شناسه خبر:76394
1402/9/6 12:04:10

سپهرغرب- گروه سلامت : یک نویسنده تجربه‌گر بیماری سرطان گفت: من عاشق بیماری‌ام هستم؛ چراکه این بیماری باعث شد زندگی را جوری دیگر ببینم و از آن لذت ببرم.

مونا اسکندری، نویسنده نام‌آشنای همدانی است که تاکنون جوایز متعددی را از جشنواره‌های ادبی و هنری دریافت کرده است که از بین آن‌ها می‌توان به کسب رتبه‌ نخستداستان‌نویسی در حوزه کودک و نوجوان در جایزه ادبی یاد دوست و رتبه نخست داستان کوتاه در جشنواره سراسری یاد یار اشاره کرد؛ همچنین این نویسنده پُرکار کتاب‌های «اشک جمعه»، «بهشت کبوتر می‌خواهد»، «عشق هرگز نمی‌میرد» و غیره را قلم زده که توانست توجه مقام معظم رهبری را به خود جلب کند. بانوی پُرانرژی و امیدواری که در لابه‌لای داستان زندگی پُرپیچ‌وخم پروین سلگی، خودش هم به سرنوشت وی مبتلا و متوجه غده سرطانی در بدن خود می‌شود؛ اما خانم نویسنده نه‌تنها به نگارش کتاب عشق هرگز نمی‌میرد ادامه می‌دهد، بلکه بیماری خود را آغوش گرفته و بیشتر از گذشته به فعالیت روزمره‌اش می‌پردازد. ادامه ماجرا و نحوه برخورد این شیرزن همدانی را از زبان خودش می‌خوانید:

* عرض سلام و ادب. سرکار خانم اسکندری بفرمایید چگونه متوجه شدید که به بیماری سرطان مبتلا شده‌اید؟

(با لبخندی زیبا و پُرانرژی) بنده هم خدمت شما و خوانندگانتان سلام عرض می‌کنم؛ سال 1397 درست وسط هیاهوی زندگی و زمانی که مشغول کاشت زعفران و بامیه و بچه‌داری بودم، متوجه شدم که پایم درد می‌کند، برای درمان آن به یک پزشک متخصص مراجعه کردم که با تشخیص آرتروز، دارو برایم نوشت، اما نه‌تنها بهتر نشدم، بلکه دردم هم بیشتر و بیشتر شد.

به همین دلیل به یک متخصص دیگر مراجعه کردم و این‌بار دکتر گفت دیسک دارم و دیگر نیازی نیست پیش پزشک متخصص دیگری بروم؛ اما ازآنجاکه زنان هنگام مواجهه با درد کمی محتاط و کم‌طاقت‌تر می‌شوند، به پزشک دیگری مراجعه کردم که وی برایم اسکن هسته‌ای نوشت و مشخص شد مبتلا به سرطان سینه شده‌ام.

* آثاری از ناراحتی و ناامیدی در شما نمی‌بینم!

سرطانی‌ها قدر لحظه‌به‌لحظه زندگی را می‌دانند؛ من حتی قدر آب نوشیدنی که به‌راحتی از گلویم پایین می‌رود را می‌دانم.

* واکنش شما هنگامی که متوجه شدید به این بیماری مبتلا شده‌اید، چه بود؟

برایم خیلی عجیب و هیجان‌انگیز بود که زندگی‌ام وارد فاز جدیدی شده! اما درعین‌حال بسیار آرام بودم و دلم به خدای بزرگ قرص بود؛ آن‌قدر آرامش داشتم که دکتر باور نمی‌کرد بیمار هستم، من حتی راجع به مادر فرزندانم بعد از خودم هم فکر کرده بودم!حتی یادم می‌آید آن‌روزها که هم‌زمان با ایام اربعین بود، منی که عاشق سرور و سالار شهیدان بوده و هستم، با پای پیاده رهسپار این مسیر سرتاسر عشق شدم.

* واکنش خانواده شما نسبت به این قضیه چه بود؟

همسرم خیلی ناراحت و مادر هم نگران بود؛ همسرم به‌قدری ناراحت بود که گاهی اوقات من او را آرام می‌کردم!

* در مورد دوران بیماری خود بگویید.

مهم‌ترین دغدغه من این بود که چگونه با داشتن دو کودک، موهای سرم را بزنم و درنظر داشتم که با یک روان‌شناس دراین‌خصوص صحبت کنم؛ اما یکی از دوستانم که سرطان داشت، با فرستادن عکس بی‌موی خودش، به من قوت قلب بخشید و بالاخره موهایم را زدم و به کودکانم گفتم قرار است یک شامپوی تقویتی را امتحان کنم و باید موهایم را بزنم.

از طرفی به‌شدت از آنژیوکت (برای شیمی‌درمانی) می‌ترسیدم و حتی به این دلیل هم‌ سال‌ها از بارداری اجتناب می‌کردم! تا اینکه یکی از دوستانم گفت این بیماری جزئی از تقدیر تو بوده و همه انسان‌ها در سختی آفریده شده‌‌اند و یکی از سختی‌های تو هم همین آنژیوکت است! اگر اذیت شدی، بگو خدایا من این درد را به‌خاطر تو تحمل می‌کنم؛ این موضوع باعث شد که من و آنژیوکت از سال 1397 باهم رفیق شویم.

من در دوران شیمی‌درمان حتی بیشتر از روزهایی که بیمار نبودم، از فرصتم استفاده کردم؛ در این دوران به کلاس‌های مختلف همچون گلدوزی و غیره رفتم و همیشه پُربرکت‌ترین دوران زندگی‌ام را مربوط به دوران شیمی‌درمانی می‌دانم.

من عاشق بیماری‌ام هستم؛ چراکه این بیماری باعث شد زندگی را جوری دیگر ببینم و از آن لذت ببرم.

پارسال شهریورماه بود که سینه‌ام را تخلیه کردم؛ ابتدا به این فکر کردم که از این بعد دنیا چگونه می‌شود؟ اما بعد به این نتیجه رسیدم که مگر تمام زیبایی، زندگی و احساس من به این اندام محدود می‌شود؟ درحال حاضر بعد از پنج سال که از این بیماری گذشته، دو کتابم چاپ شده و مورد تحسین رهبری هم قرار گرفته است.

* سخنی اگر باقی مانده، بفرمایید؟

ما سرطانی‌ها قدمان خیلی بلندتر از شما سالم‌ها است! چراکه قدر لحظات زندگی را می‌دانیم و خدا را شکر می‌کنیم.

ما سرطانی‌ها هرماه یک‌بار به‌دلیل شیمی‌درمانی، حال مساعد نداریم، اما فردای آن روز به‌دلیل حال خوبی که داریم، خدا را شکر می‌کنیم که حتی می‌توانیم مانند افراد دیگر غذا و تنقلات بخوریم.

درحال حاضر فعالیتم نسبت به قبل دو برابر شده و شیمی‌درمانی هرماه به‌خاطرم می‌آورد که بیمار هستم، اما بیمار نیستم!

شناسه خبر 76394