شناسه خبر:74441
1402/7/17 18:36:21
گفت‌وگو با فرزند آیت‌الله ناصری دولت‌آبادی

استاد اخلاق مردمی و انقلابی

گفت‌وگو با فرزند آیت‌الله ناصری دولت‌آبادی

سالک الی الله و معلّم اخلاق، آیت‌الله محمدعلی ناصری دولت‌آبادی از علمای اصفهان بود که کرسی درس اخلاق و تهذیب ایشان، سال‌ها مورد استفاده و توجه علاقه‌مندان و مردم شهر اصفهان قرار داشت. رهبر انقلاب در دیدار دست‌اندرکاران همایش بزرگداشت این عالم فرزانه و استاد اخلاق ضمن تقدیر از مشی و شخصیت آیت‌الله ناصری تأکید کردند: «ماها خیلی احتیاج داریم به آن چیزی که امثال آقای ناصری میتوانند برای جامعه تأمین کنند؛ اخلاق، معنویّت، توجّه.» ۱۴۰۲/۰۷/۰۴بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR برای بررسی شخصیت معنوی و سیره آیت‌الله ناصری، به گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین جعفر ناصری فرزند آن عالم ربّانی پرداخته است. 

* ابتدا از دوران نوجوانی و جوانی مرحوم آیت‌الله ناصری بگویید. ایشان این دوره از حیات خود را چگونه سپری کردند و شاگرد چه کسانی بودند؟

روح پدرم شاد که می‌گفت به استاد/ فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ

ایشان از جوانی تا اواخر عمر شریف‌شان، مشغول خدمت‌رسانی به مردم بودند. این بزرگوار، پدری معنوی برای همه بود. ایشان چهارده سالشان بود که پدرشان برای ادامه تحصیل و درس به عراق می‌روند و خانواده را هم همراه خود به عراق می‌برند. عجیب است که وقتی به عراق می‌رسند، مادر ایشان که زن صالحه‌ و صبوری بوده، فوت می‌کند. این اواخر که به‌همراه پدر ‌به عراق رفتیم، یک خانه چهل متری را نشان دادند و ‌گفتند این خانه ما بود.

خب بعد از فوت مادر، پدر ایشان مشغول درس بوده است. پدرم می‌گفتند من از همان جوانی به امیرالمؤمنین علیه‌السلام پناه بردم. خلاصه پدر، تربیت ایشان را به عهده می‌گیرد و ایشان هم با جدیت مشغول تحصیل می‌شوند. همه اوقات ایشان در عراق، صرف تحصیل و توسل به حضرات معصومین و آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام و بقیة‌الله‌الاعظم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف شده بود.

ایشان محضر اساتید بزرگی را درک کرده بود. در نجف نزد مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید‌محمود شاهرودی بزرگ، سید‌جمال گلپایگانی، سید‌عبدالهادی شیرازی، مرحوم آیت‌الله‌العظمی خوئی و مرحوم امام تلمّذ کرده بودند. ایشان چون از همان ابتدا تقوای باطنی داشتند، مقید بودند که نماز را به جماعت بخوانند، جاهایی هم که رفت‌وآمد داشتند، نمازهای جماعت متعددی برگزار می‌شده است، تا این که یک نفر از اساتید ایشان می‌گوید: امشب می‌خواهم جایی نماز ببرمت که دلت آرام بگیرد. ایشان تعریف می‌کردند که اولین باری بود که مرحوم امام خمینی رحمه‌الله در منزلشان نماز جماعت داشتند و ما هم رفتیم و در نماز ایشان شرکت کردیم و دیدیم متفاوت است و خلاصه ارتباط‌ها از اینجا شروع می‌شود.

* از آنجا که محضر درس اخلاق آیت‌الله ناصری، صرفاً یک اخلاق نظریِ برگرفته شده از شرایط اجتماعی و سیاسی نبود، کمی درباره سبک و سیره اخلاقی ایشان توضیح دهید و اینکه چطور این اخلاق، هم‌زمان در کنار بصیرت و مسئولیت انقلابی و اجتماعی ایشان قرار داشت؟

* من یک مقدمه‌ای عرض بکنم؛ شاید با بیان این مقدمه، بخشی از سؤال‌های شما هم پاسخ داده بشود. در طول تاریخ، بعضی از افراد، بخش‌های آموزشی را انتخاب می‌کنند و با ورود به حوزه، تنها در این بخش‌ها مشغول می‌شوند. به نظر من این یک انتخاب است، اگر که درست وارد بشوند و درست درس بخوانند. این بزرگوار هم با ورود به حوزه، در بخش آموزشی وارد شدند. بعد اینهایی که وارد حوزه می‌شوند، شاید تعداد کمی از آنها در گرایش علمی و تحقیق بمانند. ایشان با این گرایش و با آن اساتیدی که قبلاً عرض کردم، شروع کردند. همچنین بخشی از آنهایی که وارد حوزه می‌شوند که یکی از اصول اولیه‌شان بخش‌های علمی است و باید مراعات کنند، اینها گرایش تهذیبی، اخلاقی، معرفتی و معنوی پیدا می‌کنند. ایشان این امتیاز را هم داشتند. از همان آغاز که وارد حوزه شدند، درس، تهذیب، اخلاق، معنویت و توجه به خدای متعال را با هم داشتند.

آنهایی که تا اینجا می‌آیند، بخشی از آنها به‌گونه‌ای راجع به حضرت بقیة‌الله عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف صحبت می‌کنند یا اعتقاد دارند و وقتی از زبانشان این نام شریف شنیده می‌شود، در قلوب اثر می‌گذارد. یکی از امتیازاتی که ایشان داشت این بود که هر اتفاقی می‌افتاد، می‌گفت یا صاحب‌الزمان ادرکنی، یا صاحب‌الزمان ادرکنی و توجهش به حضرت بقیة‌الله بود و مردم را هم به آن حضرت توجه می‌داد. شاید این‌طور که ایشان مردم را به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف دعوت می‌کرد، کمتر کسی دعوت می‌کرد. این‌طور که ایشان می‌سوخت، این‌طور که ایشان گریه می‌کرد، این‌طور که ایشان یا صاحب‌الزمان می‌گفت و در دل‌ها اثر می‌گذاشت و فقط این بُعد هم نبود. کسانی که همه این امتیازات را با هم داشته باشند، بسیار اندک هستند.

گاهی فقط تسبیح هست و سجاده و ذکر و این حرف‌ها و کمتر به خدمات اجتماعی ورود می‌شود؛ ولی ایشان با تمام توان وارد خدمات اجتماعی شده بود. این را به شما عرض کنم که در سن نودسالگی و حتی کمتر از این که دیگر هرکسی بازنشست می‌شود، ایشان در این سن، آن‌قدر دغدغه داشت که سه ساعت قبل‌ازظهر و سه ساعت بعدازظهر در اختیار مردم بودند.

گاهی دوستان دلسوزانه درب منزل را می‌بستند و مردم را راه نمی‌دادند؛ اما ایشان می‌گفت: راه بدهید تا بیایند ببینم چه‌کار دارند. همان طور که عرض کردم مهم‌تر از اینها اینکه ایشان تأکید خاصی برای خدمت‌رسانی داشتند؛ یعنی کسی می‌آمد درددلی می‌کرد، یا نگرانی و ناراحتی داشت، وقتی که می‌رفت، گویا چراغی دستش داده شده بود و نوری برای او آماده شده بود. این از برکات توسلات و معنویت ایشان بود.

همیشه دستش برای این ملت به دعا بلند بود. اگر جایی خشک‌سالی می‌شد، اگر جایی مردم در فشار قرار می‌گرفتند، اگر جایی زلزله می‌شد، اشک از چشمان او سرازیر می‌شد و گریه می‌کرد و می‌گفت یا صاحب‌الزمان! یا صاحب‌الزمان! ایشان تمام همّش این بود که توجه مردم را به حضرت بقیة‌الله زیاد کند. خیلی‌ها می‌آمدند، نامه می‌نوشتند، حوائجی داشتند، مشکلاتی داشتند. فقط یک چیز می‌گفت، می‌گفت توسل به آقا امام زمان را فراموش نکن، دو رکعت نماز امام زمان‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف  بخوان و مشکلت را محضر آقا عرضه کن، آقا جواب می‌دهند.

همراهی ایشان با نظام هم، یک مسئله دیگری است که باید به آن اشاره کنم. ایشان این ویژگی را به‌جد داشت. چه در زمان حضرت امام خمینی رحمه‌الله و چه در زمان رهبر معظّم انقلاب. در تمام راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و به مردم جهت می‌داد. در سخنرانی‌ها و در تمام عرصه‌ها، این اعتقاد را پذیرفته و باطناً و ظاهراً پایش ایستاده بود. گاهی که صحبتی می‌شد، اشک از چشمان ایشان روان می‌شد. دائم با رهبر معظّم انقلاب همراه بود، هرچه از دستش برمی‌آمد، تأیید بود و هرکاری از دستش برمی‌آمد، انجام می‌داد. در صحبت برای دوستان نظامی، انتظامی و جهادی، جهت‌دهی می‌کرد، مردم را به بیانات رهبر انقلاب و نظرات آقا سوق می‌داد. بعضی‌ها می‌خواستند انتقام دشمنی‌شان را با نظام و انقلاب، از ایشان بگیرند که چرا این مقدار همراهی دارد؛ ولی ایشان با تمام وجود ایستاده بود. این هم یکی از شاخصه‌های شخصیتی ایشان بود. التزام ایشان به نظام و به رهبرانقلاب، مثال‌زدنی بود.

این را هم باید عرض کنم که ما لطف حضرت آقا را هم به ایشان، در مجالس دیده بودیم، در جلساتی که خدمت رهبر معظم انقلاب می‌رسیدیم و گاهی دوستانی که خدمت آقا بودند و خبر می‌آوردند، پیغام‌های عجیبی از محبت و لطف حضرت آقا نسبت به ایشان وجود داشت که دیگر گفتنی نیست، حتماً دیده‌اید و شنیده‌اید.

یکی دیگر از شاخصه‌های شخصیتی ایشان، حرکت کردن گام‌به‌گام، به‌سمت رشد و کمال بود و این، خود امتیاز ویژه‌ای است. با این فضایی که الان در امور فرهنگی هست و الگوی کاملی برای جامعه دینی وجود ندارد، حق این است که به زندگی این بزرگوار و این مرحوم، توجه بشود و برای طلبه‌ها‌ی جوان الگوسازی بشود که طلبه باید به فرهنگ دینی اهمیت بدهد، باید به جایگاه‌های علمی و تحقیقی و پژوهشی توجه بکند، باید به مردم خدمت‌رسانی بکند.

یک وقتی می‌خواستند برای ایشان یک بزرگداشتی بگیرند. اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و جاهای دیگر اعلام آمادگی کرده بودند و به بنده اصرار می‌کردند که حاج‌آقا را آماده کنید که بزرگداشتی برای ایشان برگزار کنیم. من با ایشان صحبت کردم، دیدم قبول نمی‌کند. به دوستان گفتم حاج‌آقا قبول نمی‌کنند. دوستان گفتند چرا؟ دوباره با حاج‌آقا صحبت کردیم و ایشان فرمودند نمی‌خواهند. علتش این بود که نمی‌خواستند خودشان را مطرح کنند، می‌خواستند کار پیش برود.

* به تعبیر رهبر انقلاب این عالم بزرگوار، وظیفه بزرگ تزکیه و نشر معارف اسلامی را تکلیف خویش دانسته بود. می‌خواهیم ببینیم ایشان چگونه در اهتمام به این موضوع موفق شدند؟

* به نظرم این کار از هرکسی ساخته نیست؛ مگر کسی که به سمت علوم و معارف دین حرکت باطنی کرده باشد، آن‌هم با این شرط که با تهذیب و گرایش‌های ولایی و توسلات به این جایگاه رسیده باشد و برای ابلاغ رسالات انبیا، عنایت الهی شامل حالش شده باشد. ایشان یک فردی بود که این وظیفه را در خویشتن پیدا کرده بود و با اخلاص به این کار رسیده بود. با تقوا به این کار رسیده بود. با توجه به حضرت بقیةالله به این جایگاه رسیده بود. عرض کردم که کمتر کسی هست که در سن نودسالگی این‌قدر توان داشته باشد که بتواند به وظیفه خودش در ابلاغ رسالات انبیا بپردازد؛ ولی ایشان با تمام توجه ایستاده بود و موفق هم بود. آقا نکته دقیقی را در ایشان یافته بودند؛ در هر حال ساخته‌شدن چنین شخصیتی، جدای از مقدمات طولانی اعم از انجام اعمال صالح، تأیید ربانی را هم می‌خواهد. ایشان می‌فرمودند وقتی من در نجف بودم، چهارده سالم بود که مادرم فوت کرد و تنها شدم. پدرم هم یک شخصیت علمی بود و دائم در مدرسه مشغول مطالعه بود. من هم به آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام پناه بردم. این یکی از میوه‌های شجره حسنه حوزه‌های علمیه در طول تاریخ است. ایشان اعتقاد داشت که افراد، فرهنگی بمانند و این سبک سنتی حوزه و فقها و بزرگان را ادامه بدهند.

* رهبر انقلاب در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت در تاریخ ۱۴۰۱/۰۶/۰۸، به تشییع پیکر حاج‌قاسم سلیمانی و آیت‌الله ناصری در اصفهان اشاره کردند و حضور مردم در تشییع آقای ناصری را نشانه‌ قابل تأملی توصیف کردند. این حضورهای مردمی نشانه چیست؟

* این مسئله خیلی جالب بود و حتی برای دوستان و نزدیکان ایشان روشن نبود که چه مقدار مردم به الگوهای دینی وابسته‌اند؛ علی‌رغم اینکه دشمن این‌قدر کار می‌کند، ولی این مردم نشان دادند که ما یک دِینی به شما داریم؛ گرچه پدر ما مرحوم آیت‌الله ناصری از کسی انتظاری نداشت؛ اما مردم می‌دانند که یک دِینی به دین دارند. یک دِینی به طلبه متقی و عالم ربانی دارند. مردم ایستادند و حق مطلب را ادا کردند. این جهتی است که مردم هم همراهند و در جستجوی عالم حقیقی و عالم ربانی هستند. ایشان مصداق تمامی بود از یک نفر عالم متقی و ولاییِ همراه با نظام، همراه با رهبر معظم انقلاب و لذا باید این مسئله، درسی باشد برای دیگرانی که احیاناً در نظراتشان عَلَم مخالفت بلند می‌کنند و فکر می‌کنند که مردم با روحانیت مشکل دارند. در حادثه تشییع ایشان، مردم نشان دادند که با روحانیت و با نظام همراه هستند. با تجلیل از ایشان، تجلیل از دین هم شد و این نکته جالبی است که مورد اشاره رهبر انقلاب نیز قرار گرفت.

 

شناسه خبر 74441