سپهرغرب، گروه اجتماعی: سالمندان به دلیل کاهش توان جسمی در دوره کهنسالی بیش از قبل به ما و مراقبت نیاز دارند. از طرفی کرونا هم ذهن ما را درگیر کرده، میترسیم والدین و عزیزان سالمند خانواده آسیب ببینند.
واقعیت این است شاید والدین مسن در سالهای پایانی عمر دیگر آن تاب و توان و قدرت جسمی سابق را نداشته باشند اما سالها بیش از ما زندگی کرده و تجربه دارند. اصلاً ما حاصل تربیت و مراقبتهای آنها هستیم که امروز به اینجا رسیدهایم. درک این نکته در مراقبت از سالمند، هم مهم است هم حیاتی. یک مسئله بسیار مهم هم وجود دارد. ما از فرط علاقه و نگرانی گاه به خطای «مراقبت افراطی» دچار میشویم. از فرد کهنسال طوری مواظبت میکنیم که انگار از یک کودک! این خطای بسیار بزرگی است. به زودی هم ما را خسته و فرسوده میکند هم شأن سالمند از بین میرود یا خدشه میبیند. سالمند به جای اینکه با ما همراهی کند، لجباز میشود. «رعایت حرمت سالمند»، «شأن» و «منزلت» نکتهای طلایی در مراقبت از افراد مسن است. در این گزارش چند راهکار ساده اما به شدت کاربردی را مرور میکنیم.
از «چیدمان متناسب» استفاده کنیم
یکی از کارهایی که میتواند حال سالمندان را عوض و رسیدگی به آنها را سادهتر کند، «چیدمان متناسب» است. چیدمان خانههای ما معمولاً در گرو سلیقه ما و مد روز است. در خانه افراد پیر اما این چیدمان کاربرد ندارد. سالمند بههیچوجه دوست ندارد، لوازم زندگیاش را از دست بدهد چون حاصل یک عمر زحمت و دوندگی او بوده است. حالا یک مشکل پیش میآید؛ با خانهای شلوغ روبهرو میشویم. هر گوشه خانه چیزی انباشته شده چون توان رسیدگی به امور خانهاش را مثل گذشته ندارد. لوازم را برمیدارد اما توانش را ندارد سرجایش برگرداند. پس اگر هر گوشه خانه وسایلی را روی زمین گذاشته، نتیجه شلختگی او نیست. فراموش نکنیم، زمانی خود او استاد چیدمان و کدبانوی بوده است.
حالا چه باید کرد؟ چیدمان خانه را با «اجازه»، در «حضور» و «راهنمایی» خودش متناسب کنیم. اقلامی که کاربرد چندانی ندارند در طبقات بالاتر کابینت و کمدها قرار بگیرد. طبقات پایین و دسترس برای چیزهایی خالی شود که بیشتر به آن نیاز دارند. بعضی اقلام که مدام به آن احتیاج دارند، نزدیک محل استراحت و سکونت آنها قرار دهیم. پنجره خانه را باز کنیم تا حیاط و منظره روبهرو را ببینند. پردهها ضخیم، خوشرنگ و ساده باشد تا بتوان آنها را راحت شست. یک فلاکس بزرگ تهیه کنیم تا آب جوش نزدیک آنها باشد تا برای پذیرایی و نوشیدن چای و دمنوش خودکفا شوند و اگر کسی مهمان آنها شد، شرمنده نشوند چون جسمشان یاری نکرده، نتوانستهاند برایش حتی یک استکان چای بریزند. هیچ ایرادی ندارد سبد استکان و رختخواب آنها یک گوشه اتاق روی زمین باشد، اگر آنها را با سلیقه بچینیم. اگر چشم سالمند ضعیف است یا گردن درد دارد، ساعت رومیزی تهیه کنیم یا ساعت دیواری را پایین و دسترس قرار دهیم تا ساعت از دستش در نرود. یک چهارپایه ساده پلاستیکی یا صندلی تاشوی سبک قابل حمل برای فرد سالمند از هزار مبل گرانقیمت بهتر است چون راحت میتواند استفاده و جابهجا کند. این همان چیدمان متناسب است.
عکس زیبای سالمند را قاب کنیم
سالمندان فرزندان ما نیستند که بخواهند یا بخواهیم آنها را با مد روز پیش ببریم. با همان سبک و منشی که دارند بپذیریمشان. گاهی لباس مورد علاقهشان را بپوشانیم و عکس بگیریم. همان را قاب کنیم و به دیوار بزنیم. قربان صدقهشان برویم و تعریف کنیم تا حس کنند همانطورکه هستند برای ما عزیزند و دوستشان داریم. رسیدگی و احترام به سالمند فقط کار کردن برای او نیست. اگر قرار باشد خدمت کنیم و منت بگذاریم، بیفایده است فقط زحمت بیاجر بوده. در برخی مطالبِ مسئولان سراهای سالمندان، نکته جالبی وجود دارد؛ وقتی سالمند پرخاشگر یا منزوی به آنها سپرده میشود از تکنیک «کلام درمانی» استفاده میکنند همان مهارت «سنگ صبور» و «سراپا گوش» شدن خودمان. خشم غالباً میوه ناکامی است. سالمندی که گوشی برای شنیدن و همصحبتی برای همکلامی ندارد تا حرفهایش را بشنود. تجربههایش را مغتنم بشمرد و او را تحسین کند سرخورده، عصبی و منزوی میشود.
گاهی حرف زدن برای کهنسالان ساده نیست چون فکر میکنند ممکن است پرحرف و جلف جلوه کنند یا ابهتشان پایین بیاید. همین باعث شود از فردا هر کس هر رفتاری دوست دارد با آنها داشته باشد. این ترس از صحبت کردن به مرور آنها را مغرور و لجوج نشان میدهد. منزوی میشوند. در مواجهه با این گروه از سالمندان اصلاً منیّت نداشته باشید. وقتی قرار است کاری انجام دهید، حتماً نظرشان را بپرسید. مثلاً بگویید بهنظرم این کار به این دلایل خوب است موافق هستی؟ این یخ ارتباطیشان را آب میکند. هم شما روی سازگاری میبینید هم آنها وحشت کاذب از دست رفتن جایگاه و شأن خود را از دست میدهند.
رابطهشان را شکرآب نکنیم
رابطه پدربزرگ، مادربزرگها با نوههایشان خوب است؛ اگر ما بگذاریم. یک مشاورخانواده میگوید بیحرمتی به سالمند فقط استفاده از الفاظ نامناسب یا رفتار زننده نیست. «نفیسه حسنزاده» معتقد است گاهی رفتار و تدبیرهای خاکستری ما خانواده را سرد و روحیه افراد پیر را شکننده میکند. پدربزرگ، مادربزرگها نوههایشان را لوس میکنند/ بچهام از وقتی پیش مادر همسرم میماند حرف گوشنکن و ناسازگار شده/ میخواهم بچهام را درست تربیت کنم اگر لی به لالا گذاشتن والدین همسرم یا پدر و مادر خودم بگذارد... این جملات مشابهی است که والدین را به یک تصمیم غلط میرساند، حسنزاده میگوید: «والدین سعی میکنند رابطه بچههایشان با پدربزرگ، مادربزرگهایشان را مدیریت کنند. در این «حساسیت عاطفی» که معمولاً با خامی و جانبداری همراه است فرد سالمند حس میکند فرزند یا عروس و دامادش رابطه بین او و نوهاش را شکرآب میکنند. از طرفی ما هم نگرانیم فرزندمان درست تربیت نشود چون محبت کاذب دریافت میکند. ما به نگرانی خام دچاریم چون فراموش میکنیم جایی که ما ایستادهایم آنها سالها قبل ایستاده بودند. جایی که دل پدربزرگ یا مادربزرگ میشکند، تربیت صحیح شکل نمیگیرد. راهحل، دخالت عاطفی نیست. حرمت دوستی و ارتباط سالمندان با نوهشان را باید حفظ کنیم.»
همراهی با سالمندان بچهها را پخته بار میآورد. از همان کودکی میتوانند هنرهای زیادی از آنها یاد بگیرند مثلاً بافتنی، خیاطی یا... نوجوانها در کوران بلوغ و هجوم عواطف آنی و گذرا وقتی در خانه پدربزرگ، مادربزرگهایشان هستند آرامش و امنیت عاطفی بیشتری حس میکنند. چای میریزند، مینوشند و درددل میکنند. مشورت میگیرند و... اینجا گارد کمتری در برابر نصیحت شنیدن دارند؛ تربیت چیزی جز این است؟!
من خوشبختانه محتاج نیستم
فرد سالمند به مراقبت نیاز دارد نه مواظبت. باید حواسمان به خوراک، پوشاک، نظافت، روح و روانش باشد اما قرار نیست از او فردی محبوس در خانه یا گوشهنشین بسازیم. از پا افتادگی و احتیاج بیش از حد به دیگران، مرگی ذرهذره و دردی بزرگ برای اوست. اگر والدین یا پدربزرگ، مادربزرگ پیر ما هنوز توان انجام کار دارند، به حرف مردم کاری نداشته باشیم و آنها را به خیال بزرگ خانه بودن و احترام محدود نکنیم. اگر فرد سالمند میتواند راه برود به خرید برود مانع او نشویم. خریدهای کلی را انجام دهیم اما بعضی خریدهای جزئی و سبک را باقی بگذاریم تا او انجام دهد. همین بیرون رفتن از خانه و خرید ساده این پیام را به او میدهد که: روی پای خودم هستم نه محتاج! گاهی بگذاریم والدین سالمند به گردش کوتاه و نزدیک بروند. میتوانیم آنها را همراه خودمان ببریم اما از یک مسیر به بعد تنها بگذاریم. همین کار ساده کمک میکند بیشتر به آنها خوش بگذرد و احساس غربت نکنند.
بعضی افراد متاسفانه از شدت علاقه، وسواس و افراط وقتی فرد مسن را بیرون میبرند طوری رفتار میکنند که حس میکند مثل یک کودک دست او را گرفتهاند تا گم نشود! حالا که کروناست حتما ماسک، دستکش و موادضدعفونی کننده در ظرف کوچک و سبک در اختیارشان قرار دهیم تا خیال خودمان هم راحت باشد.
بوی نان، افسردگی را از بین میبرد
فکر کنیم پا به 70، 80 سالگی گذاشته ایم. کلی هم بدن درد و بیماری داریم. کمی که راه میرویم بدن درد سراغمان میآید و مثل قبل نمیتوانیم پیادهروی کنیم یا از خانه بیرون برویم. ممکن است بیماری زمینهای هم داشته باشیم و حضور در جامعه ما را بیشتر در معرض ابتلا به کرونا قرار دهد. پس، خلاف میل باطنی و ناچار، خانهنشین میشویم. این در حالیاست که برعکس ما اعضای خانواده هر روز برای کار از خانه بیرون میروند. دلشان که میگیرد شال و کلاه میکنند، دوری میزنند و بر میگردند خانه. تحمل این شرایط دردناک نیست؟! افتضاح و سخت است؛ حس از دست و پا افتادن.
وقتی میخواهیم به سالمندی که ناچار به خانهنشینی است، توصیه کنیم در خانه بماند بهتر است این احوالش را با خودمان مرور کنیم. او نمیتواند بیرون برود اما قرار هم نیست کنج خانه غمبرک بزند یعنی نباید هم بزند. البته نه با امر و نهی و مدام حرف زدن و نسخه پیچیدنِ ما که اصلاً و ابداً حوصله شنیدنش را هم ندارد و ممکن است کار به لجبازی و پرخاش بکشد. پس چه کنیم؟ برای او سرگرمی بسازیم. چند تکه پارچه بدهیم تا با چرخ قدیمیاش، خیاطی کند برای مثال روبالشتی یا دستمال سفره بدوزد. نان پختن، تهیه مربا و ترشی از او یاد بگیریم. اگر در جوانی هنری داشته آن را برایش تازه کنیم، هنرهایی که انجامش سخت و برای سلامتی او بد نباشد. مثلاً حصیربافی کند. میتوانیم زمینه یادگیری و سرگرمی هم فراهم کنیم کادوی تولد، بوم و ابزار نقاشی یا گلدوزی بخریم و به او آموزش دهیم.
سالمند اگر فکر کند راکد مانده افسردگی میگیرد. کارهای سبک به او بدهیم تا حس کند هنوز هم خانم خانه و زندگی خودش است. کارهای یکجانشینی و ظریف که ما را کلافه میکند برای آنها تفریح به حساب میآید مثل دانه کردن انار، تر و خشک کردن سبزیها تا خشک شوند. تهیه آلبالو و برگه گوجه خشک. اگر کمی میوه شل در خانه داریم، بپزیم و صاف کنیم و از او بخواهیم لواشک درست کند. اگر ساعت قدیمی خراب شده از پدربزرگ بخواهیم نگاهی به آن بیاندازد.
یک سوزن هم بیاجازه کم نشود
سالمندان از یک چیز نفرت دارند؛ سرک کشیدن در وسایلشان و تصمیم گرفتن ما به جای آنها برای لوازمشان. شاید در کلام و ظاهر چیزی نگویند اما ناخواسته با این کار به آنها میگوییم از این به بعد من آقا یا خانم خانه تو هستم. من تصمیم میگیرم و دستور میدهم. بنابراین مدام سراغ انباری خانه نرویم و بخواهیم فلان کتری، بالشت، صندلی یا پنکه قدیمی را رد کنیم برود تا جا باز شود و پولش را بدهیم به او. خیلی راحت بگویم؟ معنی کار ما این است؛ من خاطرات و زحمات تو را میفروشم، این هم پولش! هر چقدر هم محترمانه این کار را انجام دهیم، فرقی نمیکند همین معنا را برای او دارد. با «حضور»، «اجازه» و «راهنمایی» خودش لوازم را جابه جا و مرتب کنیم. اگر خودش خواست وسیلهای را بفروشیم یا دور بیاندازیم. حالا چه کار کنیم خانه یا اتاقشان شبیه سمساری نشود؟ اول نظافت و دستهبندی وسایل. در مرحله بعد برای لوازم معیوب کاربری جدید تعیین کنیم.
برای مثال سالاد جوانه برای فرد سالمند خوب است. قوری قدیمی او را تبدیل کنیم به محل کشت جوانه یا سبزه عید. کتری قدیمی را به عنوان بخور آب گرم روی بخاری بگذاریم.گلدانهای خانه را روی طاقچه بچینیم، مرتب و به خاکش رسیدگی کنیم. با همان گلدانهای قدیمی و پنجره نورگیر، منظره زیبا درست کنیم تا حالش خوب شود با دیدن آن. قد گلدانها طوری باشد که خودش هم بتواند رسیدگی و آبیاری کند. بشقاب قدیمی روحی را بشوییم و براق کنیم میوهاش را در همان بشقاب برایش ببریم. قالیچه قدیمی و کهنه را در بالکن یا حیاط خانه بیاندازیم تا بنشیند و هوایی تازه کند. این کارها را انجام دهیم و مطمئن باشیم، خودش دست بهکار میشود برای بیشتر سر و سامان دادن به وسایل و خانه تکانی کردن.
شناسه خبر 35261