن ( پیر، جوان، کودک و نوجوان) و یا هر وضعیت جسمی و حتی فارغ از جنسیت (مرد و زن ) مجبور به انجام چنین کاری شوند که شاید در حالت عادی حتی به فکرشان هم خطور نمیکرده اما...!
بهزعم بسیاری از این افراد و صدالبته ماسوای تمام حاشیهها و مشقات جسمی و روحی این کار مثل استثمار آنها توسط برخی از مراکز خرید ضایعات و دلالان و یا حتی نحوه برخورد مأموران شهرداری اما ظاهراً این نوع نگاه و قضاوتهای مردم به این جماعت است که سختترین بخش کار را تشکیل میدهد اینکه دائماً به آنها به چشم سارق، آدمهای ناهنجار، بدبخت و گدا و یا زنانی که میشود به آنها هر پیشنهادی را داد نگاه میشود و یا دائم در معرض برخورد و تعرض هستند خود مصیبتی است که گفتن ندارد. بنابراین بسیاری از آنها سعی میکنند شبها و درست زمانی که کمتر کسی آنها را میبیند مشغول به کار شوند.
حالا هرچند ازهرجهت که بنگریم موضوع زباله جمعکنی توجیه و تعریف درست و معقولی برای دفاع در بحث اقتصاد و اشتغال و حتی اجتماع را ندارد اما بااینحال از این حقیقت نیز نباید غافل بود که هماکنون و در شهر همدان قریب به دهها نفر(اعم از زن و مرد) بهصورت مستقیم و متعاقباً بیشتر از این تعداد زن و بچه از همین راه امرار معاش کرده و روزگار میگذرانند که نه میشود آنان را در جامعه نادیده گرفت و حذفشان کرد و نه با همین مستمسک میتوان توجیه و دلیل محکمهپسندی هم برای رفتارها و عملکردهای بعضاً نامعقول فعالان این پدیده پیدا کرد.
این یک واقعیت است که موضوع زبالهگردی در همدان را باید فراتر از بحثهای اجتماعی رصد کرد زیرا زبالهگردها عموماً نه از روی تفریح بلکه از روی نیاز بهدنبال جداسازی زبالههای قابل بازیافت و مواد ضایعاتی هستند تا از فروش آنها نفع مادی ببرند و به زندگی و خانوادههایشان سر و سامانی بدهند وگرنه کیست که نداند جمعآوری و خریدوفروش ضایعات در دسته مشاغل پرخطر قرار میگیرد بسیاری از فعالان این عرصه مدام در معرض خطرات و مشکلات فراوانی جسمی قرار ندارند.
از منظر کارشناسان و با توجه به ابعاد و لایههای پیدا و پنهان این پدید قطع یقین نمیتوان نه آنرا حذف کرد و نه از فعالیت افراد در این حوزه ممانعت به عمل آورد؛ بنابراین شاید تنها گزینه و درعینحال بهترین راهکار کاهش تبعات و مشکلات این موضوع ساماندهی و مدیریت این افراد در قالب عناصر کاری یک شرکت، سازمان و یا نهاد دولتی یا خصوصی در مجموعه مدیریت پسماند و صنعت بازیافت باشد.
در واقع تجمیع و سازماندهی این افراد در یک ساختار قانونمند، تحت نظارت و رصد علاوه برآنکه به آنها کمک میکند تا به نحو منطقیتری به فعالیت بپردازند این امکان را نیز مهیا میکند تا از هرگونه سوءاستفاده و استثمار کودکان، زنان، افراد و یا حاشیهسازیهای نامتعارف در این مجموعه جلوگیری و حتیالامکان محیطی ایمن و سالم را چه به لحاظ اخلاقی و رفتاری و چه بهداشتی و اجتماعی برای آنها فراهم کند گو اینکه در غیر این صورت نیز کماکان باید شاهد و متحمل حاشیههای پررنگتر از متنی باشیم که نه درخور شأن و شخصیت انسانی ماست و نه ساختار اخلاقی و عقلانی جامعه آن را برمیتابد.
شناسه خبر 39664