سپهرغرب-گروه اندیشه:یک پژوهشگر تاریخ اسلام از دوران آل بویه در قرن چهارم به عنوان زمانی یاد کرد که عزاداری در دهه اول محرم به صورت آشکار و همگانی در بغداد برپا شد که بازارها را در عزای سیدالشهداء(ع) تعطیل و سیاهپوش میکردند.
وی در ابتدا با تأکید بر ریشهدار بودن آیینهای عزاداری و برشمردن شباهتهایی میان آنچه امروز در زمینه عزاداری وجود دارد و آنچه در گذشته برقرار بوده است، گفت: در سوگ پیامبر اکرم(ص)، شاعری به نام حسان بن ثابت، مرثیه سرایی کرده و در اشعار خود، مردم را به سیاه پوشی تشویق کرد. در سوگ امیرالمؤمنین علی(ع)، امام مجتبی(ع) سیاه پوشیدند و عمامه سیاه بر سر گذاشتند و در تاریخ آمده است که در سوگ امام حسین(ع) هیچ زن هاشمی و قریشی نبود مگر اینکه جامه سیاه به تن کرده بود. پس باید سیاه پوشی و سیاه پوشاندن در عزاداری را جزو سنتهای دیرینه تاریخی به حساب آورد.
این پژوهشگر ادبیات آیینی ادامه داد: سنت دیگر، سرودن مرثیه بوده است که ما در فرهنگهای مختلف مشاهده میکنیم؛ به ویژه در فرهنگ عرب قبل از اسلام، جایگاه این مرثیهها به قدری اهمیت داشت که حتی یکی از اغراض شعری در عرب، «رثا» است. اغراض شعری یعنی موضوعات شعری از جمله مدح، رثا، فخر، وصف و پند و اندرز. رثا یکی از این موضوعات بوده و هر شاعری، مرثیههایی داشته است. مثلا در تاریخ پیش از اسلام، «خنساء» را داریم که شاعر سوگواره عرب بوده است که دیوانی از او در دست است.
وی افزود: سنت دیگر، خواندن مرثیه با لحن و ندای محزون است. یعنی تلفیق شعر با موسیقی آوازی و در برخی فرهنگها، با موسیقی سازی نیز شعر را تلفیق میکردند. مثلا در قرن اول هجری در کتاب الاغانی ابوالفرج اصفهانی آمده که حضرت سکینه(س) دختر امام حسین (ع)، یک بیت در واقعه عاشورا سرود و آن را برای ابنسریج موسیقیدان بزرگ مدینه فرستاد تا آهنگ و لحن خوبی برای شعر بسراید و ابوالفرج میگوید این موسیقی بر سر زبانها افتاد و باعث شهرت ابنسریج شد.
فروغی سنت دیرینه دیگر را عزاداری کردن به صورت جمعی دانست و گفت: از دیگر سنتهایی که با عزاداری امروز نیز مشابهت دارد، عزاداری کردن به صورت جمعی است. یکی از زیباترین تصاویر نوحه سراییها در قرن اول هجری، سه بیت اول قصیده تائیه کبری از دعبل خزاعی است که آن را نزد امام رضا(ع) خواند «تَجاوَبنَ بِالإِرنانِ وَالزَفَراتِ، نَوائِحُ عُجمُ اللَفظِ وَالنَطِقاتِ...» این مساله نشان میدهد نوحهگران که برخی از آنها گنگ بودند و بعضی از آنها گویا، با هم گفت وگو آغاز کردند؛ با نالههای سوزان خودشان، با هم سوال و جواب کردند و باید توجه داشت که این ابیات، چه تصویر زیبایی از هیئتهای گذشته به دست میدهد.
***هیأت کاروانی در ماتم امام حسین (ع)
وی اظهار کرد: عنوان هیئت، عنوانی جدید و متاخر است که در سدههای اخیر به مجالس عزاداری اهلبیت(ع) اطلاق شده است. در گذشته به این مجالس عزاداری، «مَأتم» میگفتند، به معنی محل ماتم و اندوه. میتوان گفت نخستین کسانی که هیئت را پایه گذاشتند، بازماندگان از خاندان اباعبدالله الحسین(ع) بودند. از همان عصر روز عاشورا این کار آغاز شد. نخستین شکل هیئت پس از واقعه عاشورا، هیئت کاروانی بود، نه هیئتهای ثابت؛ چرا که سوگواران، همان اسرایی بودند که به ناچار باید حرکت میکردند.
این پژوهشگر به نمونههایی تاریخی از عزاداری اشاره کرد و گفت: یکی از نخستین مراثی که تاریخ ضبط کرده، مرثیه حریر بن سهل بن حبیب شهرزوری است که نقل میکند سال 61 هجری از مکه بر میگشتم، گذرم به کوفه افتاد و دیدم مردم همه جشن و پایکوبی میکنند و عدهای هم سر در گریبان برده و اشک میریزند. از پیرمردی که نزدیکم بود سوال کردم چه عیدی است که من خبر ندارم؟ پیرمرد با شک و تردید به من نگاه کرد، بعد گفتم پیرمرد نترس من غریب و مسافرم. مرا کنار کشید و گفت ما دیگر عیدی نداریم. به صورتی رمزی اشاره کرد که دو لشکر با هم رو به رو شد و سپاه عبیدالله بن زیاد پیروز شد و لشکر حسین بن علی(ع) شکست خورد؛ آنگاه پیرمرد شروع به مرثیهخوانی کرد. این گزارشهای تاریخی حاکی از اولین جرقههای عزاداری بر سیدالشهدا(ع) است.
فروغی افزود: مراثی نخستین دیگر، مراثیای است که حضرت زینب(س)، حضرت امکلثوم(س) و امام سجاد (ع) در مجلس ابن زیاد و بازار کوفه خواندند. به عنوان مثال حضرت امکلثوم(س) در بازار کوفه اینچنین خواند «قَتَلْتُمْ أَخی صَبْراً فَوَیْلٌ لاِمِّکُمُ، سَتُجْزَوْنَ ناراً حَرُّها یَتَوَقَّدُ، سَفَکْتُمْ دِماءً حَرَّمَ اللهُ سَفْکَها، وَحَرَّمَهَا الْقُرآنُ ثُمَّ مُحَمَّدُ؛ شما برادر مرا با شکنجه کشتید، پس وای بر مادرانتان، به زودی با آتشی که حرارتش شعله میکشد، کیفر خواهید دید. شما خونهایی را که خدا و قرآن و محمد(ص) محترم شمردند، بر زمین ریختید.»
وی اضافه کرد: نوشتهاند که وقتی حضرت این خطبه و اشعار را خواندند، ولولهای در بازار افتاد که زنان موی خود را پریشان کردند و خاک بر سر ریختند و پنجه به صورت کشیدند و به صورت خود لطمه زدند و هیچ زن و مردی گریانتر از آن روز دیده نشده بود. همچنین هنگامی که حضرت زینب(س) سر امام حسین علیه السلام را دیدند، چنین سرودند «یَا هِلَالاً لَمَّا استتمَّ کَمالاً، غَالَهُ خَسْفُهُ فَأبدی غروباً، ما تُوَهَّمْتُ یا شقیق فُؤادی، کَانَ هذا مُقَدّراً مَکْتُوباً، یا أخی فاطِمُ الصغیرةِ کَلِّمها، فَقد کادَ قلبُهَا أنْ یذوباً؛ ای هلال ماهی که هنوز کامل نشده دچار کسوف گردیدی و از نظرها پنهان شدی، ای پاره قلب من، گمان نمیکردم سرنوشت ما چنین باشد. ای برادر! با فاطمه خردسالت سخن بگو که نزدیک است دلش از غصه و اندوه آب شود.»
***نقش حضرت سکینه (س) در ترویج عزاداریها
رئیس هیئت علمی مرکز مطالعات هنر آئینی گفت: در تاریخ آمده است که در نخستین منزل که محل سکونت برخی از نصرانیها بود، اصواتی از عزاداری شنیده میشد اما صاحبان صدا دیده نمیشدند؛ لذا آن صداها به جنیان نسبت داده شد. در منزل دیگری به نام قادسیه، باز هیئت برگزار شده است و حضرت امکلثوم(س) نوحه خوان این مجلس بوده و اشعار ایشان در تاریخ ثبت شده است. در منزل خزروان، باز هم عزاداری گروهی را شنیدند که دیده نمیشدند.
فروغی افزود: این عزاداریها در شرایط گرسنگی و تشنگی و آزار سربازان و بیخوابی انجام شده است. حضرت زینب(س) در منزل نصیبین مرثیه سرایی کردند. امام سجاد(ع) نیز در منزل سیبور و بعلبک مرثیه خواندند. در شام هم عزاداریهایی انجام شده است. این هیئت کاروانی تا رسیدن به مدینه، به کار خود ادامه داده است. در مدینه نیز، مجالسی برپا شد. یکی از آنها مراسمی بود که حضرت امالبنین(س) در بقیع برگزار میکرده است و همچنین حضرت سکینه(س) دختر امام حسین(ع) نیز در ترویج عزاداریها نقش زیادی داشتند.
این استاد دانشگاه افزود: امامان شیعه(ع) شاعران و مداحان را تشویق کرده و به آنها صله میدادند. روایتی داریم که منصور دوانیقی از امام کاظم(ع) خواست که آن حضرت در مراسم حکومتی نوروز حاضر شده و هدایایی که برای خلیفه میآید را تحویل گیرند. آن حضرت در پی اصرار و پافشاری منصور، این مسئله را پذیرفتند. پس از آن که هدایای ارزشمند و گرانبهایی برای خلیفه آمد، پیرمردی جلو آمده و به امام کاظم(ع) عرضه داشت «من مردی فقیر و مستمندم و چیزی برای هدیه آوردن نداشتم، در عوض سه بیت شعر برای جد شهید شما، حضرت امام حسین(ع) گفتهام.» پس از آن که امام کاظم(ع) آن ابیات را شنیدند، رو به خادم منصور کرده و فرمودند «فورا نزد منصور برو و بپرس این اموال را چه باید کرد؟» خادم رفت و برگشت و گفت «منصور میگوید همه را به شما بخشیدم. هر چه خواهی بکن.» امام هفتم(ع) نیز به آن پیرمرد فرمود «همه این اموال را به عنوان صله شعرت به تو بخشیدم!»
وی ادامه داد: یاقوت حموی در کتاب خود، معجم الادبا، داستانی بسیار زیبا درباره هیئتی در قرن چهارم هجری آورده است. شخصی به نام خالع میگوید «در سال 346 هجری به همراه پدرم در بغداد در مسجد کبوزیها، در یک جلسه مرثیهخوانی شرکت داشتیم. جمعیت بسیاری آمده بود و دیدم که یک باره پیرمردی ژندهپوش وارد مجلس شد و گفت احمد مزوق روضهخوان را به من نشان دهید. آنگاه جلو رفته، سلام کرد و گفت من بانویمان حضرت فاطمه زهرا (س) را در خواب دیدم؛ به من فرمودند به بغداد آمده و درخواست کنم که امروز با شعر ناشیء صغیر (از شعرای قرن چهارم) برای فرزندم حسین(ع) نوحهگری کنید. در این لحظه بود که مجلس منقلب شد.»
شناسه خبر 77365