شناسه خبر:51071
1400/10/23 09:46:05
دلیل این‌همه تبعیض ازسوی خداوند چیست؟

چرا بلیت ورود به بهشت برای همه انسان‌ها صادر نمی‌شود؟

سپهرغرب، گروه اندیشه - حامد محمدی متین: در این بخش خواهیم دید که ساختار وجودی فرشتگان با انسان‌ها به‌قدری متفاوت است که آن‌ها قابلیت هرچه را داشته باشند، در همان لحظه نخست دریافت می‌کنند؛ برخلاف انسان‌ها که باید خود برای رسیدن به هر آنچه دل‌خواهشان است، تلاش کنند. در یک کلام، خداوند مفت و مجانی همه‌چیز به فرشتگان می‌دهد، اما هیچ‌چیز را مفت و مجانی به انسان نمی‌دهد!

در شماره سابق اشاره کردیم که هدف اصلی خداوند از خلقت انسان «رساندن رحمت ابدی» است؛ اما چگونه انسان می­‌تواند به چنین مقامی دست یابد؟ روشن است که هر انسانی جهت نیل به چنین مقامی، می­‌بایست بکوشد. اما آیا خداوند نسبت به انسان‌­ها (العیاذبالله) بُخل ورزیده است؟ آیا امکان نداشت خداوند همان‌­گونه که مجاناً به انسان‌­ها وجود بخشیده است، رحمت ابدی را نیز بی‌­مزد و زحمت به وی عطا کند؟ این سؤال بسیار مهم و حیاتی است و پاسخ آن ذکر مقدمه­‌ای را می‌­طلبد.

   انتخاب، راه نیل به رحمت

مخلوقات خداوند به دو دسته تقسیم می­‌شوند. برخی از موجودات به‌­گونه‌­ای هستند که وقتی خداوند آن­‌ها را می‌­آفریند، از اول تا آخر وجودشان همیشه یک­نواخت باقی می‌­ماند و قابلیت هرچه را داشته باشند، از همان لحظه اول دریافت می­‌کنند. چنین موجوداتی هیچ­گاه تغییر نمی­‌کنند؛ چراکه همه استعدادهایشان در همان لحظه اول شکوفا شده و به همه کمالات ممکن دست یافته‌­اند، ملائکه از این قبیل ­هستند. پیش ­از این یادآور شده بودیم که جبرئیل برای رسیدن به مقام خود، هیچ تلاشی نکرده است و عزرائیل نیز گناهی مرتکب نشده است که ستاندن جان انسان­‌ها به وی واگذار شده است.

آن‌­ها به ­همین صورت که هستند، آفریده شده‌­اند؛ یعنی خداوند برای رساندن وحی به انبیا و ستاندن جان انسان­‌ها، وجود فرشتگانی با این قابلیت‌­ها را لازم دیده و آن‌­ها را با همین توانایی‌­ها آفریده است. وقتی خداوند می‌­تواند مخلوقاتی را بیافریند که بالفعل و از همان ابتدا چنین ویژگی­‌هایی داشته باشند، چرا چنین نکند؟ برای او که زحمتی ندارد. «إنَّما أمرُهُ إذا أرادَ شَیئاً أن یَقولَ لَهُ کُن فَیَکُون»؛ همانا دستور خداوند این‌چنین است که وقتی وجود چیزی را اراده کند، به او می­‌گوید موجود باش. پس بلافاصله موجود می‌­شود (یس، 82).

براساس روایات، خداوند به­‌قدری از این موجودات آفریده است که در عالم جای خالی برای اضافه شدن حتی یکی از آن‌­ها هم وجود ندارد.

اما مسئله این است که جا­ی خالی موجودی که با تلاش خود به کمال برسد، احساس می‌شد؛ موجودی که با اراده خود ترقی کند. انسان‌­ها در ابتدای آفرینش از هیچ کمالی برخوردار نیستند، اما می‌­توانند با اراده و اختیار خویش به بالاترین مراتب کمال دست یابند. بنابراین باید وارد عالمی شوند که تغییر در آن ممکن باشد؛ عالم عجیب و غریب «دنیا»!

همه خصوصیاتی که در این عالم برای زندگی انسان فراهم شده، برای این­ است که افراد سر دوراهی­‌ها قرار گیرند تا زمینه انتخاب جدیدی برایشان فراهم شود. خداوند چنان بساطی فراهم کرده است که هر کسی در هر لحظه‌­ای دست ­کم دو نوع کار می‌­تواند انجام دهد. اگر از ابتدا انسان طوری آفریده می­‌شد که در آخر باید باشد، درحقیقت دیگر انسان نبود، بلکه مَلَکی بود همانند سایر ملائک.

فرق ملائکه با انسان همین است که آن­‌ها نمی‌­توانند تغییر کنند «و ما مِنّا إلاّ مَقامٌ مَعلُوم» برای ما (فرشتگان) مقام و مرتبه مشخصی وجود دارد (که تخلف از آن برایمان ممکن نیست) (صافات، 164)؛ اما انسان‌­ها می‌­توانند در طول روز مسیر حرکت خود را 180 درجه تغییر داده و به انسان دیگری غیر ازآن­چه بودند، مبدل شوند.

از این­جا پاسخ سؤال فوق وضوح می­‌یابد. خداوند موجوداتی دارد که آن­‌ها را مستقیماً در بهشت می‌­آفریند و همه کمالات ممکن را به آن‌­ها عطا می‌­کند، اما اگر این امر برای انسان اتفاق می­‌افتاد، دیگر انسان انسان نبود؛ درحالی که پیش ­از این گفتیم تحقق موجودی با ویژگی­‌های انسانی برای عالم لازم است. بدین‌­سان باید عالمی وجود داشته باشد که انسان بتواند در آن عالم به‌­واسطه اختیارش در دوراهی‌­ها راه صحیح را انتخاب کند. مدام زمینه انتخاب برایش فراهم باشد، به‌­گونه­‌ای ­که پس از انتخاب راه درست یا غلط، دومرتبه زمینه برای انتخاب بعدی­ فراهم باشد که اگر مسیر غلطی را برگزیده بود، اصلاح کند و اگر مسیر صحیحی درپیش گرفته بود، امکان سقوطش فراهم باشد.

وجه خطرناک ­بودن زندگی دنیا در همین ­امر نهفته است. چه‌­بسا عابد شب­‌زنده‌­داری که در اثر مشاجره کنترل خود را از دست داده و شخص بی­‌گناهی را به قتل برساند؛ یا دزد سرِ گردنه‌­ای (براساس حکایت معروف) در حین دزدی وقتی صدای تلاوت قرآن را می‌شنود که خداوند می‌­فرماید: «آیا وقت آن فرا نرسیده است که به راه راست بازگردید؟» از کرده خود پشیمان شده و از عارفان به‌­نام قرن خود شود.

قرآن مثال عجیبی در این ­زمینه دارد: «بَلعَم باعورا» کسی است که در اثر عبادت کارش به­ جایی می‌­رسد که به‌­اصطلاح «مُستَجابُ الدعوة» می‌­شود؛ هرگاه مردم گرفتار می‌­شدند، نزد او رفته حاجت می‌­گرفتند. اما زمانی که لشگریان حضرت موسی (ع) به آن شهر می‌رسند، حاکمان نزد بلعم باعورا رفته و از او طلب یاری می­‌کنند. بلعم که از حقانیت حضرت موسی آگاه است، ابتدا از مقابله با ایشان سر باز می‌­زند، اما پس از آن­که وعده حکمرانی به وی داده می­‌شود، فریب خورده و دستور می­‌دهد زنان و دخترانتان را بیارایید و به ­میان لشگریان موسی بفرستید تا خود را رایگان در اختیار آن‌­ها قرار دهند! وی حتی تصریح می‌­کند: اگر یکی از لشگریان موسی به فحشا مبتلا شود، کارشان تمام است.

بدین‌ترتیب زنان به میان لشگریان نفوذ می‌­کنند و متأسفانه آن­چه نباید بشود، می‌­شود و البته دور از ذهن نیست که گوش کسی با مشاهده آن صحنه‌­ها به موعظه­‌های حضرت موسی (ع) بدهکار نباشد.

علامه مصباح (ره) می‌­فرمودند: قرآن هیچ­کس را جز بلعم باعورا «سگ» خطاب نکرده است؛ «فَمَثَلُه کَمَثَلِ الکَلب»! بلعم باعورا ضرب­‌المثل سگ شد (اعراف، 176). عابدی که سال­‌ها عبادت کرده و در تشبیهی بسیار ناقص همانند حضرت ابالفضل (ع) حاجت روایی می­‌کرد، به­‌دلیل پیروی از هوای نفس مانند سگ هاری شد که به ­تعبیر قرآن چنان­چه نزدیکش شوند، پارس می­‌کند و اگر او را به ­حال ­خود وا گذارند، بازهم پارس می­‌کند!

این خاصیت عالم دنیاست که فراز و فرودش را نهایتی نیست. «حر» که راه امام حسین (ع)را سد می‌­کند، درنهایت به حضرت می­‌پیوندد و به فوز عظیم شهادت نائل می‌­شود یا شاهرخ، لات «فحشاخانه‌­های تهران» متحول ­شده و در جبهه‌­های حق علیه باطل حاضر شده به­ شهادت می­‌رسد و «حر انقلاب» لقب می‌­گیرد؛ اما عابد بنی‌­اسرائیل در برابر موسی (ع) قد عَلَم می­‌کند. بنای خداوند همین است که انسان‌­ها به ­اراده خویش بهشتی شوند. ختم ­کلام آن­که فقط کسانی که در «امتحانات» الهی سربلند بیرون آیند، به «رحمت ابدی» دست می­‌یابند.

شناسه خبر 51071