سپهرغرب، گروه اجتماعی: یکی از وظایف پدر مسئله اقتصاد و تأمین معاش است که خود این امر میتواند یک بینش و دید به فرزندان بدهد که چطور رزق حلال تهیه کنند و دست دیگران را بگیرند و اینها اگر آموزش داده شود یک ارزش برای بچهها میشود و وظیفه دیگر سوق دادن بچه به سمت تفکر صحیح و شغلی است که مناسب او است.
شخصی میگفت همیشه از این کار معلمان که روز اول مهر از ما میپرسید شغل پدرت چیست؟ متنفر بودم، اصلاً شاید یک نفر پدرش در قید حیات نباشد و چشمهایش اشکی شود یا یک نفر اصلاً دوست نداشته باشد شغل پدرش را بگوید یا حتی تصمیم بگیرد دروغ بگوید که این بدتر است! آنوقت است که اگر هم صادقانه بگوید در جمع دوستان مسخرهاش میکنند و همین هم بر سلامت روان آن بچه تأثیرگذار است.
آن دوستمان حقیقت را میگفت،کافی است شغل پدر زیاد در جامعه ما، بهاصطلاح شغل دهنپرکنی نباشد! یا اینکه شغل خاصی باشد آنوقت است که ممکن است هر یک از ما از گفتنش طفره برویم یعنی حتی اگر مشکلی هم با آن نداشته باشیم نگاه دیگران باعث شود که بر روابطمان در خانواده اثرگذار باشد، حتی اگر آن شغل شریف و اثرگذار در جامعه باشد.
جملاتی مثل «پدرت چهکاره است»، «کجا کار میکند» یا «راستی چرا هیچوقت از شغل پدرت حرف نمیزنی» یا «از شغل پدرت ناراضی نیستی؟» سؤال خیلی ساده است که ممکن است بچه اگر به بلوغ ذهنی رسیده باشد مثلاً اینکه بچه دبیرستانی یا بزرگتر باشد، پاسخ آن را هم ساده بدهد اما یک دنیا پیچیدگی را در باطن با خود حمل میکند که درکش دشوار نیست...
در بین جمعیت هفتاد و اندی میلیون نفری کشور ما مشاغل مختلفی وجود دارد که هرکدام از مشاغل شرافتمندانه نیاز جامعه محسوب میشوند و بههرحال هرکسی به فراخور شرایط، وضعیت و علاقهای که داشته به یکی از آنها مشغول است و خانواده خود را با آن میگرداند، این را از کودکی میبایست به بچههایمان بگوییم که همه قرار نیست دکتر و مهندس شوند، یک نفر هم ممکن است کارآفرین باشد و مثلاً در خانه کار کند، یک نفر ممکن است خیاط باشد یا یکی ممکن است آبدارچی یک شرکت باشد یا در کارگاه دوخت و دوز یا آجرپزی کار کند هیچیک از اینها مشاغل کمارزشتر از دیگری یا حتی مشاغل پزشکی و مهندسی نیست، تمام این شغلها و شغلهای دیگر شریف و باارزش هستند و جامعه به همه آنها احتیاج دارد.
الگوبرداری از اهلبیت(ع)
بر اساس روایات و احادیث، ائمه (ع) ما به شغل کشاورزی، باغداری، کسب و کار و... اشتغال داشتند. بهطور مثال امام اول ما امیرالمؤمنین علی (ع) در مدینه چاه حفر میکردند که آن منطقه به «آبیار علی» معروف بود. زمینهای بسیار آباد کرده و نخلستان درست میکرد که در روایات داریم ایشان هنگامیکه از جهاد فراغت مییافتند به آموزش مردم و داوری میان آنها میپرداخت و چون از این تکلیف آسوده میشد، با دست خودکار میکرد و در هنگام کار ذکر میگفتند.
ابى عمرو شیبانى میگوید؛ حضرت صادق (ع) را دیدم که در دست بیلى داشت و بر تن روپوشى خشن، در باغ کار میکرد، عرق از پشت مبارکش میریخت، عرض کردم فدایت شوم، اجازه بدهید من کمک کنم. فرمود: «من دوست دارم که مرد درراه جستوجوی معیشت از حرارت آفتاب رنج ببرد.» با همه این روایات میبینیم که ائمه ما اهل کار و تلاش بودهاند و با کارگرانی که داشتند اقدام به فعالیت میکردند.
از رسول خدا (ص) درباره بهترین کار و ثروت سؤال شد، فرمود: بهترین کار و ثروت کارهای انتاج و تولیدی چون کشاورزی و شخم زدن یا دامداری است. در حدیثی دیگری به ترتیب یکایک کارهای تولیدی را به نسبت سودمندی آنها یکی پس از دیگری برمیشمرد که از زراعت آغاز و به نخلکاری ختم میشود.
پیامد تحقیر مشاغل در جامعه
اگر فرزندان ما در دستگاهی بزرگ شوند که در آن، مشاغل نمرهگذاری و ارزشگذاری شوند، خیلی سخت است که در بزرگسالی مشاغلی زیر بیست را قبول کنند یا برای آن ارزش قائل باشند. همین بچهها در مدرسه ممکن است دانشآموزان دیگری که مشاغل پدرانشان در سطحی پایینتر از خودشان قرار دارند را به دیده تمسخر و خنده نگاه کنند و بر آرامش روانی آنها اثر مستقیم بگذارند و باعث شوند یک عده افسرده و گوشهگیر بشوند.
بنابراین کودکی که برای مشاغل سیاهوسفید تعریفشده باشد دیگر نمیتواند در آینده طور دیگری نگاه کند و همین نگاه را به فرزندان خودش نیز منتقل میکند و این آفت فرهنگ غلط در یک گردش قرار میگیرد. درحالیکه باید به فرزندانمان یاد بدهیم اگر جامعه به سمتی میرود که یک سری شغلها بااهمیت جلوه میکند به این دلیل که دستمزد بالایی دارد و دیگر مشاغل حقوق پایینتری دارند، به معنای کمارزشی آنها نیست و این نگاه باعث میشود دیگر هیچکس حاضر نباشد خیلی از شغلها را انتخاب کند.
تغییر دیدگاه را از خودمان شروع کنیم
فرض کنید جامعه نیاز به یک مجموعه شغل یدی دارد اما به خاطر نگاه منفی همه، هیچکس حاضر نیست آنها را بپذیرد و مشکلات در جامعه زیاد میشود. پس از خودمان شروع کنیم و این فرهنگسازی را در خانوادههایمان ایجاد کنیم و از دیگران نیز درباره شغل پدرشان نه بپرسیم و نه آنها را تحقیر کنیم حتی اگر نگاه منفی به آن وجود نداشته باشد، ممکن است تأثیری در روحیه ظریف بچهای بگذارد چراکه بچهها بهخودیخود نگاه منفی به هیچ شغلی ندارند. این ما بزرگترها هستیم که برای مشاغل ارزشگذاری میکنیم، آنوقت است که بچهها نیز پیرو این نگاه بزرگترها به مشاغل میشوند.
بنابراین در ذهن و نگاه خودمان تغییری نسبت به ارزشگذاری مشاغل مثل کار باکلاس یا بیکلاس یا کار پولدرار یا بیپول یا کار لاکچری و غیر لاکچری ایجاد کنیم و نگاهی انسانیتر به همه مشاغل داشته باشیم سپس این فرهنگ را بهطور سیستمی به خانواده و فرزندانمان نیز منتقل کنیم چراکه بچهها از کودکی باید یاد بگیرند که جامعه به همه مشاغل نیاز دارد.
حتی اگر فرزندی داریم که خودش گاهی ابراز نارضایتی از شغل ما میکند بهتر است با او بهراحتی صحبت کنیم و این نکته را با زبان ساده بگوییم که جامعه به همه مشاغل نیاز دارد چراکه مشکلی از مشکلات آن را حل میکند و هیچ شغل بهتر یا بدتری وجود ندارد حتی میتوانیم برای بچهها مثال بیاوریم که مثلاً اگر ما یک روز مریض شویم پیش دکتر میرویم اما اگر کفشمان خراب بشود باید پیش کفاش برویم دیگر دکتر به کارمان نمیآید بنابراین برای راحتتر زندگی کردن نیاز به همه مشاغل هست، اگر هم یخچالمان خراب شود به تعمیرکار یخچال باید مراجعه کنیم.
با این نگاه دیگر هیچ کودکی دیگری را مسخره نمیکند یا اینکه اجازه نمیدهد کسی شغل پدرش را به سخره بگیرد و دیگر تأثیر روانی منفی هم در ذهنش نخواهد گذاشت چراکه ارزش برای شغل پدرش یا مشاغل دیگران قائل میشود و قدردان آنها خواهد بود.
با شغل پدرمان فخر نفروشیم!
نکته دیگر هم این است که از سوی دیگر ممکن است در خانوادههایی به خاطر مشاغل ردهبالای تحصیلی و مالی چون پزشکی یا مهندسی بچهها در این سیستم ناخواسته آموزشدیدهاند که تنها برای این مشاغل ارزش قائل شوند درحالیکه این فخر فروختن به دیگران تبعات منفی در ذهن بچههای دیگر دارد چراکه آنها را حساس میکند و ریشهاش را باید در دوران کودکی بچهها پیدا کرد. این گروه از والدین با سطح تحصیلات بالا میبایست فرزندانشان را با احترام به همه مشاغل تربیت کنند و این انتظار از آنها میرود.
پس به بچهها از کودکی آموزش دهیم که شغل بهتر و بدتر در جامعه وجود ندارد و به زبان ساده بگوییم ارزشهای شغلی به ما میگوید که شغل آبرومند و شغل غیر آبرومند نداریم و هر حرفهای قابلاحترام و تأثیرگذار است. البته اگر هم دیدیم که بچهمان نسبت به شغل پدرش فخرفروشی میکند میبایست به او آموزش صحیح بدهیم چراکه ممکن است بهمرور زمان از بین جمع دوستانش حذف و تنها شود.
پیامبر اکرم (ص) درجایی به برخی کودکان نگاه کردند و فرمودند: وای بر اولاد آخرالزمان از دست پدرانشان! سؤال شد یا رسولالله: آیا از پدران مشرکِ آنان؟ فرمودند: خیر، از دست پدران مؤمن آنها، چون واجبات دین را به فرزندانشان نمیآموزند و اگر اولاد آنها بخواهند، بیاموزند، آنان را منع میکنند و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند. من از آنها بیزارم و آنها هم از من بیزارند.
پدری کردن تأثیر قابلتوجهی بر رشد شخصیت بچهها ازجمله اعتمادبهنفس، پیشرفت تحصیلی و حتی ضریب هوشی بچهها دارد هرچند که این روزها به خاطر شرایط اقتصادی خیلی از پدرها و حتی مادرها مجبور هستند ساعات بیشتری کار کنند یا حتی دوشغله باشند تا از پس مخارج خانه بربیایند اما بههرحال طبق تحقیقات تأثیر پدر درزمینهی شغلی بر فرزند خیلی بیشتر است حال چه مثبت و چه منفی باشد. فرزندان پدرهایی که همیشه غایب هستند، در یافتن تعادل در زندگی خیلی مشکل دارند. پسرها مخصوصاً در خیلی ویژگیهای شخصیتی و انتخاب شغل، پدرانشان را الگو قرار میدهند و نیاز به حمایت پدر دارند.
یکی از وظایف پدر مسئله اقتصاد و تأمین معاش است که خود این امر میتواند یک بینش و دید به فرزندان بدهد که چطور رزق حلال تهیه کنند و دست دیگران را بگیرند و اینها اگر آموزش داده شود یک ارزش برای بچهها میشود و وظیفه دیگر سوق دادن فرزندان به سمت تفکر صحیح و شغلی است که مناسب او است.
درنهایت هرچه پدر خانواده حس بهتری به شغل خود داشته و از آن راضیتر باشد، فرزندان هم کمتر با مشکلات روحی و روانی مواجه میشوند.
شناسه خبر 33745