شناسه خبر:76867
1402/9/18 12:10:09

سپهرغرب، گروه فرهنگی - فاطمه فراقیان: یک محقق همدانی گفت: متأسفانه بسیاری از خانه‌های تاریخی، خُرده‌فرهنگ‌ها و آداب و رسوم ما همدانی‌ها دستخوش زوال شده، همچنین گویش شیرین و اصیلمان در دست فراموشی است؛ بنابراین بر ما بوده که هرآنچه از فرهنگمان و نیز خانه‌های تاریخی به‌جا مانده را حفظ کنیم و مهم‌تر اینکه از حرف زدن به گویش همدانی اِبا نداشته باشیم و خجالت نکشیم، چراکه هویت و اصالت ما در آن است و سابقه دیرینه دارد.

 علی‌اصغر حمدیه با نام خدا و عرض سلام و ادب خدمت شهروندان همدانی، سخنان خود در رابطه با فرهنگ و گویش همدانی را آغاز کرد و گفت: برابر تحقیقات اهل تاریخ، زبان‌شناسی و فرهنگ مردم، استان همدان نزدیک به سه‌هزار سال سابقه فرهنگی دارد که فرهنگ آن مانند سایر سرزمین‌ها به‌مرور زمان، زوال یافته و دگرگون شده است؛ زبان و گویش همدان قدیم (زمان ساسانیان) پهلوی یا فهلوی بوده که اکنون هم بعضی از واژه‌های آن در لرستان باقی مانده است.

وی با بیان اینکه همدان جزء ولایت پهله یا فهله بوده که شامل منطقه جبال (کوهستانی) می‌شده است، ابراز کرد: آثار منظوم و منثور سده‌های چهار و پنج، حاکی از باقی‌مانده زبان پهلوی است که با واژه‌های عربی مخلوط شده و نمونه آن ترانه‌های باباطاهر همدانی است که هم فهلویات دارد (غالب آن)، هم عربی و هم فارسی میانه؛ به این شعر باباطاهر توجه کنید تا آنچه گفته شد را در دوبیتی شاعر پیدا کنید «دلم از دست خوبان گیج و ویجه/ مژه بر هم زنم خونابه ریجه/ دل عاشق مثال چوب‌ تر بی/ سری سوجه سری خونابه ریجه».

شاعر و ادیب پیشکسوت همدانی با اشاره به اینکه گویش یهودیان همدان هم که طی زمان‌های گذشته در شهرمان ساکن بوده‌اند و مشاغل مختلف داشته‌اند در زبان امروزی ما همدانی‌ها تأثیر داشته است، اظهار کرد: یهودیان همدان به غالب واژه‌ها حرف زیر (کسره) می‌داده‌اند؛ مثلاً اگر می‌خواستند بگویند «دست مرا بگیر»، می‌گفتند «دِستمه بگیر» یا به‌جای «سرپا» (به معنای ایستاده)، می‌گفتند «سِرپا».

این محقق همدانی با بیان اینکه محلات همدان ازجمله جولان، ورمزیار، بن بازار، درودآباد و غیره هم با اینکه فارس‌زبان بودند و همدانی صحبت می‌کردند اما لهجه‌هایی محلی هم داشتند که بر اثر رابطه تنگاتنگ با گویش اصلی کم‌کم از بین رفتند، تشریح کرد: مثل لهجه مردم دره‌‌مرادبیگ و مریانج امروزی که فارسی است، اما هرکدام لهجه مخصوص به خود را هم دارند.

   توصیه بنده به اهالی همدان این است که کتب و مقالات مربوط به همدان را بخوانند

حمدیه با اشاره به اینکه مرحوم دکتر اذکایی و ذکاوتی‌قره‌گوزلو در مورد فرهنگ و آداب و رسوم همدانی‌ها و شخصیت‌های بزرگ این سرزمین پژوهش‌های بسیاری داشته‌اند و مقالات و کتاب‌های بسیاری دارند، اذعان کرد: توصیه بنده به نوجوانان و جوانان عزیز شهرم و اهالی با فرهنگ همدان این است که کتب و مقالات مذکور را مطالعه کنند؛ چراکه این موارد میراث فرهنگی ما بوده و از اجدادمان به ارث رسیده است. متأسفانه در 50 سال اخیر بسیاری از خانه‌های تاریخی، کاروان‌سراها و دکان‌های قدیمی از بین رفته‌اند؛ ما در کبابیان و جولان خانه‌های زیبایی داشتیم، مثل خانه‌های نراقی‌ها، شریفی‌ها، سادات کبابیان و غیره که این موضوع باعث شده نوجوان و جوان امروز نداند ارسی، سرسرا، آجرفرش‌، کوچه‌ (به شکل قدیمی آن)، حوض وسط حیاط، طاق‌نما و زیرزمین به چه شکل است.

وی با بیان اینکه آقای هادی گروسین یک واژه‌نامه همدانی (لغات عامیانه همدانی) به ترتیب حروف الفبا دارد، ابراز کرد: این کتاب لغات فهلوی، فارسی میانه و محلی همدان را دربردارد.

شاعر و ادیب پیشکسوت همدانی با اشاره به اینکه آقای محمدعلی نوریون هم اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های همدانی را به چاپ رسانده است، اظهار کرد: همچنین کتاب «نام‌جاهای همدان» را از آقای میرهاشم میری داریم؛ کتاب «قهوه‌خانه در همدان» از بنده و کتاب «حمام‌ها» از عباس زند است. همچنین کتاب‌هایی هم در مورد بازارها، کاروان‌سراها، چشمه‌ها، کوهسارها، خانه‌های قدیمی و غیره داریم. اطلاعاتی از همدان در این کتاب‌ها جمع‌آوری شده و مردم برای ادای حق مطلب، باید آن‌ها را بخوانند تا با فرهنگ اصیل و زیبای خود آشنا شوند.

وی بیان کرد: در حق فرهنگ همدانی کم‌لطفی و کم‌توجهی شده است. ما در روزگار قدیم قصه‌هایی داشتیم که اکثراً مادربزرگ‌ها آن‌ها را تعریف می‌کردند، همچنین بنده به یاد دارم مرحوم مادرم ترانه‌های قالی‌بافی شیرینی می‌خواند که در آن هم گویش همدانی داشت، هم واژه‌های کردی، اورامانی، فهلوی و غیره؛ چراکه در غالب خانه‌ها زن‌ها قالی‌بافی می‌کردند. این اشعار را در روزهای 13 نوروز، 13 ماه صفر و ایامی دیگر با مهره‌ریزی می‌خواندند، به این صورت که هرکس به نیت آرزو و مقصود خود، گیر، دکمه، سنجاق یا چیز دیگری در کوزه‌ پُرآبی می‌انداخت و آن کوزه در هوای آزاد می‌ماند و یک روسری روی آن می‌انداختند، روز بعد همسایه‌ها و دوست و آشنا جمع می‌شدند و کسی که زیاد شعر حفظ داشت یا اشعار قالی‌بافی بلد بود، بیتی می‌خواند و دختر نابالغی از داخل کوزه، چیزی را درمی‌آورد و به این صورت شعر خوانده‌شده، فال صاحب آن گیر، سنجاق یا دکمه درآورده‌شد، بود. چنین موارد و آیین‌های، فرهنگ ما بوده که متأسفانه منسوخ شده است.

حمدیه با اشاره به اینکه هنوز افراد سالمند و بومی همدان از گویش همدانی استفاده می‌کنند و خوشبختانه مقداری از فرهنگمان مانند برگزاری شب چله (شب یلدا)، چهارشنبه‌سوری و ختنه‌سوران زنده است، افزود: اما باید بدانیم در فرهنگ همدان رسم‌های بسیار دیگری نیز داشته‌ایم؛ برای مثال قاشق‌زنی، فالگوش و زسبان‌حموم که مربوط به حمام زاهو (زن تازه‌زایمان‌کرده) بوده و آیین مفصلی همچون کجا بنشیند، چه بخورد، همراهانش بادمجان‌ترشی بخوردند و غیره، داشته است.

وی با بیان اینکه همچنین رسم مصلحت‌بینان، قند شکستن، حنابندان، رخت‌بران، دیدن قاین‌بابا (پدرزن)، پاتختی و خوردن شیرین‌پلو، جا خالی نباشه و غیره داشته‌ایم، ابراز کرد: رسم چرب کردن سنگ شیر هم توسط دختران مجرد در روز سیزده‌بدر وجود داشته است؛ در زمان‌های گذشته ما و همه مردم به منطقه سنگ شیر که حالت کوهستانی داشت، برای تفرج می‌رفتیم و دختران با نیت ازدواج روی سنگ شیر می‌نشستند و بعد مردی آن‌ها را پایین می‌آورد تا حاجت‌روا شوند. همچنین سنگ شیر را با روغن حیوانی و شیره چرب می‌کردند که کارشان درست شود و این ضرب‌المثل که در برخی ادارات باب شده بود که باید سنگ شیر را چرب کنی تا کارت راه بیفتد (یعنی رشوه بدهی)! از اینجا نشأت گرفته بود.

شاعر و ادیب پیشکسوت همدانی با اشاره به اینکه مردم همچنین به هفت‌لانجین (منطقه‌ای در خیابان رکنی) می‌رفتند، گفت: رودخانه‌ای از دره‌مرادبیگ می‌آمد، از بین‌النهرین و کولانج می‌گذشت و انتهای آن به گازران می‌رسید که خانم‌ها برای شستن لباس به این مناطق می‌رفتند و بچه‌ها هم آبتنی می‌کردند. رودخانه سر یخچال و شالبافان هم جریان داشت و مردم و چرم‌شورها از آن استفاده می‌کردند؛ چراکه روی رودخانه باز بود و آب تمیزی داشت و مثل امروز نبود که فاضلاب در آن‌ بریزند.

   بازی‌های همدانی

این محقق همدانی با بیان اینکه در همدان بازی‌های گوناگونی هم داشته‌ایم که بچه‌ها در شب‌های چله (یلدا) و شب‌نشینی‌ها بازی می‌کردند، افزود: برای مثال بینیش و وخی (بشین و پاشو)، ریگ‌بازی (یه قل، دوقل یا سنگ‌بازی)، الک‌دولک، گردوبازی، کفشک، حمام گلی و غیره، ازجمله آن‌ها بوده است.

حمدیه با اشاره به اینکه خُرده‌فرهنگ‌های بسیاری در همدان داشته‌ایم که متأسفانه اکنون دیگر اجرا نمی‌شوند، اظهار کرد: اما اهل آن باید این موارد را در کتاب‌ها و مقالات بخوانند؛ چراکه هم لازم است همدانی‌ها به آن‌ها واقف باشند و هم خواندنشان لذت‌بخش است.

این محقق همدانی گفت: همان‌طور که گفته شد، متأسفانه بسیاری از خانه‌های تاریخی، خُرده‌فرهنگ‌ها و آداب و رسوم ما همدانی‌ها دستخوش زوال شده، همچنین گویش شیرین و اصیلمان در دست فراموشی است؛ بنابراین بر ما بوده که هرآنچه از فرهنگمان و نیز خانه‌های تاریخی به‌جا مانده را حفظ کنیم و مهم‌تر اینکه از حرف زدن به گویش همدانی اِبا نداشته باشیم و خجالت نکشیم، چراکه هویت و اصالت ما در آن است و سابقه دیرینه دارد.

حمدیه افزود: در همین راستا خدا را شاکرم این‌روزها که غالب افراد در فکر چیزهای دیگری هستند، شما در تحریریه روزنامه سپهرغرب به فکر ادب و فرهنگ، به‌ویژه از نوع همدانی آن هستید.

   «ملاپروین همدانی»، نخستین کسی که به گویش همدانی شعر گفت

وی با بیان اینکه حدود 100 سال پیش ملاپروین همدانی کمر همت بست و با واژه‌های همدانی شعری سرود، اذعان کرد: کتاب معروف ملاپروین همدانی آتشکده است. ابتدای شعر مذکور می‌گوید کسی از او خواسته شعری به گویش همدانی بگوید؛ من چند بیت از آن را که در خاطرم هست، برای شما می‌خوانم «چِشمت اِفداده به اِربایم بِنه بازاری؟ (چشمات به ابراهیم که در بن بازار مغازه داره، افتاده؟ یعنی عاشقش شدی)/ لِوِ بان نِشْدِه بودی شی بکنی ای سره‌خور (لب پشت بام نشسته بودی چکار بکنی ای خیره‌سر بدشگون)/ شُوِرُم شُو زِدِتُم لَممِه سی کن شی شده (شوهرم شب من را زده نگاه کن ببین رانم چی شده)/ خوش حال تو که اَ رو شُوَر بیزاری (خوش به حال تو که از روی شوهرت بیزار هستی)».

شاعر و ادیب پیشکسوت همدانی با اشاره به اینکه شاعران اهل دل دیگری نیز به گویش همدانی شعر گفته‌اند که بنده می‌ترسم اسم ببرم و نامی جا بیفتد و درست نباشد، تصریح کرد: این شاعران و نویسنده‌ها برای عروسی، حمام رفتن، بازی‌ کردن، محله‌ها، گردشگاه‌ها و غیره شعر گفته‌اند و مطلب نوشته‌اند؛ خودم هم شعری گفته‌ام که به‌عنوان حُسن ختام، برایتان می‌خوانم:

«همدان، عمر تو اندازه‌ی الوند تونه

هرکوجا هرکی هسش، عاشق و هسبند تونه

داستان تونه تاریخ و تمدن، مگه نیست؟

اَ قدیم هرچی بگن، وا تونو و پیوند تونه

خط گنجنامه قِواله‌ی (قباله) تونو ایران‌زمینه

که سِر ‌سینه‌ی الوند تو مثد نگینه

تپه‌ی هگمتانه که عقلارِ (عقل‌ها را) مات مُکنه

کاخ داروش و خشایار و شاهنشا‌نشینه

خیلی اَ ای حکما بچه‌ی دامان تونن

یی سری اَ عرفا ریزه‌خور خوان تونن

بدیع و باوعلی و خواجه و قاضی و باوا (بدیع‌الزمان همدانی، بوعلی‌سینا، خواجه رشیدالدین فضل‌الله، عین‌القضات و باباطاهر)

همه اَ دم می‌وینی شم (شمع) شبسان تونن

هرچی آداب و رسومه خوش و خوب و عالیه

اَ درانه‌ی (آستانه) دِر تو رفته به جاهای دیگه

آب‌چُرای دورووِرت (آبشارهای اطرافت) اَ تکله‌ی (قله) کو می‌ریزن

نه مثد اونای که آبش دستی و عیرتیه (عاریه و مصنوعی)

اَ کدام چشمه بگم؟ چشمه ملک یا مرواری؟

یا که اَ حوض نوی (حوض نبی در کوه الوند) که آب زندگانیه؟

چشمه قاضی که نِگو، پهلو به کوثر می‌زنه

یا که چشمه فرشته‌ت که عمر جاودانیه

اَ بهشت‌آب و گِشانی و دیه چشمه عفی

که چو مرواریِ غلتان اَ سِرِ کوه می‌ریزن

یا که تخت نادر و چشمه‌های تاریک‌دره

که به همراه صبا گوهر و عنبر می‌بیزن

اَ دوزخ‌دره بگم یا دره‌های موییجین

دره‌ی مرادبگ و عباس‌آواد و دیویجین

دره سوخته، شانظر، یا دره‌ی آخداداد

اَ سولان و مریانه، امامزاده کوه، توییجین

دره گوساله، دره گرگ و دره‌ی شاطر علی

دره روبا، دره میمون (پشت مصلا)، دره غول (بالای مریانج)، دره‌ی آقا (عباس‌آباد)

اَ تاریک‌دره و کیوار و صفای حیدره

سیلوار و چشمه ملک، که میوره هوش اَ سِرا

قله‌های سبز و سفیدِ کُلاقاضی و کلاغ،

که بری هیمنه و صولت تو نشانیند

مثد الوند بلند و چارقل باشکوه

قزل و یخچال و کرکس، همه آسمانیند

دره‌ی سیمین و خاکو، اِبِرو و ییکانه

دره یاسین و سیاگونج و خدر و ورکانه

سولان و بیدآواد و فخرآواد و نل اشکنه (جایی که نعل ستور می‌شکست)

که علف‌هاشان بِری تمام دردا درمانه

دروازیِ تمدن و پاتخت علم و هنری

گَواری (گهواره) تاریخ ایرانی و اَ همه سری

آدمات مثد خودت همه‌دان و اهل فنن

حمدیه چطو می‌دانه که بگه تو چِ تری؟ (چگونه ای و چه قیافه‌ای داری)»

شناسه خبر 76867