شناسه خبر:90651
1403/10/16 13:20:38

در پی گفت‌وگو با دانشیار اقتصاد سلامت، مشخص شد پیری جمعیت مولود مدیریت اقتصادی غلط است.


رشد اقتصادی مؤلفه مهمی برای تعیین پیشرفت و میزان توسعه‌یافتگی هر کشور است و ازآنجاکه نیروی انسانی نیز در تمامی مدل‌های رشد اقتصادی مؤلفه‌ای اثرگذار بوده، پرداختن به موضوع جمعیت در بحث اقتصاد، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. بر این اساس طی سال‌های اخیر در پی کاهش نرخ موالید در کشور، بحث‌های متفاوتی درخصوص پیری جمعیت و تأثیر آن بر اقتصاد مطرح بوده و نگاه‌های مختلفی به این موضوع وجود دارد، اما عمده نظرات بر این پایه استوار است که سالمندی جمعیت و رشد اقتصادی، رابطه‌ای معکوس داشته و سالمندی جمعیت در بلندمدت به کاهش رشد اقتصادی منجر می‌شود؛ البته در این‌ رابطه نیز نگاه‌های خاص و متمایزی وجود دارد. بر این اساس با توجه به اهمیت موضوع، بر آن شدیم تا دراین‌باره گفت‌وگویی را با مریم معینی، دانش‌آموخته مقطع دکترای تخصصی اقتصاد سلامت و دانشیار اقتصاد سلامت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان ترتیب دهیم که در ادامه می‌خوانید:
این دانش‌آموخته دکترای تخصصی اقتصاد سلامت با بیان اینکه معمولاً وقتی درخصوص تأثیر جمعیت در اقتصاد صحبت می‌کنیم چند پیش‌فرض مطرح است و تقریباً عامه مردم مطمئن هستند که این پیش‌فرض‌ها درست هستند اما ممکن است درست نباشند که در این صورت مسیر بحث به گونه دیگری پیش می‌رود، گفت: برای مثال در مورد اینکه تأثیر پیری جمعیت در اقتصاد چگونه خواهد بود؟ این پیش‌فرض وجود دارد که پیری یک مسئله و مشکل است؛ درصورتی که سالمندی نه مشکل اقتصادی اجتماعی به‌شمار می‌رود و نه بیماری، بلکه پیری اصولاً آرزوی دیرینه بشر است که اخیراً بشر درحال دستیابی به آن بوده و درواقع یکی از اهداف نظام‌های سلامت در همه دنیا و ازجمله در کشور ما، افزایش نرخ امید به زندگی است.
مریم معینی افزود: بنابراین اگر معتقدیم که پیری جمعیتی یک مشکل است، پس دیگر نیازمند به تلاش برای بالا بردن نرخ امید به زندگی نیستیم؛ چراکه با این نگاه اگر امید به زندگی را در کشور کاهش دهیم، مشکل حل خواهد شد!
وی با تأکید بر اینکه یکی دیگر از پیش‌فرض‌ها که معمولاً وقتی در مورد پیری جمعیت صحبت می‌کنیم مطرح می‌شود این است که جمعیت سالمند در کشورها مصرف‌کننده هستند و جمعیت میانسال تولیدکننده که درنتیجه هر چقدر که میزان نرخ سالمندی افزایش پیدا کند تعداد جمعیت مصرف‌کننده افزایش پیدا می‌کند و درعین‌حال تعداد جمعیت تولیدکننده رو به کاهش خواهد گذاشت و این در حالی است که پیش‌فرض مذکور نیز می‌تواند درست نباشد زیرا هیچ الزامی وجود ندارد که شاهد این اتفاق باشیم، خاطرنشان کرد: برای تبیین این موضوع به مثالی متوسل می‌شوم و آن اینکه درحال حاضر در همه دنیا و به‌خصوص در ایران، با مسئله‌ای به‌نام نرخ بیکاری مواجه هستیم؛ وقتی در مورد نرخ بیکاری صحبت می‌کنیم، درواقع درحال صحبت کردن در مورد جمعیت در سن کار هستیم، یعنی افرادی که قادر به کار کردن بوده و درعین‌حال تمایل به آن دارند، اما نمی‌توانند شغل پیدا کنند؛ بنابراین تبدیل به بخشی از جمعیت می‌شوند که در عین قرار گرفتن در سن کار، به مصرف‌کننده تبدیل شده‌اند.
معینی با تأکید بر اینکه هر چقدر در کشوری نرخ بیکاری بیشتر باشد تعداد جوانان و نیز میانسالانی که مصرف‌کننده هستند نیز بیشتر می‌شود، عنوان کرد: بنابراین این مشکل (مصرف‌کننده بودن صرف) بیشتر از سوی جوانان و میانسالان به‌وجود آمده و درحال ایجاد شدن است تا سالمندان.
این دانشیار اقتصاد سلامت با تأکید بر اینکه من فکر می‌کنم اگر می‌خواهیم در مورد تأثیر جمعیت بر اقتصاد صحبت کنیم باید برخی پیش‌فرض‌ها را عوض کنیم، اذعان کرد: دراین‌بین نیاز به تغییر پیش‌فرض دیگری نیز هست و آن اینکه «جمعیت در اقتصاد اثر دارد، اما اقتصاد در جمعیت اثر ندارد!» درصورتی که در کل دنیا رابطه بین جمعیت و اقتصاد، دوطرفه بوده؛ یعنی همان‌طور که جمعیت می‌تواند بر تغییر و تحولات اقتصادی نقش داشته باشد (البته این مسئله به معنای آن نیست که تأثیر جمعیت بر اقتصاد الزاماً مثبت خواهد بود)، اقتصاد هم بر جمعیت نقش دارد؛ یعنی این رابطه دوطرفه است.
وی افزود: پس اگر ما مدیریت اقتصادی درستی نداشته باشیم، جمعیت مطلوب هم نخواهیم داشت؛ برای مثال اگر دو کشور را با جمعیت یکسان، اما یکی را با مدیریت اقتصادی درست و دیگری را با مدیریت اقتصادی نامناسب مقایسه کنیم، در کشور با مدیریت درست اقتصادی، جمیعت می‌تواند به کمک اقتصاد بیاید، اما در کشور با مدیریت اقتصادی غلط، جمعیت قادر به تأثیرگذاری مثبت بر اقتصاد نخواهد بود.
این کارشناس با تأکید بر لزوم پاک کردن فرضیه‌های غلط از ذهن‌ها در حوزه اقتصاد و جمعیت، گفت: یکی دیگر از فرضیه‌های غلط این است که تغییرات جمعیت متأثر از نرخ باروری است؛ درصورتی که در ادبیات اولیه جمعیت‌شناسی جمعیت یک کشور متأثر از چهار عامل تولد، مرگ، مهاجرت به داخل و مهاجرت به خارج است؛ بنابراین الزاماً کنترل تولد منجر به این نمی‌شود که جمعیت به سمتی برود که ما می‌خواهیم.
معینی با بیان اینکه اگر ما می‌خواهیم جمعیت را سیاست‌گذاری کنیم همه چهار عامل تأثیرگذار در آن باید مورد توجه قرار بگیرند، اذعان کرد: اگر نرخ مرگ‌ومیر در کشور ما به‌خصوص نرخ مرگ‌ومیر در بین نیروی کار مولد روند مناسبی ندارد بدین معنا است که ما درحال از دست دادن جمعیت هستیم و یا اگر مهاجرت درحال افزایش است، بخشی از جمعیت را از این طریق از دست می‌دهیم و یا اگر مهاجرت به داخل درحال افزایش بوده، این بدان معنا است که جمعیت ما درحال افزایش است؛ بنابراین برای رسیدن به نتیجه مطلوب در عرصه سیاست‌گذاری جمعیت، همه این مؤلفه‌ها می‌بایست باهم دیده و مدیریت شوند.
وی با تأکید بر اینکه تغییرات جمعیتی الزاماً متأثر از نرخ باروری نیست بلکه در آن متغیرهای دیگری هم تأثیرگذار است، ابراز کرد: برای مثال همین چند روز پیش بود که وزارت بهداشت اعلام کرد نرخ مرگ‌ومیر جاده‌ای در کشور رکورد زده است و اگر بخواهیم ترکیب سنی متوفیان در حوادث جاده‌ای را مشخص کنیم، گرچه در بین آن‌ها سنین مختلف وجود دارد، اما نکته حائز اهمیت این بوده که معمولاً افراد در سن کار، بیشتر هستند.
این کارشناس اقتصادی با تأکید بر لزوم کنار گذاشتن پیش‌فرض‌های غلط تبیین‌شده در اذهان و تصورات، گفت: وقتی این اتفاق افتاد، تازه زمان آن می‌رسد در مورد اینکه تغییر و تحولات جمعیت چه اثری می‌تواند بر اقتصاد بگذارد، صحبت کنیم.
وی افزود: وقتی این پیش‌فرض‌ها را کنار گذاشتیم، می‌توانیم به این سؤال پاسخ دهیم که پیری جمعیت چه نقشی بر وضع اقتصادی کشور خواهد داشت؛ زیرا در این صورت است که آشکار می‌شود آیا قرار است برای 30 سال آینده، سالمندان با سطح سلامتی مناسب ایجاد کنیم و یا قرار هست سالمندانی ایجاد کنیم که هم سطح سلامتی نامناسبی دارند و هم از فقر رنج می‌برند؟
این کارشناس با بیان اینکه یقیناً شرایط کشوری که سالمندان آن از سلامتی نسبی برخوردار بوده و درعین‌حال فقیر هم نیستند با کشوری که جمعیت سالمند آن با مشکلات این‌چنینی دست‌وپنجه نرم می‌کنند متفاوت است، اذعان کرد: آنچه مسلم است اینکه در جامعه دوم سالمندی به معنای واقعی مشکل تلقی می‌شود و این درحالی بوده که در جامعه نخست این مسئله مشکل نیست؛ بنابراین برای اینکه بتوانیم به سؤال مذکور پاسخ دهیم، ابتدا باید این مسئله را تبیین کرد که درحال حاضر اقتصاد کشور را چگونه مدیریت می‌کنیم؟ زیرا شیوه مدیریت اقتصاد در کشور، تأثیر مستقیمی بر نقش جمعیت دارد.
معینی با تأکید بر اینکه جمعیت و رشد اقتصادی رابطه دوطرفه دارند بدان معنا که هم جمعیت در اقتصاد تأثیرگذار بوده و هم رشد اقتصادی و یا وضعیت اقتصادی روی جمعیت اثر می‌گذارد، گفت: در ادبیات جمعیت‌شناسی و ادبیات اقتصاد وقتی درباره تأثیر جمعیت بر اقتصاد سخن به میان می‌آید، بهترین پاسخ این است که جمعیت روی تأمین کار تأثیرگذار است، اما مسئله این بوده که چه نوع نیروی کاری؟ زیرا تا چند دهه پیش بحث نیروی کار در قالب نیروی کار ساده معنا می‌شد؛ چراکه اغلب بخش‌های مؤثر در اقتصاد از کشاورزی گرفته تا صنعت و خدمات، به‌صورت سنتی اداره می‌شدند، درنتیجه اصولاً حتی در سطح خُرد یعنی سطح خانوار هم خانواده‌ای که فرزندان بیشتر و به‌خصوص پسران بیشتری داشت، بهتر می‌توانست فعالیت خود را برای مثال در عرصه کشاورزی گسترش دهد؛ بنابراین سطح درآمدی این خانوار هم افزایش پیدا می‌کرد. اما امروزه وقتی می‌گوییم جمعیت چگونه روی اقتصاد اثر دارد، از مفهوم سرمایه انسانی صحبت می‌کنیم.
این اقتصاددان ادامه داد: سرمایه انسانی یعنی نیروی کار تحصیل‌کرده و سالم که دراین‌بین یک مسئله بسیار بزرگ وجود دارد و آن اینکه بین سرمایه انسانی و نیروی ساده، نرخ جایگزین جانشینی وجود دارد؛ اگر به تبیین این موضوع از سطح خُرد بپردازیم، باید بگویم خانواده‌ها اگر می‌خواهند فرزندانشان تحصیلات کافی داشته و درعین‌حال به‌لحاظ تغذیه و آموزش شرایط مطلوبی را تجربه کنند، چاره‌ای جز این ندارند که تعداد فرزندانشان را محدود کنند که این مسئله در سطح کلان نیز قابل بررسی است.
وی ادامه داد: برای اینکه در جامعه بتوانیم سرمایه انسانی را گسترش دهیم، می‌بایست بخشی از بودجه را از بخش مصرف، به سرمایه‌گذاری بلندمدت انتقال دهیم؛ بنابراین ناگزیر هستیم که بین نیروی کار ساده و سرمایه انسانی، یکی را انتخاب کنیم و چون امروز جامعه به سرمایه انسانی نیاز دارد تا نقش مؤثرتری در اقتصاد و در توسعه اقتصادی ایفا کند، پس دست بر سرمایه‌گذاری برای افزایش سرمایه انسانی به‌جای نیروی کار ساده می‌گذارد؛ حال آنکه این سرمایه‌گذاری از سطح خانوار رقم می‌خورد، درنتیجه خانوار نیز چاره‌ای ندارد که تعداد فرزندانش را محدود کند تا بتواند کیفیت زندگی فرزندانش را ارتقا دهد.
این دانش‌آموخته اقتصاد سلامت با بیان اینکه رویکرد دیگری نیز درخصوص تأثیر جمعیت روی توسعه اقتصادی و اقتصاد وجود دارد، عنوان کرد: این رویکرد را می‌توان در مفهوم تأثیر جمعیت بر موضوع مشارکت در فعالیت اقتصادی بررسی کرد؛ در این بحث نیز با مفهوم و پیش‌فرضی با عنوان پنجره جمعیتی مواجه می‌شویم، بدان معنا که وقتی پنجره جمعیتی ایجاد شود، نرخ مشارکت اقتصادی افزایش پیدا می‌کند.
وی ادامه داد: برای این پیش‌فرض مثال داریم؛ در تمام کشورهای دنیا و نیز کشور ایران، در دوره‌ای (برای مثال در ایران 25 سال قبل) پنجره جمعیتی داشته‌ایم؛ اما این سؤال مطرح است که آیا وضع اقتصادی همه کشورها در دوره پنجره جمعیتی، افزایش پیدا کرده و یا کاهش داشته است؟ در پاسخ به آن باید گفت این مسئله از کشوری به کشور دیگر، متفاوت است؛ به‌طوری که ما در این موضوع تجربه خوبی نداریم.
معینی در تبیین چرایی این مسئله اذعان کرد: پنجره جمعیتی به‌تنهایی قادر نیست اقتصاد را راه بیندازد؛ زیرا پنجره سرمایه انسانی تولید می‌کند. ما برای رشد اقتصادی هم‌زمان به سرمایه فیزیکی هم نیاز داریم تا فرصت لازم فراهم شود که این سرمایه انسانی با کمک آن، به اقتصاد کمک کند.
وی با بیان اینکه منظورم از سرمایه فیزیکی تجهیزات، کارخانه‌ها و امکان تولید است، ابراز کرد: اگر ما سرمایه فیزیکی کافی نداشته باشیم، نه‌تنها این پنجره جمعیتی منجر به رشد اقتصادی نمی‌شود، بلکه تبعاتی همچون رشد نرخ بیکاری را به دنبال خواهد داشت که این نرخ بیکاری در بلندمدت خود را در قالب مسائل و مشکلات اجتماعی همچون اعتیاد، بزهکاری، جرم و افسردگی نشان می‌دهد؛ به‌طوری که امروز درصد قابل توجهی از افرادی که با آسیب‌های اجتماعی و بیماری‌های روحی و روانی مواجه‌اند، بی‌تقصیر هستند، اما هزینه‌ای مضاعف را بر شبکه بهداشت و درمان تحمیل می‌کنند. آن‌ها کسانی هستند که به‌دلیل مسائل و اقتصادی، درگیر مشکلات شده‌اند و سطح سلامت روانی‌ آن‌ها کاهش پیدا کرده است.
این کارشناس خاطرنشان کرد: بنابراین لازم است به این موضوع بپردازیم که هدف از افزایش جمعیت آن است که نیروی کار ساده تولید کنیم و یا هدف این بوده که سرمایه انسانی به‌وجود بیاوریم و یا اینکه نیروی کار در اقتصاد مشارکت کند؟
وی اذعان کرد: البته ذکر این نکته ضروری است که افزایش جمعیت الزاماً قرار نیست نرخ مشارکت اقتصادی را زیاد کند، زیرا در دو کشور با جمعیت یکسان، ممکن است شاهد نرخ بیکاری متفاوت باشیم؛ برای مثال در کشوری مثل ایران نرخ بیکاری در زنان بسیار زیاد است، اما در مردان بالا نیست، بنابراین در تفسیر این مهم می‌بایست مسائلی همچون ترکیب جنسیتی و اینکه چقدر فرصت‌های شغلی برای زنان و مردان ایجاد کرده‌ایم را هم مورد بررسی قرار دهیم.
این دانشیار اقتصاد سلامت با بیان اینکه درحال حاضر مشارکت اقتصادی زنان در کشور ما یکی از پایین‌ترین نرخ‌های مشارکت اقتصادی در دنیا است، عنوان کرد: متأسفانه این نرخ حتی در بین کشورهای همسایه نیز پایین‌ترین عدد را به خود اختصاص داده؛ برای مثال امروز نرخ مشارکت اقتصادی زنان در کشوری همچون عربستان 26 درصد بوده، اما این عدد در ایران چیزی حدود 18 درصد است.
معینی با ابراز تأسف از اینکه کشور ما یکی از بالاترین نرخ‌های بیکاری و درعین‌حال پایین‌ترین نرخ‌های مشارکت اقتصادی را در بین زنان تحصیل‌کرده در دنیا به خود اختصاص داده است، ابراز کرد: بنابراین در نبود سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی موفق عمل نخواهد کرد.
وی با بیان اینکه وقتی سرمایه انسانی وجود دارد اما سرمایه فیزیکی وجود ندارد تا زمینه اشتغال آن را فراهم کند ما با مسئله‌ای جدید با عنوان ناامیدی مواجه می‌شویم، بیان کرد: این مسئله توسط برنده جایزه نوبل سال 2015 مطرح شد؛ وی در مقاله‌ای از این مسئله به‌عنوان مرگ‌های از ناامیدی یاد کرد و نشان داد که نرخ مرگ‌ومیر در جامعه آمریکایی بین سال‌های 2013 تا 2017 افزایش پیدا کرده و علتش افزایش نرخ مرگ‌ومیر در بین میانسالان است. جمعیتی که به‌طور کامل آن‌ها را فراموش کرده‌ایم؛ یعنی ما در مورد جوانان و نیز کودکان و سالمندان صحبت می‌کنیم، اما از میانسالان دهه شصتی امروز که سالمندان آینده هستند، سخنی به میان نمی‌آوریم. در تحقیق مذکور در پی ناامیدی جوانان و میانسالان، مرگ‌های ناشی از بیماری‌های روانی همچون اوردوز، بیماری‌های کبدی مربوط به مصرف الکل و مرگ‌های مربوط به خودکشی گسترش پیدا کرده؛ بنابراین لازم است امروز با توجه به تجربه‌ای که ما در کشور داریم، برای دهه شصتی‌ها برنامه داشته باشم، زیرا ممکن است در پی ناامیدی از شرایط اقتصادی و اشتغال، تعداد قابل توجهی از آنان بیمار شده و به دوره سالمندی نرسند.

شناسه خبر 90651