سپهرغرب، گروه اجتماعی - عباس سریشی: مردم از مسئولان میخواهند که در زمینه ادامه فعالیت گرمخانهها و یا احداث مراکز جدید به رأی و نظر اهالی محلات احترام گذاشته و از تبعات منفی برخی جانماییهای نادرست جلوگیری کنند.
کارتنخوابی با هر عنوان اعم از لولهخوابی، اتوبوسخوابی، قطار خوابی، گورخوابی، زیر پل خوابی، خیابانخوابی، مترو خوابی، خرابهخوابی و...، پدیدهای است پیچیده که بهعنوان یک آسیب اجتماعی در جهان، محصول هرچه که باشد اما در نهایت دود آن مستقیم و غیر مستقیم به چشم همه مردمان شهر خواهد رفت و شکی نیست که تداوم، تعمیق و گسترش این آسیب در کوتاه مدت برآیندهای بسیار ناخوشایند و هولناکی را بر روح و روان جامعه وارد نموده و صد البته در بلند مدت نیزآثار جبرانناپذیری را بهدنبال خواهد داشت.
بسیاری از افراد حاضر در این طیف عموماً از طردشدگان جامعه همچون معتادان بوده که متأسفانه به بیماریهای عفونی چون ایدز و هپاتیت نیز مبتلا هستند و شرایط قابل قبول پذیرش اجتماعی و اقتصادی را ندارند، البته در بین کارتنخوابها نیز هستند معدود افرادی که شاید قبلاً زندگی معقول و بهنجاری داشتهاند ولی برحسب اتفاق و متأثر از برخی رخدادها و اتفاقات خواسته و ناخواسته حالا دیگر مبتلا به این آسیب اجتماعی شدهاند.
در این میان موضوع قابل تأمل اینکه به مانند بیشتر آسیبهای اجتماعی در ایران، دربارۀ تعداد کارتنخوابها نیز اطلاعات دقیقی در دست نیست گو اینکه شواهد موجود نیز عمدتاً بیانگر آن است که به لحاظ جنسیتی مردان دارای بیشترین تعداد و همچنین مصرفکنندگان مواد مخدر با آمار بیشتری در بین جمعیتهای کارتنخواب حضور دارند و یا عمده کارتنخوابهای حاضر به علت شرایط ویژه جسمی، روانی یا اجتماعی، جایگاه، مسکن ثابت، درآمد و شغل مناسبی ندارند و حتی از حمایتهای اجتماعی و خانواده نیز برخوردار نیستند؛ بنابراین تصور میشود در مجموع وضعیت بسیاری از آنها خطرناک است و دائماً در معرض آسیبدیدگی و آسیبزایی و یا حتی خودکشی و مرگ به دلیل بیماری، ناتوانی، ابتلا به روابط نامشروع جنسی، بیماریهای واگیردار الکلیسم، بیماری ذهنی، گسیختگی خانواده، سوءتغذیه و... قرار دارند.
کارشناسان براین باورند که کارتنخوابی (بیخانمانی) یک مسئله اجتماعی چندوجهی، پیچیده و متفاوت است و افراد به علل بسیار متفاوتی به کارتنخوابی روی میآورند. البته بهطور کلی کارتنخوابی را میتوان عواملی چون فقر، شرایط اقتصادی نظیر بیکاری، کمبود مسکن مناسب برای اقشار کمدرآمد و ناکارآمدی نظام رفاه اجتماعی دانست مضاف براینکه در این میان نیز خانوادههای بدون درآمد مهمترین گروه آسیبپذیر برای کارتنخواب شدن هستند.
در واقع تحلیلگران این پدیده را بیانگر یک بی نظمی، بیتعادلی و بیتناسبی اجتماعی میدانند و براین باورند که این آسیب را هرچه بنامیم و یا هر علتی که داشته باشد، دیگر امروزه بهمانند یک لکه سیاه بر پیشانی جامعه نقش بسته و با همه تبعات و برآیندهای منفی، زشت و دردناک خود در ساختار جامعه جا خوش کرده است.
البته و با توجه به اهمیت آسیبهای اجتماعی و روند روبه رشد آن در کشورهای توسعه یافته، سیاستگذاران روشهای بسیار متنوعتر و مؤثرتری را برای تخفیف بحران بیخانمانی اعمال کرده و براین باورند که مداخله در امور آسیبهای اجتماعی نیاز به جامعنگری داشته که البته تحقق این امر نیز منوط به توجه به سه موضوع پیشگیری، مراقبت و حمایت است؛ اما بااینحال و در کشور ما جمعآوری افراد بیخانمان و جای دادن آنها در پناهگاههای اضطراری به نام گرمخانه، تنها کاری است که برای معضل بیخانمانی انجام میشود. و این مراکز بهجز در بحث اسکان و تغذیه موقت اساساً برای حل معضل بیخانمانی برنامه خاصی ندارند.
در حقیقت آنها به مثابه مکانهایی برای انبار کردن بیخانمانان در فصول سرد و یخبندان در راستای پاک کردن صورت مسئله از سطح جامعه هستند که البته ناخواسته و بعداً نیز به مراکزی آسیبزا و محل پمپاژ مشکلات به بدنه شهر تبدیل میشوند در حالی که موضوع طرح ساماندهی کارتنخوابها، مراقبت و اصلاح رفتار و بازگرداندن آنها به زندگی معمولی، یک طرح ملی است و مستلزم اقدام مؤثر همه سازمانها و دستگاههای مربوطه در حوزه شرح وظایف آنها است.
بنویسیم گرمخانه بخوانید فراموشخانه...!
و اما هرچند حرکت مثبت شهرداریهای کشور طی سالهای اخیر و در خصوص ایجاد گرمخانهها و تهیه بستری برای ایمنی و زندگی کارتنخوابها امری بسیار خوب و شایسته اخلاقی و انسانی بوده و قطعاً نیز باید ادامه یابد بااینحال همانطور که پیش از این نیز بدان اشاره شد، این فرآیند (بهرغم هزینهکردهای نسبتاً بالا) صرفاً یکی از راهکارهای موقتی و چسب زخمی برای ساماندهی کارتنخوابها است.
در واقع گرمخانه به مراکزی اطلاق میشود که امکان اقامت کوتاهمدت (چند روزه) یا شبانه افراد کارتنخواب را برای مدتی فراهم میکند اما در حال حاضر بیشتر مراجعان به این مراکز را کسانی تشکیل میدهند که سالهاست در فصول سرد بهمثابه یک مسافرخانه مجانی عادت به مراجعه به آنها پیدا کرده و در مابقی سال در سطح جامعه به ولگردی و شبخوابی در پارکها و زیر پلهها میپردازند و ظاهراً اراده و علاقهای به ترک این زندگی و بازگشت به آغوش جامعه و خانواده ندارند.
در واقع داستان اینجاست در حالی که هر سال گرمخانهها بزرگتر و وسیعتر میشوند هزینههای آنان نیز سیر صعودی به خود میگیرد اما نهتنها شاهد کاهش افراد کارتنخواب نیستیم بلکه در یک روال معکوس افراد بیشتری با هر بهانه به این مراکز مراجعه میکنند زیرا اولاً عواملی که باعث کارتنخوابی میشود، کنترل نشده و کارتنخوابها از این چرخه خارج نگردیدهاند در ثانی با گذشت قریب به یک دهه فعالیت رسمی و با حضور چندین دستگاه و سازمان اما هنوز برنامه مشخصی برای گرمخانهها تعریف نشده و عمدتاً بهصورت پیمانکاری و توسط افراد غیرمتخصص مدیریت میشوند.
این بدان معناست در حالی که اساساً گرمخانه با هدف ساماندهی افراد آسیبدیده بهویژه بیخانمانها و کارتنخوابها و همچنین مددیاری برخی بیماریهای رفتاری راهاندازی میشود تا آنها را بهعنوان یک آسیبدیده اجتماعی زیرپوشش قرار دهند درعینحال دستگاههای متعدد مانند شهرداری، بهزیستی، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، کمیته امداد، ستاد مبارزه با مواد مخدر و... برای ساماندهی کارتنخوابها تلاشهایی را در دستور کار داشتهاند اما باز هم نتیجه درست و قابل قبولی عاید ما نشده است.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان علت این امر را باید ازآنجا جستجو کرد که در کشور ما هنوز هیچ ذهنیت، درک واقعبینانه و درستی نسبت به وضعیت آسیبشناختی کارتنخوابی و ایجاد گرمخانه نداریم. درعینحال به دلیل فقدان بانک اطلاعاتی جامع در کشور، آمار در یک زمینه برای تحلیل و آنالیز دیتاگذاری وجود ندارد. بر همین اساس هر بخش و نهادی به شکل مستقل آمارهای خود را جمعآوری و بر اساس آن برنامهریزی میکند که شاید همین موضوع مهمترین علت در عدم مشخص بودن خروجی واقعی و مفید این مراکز بوده و بهنوعی تفسیری است براینکه هنوز تلاش نظامدار و قابل توجهی در این زمینه صورت نمیگیرد
جانمایی بد و تأثیرات بدتر...!
و اما اگرچه نفس ایجاد گرمخانه در راستا ی حمایت از کارتنخوابها بهعنوان اقشار آسیبپذیر و آسیبدیده اجتماع و نیازمندان واقعی امری است مقبول و حتی لازم بااینحال اما نباید غافل بود که این موضوع نیز به مانند بسیاری دیگر از مسا ئل اجتماعی مثل شمشیر دو لبهای است که هم جنبه مثبت دارد و هم منفی.
واقع امر اینجاست که هرچند مدیریت شهری براساس وظیفه اخلاقی، انسانی و قانونی و بهصورت خاص با هدف حفظ کرامت و شأن افراد بیخانمان باید با ایجاد گرمخانه خدمات مناسبی را چه در بحث سرپناه، تغذیه و پوشاک و چه مراقبتهای پزشکی و درمانی به آنها ارائه دهد؛ اما در وجه دیگر و از منظر حقوق شهروندی ایجاد گرمخانه و متعاقباً حضور بیبرنامه و درهمتنیده همه این افراد اعم از معتادان، بیماران روانی، بیخانمانان و بعضاً فراریان و ناهنجاران اخلاقی و تأثیرات حضور آنها در یک مکان و منطقه باعث میشود تا از منظر قضاوت عمومی این اماکن بهعنوان مناطقی سیاه و یا مراکز تولید آسیبهای اجتماعی شناخته و معرفی شوند.
این بدان معناست که از منظر بسیاری از شهروندان ایجاد و جانمایی گرمخانهها به دلیل حضور ترکیبی افراد نیازمند و ناهنجار لاجرم میتواند تبعات منفی زیادی در سطح مناطق و محلات داشته باشد که شنیده شدن صدای نارضایتی همسایهها از وجود گرمخانهها شاید مدرکی دال براین ادعا است؛ بنابراین توجه به این مهم (تبعات ایجاد گرمخانه و حقوق حقه شهروندان و همسایگان) از اهمیت بالایی برخوردار است.
البته مسئولان و متولیان امر عموماً با این استدلالها که فعلاً جای بهتری ندارند و یا فاقد وقت و هزینه انتقال این مراکز به خارج از شهر بوده و چون در مرکز شهر قرار دارد، برای رفتوآمد بهتر است؛ از ساکنان محلات، همسایهها و همجواران این مراکز میخواهند تا همکاری لازم را با آنها داشته و بهرغم وجود برخی مشکلات به این موضوع بهعنوان معضل اجتماعی نگاه نکنند.
یا اینکه کراراً تأکید دارند که در گرمخانهها نباید بیماران روانی، معتادان، فراریان و افراد بزهکار را پذیرش کنند اما در نهایت و ماسوای خوراک گرم و جای نرم و مجانی که مفت به چنگ این افراد افتاده و آنها را تشویق میکند تا کماکان به این زندگی انگلی ادامه دهند اما آنچه که نصیب مردم شده چیزی نیست جز شکایت و نامهنگاریهای بسیار زیاد اما بیحاصل در خصوص ناامن شدن محلات و وسعت گرفتن گستره خطر و آسیب در کف شهر دلیل براینکه دقیقاً بیشترین مراجعان به این گرمخانهها را همان معتادان و افراد بزهکار و مسئلهدار (زن و مردی) تشکیل میدهند که در مقابل چشم ما کارهایی میکنند که نباید. در واقع استفادهکنندگان از گرمخانه همان کسانی هستند که اساساً نه ارزش و اهمیتی برای هزینهکردها قائلاند و نه به مسئولیت و بایستگیهای اجتماعی و اخلاقی خود پاسخگو. به گونهای که در صورت دست دادن شرایط نیز آشکارا از همین فضا و مکان پیرامونی آن نیز برای سورچرانی مجرمانه و گسترش فعالیتهای خود کمال استفاده را برده و خواهند برد.
حالا البته بماند که در یک موضوع تأملبرانگیز و با کمال تعجب بسیاری از همین آوارگان و افراد دربهدر هم گاهی تمایلی به حضور در گرمخانهها ندارند. شاید به این دلیل که برعکس زیر پلها، دستشوییهای عمومی، پارکها و خرابههای پر از شپش، کثافت، سگ و... این گرمخانههای نسبتاً تمیز و با امکانات برای آنها حکم زندان را دارد زیرا آنها اجازه ندارند که برعکس فعالیتهای غیر رسمی خود این مکان را رسماً به پاتوق، مرکز تولید و پمپاژ جرم، خلاف و هنجارشکنی تبدیل کنند...!
مسئولان تکلیف مردم را روشن کنند
حالا اما داستان گرمخانه و کارتنخوابی در همدان اگر بدتر از بقیه نقاط کشور نباشد قطعاً بهتر نیست. یک ملغمه آشفته از انسانهای ناهنجار و مفلوک که شبها برای چند ساعت در یک محیط جمع و پس از خوردن غذا و خوابی چند ساعته صبح فردا دوباره به همان زندگی سیاه و نکبتی خود برمیگردند. کسانی که عمدتاً همه ما آنها را در کسوت زشت معتادان متجاهر، خردهفروشان مواد مخدر و آوارگان خرابهها طی این سالها صدهابار دیدهایم.
موجودات به ظاهر آدمنمایی که هنوز قرار نیست بعدازاین همه سال استفاده از امکانات گرمخانه آدم شوند و به یک چرخه زندگی سالم برگردند چرا؟ شاید به این دلیل که چون مزه نان مفت و اتاق و تخت گرم شبهای زمستان همراه با علافی و ولگردی و ناهنجاری روزهای گرم تابستان خیلی خوب زیر دندانشان مزه کرده و حتی به قول یکی از مسئولان در این خصوص صاحب سبک زندگی جدید شدهاند.
و صدالبته این در حالی است که به همین موازات و ماحصل بیتوجهی به تأثیرات جانمایی بد گرمخانه در یک منطقه مسکونی که برحسب اتفاق جز یکی از مناطق سرمایه ما در مبحث گردشگری است زندگی در کنار آنها مثل زهر هلاهلی شده که هر صبح و شب جرعه جرعه در گلوی ساکنان ریخته میشود و چند سالی است که بلای جان ساکنان محل گردیده است.
افرادی که در یک دور باطل هر صبح با بسته شدن گرمخانه عموماً در حالت خماری کیسه به دوش از این محل خارج و پس از چرتی یکی دوساعته در محوطه باباطاهر و اصطلاحاً گرم شدن بهدنبال کار خود میروند و دوباره در تاریکی شب برای خوردن غذا و خوابیدن به این مرکز برمیگردند (که البته در این بین زن و مردش هم فرقی وجود ندارد چون کارتنخوابی و گرمخانه نشینی با هر جنسیت مثل سر و ته یک کرباس نجس است که هیچ کس علاقهای به دست زدن به آن ندارد)
در این خصوص و در پی وصول گزارشهای مردمی به روزنامه سپهرغرب در خصوص مشکلات جانمایی گرمخانه و حضور کارتنخوابها خبرنگاران این روزنامه طی چند روز متوالی با حضور در منطقهای که گرمخانه مردانه و زنانه همدان در آن جانمایی شده ضمن گفتگو با تعدادی از شهروندان خواهان شنیدن و متعاقبا انعکاس نظرات، صحبتها و بعضا شکایات و انتقادات ایشان جهت اطلاع مسئولان شدند که امید است با توجه به روی کار امدن شورا و شهردار جدید راهکار مناسب و قابل قبولی برای برونرفت از این مسئله اجتماعی که حالا دیگر رسما تبدیل به یک معضل تهدید زا شده در دستور کار قرار گیرد.
و اما در مجموع گفتوگوهای صورت گرفته از سوی خبرنگاران سپهرغرب با جمعی از ساکنان و اهالی محل ایجاد گرمخانه اینگونه عنوان میشود که:
-تقریباً همه گفتوگو شوندگان براین باورند که احداث گرمخانه برای افراد نیازمند واقعی لازم بوده و حتی باید با جذب و تمرکز کمکهای مردمی و دولتی کمک شود تا این افراد به زندگی سالم برگردند.
-همین گروه با اشاره به لزوم جلوگیری از تکرار فجایعی چون گورخوابی و یا مرگ و یخزدگی کارتنخوابها در زمستان احداث گرمخانه را تنها راهکار رفع این مسائل قلمداد کردند.
-93 درصد گفتگوشوندگان با اشاره به حضور معتادان متجاهر خردهفروشان مواد و افراد بزهکار و نیز به دلیل عدم توجه به غربالگری و یا شناسایی نیازمندان واقعی اکنون محیط گرمخانه موجود در همدان را بیشتر آسیبزا میدانند تا مدد یاریدر عین حال همین عده معتقدند که با توجه به شرایط جامعه باید نسبت به تشدید و دقت در نوع عملکرد گرمخانه زنانه اقدامات جدیتری صورت گیرد.
-از منظر 90 درصد گفتوگوشوندگان و براساس تجربیات دیداری آنها تقریبا قریب به اتفاق مراجعان به گرمخانه (به دلایل اعتیاد و مواد فروشی و ناهنجاری) اصلاً مستحق کمک و اعطای امکانات نیستند درعینحال وجود آنها در این منطقه باعث ایجاد اخلال در سلامت و نظم و امنیت عمومی شده است.
همین گروه با اشاره به اینکه هرسال شاهد بیشتر شدن آمار این افراد نسبت به گذشته هستند معتقدند فقدان یک برنامه اصلاحی باعث شده تا گرمخانه بهجای مرکز اصلاح و احیای بیشتر حکم هتل و مهمانسرا و حتی تنبلخانه را برای این افراد داشته باشد.
-قریب به 82 درصد گفتوگو شوندگان (بهخصوص بانوان) تأکید نمودند که رسماً از حضور این افراد در کنار خود احساس ناامنی و ترس نموده و نگران تأثیرات حضور طولانیمدت آنها در کنار خود، فرزندان و در مجموع خانوادهشان هستند.
-همین گروه با اشاره به برخی گزارشها جمعی و فردی که ساکنان به مسئولان در خصوص جابجایی این محل نوشته و ارسال کردهاند معتقدند چون مسئولان در کنار این افراد زندگی نکرده و با چشم خود شاهد برآیندهای این همجواری ناخوشایند نیستند بنابراین اراده و تصمیمی برای جابجایی آن ندارند.
این گروه با اعتراض شدید به عدم پاسخگویی قانعکننده مسئولان به گزارشها و مطالبات مردمی در خصوص تغییر محل گرمخانه (هم مردانه و هم زنانه) با اشاره به حضور مدیریت جدید از مسئولان میخواهند که در زمینه ادامه فعالیت گرمخانهها و یا احداث مراکز جدید به رأی و نظر اهالی محلات احترام گذاشته و از تبعات منفی برخی جانماییهای نادرست جلوگیری کنند.
71 درصد پاسخدهندگان با اعتراض به وجود این مرکز در نزدیکی یکی از مهمترین مناطق گردشگری شهر همدان حضور دائمی این افراد در این منطقه را به مثابه لکه ننگی بر پیشانی شهر همدان در منظر گردشگران و خانوادهها توصیف کرده و معتقدند ادامه این روند جز سوی تبلیغ برای شهر ما چیزی ندارد.
- 62 درصد شهروندان حاضر در گفتوگو با اشاره به لزوم جابهجایی گرمخانه معتقدند که این فضا باید به بیرون شهر انتقال داده شده تا حداقل بخشی از تبعات حضور این افراد در سطح شهر کاهش یابد از دیدگاه این گروه گسترش و تعمیق اعتیاد و مواد فروشی و بعد از آن بروز موضوعات اخلاقی بیشترین و برجستهترین تأثیر حضور گرمخانه در داخل شهر همدان است.
-41 شهروند با اشاره به اینکه جای معتادان کمپ ترک اعتیاد است تأکید دارند گرمخانه برای افراد نیازمند و بیخانمان است نه محلی امن و راحت برای معتادان و موادفروشان اما در حال حاضر گرمخانه همدان تبدیل به پاتوق رسمی این افراد شده است.
در انتها و بهعنوان یک جمعبندی تقریباً همه گفتوگو شوندگان معتقدند مدیریت شهری همدان، بهزیستی، نیروی انتظامی و دادگستری باید با تشکیل کارگروه تحقیق ضمن بررسی تأثیرات حضور این مرکز در این منطقه نسبت به تمام برآیندها و رخدادهای احتمالی پاسخگو و مسئول باشند.
شناسه خبر 46230