سپهرغرب، گروه اندیشه: سابقاً سؤالاتی پیرامون هدف از آفرینش انسان مطرح کردیم؛ ازجمله اینکه خداوند از آفرینش انسان یا نفعی برای خود درنظر گرفته است و یا برای انسان. روشن است که خداوند بینیاز مطلق بوده؛ یعنی او در هیچ زمان و مکانی، به هیچچیز و هیچکس هیچ نیازی ندارد؛ بنابراین، قطعاً هدف خداوند از آفرینش انسان این است که نفعی به خود انسانها برسد. اما آن نفعی که خداوند برای انسانها درنظر گرفته است، چیست؟ اگر بگوییم هدف از وجود انسان این است که خداوند را عبادت کند، با اینکه به پاسخ درستی دست یافتهایم، اما ممکن است ازنظر برخی کافی نباشد؛ زیرا میپرسند اساساً چرا خداوند ما را از ابتدا آفریده که عبادت کنیم؟ یعنی اگر ما نبودیم، نیازی به عبادت هم نبود. این مانند آن است که کسی بگوید هدف از وجود پرندگان این است که غذا بخورند و رشد کنند، زیرا اگر تغذیه نکنند نسلشان منقرض میشود. خب این اشکال مطرح میشود که اگر پرندهای نبود، نیازی هم به غذا نداشت؛ درنتیجه، سؤال این است که چه میشد اگر هیچ انسانی آفریده نمیشد؟
پاسخ کوتاهی که در گپوگفت سابق بهطور سربسته بیان کردیم این بود که هدف اصلی خداوند از خلقت انسان این است که با انجام کارهای خداپسندانه (عبادت)، خود را رشد دهد و الیالأبد وارد بهشت برین شود.
در اینجا دو سؤال اساسی سر راه ما سبز میشود؛ نخست آنکه اگر خداوند ما را برای خوشبختی ابدی آفریده است، چرا از ابتدا ما را وارد بهشت نکرده؟ این سؤال بهخصوص زمانی جان میگیرد که توجه کنیم که خداوند از پیش علم داشته است که چه کسی در این دنیا به نیکی رفتار میکند و سعادتمند خواهد شد و چه کسی با رفتارهای ناپسندانه خود را جهنمی خواهد کرد؛ یعنی این سؤال مطرح میشود که وقتی خداوند اطلاع دارد برخی از افراد ظرفیت لازم را ندارند و با سوء اختیار خود، خود را جهنمی کرده و «هست و نیست» خود را بر باد خواهند داد، چرا همه انسانها را از همان ابتدا وارد بهشت نکرد؟ مگر خداوند «ارحمُ الراحمین» و از مادر نسبت به بندگانش مهربانتر نیست؟ مگر هیچ مادری حاضر میشود خاری به پای فرزندش برود؟ اگر مادر هم به چنین امری راضی باشد، آیا رواست که خداوند با آن رحمت و عطوفتی که دارد، به چنین امری رضایت دهد؟ خصوصاً آنکه براساس اعتقادات شیعه و سنی و حتی ادیان غیر اسلامی برخی از افراد الیالأبد در جهنم باقی خواهند ماند. سؤال این است که چرا خداوند ما را به عالم دنیا که دار بلا بوده، وارد کرده؟ انسان طالب راحتی و آسایش است، درحالی که آنچه در این دنیا نیست، راحتی و آسایش بوده! پس از مدتها جان کندن و پیدا کردن شغلی و درآمد «بخور نمیری»، یک نفر پیدا میشود که مردم را فریب میدهد و کلیدش را در ژنو جا میگذارد و چرخ همه کارخانهها را از حرکت متوقف میکند. انسان طالب لذت خالص و بیدرد بوده، درحالی که همه لذتهای این عالم حتی برای ثروتمندترین انسانها همراه با درد و رنج است. انسان طالب سلامتی بوده، درحالی که آنچه در این دنیا حتی اطباء و پزشکان هم تجربه نمیکنند، سلامتی دائمی است. ویروس منحوسی ظاهراً توسط استعمارگران تولید میشود و طبق برخی شنیدهها با طرحی از پیش تعیینشده 15 درصد از جمعیت جهان را به ورطه نابودی میکشاند. واقعاً چرا خداوند انسان را وارد چنین عالمی کرده است؟ دنیا با نیازها و روحیات انسان سازگاری ندارد. اجمالاً باید بدانیم که خود خداوند نیز به عالم دنیا بهعنوان گذرگاهی موقت و کوتاه نظر میکند و آن را بهعنوان خانه ابدی انسان نمیپسندد؛ اصلاً این زندگی را شایسته نام زندگی نمیداند؛ «و ما هذهِ الحیاةُ الدُنیا إلاّ لَهوٌ و لَعِبٌ و إنَّ الأخرةَ لَهی الحَیَوانِ، لَو کانوا یَعلَمون» (عنکبوت، 64)؛ یعنی تنها و تنها، زندگی ابدی آخرت شایسته نام زندگی است. حیات حقیقی آنجا بوده، دنیا بازیچه و بهاصطلاح اسباب بازی بیش نیست؛ پس معلوم است که مطلب از قرار دیگری بوده، آفرینش انسان آن هم در چنین دنیایی، رمز و راز دیگری دارد که باید آن را کشف کنیم.
سؤال دوم را میخواهم پس از ذکر یک حدیث و مثالی از انیمیشن «عصر یخبندان پنج» مطرح کنم. میدانید امام سجاد (ع) میفرماید: پدر تو اصل و ریشه توست. بدان که به هرجا برسی، او در رشد تو سهیم است و تا ابد مدیون او هستی. اما ببینید استکبار جهانی چگونه افکار پوسیده خود را بیسروصدا به خورد جهانیان میدهد؛ در سکانسی از انیمیشن پُرطرفدار عصر یخبندان وقتی «ماموت دختر» میخواهد با افراد ناباب دوستی کند و «ماموت پدر» او را از این رفتوآمد نهی میکند، دخترش زیر بار نمیرود. درنهایت ماموت پدر به دخترش میگوید: چرا حرف مرا گوش نمیدهی؟ من پدر تو هستم! دخترش بلافاصله در جواب میگوید: «میخواستی نباشی»! کوهی از افکار در پسِ این جمله بهظاهر ساده نهفته است. همه کسانی که مادی میاندیشند، بهجای آنکه قدردان زحمات پدر و مادرشان باشند، لب به اعتراض هم میگشایند. لابد میپرسید: اعتراض به چه؟ میگویم: به اینکه چرا آنها را به دنیا آوردهاند؟ میگویند: ما نمیخواستیم باشیم، چرا شما یا خدا ما را بهوجود آوردید؟ آنها هستیِ خود را ریشه مشکلاتشان میپندارند. معتقدند اگر موجود نبودند، مجبور به تحمل مشکلات نبودند، گناهی هم مرتکب نمیشدند که مستحق عذاب ابدی باشند. پس سؤال دوم این است که اگر ما نخواهیم به سعادت برسیم چه؟ بهاصطلاح معروف «اگر نخواهیم به بهشت برویم چه کسی را باید ببینیم»؟ حرف حسابشان این است که ما در اصل پیدایش خود اختیاری نداریم؛ چون از وقتی که خود را شناختهایم، دیدهایم که خداوند بدون آنکه نظر ما را جویا شود، ما را آفریده است؛ اگر گناه کنیم، وارد جهنم خواهیم شد! اجازه خودکشی هم نداریم، زیرا براساس روایات اسلامی کسی که دست به خودکشی بزند، اصلیترین سرمایه خدادادی را به دست خود نابود کرده و تا ابد در جهنم میماند. پس اول و وسط و آخر زندگی انسان ظاهراً اجباری است، در شماره بعد بحث را برای یافتن پاسخی قانعکننده آغاز میکنیم.
شناسه خبر 48263