سپهرغرب، گروه جوانی: پژوهش محمود فتوحی در حوزه «زنانهنویسی» گویای این است که هرچند گسترۀ واژگانی زنان از مردان بیشتر است اما اینکه دخترها امروزه میل دارند در زبان مانند پسرها سخن بگویند و کنشهای آنها را انجام دهند، ناشی از میل به حرکت به سوی معیارهای زبانی و تابع میل به پذیرش در جمع است.
این استاد زبان و ادبیات فارسی در کتاب «سبکشناسی(نظریهها، رویکردها و روشها)»، در بخش بررسی لایۀ واژگانی از لایههای سبک زنانه نوشته است: تهیۀ فهرستی از واژههای فارسی که فقط زنان به کار ببرند دشوار است؛ اما در زبان فارسی واژهها، تعابیر و مصطلحاتی هستند که در سخن زنان بیشترند. زنان برای نامگذاری دقیق و تفکیک پدیدههای جزئی از واژههای بیشتری استفاده میکنند، به همین جهت، گسترۀ واژگانی آنها از مردان بیشتر است و طیف واژههای متنوعی برای توصیف احساسات و زیباییها به کار میبرند. جزئینگری زنان در کاربرد نام رنگها مشخص میشود. آنها رنگ سبز را با طیفهای جزیی فراوان خوب میشناسند مانند سبز ارتشی، سبز چمنی، سبز چناری، سبز دودی، سبز سیدی، سبز سیر، سبز شویدی، سبز علفی، سبز فسفری، سبز فلفلی، سبز لجنی و سبز مغزپستهای؛ اما مردان نام فروع رنگها را بهدشواری به یاد میآورند.
«زنان ترجیح میدهند در نوشتههای خودشان از واژگان ویژهای استفاده کنند و میتوانند واژگان ساده را با تسلط بیشتری بیان کنند. تنوع واژگان صرفاً نشاندهندۀ رشد حوزۀ واژگان تخصصی است و نمیتوان آن را بازتاب نظام ادراکی کاملاً جداگانهای دانست، وقتی ما واژهای را بر زبان میآوریم معنای صریح واژه بههمراه زنجیرهای از معنای ضمنی با هم به ذهن شنونده متبادر میشود» (گرین و لُبیهان، 1995: 68، 72، 74).
بخش خاصی که حوزههای گفتار مردانه و زنانه را در فارسی جدا میکند دو قلمرو دشنام و نفرین است. دشنامها و نفرینهای مردان متفاوت از زنان است. این دو حوزه از آن جهت بسیار تفاوت دارد که محل انعکاس قدرت، روحیات، نگرشها و عواطف خاص هر جنس است. زنان از آن رو بیشتر «نفرین میگویند» که از قدرت کمتر برخوردارند و وجه کلامشان، تمنایی و دعایی است؛ اما مردان به جهت برخورداری از پایگاه اقتدار صفات بد را به دیگری اطلاق میکنند و «دشنام میدهند». نمونههایی از این تعابیر عبارتاند از:
1) تعابیر زنانه در فارسی
صفات و دشنامها: ورپریده، تیر به جگر خورده، نامرادشده، بلا، ذلیلمرده، آتشپاره، بیحیا، خاک تو سر.
نفرینها: داغت به دل مادرت بماند، بری که برنگردی، مرده شورتُ ببره، جوونمرگ شی، خیر نبینی، سیاهبخت شی، خاک توی سرت، خاک بر سرت، شیرم حرامت، وربپری.
تکیهکلامهای زنانه: خوشم باشه! چه حرفها! وا!واه واه! مامانم اینا! مثل سیر و سرکه جوشیدن. دق کردن، جون به لب کردن، به جان مامان و بابا قسم خوردن.
2) تعابیر مردانه در فارسی
صفات و دشنامها: پدرسوخته، نمک به حرام، بچه ننه، نالوطی، ناکس، نامرد، بیغیرت، بیمروت، یارو، گردنکلفت، مفتخور، خالهزنک. زنذلیل(برای فهرست دشنامهای قاجاری در قصۀ امیر ارسلان. رک. یاوری و فتوحی، 1389).
تکیهکلامها: سگ دو زدن، گردنکلفتی کردن، جای کندن، شاخ و شانه کشیدن، از کوره در رفتن، اگه مردی فلان کار را بکن، کاری را مردانه انجام دادن، آن روی سگ کسی بالا آمدن، درآمدن کفر، دست خوش! زکی! خیالی نیست، دودره کردن.
اینکه دخترها امروزه میل دارند در زبان مانند پسرها سخن بگویند و کنشهای آنها را انجام دهند، ناشی از میل به حرکت به سوی معیارهای زبانی و تابع میل به پذیرش در جمع است. دختران با این کار هم جلب توجه میکنند و هم ابراز وجود. زبان معیار، زبان اقتدار است، معیار روایی و اعتبار است و طبیعی است که دختر جوانی که میل به ابراز وجود خویش را دارد به سوی این زبان گرایش پیدا کند.
شناسه خبر 56322