مقایسه مبانی اسلام با قرائتهای غربی و شرقی از هویت زن
فمینیسم، بیتوجه به تفاوتها
سپهرغرب، گروه اندیشه: رهبر انقلاب در سومین نشست اندیشههای راهبردی با موضوع زن و خانواده، با اشاره به مبانی غنی و ناب دین اسلام در مقابل قرائتهای غربی و شرقی از هویت و حقوق زن، از فعالان حوزه زن و خانواده خواستند «اینها را باید تئوریزه کنیم؛ به شکل نظریهها و مجموعههای قابل تشعب، قابل استفاده و قابل استنتاج دربیاوریم و در اختیار همه بگذاریم؛ هم در اختیار خودمان برای برنامهریزی، هم در اختیار مخالفان، هم در اختیار استفسارکنندگان.» یادداشتی از خانم دکتر مهدیه شادمانی، عضو هیئت علمی دانشگاه و فعال حوزه زنان منتشر میشود.
در بین رویکردهای مختلف در حوزه زنان، شکلگیری نهضت فمینیسم بر پایه اومانیسم و عقلانیت انتقادی یکی از مکاتب مهم و چالشزا بوده است. در حقیقت فمینیسم را میتوان محصول رویکرد نوگرایی و تقابل با سنتگرایی دانست. از ابتدای پیدایش این حرکت، افکار زن محوری با تکیه بر اومانیسم، اصالت سود و بیاعتنایی به دین و اخلاق سرلوحه محرکان اصلی جنبش قرار گرفت. البته علل بنای وجودی فمینیسم را میتوان محرومیت اجتماعی زنان و باورهای تحقیرآمیز در دوران سنتگرایی نیز دانست.
به بیانی دیگر نگرش منفی اندیشمندان مسیحی به جنس مؤنث و جایگاه حقارتآمیز زنان در دوران قرون وسطی سبب ظهور فمینیسم گردیده است. دیدگاه زنستیز و فرهنگ مردسالارانه کلیسا سبب طرد مبانی دینی در دوران رنسانس شد. به عنوان مثال، مخدوش نمودن جایگاه آسمانی و آرمانی حضرت مریم (س) بهعنوان الگوی ارزشمند مسیحیت از عواقب اسفناک دینستیزی این جنبش بوده است.
فمینیسم از آغاز پیدایش با عدم توجه به طبیعت زن و تفاوتهای فیزیکی و روانی آن با مردان، برابری را بهعنوان مهمترین هدف جنبش قرار داده است. محور قراردادن اصالت فرد، سبب نفی تمایز جنسیتی توسط صاحبنظران این رویکرد شده است. در دوره رنسانس فیلسوفانی نظیر توماس هابزر، لاک و روسو با ارائه نظریه وضع طبیعی به دنبال نقد افکار معتقد به نابرابری طبیعی میان انسانها بودند. آنها معتقد بودند وضع طبیعی انسانها باهم برابر است. اما با این حال برابری را همچنان در میان مردان میدیدند نه در بین هردو جنس. به بیانی دیگر حتی در این نگاه تحولی که برابری را در مقابل نابرابری مطرح میکرد، همچنان زن را جنس دوم و مطیع مرد میدانست و برابری را تنها در میان توان و استعداد مردان بایکدیگر میدیدند و در روابط خانوادگی به طور واضح معتقد به مردسالاری بودند.(1)
با این مقدمه باتوجه به محوریت بیانات رهبرانقلاباسلامی در این یادداشت، معظمله در تعریف عناصر اصلی فمینیسم ایراد میکنند: «گفتمان غربی در مورد زن اجزاء گوناگونی دارد، لکن دو جزء در آن برجسته است: یکی مردواره کردن زن، یعنی زن را متشبه به مرد قرار دادن، این یک بخش مهم از این گفتمان است؛ یک بخش دیگر هم زن را وسیله راحتی برای التذاذ جنسی مرد قرار دادن، حالا التذاذ چشمی یا مراحل بدتر و بعدتر از التذاذ چشمی، این هم یک بخش دیگر از گفتمان غربی است در مورد زن. این مسئله فمینیسم و این چیزهایی که امروز در دنیا رایج شده، همه در واقع فراوردههای آن گفتمان غربی است که در نهایت کار به اینجاها میرسد.» (1392/2/21)
در ادامه در تعریف دقیقتر و بیان مصداقی از مردواره کردن زن میفرمایند: «مردواره کردن زن؛ یعنی به دنبال این بودند که مشاغل گوناگونی که با ساخت جسمی و عصبی و فکری مرد سازگارتر است را بکشانند به سمت بانوان و زنان، و این را یک افتخار برای زن و یک امتیاز برای زن قرار بدهند.» (1392/2/21)
بنابراین در حقیقت فمینیسم، به عنوان الگوی غربی از زن، با نادیده گرفتن هویت زنانه و چشمپوشی برتفاوت این هویت با هویت مردان، سبب از خودبیگانگی زنان با فطرت خویش شده است. حتی شرط ظهور اجتماعی را بر مبنای خودنمایی و حضور پرجاذبه استوار کرده که نتیجه آن ابتذال، انقلاب جنسی و التذاذ از زن بوده است. آنچه که رهبر انقلاب از حضور بانوان در اجتماع مد نظر دارند توجه به جایگاه والای زنان و همچنین تفاوتهای فطری و جسمی زنان و مردان است. چرا که از منظر ایشان، عدم در نظر گرفتن مرزهای اخلاقی و اعتقادی در توجه به زن زمینهساز تهاجم به خانواده شده است.
گفتمان غرب در مسئله زن، مدعی احیای حقوق اوست، اگرچه این ادعا به سهولت زیر سؤال خواهد رفت هنگامی که از سکوت غرب در برابر صنعت پررونق هرزهنگاری سخن به میان آوریم، اما با این حال نکته مهمتر آن است که غرب با طرح مسئله زن و بزرگنمایی آن، از پاسخگویی درباره وضع نهاد خانواده فرار میکند. غرب احیای حقوق زن را مطرح میکند حال آن که به این سؤال پاسخی نمیدهد که وضعیت خانواده در جوامع غربی چگونه است؟ وضعیت خانواده یکی از شاخصهای لازم برای شناخت وضعیت زنان در جامعه است. رهبرانقلاب در بیاناتی با مقصر خطاب کردن غرب در تخریب جایگاه زن و در نهایت خانواده میفرمایند: « غرب رندانه از زیر بار طرح مسئله خانواده در میرود. توی همه بحثهایی که اینها میکنند، بحث زن هست، اما اصلاً بحث خانواده نیست. خانواده، نقطه ضعف غرب است. مسئله زن را مطرح میکنند، اما اصلاً اسم خانواده را نمیآورند؛ با اینکه زن از خانواده جدا نیست» (1390/10/14)
بنابراین اگر چه گرایشهای چندگانه فمینیست دارای نقاط اختلاف نظر هستند، اما شالوده نظام اندیشهای آنها مشترک و بر اساس آزادی جنسی، لذتطلبی و معیار قرار گرفتن اصالت فرد میباشد. در نتیجه این نگرش، شاهد تخریب نقشهای چندگانه زنان به عنوان همسری و مادری در جامعه غرب هستیم. سقط جنین، تجرد قطعی دختران، کنترل موالید و حضور پرافتخار زنان در مشاغل سخت و مردانه به عنوان یک ظهور اجتماعی موفق محسوب میشود. اما با توجه به بیانات رهبر انقلاب در ورای این الگوی غربی، گفتمان غرب تاکنون فهم صحیح و درستی از جایگاه زن در فرآیند تصمیمسازی زن و خانواده ارائه نکرده است. در نتیجه استدلال رویکرد نوگرایی و جنبش فمینیسم، بازسازی جایگاه زن در خانه و خانواده بر مبنای لذت و نه نقش تربیتی بوده که ثمره آن، تهدید نظام خانواده از طریق ابتذال اخلاقی و خواستههای نفسانی و خودمحورانه در روابط زن و شوهر بوده است.
1) سید حسین فاطمینژاد، علیرضا باریکلو، 1399، نظریه وضع طبیعی و تأثیر آن بر جنبش فمنیستی - نشریه حقوق اسلامی
شناسه خبر 47675