سپهرغرب، گروه اجتماعی: هویت شغلی هر انسانی بخش مهمی از مجموعه هویت او را تشکیل میدهد. شاغل بودن بهویژه برخورداری از شغلی که در خدمت ارزشهای اجتماعی، برآورده ساختن نیازهای اقتصادی و... باشد، بیشک موجب انسجام، افزایش عزتنفس و احساس امنیت در افراد خواهد شد.
هویت شغلی هر انسانی بخش مهمی از مجموعه هویت او را تشکیل میدهد. شاغل بودن بهویژه برخورداری از شغلی که در خدمت ارزشهای اجتماعی، برآورده ساختن نیازهای اقتصادی و... باشد، بیشک موجب انسجام، افزایش عزتنفس و احساس امنیت در افراد خواهد شد. آسیبهایی که برای جامعه بیکار به خصوص در حیطه جوان وجود دارد، نهتنها خطرناک است، بلکه باید پیشگیری شوند.
بیشک پدیده بیکاری اثرات منفی را به طور نگرانکننده افزایش خواهد داد و تکرار شدن بیکاری در مدت طولانی چه در زندگی روزمره فرد و چه در جامعه باعث تخریب او خواهد شد. ازجمله علل بیکاری، فقدان مهارتهای شغلی و وجود فعالیتهای گوناگون و شغلهای کاذب است.
بیتردید خلاقیت، ابداع و اختراع موجب بهبود مهارتهای حرفهای فرد میشود، البته گاهی اوقات به علت پدیده بیکاری، اعتماد بهنفس شخص بیکار شکننده و آسیبپذیر میشود. در نتیجه علاوه بر کم شدن مهارتهای شغلی، توانایی و استعدادهای فطری و ذاتی فرد در کار کردن از بین میرود، استعدادها و مهارتهایی که با اندکی حمایت بهراحتی میتواند شکوفا شود.
افرادی که در بیکاری طولانی مدت به سر میبرند، افرادی هستند حساس (با این عنوان که سخن هر شخصی را به خود ربط میدهند). پدیده بیکاری، مرگ و میر و عدم تندرستی و سلامت جسمانی، سرکوب روحی و تخریب انگیزهای قوی و اقدام به خودکشی را به همراه دارد و گرایش به افسردگی و عقده و خودکوچکبینی در این افراد بیشتر دیده میشود.
بیکاری نهتنها تعهدات بین افراد در خانواده را بلکه روابط بین اجتماع را نیز کم و فرد را دچار از همگسیختگی میکند. یأس و ناامیدی در بستر بیکاری پرورش مییابد و بهمرور زمان روحیه شخص بیکار را تخریب میکند. دورههای بلند مدت و طاقتفرسای بیکاری فرد را بیش از گذشته ناامید میکند. این در حالی است که پس از این فرایند آسیبزا فرد دیگر انگیزهای برای کار کردن و اشتغالیابی و اشتغالزایی نخواهد داشت.
بیکاری مشکلات فراوانی را برای خانواده ایجاد و مسائل و مشکلات قبلی را چندین برابر میکند. در حالی که فرزندان انتظار دارند خانوادهها امکانات لازم را برای آنها تأمین کنند، اما بهدلیل بیکاری پدر خانواده این شرایط مهیا نمیشود و در پی این امر، زمینه درگیری خانوادگی فراهم میشود.
از این رو این پدیده بیکاری و فقر حاصل از آن بنای خانواده را که سنگبنای اجتماع محسوب میشود، تهدید کرده و به سمت فروپاشی میکشاند. فقر و بیکاری به عنوان مسئلهای مطرح شده است که در جامعه پذیرفته شده نیست و آسیبهای اجتماعی دیگر همچون اعتیاد، سرقت، طلاق، فقر، فحشا و... را افزایش میدهد.
بیکاری همچنین مهمترین عامل طلاق و طلاقهای عاطفی نیز هست. با وجود کار و شغل است که عاطفه و محبت بین زوجین جریان دارد. نداشتن شغلی مناسب، فقر، درگیریهای لفظی و گاهی درگیریهای جسمی، مخدوش شدن روابط عاطفی و کمرنگ شدن احترام و حرمت بین زوجین را در پی داشته و در نهایت نیز به طلاق عاطفی ختم خواهد شد. در یک کلام بیکاری ازجمله علل بروز بحران عاطفی در خانواده است.
نرگس محمدی
شناسه خبر 64622