شناسه خبر:56744
1401/3/29 09:17:00

سپهرغرب، گروه کافه کتاب: کتاب «ضیافت سکوت» نوشته عبدالرزاق گورنه، برگزیده جایزه نوبل که به مهاجرت و ظلم استعمارگران در قالب داستان زندگی یک مرد مهاجر می‌پردازد، به فارسی ترجمه و در بازار کتاب عرضه شده است.

کتاب «ضیافت سکوت» نوشته عبدالرزاق گورنه، نویسنده برنده جایزه نوبل است که برای اولین بار در ایران با ترجمه کاظم زینالی و از سوی انتشارات متخصصان عرضه شده است.

عبدالرزاق گورنه نویسنده تانزانیایی‌تبار ساکن بریتانیاست که سال 2021 میلادی جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. گورنه متولد 1948 در زنگبار، مجمع‌الجزایری در سواحل شرقی آفریقاست. گورنه که در میان رمان‌نویسان مشهور جهان جای گرفته، یک پناهجوست که در سال 1960 میلادی در پی کودتای خونین تانزانیا مجبور به فرار از کشورش و پناه آوردن به انگلستان شد. مهاجرت و استعمار محور نوشته‌های گورنه را تشکیل می‌دهد و هیئت داوران آکادمی نوبل نیز یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آثار او را که منجر به انتخابش شده، دلبستگی به حقیقت توصیف کرده است.

گورنه روایت کننده تجربه مهاجران در جامعه بریتانیای کنونی است و آثار او ریشه در تاریخ استعمار در شرق آفریقا دارد؛ داستان‌هایی آمیخته با افسانه‌های سواحلی که با زبانی جادویی بیان می‌شوند.

کتاب «ضیافت سکوت» او داستان مرد جوانی را حکایت می‌کند که زنگبار را برای مهاجرت به انگلستان ترک می‌کند، در بریتانیا ازدواج می‌کند و معلم می‌شود؛ اما 20 سال بعد، بازگشت او به سرزمین مادری‌اش، نه تنها چالشی را در درونش به‌وجود می‌آورد، بلکه زندگی خانوادگی‌اش را نیز با مشکل روبه‌رو می‌کند.

 در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«من خودم را به‌شدت مغلوب این درد یافته‌ام. در ابتدا تلاش کردم آن را مجبور به سکوت کنم؛ زیرا فکر می‌کردم خیلی زود فروکش می‌کند و مرا با دل پرآشوب و بی‌قرارم راحت می‌گذارد. اینکه تا یک فصل از زندگی درنگ کرده و اکنون سر برآورده بود، یادآوری روشنی از ناآرامی‌ها و بی‌قراری‌هایی بود که زیر پوسته به‌ظاهر رضایت‌بخش زندگی ما لولیده و به کمین نشسته بود. در حالی که به نظر می‌رسید این درد هوای رفتن به سر ندارد، اکنون مانند شیئی بسیار واضح‌تر، استوارتر و ملموس‌تر فضای درونم را حقیرانه، ملال‌آور و عمیقاا اشغال کرده بود و از خود گازهای غلیظ و مشمئزکننده که بوی تنهایی و وحشت می‌داد، منتشر می‌کرد. صبح که از خواب بلند شدم، با احتیاط به‌دنبال آن گشتم و هنگامی که فهمیدم هنوز در درونم زنده و سالم می‌جنبد، آهی عمیق کشیدم. همسرم اِما گفت که این به‌خاطر اختلال گوارشی یا چیزی شبیه به آن است؛ اما از اضطراب واضحی که در چشمانش قابل‌تشخیص بود دریافتم که خودش نیز به حرفش اعتقادی ندارد. 

چندین هفته مرا متقاعد کرد تا انواع پودرها و قرص‌ها را مصرف کنم و شروع به مطالعه درباره رژیم‌های غذایی خاص، اسیدیته و سبزی خواری و مصرف ویتامین‌ها کرد. رفتار اِما با همه مشکلات زندگی همین گونه بود. او برای مدتی توجه دقیق خود را به مشکلاتی که پیش می‌آمد معطوف می‌ساخت. البته ما هرگز نتوانستیم رژیم‌های غذایی خاصی را امتحان کنیم، هرچند که برخی از آن‌ها مفید به نظر می‌رسیدند، زیرا هر روز صبح احساس می‌کردم که این جانور رفته‌رفته در درونم قوی‌تر می‌شود.»

شناسه خبر 56744