سپهرغرب، گروه اجتماعی - عباس سریشی: امروزه برخی مدیران آگاهانه با نگاه چندوجهی به کارکنان خود در اصل سازمان و مجموعه کاری کلان زیردست خود را قربانی میکنند به این امید که از ماحصل این رفتار به برخی منافع و لذایذ فردی خُرد برسند.
و اما جدا از بحث وجود آقازادهها و و مدیران بیکفایت، توصیهای، شعاری، انتصابی، تحمیلی و... که در سیستمهای مدیریتی، تصمیمگیری و یا مالکیتی جا خوش کردهاند در منظر دیگر تبعیض و به تعریف دیگر نورچشمی پروری نیز یکی دیگر از آن دست صفات زشتی است که در طول تاریخ بشریت و در همه جوامع وجود داشته و دارد.
البته اگر این نگاه متمایز به برخی افراد به دلیل برتریهای کاری علمی، رفتاری و یا دارا بودن وجوه مثبت شخصیتی و خصایص والای انسانی نسبت به دیگران باشد قطعاً نهفقط بد نیست بلکه میتواند موجب الگوسازی برای اطرافیان و افزایش راندمان کار نیز شود. با این حال متأسفانه در دنیای امروز ما داستان نگاه خاص به برخی افراد نه از سر ویژگیهای مثبت بلکه عموماً به دلیل نیازهای مادی، جنسی، منافع و یا خوشایندهای سلیقهای از سوی والدین؛ مدیران، مسئولان، مالکان و صاحبان قدرت و ثروت است که گاه آنچنان از پرده بیرون میافتد که نقل محافل میشود.
در واقع افراد بالادست و فرادست بر اساس سلیقه یک یا چند کارگر و کارمند را بیشتر از بقیه دوست دارند و آنها را بیشتر از دیگران مورد محبت قرار میدهند؛ البته این موضوع در ساختارهای خصوصی و در جایی که یک فرد دارای حق مالکیت باشد چندان قابل خوردهگیری نیست اما قطع به یقین این رویه در ساختارهای عمومی، به نوع خاص دولتی و اداری نهفقط محل اعراب و توجیه ندارد بلکه حتی جدا از موضوع، تضاد با اخلاق و ارزشهای انسانی مغایر با قانون و مستوجب برخورد و مجازات نیز هست.
حالا بر اساس نوع شغل (بهصورت خاص اداری و دولتی) بسیاری از ما شاهد تبعیضاتی در محل کار خود بوده و هستیم. اینکه یک یا تنی چند از همکاران از راننده و منشی گرفته تا مسئول روابط عمومی، امور مالی و... به هر دلیل «نورچشمی» بوده و بیشتر از دیگران مورد حمایت، توجه و علاقه رئیس هستند البته، نه به این خاطر که کارشان را به نحو احسنت انجام داده و...! 9 مَن شیر دِه هستند بلکه عموماً بنا به دلایل غیر کاری و حاشیهای که عموماً نیز در ورای فضای کار متجلی میشود، بیشازحد معمول در مرکز توجه بالادستیها قرار میگیرند.
و البته این در حالی است که رفتار دوگانه مدیران با مجموعه زیردست خود علاوه بر آنکه حس نارضایتی را در آنها ایجاد میکند موجب شکاف در گروه کاری و کاهش کمی و کیفی عملکردها نیز خواهد شد. در واقع فرصت رشد را از مجموعه میگیرد و در طولانیمدت موجب وارد آمدن خسارت و از دست رفتن سرمایههای مفید و مؤثر انسانی در سازمان میشود.
در واقع این دست از مدیران با اعمال تبعیض در حق کارکنان خود در اصل سازمان و مجموعه کاری کلان زیردست خود را قربانی یک فرد خاص میکنند به این امید که از ماحصل این رفتار به برخی منافع برسند، بدون آنکه به نتایج زیانبار آن توجه کنند. گو اینکه کارکنان نورچشمی هم با درک این موضوع ضمن سورچرانی رسمی در محیط اداره یا سازمان رسماً عطای کار را به لقایش میبخشند در اداره نیز بهمثابه خانه دوم خود آنگونه که دوست داشته اراده میکند عمل میکنند نه آنگونه که باید...
موضوع اینجاست که جدا از برخی افراد نورچشمی که از دوراندیشی حداقل در محیط کار ظاهر قضیه را حفظ کرده و همه پلها را پشت سر خود خراب نمیکنند اما بسیار مشاهده میشود که بعضاً رابطه برخی این دست کارکنان نورچشمیها با رئیس یا مدیر در محل کار آنقدر صمیمانه میشود که بدون هیچ ترس یا خجالت و یا نگرانی:
-بدون توجه به مقررات (ساعت کار و حضور دریافت مجوز) هر وقت دوست دارند به محل کار آمده یا آن جا ترک میکنند.
-بهصورت رسمی و بدون نوبت و امتیاز از همه مزایا برخوردار میشوند.
-به همه امکانات و تجهیزات سازمان و اداره بهمثابه ملک و وسیله شخصی مینگرند و مورد بازخواست قرار نمیگیرند.
-رسماً عاری از رفتارهای انسانی و اخلاق حسنه و بایستگیهای اداری بوده و از همه طلبکار هستند؛ درعینحال با اربابرجوعان هم هر طور که دلشان میخواهد حرف میزنند.
-انتقاد را هرچند هم به جا و قانونی برنتابیده و با هر کس که خوششان نیاید از در تنش و تضاد برمیآیند.
- تخلفاتشان (ارزشی، اخلاقی، رفتاری، مالی و...) رسماً نادیده گرفته شده و از آنها چشمپوشی میشود.
- آنها بیشتر مواقع بدون نیاز به انتظار یا هماهنگی با رئیس دفتر یا منشی به اتاق رئیس رفته و اساساً در بستهای برای آنها وجود ندارد.
- تقریباً بیشتر مواقع کارهای شخصی و حتی اداری خود را مستقیماً با رئیس هماهنگ کرده و نیازی به مراجعه به بخشها و دوایر اداره ندارند.
- بهرغم استفاده مرخصی بیشتر از حد قانون اما در پایان سال کارنامهای طلبکارانه از حضور در محل کار دارند.
- همیشه و به هر مناسبت در بالاترین ردیففهرست اضافهکاری، پاداش و... قرار دارند.
- در بیشتر مأموریتها و بنا بر دلایل خاص همراه رئیس هستند.
- به نظامنامه رفتاری، اخلاقی و قانونی سازمان و اداره (در خصوص نوع ارتباط پوشش و آرایش) چندان پایبند نبوده و عموماً بر اساس میل و سلیقه فردی و یا علاقه مدیر عمل و رفتار میکنند.
- در میهمانیهای خصوصی مدیران و رؤسا؛ جلسات کاری و تخصصی و تصمیمگیری حضور پررنگ دارند.
- بهرغم نداشتن تخصص در همه امور، برنامهریزیها و تصمیمگیریهای اداره و سازمان دخالت و اعمال نفوذ یا دخل و تصرف غیر مستقیم میکنند.
- به دلیل داشتن روابط فراسازمانی با رؤسا و مدیران، تقریباً همه کارمندان و حتی معاونان رده بالای اداره ازایندست نورچشمیهای رده پایین حساب برده و ضمن باجدهی با آنها مماشات میکنند.
- نورچشمیها نقش و سهم بسیار مؤثر و مهمی در انتصاب، استخدام، اخراج و عقد قرارداد دارند.
- نورچشمیها علیرغم نداشتن پیشزمینههای مهارتی، تخصصی، سنوات، خدمتی و... حتی بعضاً مشکلات آنچنانی زودتر و سریعتر به پستهای بالاتر میروند و نهادهای نظارتی ادارات اعم از حراست و حفاظت نیز ملاحضه آنها را کرده و کاری به کارشان ندارند.
- بهطور تأملبرانگیزی حتی با تغییر ریاستها نیز کماکان در مرکز توجه رؤسای بعدی قرار داشته و بر اساس توصیه و مصلحت مورد تفقدهای خاص قرار میگیرند.
- نورچشمیها به دلیل شخصیت دوگانه و توهمی همیشه خود را عزیزکردههای خدا و نمونه برجسته و بارز و یا اسوههای بیبدیل اخلاق، رفتار، گفتار و عملکرد سازمانی میپندارند.
- نورچشمیها به دلیل داشتن حمایت رئیس عادت به بزنبهادری و رفتار چالهمیدانی با افراد و کارمندان سازمان مطبوعه دارند و یا در بهترین حالت با زیرآب زدن و جوسازی، مخالفان و منتقدان خود را از سر راه برمیدارند.
این دست افراد به خود اجازه میدهند تا بدون ملاحضه شأن و جنسیت افراد یا حتی خود رؤسا و مدیران، اقدام به انجام یا بیان شوخی و مزاح و یا رفتارهای دور از ادب کرده و بعضاً نیز نهفقط شماتت نمیشوند بلکه با خندههای رؤسا و دیگران مورد تأیید قرار میگیرند.
- در برنامههای بالادستی همیشه بهعنوان نماینده، مشاور، همراه رئیس، مدیر و مسئول حضور دارند و صدها مورد ازایندست امتیازات که بسیاری از ما مشاهده میکنیم اما نمیتوانیم برای برخورد و مقابله با آن راهکاری بیابیم، در واقع حتی گاه اینگونه تصور میشود که برخی از نورچشمیها در پشت سپر حمایت تام و تمام قانون هم قرار دارند و هیچ ایرادی به آنها وارد نیست چرا...!
چون تقریباً همیشه و در بیشتر موارد همه این اقدامات یا از سوی رئیس حمایت و توجیه شده و برای آن دلایل بهظاهر موجه قانونی و اداری ساخته و پرداخته میشود و یا در صورت فاش شدن نیز بدون بررسی و تحقیق در کوتاه زمان مورد گذشت و نادیدهانگاری قرار گرفته و در بدترین حالت با درج یک تذکر ساده در سوابق نورچشمی محترم، ختم به خیر میشود درحالیکه بعدها دیگر کارمندان تاوان این امر را با توبیخ، اخراج و تنبیه خواهند داد.
با اینکه تقریباً همه مدیران و مسئولان میدانند که جانبداری و فرق گذاشتن بین کارمندان عمل درستی نیست و تأثیرات این سیاست در محل کار بسیار منفی بوده و میتواند قواعد و اخلاقیات حاکم بر سازمان را نابود کنند اما با جانبداری خاص و فرق گذاشتن بین کارمندان، وحدت رویه و انسجام محیط را متزلزل میکنند. این عمل بهجز برانگیختن حس نفرت نسبت به کارفرما و مدیری که این کار را انجام میدهد، عایدی دیگر ندارد.
اما با این حال و در مجموعههای اداری و دولتی موجود در کشور ما کم نیستند مدیران و مسئولانی که به دلایل خاص نهفقط حاضرند صابون تبعات این رویه را به تن خود بمالند حتی گاهی نیز در راستای حمایت و حفاظت از نورچشمیهای خاص خود تا مرز خطر بیآبرویی، از دست دادن موقعیت، سابقه شغلی و یا مجازاتهای قانونی نیز پیش میروند حال اینکه چرا در ادامه خواهید خواند.
در این خصوص اهل معنا معتقدند که هرچند دلایل متعددی براین امر وارد است اما بهطور معمول برای این پرسش دو جواب بیشتر وجود ندارد.
اینکه اولاً برخی رؤسا و مدیران بهواسطه برخی نیازهای غریزی، لزوم تأمین منافع غیر کاری و سازمانی و یا راه گرهگشایی از نیازهای شخصی خود که شاید رأسا امکان تأمین و انجام آنها را ندارند و یا بعضاً به دلیل توصیههای مشخصی که از سوی همطرازان، بالادستان، اقوام و دوستان خاص خود دریافت میکنند به این افراد میدان عمل میدهند.
البته در این روند نورچشمپروری هم شخص کار کند و هم رؤسا تا حدودی و بنا بر صلاحدید حفظ ظاهر کار برای خود خطوط قرمزی را هم در منظر عمومی تعریف میکنند و حتی در صورت لزوم و تهدید رئیس مربوطه ضمن قربانی کردن نورچشمی عزیز با چاقوی قانون و مقررات خود را از ورطه هرگونه اتهام و خردهگیری مبرا میکنند و اصطلاحاً عطای منافع او را به لقایش میبخشند.
در واقع این دست مدیران براین باورند که میز و صندلی و موقعیت آنها آنقدر ارزشمند هست که میتوان دهها نفر را قربانی کرد گو اینکه در بسیاری از ادارات و مؤسسات نیز از اینگونه افراد داوطلب عزیز شدن کم نیستند و در صورت نیاز فرد واجد شرایط دیگری را هم در کوتاهمدت پیدا خواهند کرد.
اما در نوع دوم که شاید فاجعهبارترین نوع نور چشمپروری باشد متأسفانه سررشته کار از دست مدیر و مسئول گرامی خارج شده و بهواسطه اطلاع نور چشم از وقایع نگو و اسرار پشت پرده رفتاری، گفتاری و عملکردی و یا زد و بندهای رئیس اکنون خواهینخواهی مسئول محترم ضمن دادن حقالسکوت و باج رسمی به یک یا چند زیردست باید بهنوعی فرمانپذیر و مطیع آنها شده و با نادیدهانگاری، موافقت و مخالفتهای دستوری هم رضایت اینگونه افراد را جلب کند و هم آبرو و جایگاه خویش را.
جای تأسف است که گاه بروز یک طغیان لحظهای غریزی و حس منفعتطلبی و یا گرفتاری به هزار علت و درد بیدرمان اخلاقی و رفتاری باعث میشود تا برخی رؤسا برای همیشه دستشان زیر ساطور فرد یا عدهای کارمند فرصتطلب رفته و دیگر جرأت نکنند حتی در مقابل جسارتها، قانونشکنیها و ناهنجاریهای رسمی و علنی این دست انسانهای فرصتطلب حرفی برای گفتن داشته باشند.
در واقع آنها مجبورند تا گوشبهفرمان کارمند دونپایه خود باشند چرا...؟ چون حفظ آبرو، اعتبار، شخصیت و... خود را در گرو گفتار و رفتار آنها میبینند و اصطلاحاً شیشه عمرشان را به دست کسی دادهاند که نهفقط از آن کمال سوءاستفاده را میبرد بلکه حتی در صورت لزوم از شکستن آنهم ابایی ندارد صرفاً به این دلیل که شالوده و بنیاد فکری آنها چیزی نیست جز بیاخلاقی، فرصتطلبی و ناهنجاری.
تجربه و شواهد موجود نشان داده نورچشمیها آنقدر نمکنشناس، بیحیا، گربه صفت و بیظرفیت هستند که بهرغم برخورداری از همه مزایا، امکانات و حمایتهای مدیران و مسئولان اما در بیشتر مواقع کاریترین و آخرین ضربه را هم بهمثابه تیر خلاص به آنها میزنند و پس از انفصال جابجایی و با تنزل جایگاه آبروی فردی خانوادگی و جایگاهی آنها را در مقابل چشم دیگر کارکنان ناراحت و معترض ارزانتر از پوست خیار میفروشند تا شاید جایگاه خود را در منظر عمومی دیگر همکاران و کارمندان حفظ کرده و چند صباحی بیشتر در اداره و سازمان ماندگار شوند.
سخنی با رؤسا، مدیران و مسئولان اخلاقمحور...
و اما همه ما و به خصوص مدیران و مسئولان میدانیم که رکن اصلى و کلیدى همه سازمانها در کشور ما نیروى انسانى است و تنها این نیروى انسانى شایسته، متخصص و متعهد عاری از هرگونه زد و بند غیر کاری اسـت که میتواند در خصوص موفقیت و پیشبرد کارهای سازمان، مدیران را یارى دهد بنابراین توجه به نوع انتخابها و گزینشهای افراد باید بهصورت کاملاً عادلانه و منطقی و متأثر از خرد جمعی صورت گیرد.
در واقع سازمانها ادارات و مؤسسات و دوایر موجود در کشور ما بـراى پیشبرد کارها و رسیدن به اهداف، بقا و تداوم نقش مثبت و سازنده خود نیازمند مدیرانی با افکار، اندیشهها، نظرات تـازه و نـو و بهصورت ویژه شایستهسالار هـستند تا با دریافت دیدگاههای نو مبتنى بر انتخابهای درست و شایسته سالارانه بـتـوانـنـد پـویـایـى خـود را تـضـمـیـن کـنـنـد وگـرنـه با انتخابها و انتصابات مصلحتی و ایجاد تبعیض میان کارکنان و تقسیم آنها به خودی و غیرخودی قطعاً نهفقط رو بـه زوال و نابودى خواهند رفت بلکه زمینه حذف خود را نیز از منظومههای مدیریتی فراهم خواهند کرد.
مدیران با اخلاق، عدالتمحور و تبعیضگریز در ایجاد فرصتهای شغلى مناسب، فضاسازى محیط سازمانى براى تلاش بـیـشـتـر کـارکـنـان و بـالا بـردن بـازده سـازمان نسبت به مدیران غیر خلاق، کارآمدتر عـمـل میکنند. آنـان در ایـن راه متعهدانه در رفع تبعیض و انفکاک در ساختار نیروی انسانی میکوشند و منابع سازمان را فدای منافع خود و افراد پیرامونی خود نمیکنند آنها میدانند. مدیریت یک تخصص است که موفقیت در آن به توجه به همه کارمندان سازمان بستگى دارد. نه گزینش و انتخابهای مصلحتی یک یا چند نفر.
شناسه خبر 48509